1

فقر مدرن

  • کد خبر : 50718
  • ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰
فقر مدرن
نگاهی به پدیده مدرن سازی تصوف، مصادیق و آثار آن...

به گزارش پایگاه خبری مفاز، جریان تصوف پس از استحاله ماهیتی و عبور از شرایط و مقتضیاتی که به زعم بسیاری از محققان ، زمینه های تبدیل به « تصوف فرقه ای » را فراهم آورد ، قدم در مسیری نوین نهاد که جنس تحولات بعدی آن را دستخوش تغییری انکارناپذیر ساخت.

تصوف در این مسیر تازه ، استحاله ماهیتی و ساختاری را همزمان به تجربه نشست . جریان صوفی گری طی چند دهه گذشته از تعاریف و ماهیت اولیه ، به ویژه شاخص «دنیا گریزی »، نه تنها فاصله ای بسیار گرفته ، که تا حد زیادی بدان آمیخته گشته . این مهم ، به قدری عیان است که می توان از ظهور مفهومی به نام «مدرن سازی فقر» سخن گفت و آن را به تبیین نشست . موضوع نوشتار حاضر نیز بررسی و اشاره بدین موضوع نسبتاً مهجور اما مهم است ، از رهگذر اشاره به برخی مصادیق جریان های درویشی.

مدرن سازی فقر

مفهوم درویشی یا فقر در جریان های درویشی ، نقشی اساسی داشته و پایه مبانی فکری – عقیدتی ایشان به شمار می رود . این مفهوم چنانچه از معنای مصطلح آن برمی آید ، نمادی است از دنیا گریزی و دوری از مادیات که به عنوان بن مایه اولیه تصوف مطرح می باشد ، لیکن در دوره معاصر و در مسیر هماهنگی با مقتضیات دنیای کنونی ، با تغییرات ماهوی همراه گردیده که معنایی متمایز از سابق بدان بخشیده. شایسته است در اینجا به تعاریفی از مفهوم مزبور اشاره گردد تا هر چه بهتر بتوان وجوه تحول اخیر را مورد وا کاوی و ادراک قرارداد.

معنای درویشی و فقر

درویش (درویشی) به فتح اول ، در لغت به معنى فقر و مجازاً به معنى صوفى است. بعضى آن را از کلمه « در پيش » دانسته اند ؛ به معنى قدم الباب و برخى آن را مشتق از « در » به معنى باب و ويهين به معنى گدا دانسته اند که روى هم رفته به معنى «گداى در خانه» باشد اما اين کلمه در پهلوى به معنى فقر و تهيدست است و در آثار زبان فارسى هم همه جا به همين معنى يا به معنى خاص صوفى استعمال شده است . لغت درويش در نظر صوفيان هم به معنى فقير و تنگدست است و از لحاظ اصطلاح ، کلمه درويش برابر لفظ صوفى است و همان تعريفى را که براى صوفى کامل قائل اند درباره درويش هم صادق مى دانند. و آن رسيدن به مقام فنا و مرحله بقاءبالله است که در آن مرحله ، صوفى از خود نيست و به حق باقى مى گردد و واجد صفات و افعال الهى مى شود . در مثنوى و ساير آثار مولانا هم درويش از لحاظ لغت به معنى گدا و تنگدست است ، اما در اصطلاح درويشى نه به معناى دريوزگى و گدایی ، بلکه کسى است که ترک دنيا و عوارض آن کرده باشد و در قبال ناملايماتى که نتيجه اين ترک است ، صبر و تأمل و شکيبایی و خرسندى يافته تا از ثمرات آن بهره مند شود . پس درويشی ، گدايى نيست بلکه حصول کمال است که نتيجه اش رهایی از عوامل جانکاه دنياست.

درويشى از نظر مولانا کمال است ، و تا سالک به اين کمال نرسيده چون کودکان دلبسته عوامل دنياست . چون در سلوک و صحبت بدان مقام رسد ، دنيا و جاه و جلال و مال و منال آن بر دلش سرد شود . پرسش ، آن است که : این معنای بن مایه تصوف ، امروز تا چه حد به قوت خویش باقی مانده ؟ زندگی در جهانی آمیخته با ویژگی ها و شاخص های مدرنیته ، شرایط و تحولاتی – خواسته یا ناخواسته- را بر جوامع بشری تحمیل نمود ه ، گروه ها و جریان های اجتماعی را به هماهنگ سازی با هنجارهای برآمده از این مقوله در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و… سوق داده است.

به عبارت بهتر ، زیست اجتماعی بشر امروزی در شرایط رشد و تعالی ، مترادف با تلاش برای همسو شدن با ارزش ها و هنجارهای مدرنیته گشته . پدیده مدرن سازی ، درست از همین الزام و ضرورت ، نشأت گرفته ، در شریان های حیات اجتماعی بشر هزاره سوم ، جاری گردیده است . ردپای این حرکت را می توان در ساحات مختلف حیات اجتماعی شاهد بود.

جریان های فکری -اعتقادی نیز از این مقوله مستثنی نبوده و با وجود ریشه داشتن برخی در زمینه های سنتی ، به سمت نوگرایی یا مدرنیسم پیش رفته اند . فقر و درویشی ، از جالب ترین نمونه ها در این ارتباط است ؛ امروز می توان از پدیده ای به نام « مدرن سازی فقر » سخن گفت. شاید این ترکیب اضافی در نخستین نظر ، تناقضی آشکار در دل خود داشته باشد ؛ آیا اساسا می توان فقر و درویشی سنتی و بالقوه به معنای «بٌعد از مادیات » را با آشکارترین مظهر مادی گرایی یعنی «مدرنیسم » ، پیوند زد ؟ پاسخ این پرسش را باید از رهگذر تبیین شاخص های نوظهور درویشی گری در جهان معاصر به بررسی نشست.

رفتارشناسی جریان های درویشی برآمده از دل تصوف فرقه ای ، بهترین و کوتاه ترین مسیر برای کسب ادراکی ملموس از این مقوله نوزاست. بدین منظور ، مروری داریم بر بعضی جریان های نوظهور درویشی در دوران معاصر و ورژن های تازه برخی فرقه های قدیمی تر که همگی ، به گونه ای متفاوت از قبل ، فکر و عمل می نمایند.

مجذوبان نور و درویشی سنتی ، درویشی مدرن

شاید بتوان جریان نوظهور برآمده از فرقه نعمت اللهی سلطانعلی شاهی گنابادی ، موسوم به گروهک مجذوبان نور را از پیش قراولان به کارگیری و بسط نظری (ایدئولوژیکی) مقوله مدرن سازی فقر به شمار آورد . مجذوبانی ها نخستین جریان منتسب به یکی از فرقه های شاخص درویشی (نعمت اللهی گنابادی) هستند که فقر و درویشی را به دو بخش سنتی و مدرن تقسیم کرده، شاخصهایی برای هر یک تعریف ، تبیین و -در عمل- اجرایی نموده اند . اتاق فکر مجذوبانی در تشریح درویشی گری سنتی می نگارد: « درویش، هادی ، خدا و ولیّ اوست و لاغیر . بعضی این شبهه در ضمیرشان افتاده که ارادت مقلدانه به دارنده اجازه ، عین و همان بندگی اجازه دهنده است ! این خیال باطل و ناروا که در میان درویشان عرف گشته ، جز شرک و خرافه نبوده و …از معایب درویشی سنتی است که بلای اعتقاد درویشان گشته ».

علمداران درویشی سنتی:
• بی توجه به مقتضیات هر دوری و میل ولیّ آن زمان ، آشکارا یا در نهان با هر پدید ه تازه ای مخالفت می کنند و آن را بدعت می خوانند.
• قالب گرایند و از آداب و رسوم و سنت گذشتگان برای ولیّ خدا قانون تراشی می کنند.
• سد محکمی در تربیت سالکین توسط کامل زمان هستند و با آموزش های غلط و اشتباه ، مانع از رشد و بالندگی فکری درویشان می شوند .
• ابن الماضی و متحجرند و درک زمان نمی کنند ، گویی حیات و منافع این جماعت در گذشته زیستن و در گذشته نفس کشیدن است !
• به اسم تقیه و راضی به رضای حق بودن ، ظلم پذیر و کرنشگر ظالمانند تا آنجا که شریک دزد و رفیق قافله می شوند .
• دچار جمود فکری اند و با تکرار کهنه گویی ها و عرفان بافی ، راه عقلانیت و تفکر و اندیشیدن را مسدود می کنند و موجب عقب افتادگی جامعه درویشی می شوند .
• دیدگاه اجتماعی آن ها نسبت به مکتب درویشی ، قومی و قبیله ای و محدود و بسته است و آن را مکتب نجات بخش بشریت نمی بینند و جهانی فکر نمی کنند .
• درویشی را در سکون و انزوا تعریف می کنند ، نه در حرکت و اجتماع.
• اینان برای رسیدن به مقاصد خویش ، تاریخ را تحریف و کلام اولیای الهی را جعل می کنند.

نهایت آنکه ، درویشی سنتی ، دام شیاطین و سد سلوک سالکین و مانع از اعتلا و تعالی مکتب درویشی است . مکتب درویشی ، همیشه مدرن و تازه است . اما این درویشی مدرن به زعم ایشان عبارت است از : « پیروی و بیعت با ولیّ وقت و تبعیت و قبول آنچه مقبول کامل هر زمان است را درویشی گویند و این درویشی نو و مدرن است و همیشه تازه است و هر ساختار دیگری مبتنی بر تاریخ ، سنت و عرف سابقین که مورد تأیید و میل ولی وقت نباشد ، درویشی سنتی است. قبول درویشی سنتی و مخالفت با درویشی مدرن ، در حقیقت انکار ولی وقت است و نشان دهنده عدم درک و فهم درست از عرفان عملی و تصوف حقه. چه بسیار پیروان هوا و کهنه ایمان دارانی که از قالب ها ، سنت ها ، عادات و تشریفات دینی! به نام درویشی ، آیین ساختند ». پایه استدلال این مانفیست را باید در این توضیحات جستجو کرد : « اعتقاد و ایمان ، رسوب پذیر و نیازمند حرکت و تازه شدن است که این مهم بر عهده ولی وقت است یعنی ایمان به روز ، نه ایمان بر اساس دیروز ! درویشی سنتی ، آیین است ، درویشی نیست ». اما مراد از این به روز بودن چیست ؟ رفتارشناسی عامان ایدئولوژی مذکور، تعیین کننده خواهد بود ؛ جریان مجذوبان نور طی سال های نضج تا نقطه اوج تحرکات خود ، نشان دادند به لحاظ مشی فکری – عملی ، تفاوتی اساسی با قاطبه دراویش – که لقب سنتی بدیشان داده اند – دارند. دامنه های این تفاوت حتی به پوشش و ظاهر جرگه مذکور سرایت کرده ، شاهد ظهور طیفی از دراویش مدرن پوش هستیم. کمرنگ شدن و در مواردی نادیده گرفتن مقوله حجاب از سوی زنان درویش ، بارزترین مصداق در این رابطه است. دست بوسی زنان درویش از قطب و درنوردیدن مرزهای شرع ، کنار گذاشتن مبانی اعتقادی درویشی سنتی ، به تعبیر بهتر پشت پا زدن به طریقت و حرکت در مسیر ارزش ها و هنجارهای همسو با مدرنیته می باشد . یک گام فراتر از ظواهر، در ساحت اندیشه ای نیز مجذوبانی های مدرن گرا ، با قدرت طلبی و سیاسی گری ، عملاً در مسیر دنیا گرایی حرکت می کنند. نزد این فقرای مدرن ، حضور در جلسات فقری ، تبعیت بی چون و چرا از فرامین قطب (مراد) و عدم مداخله در امور دنیوی و سیاسی ، نه تنها الزامی نداشته که شاخصه درویشی مقبوح – سنتی – خوانده می شود . پیش تر در مقالاتی ، مصادیق این امر مورد تبیین و مداقه قرار گرفت که به منظور پرهیز از اطاله کلام و تکرار ، از ذکر آنها خودداری می گردد. بدین سان ، شاید بتوان مجذوبان نور را پیشرو در بهره گیری و نمایش درویشی مدرن در داخل دانست که با توجه به سبقه علمی بانیان خود ، تلاش زیادی برای جنبه علمی بخشیدن و تئوریزه کردن آن نموده ، اقداماتی را در مسیر تحقق نیز اجرایی ساختند . هرچند ، این تناقض ماهیتی در نهایت ، نه تنها برای ایشان که برای جامعه درویشی ، گران تمام شد و آسیب هایی را بر جامعه از یک سو و فرقه گنابادی از سوی دیگر، تحمیل نمود.

مجمع مدرن فعالان مدنی

اما ردپای مدرن سازی فقر را می توان در سایر فِرَق نیز مشاهده کرد . شاید دومین جریان در این ارتباط ، طیف افراطی اهل حق ، موسوم به مجمع فعالان مدنی یارسان باشد که تلاش هایی در راستای تئوریزه کردن مقوله فوق الذکر داشته است. تشکل غیرقانونی مزبور که خود را نماینده جامعه اهل حق می خواند – مشابه مجذوبانی ها – دیدگاهی تندرو داشته ، ضمن پشت کردن به سنت های آیینی – اعتقادی خود ، دست اندازی در حوزه سیاسی -اجتماعی و در تعبیر کلان ، دنیا گرایی را دستمایه اقدامات قرار داده است . شاخص های فقر مطبوع مجمعی ها نیز تا حد زیادی به معیارهای مدرنیته ، تنه می زند ؛ هویت طلبی سیاسی ، اغماض در آداب و مناسک سنتی اعتقادی اهل حق ، بی تفاوتی نسبت به سادات و بزرگان (که از جایگاه مهمی در مرام اهل حق برخوردارند) ، تحرکات مدنی – سیاسی مغایر با مرام اهل حق مانند برگزاری تجمعات اعتراضی غیرقانونی ، دوختن لب و دهان ، نامه نگاری با سران مملکتی ، تحریک عناصر افراطی در حوادث خودسوزی سال های گذشته و امثالهم ، از آن جمله است که مدلی تازه و همسو با سبک زندگی مدرن عرضه می دارد . مجمعی ها هرچند مانند مجذوبان نور ، صراحتاً از مدرنیته دم نمی زنند ، لیکن خط فکری- عملی شان در همان مسیر بوده ، تا حد زیادی از قاطبه اهل حقی ها فاصله دارند. شاید تنها وجه مشترک از سنت های باقیمانده در این طیف تندرو، « شارب » باشد که بنا به اعتقادات آن مرام ، لاجرم از حفظ و مراقبت از آن می باشند و چه بسا با زدودن این نماد از ظواهر ، دشوار بتوان نسبیت ایشان با اهل حقیون را دریافت . درحالی که حفظ سنت ها –از آداب و مناسک گرفته تا صلح طلبی – در میان اهل حق ، در محوریت قرار دارد ، تندروها مسائل مبتلا به جهان مدرن را جذاب تر دانسته ، درصدد ایجاد پیوند میان حوزه های سیاسی با مبانی آیینی خویش هستند ؛ هویت طلبی به عنوان یک حزب مستقل و رسمیت یافتن در قانون اساسی به عنوان یک دین ، نمود این مطالبه سراسر دنیا گرایانه – و البته ، تلاش برای اقلیت گرایی فرقه ای – است . ارتباط گیری مجمعی ها با جریان های سیاسی داخلی و خارجی ، مانور در محافل -به اصطلاح – حقوق بشری و فعالیت گسترده رسانه ای ، شباهت بسیاری به سبک رفتاری احزاب قدرت طلب در جهان معاصر دارد . بدین سان می توان دست کم – جلوه های گرایش به مدرنیته را در طیف تندرو برخاسته از دل جریان تماماً سنتی اهل حق مشاهده نمود.

اویسی شاه مقصودی ؛ طریقت مدرنفرقه اوی

سی شاه مقصودی را باید از جریان های سنتی و قدیمی درویشی گری دانست که با سلسله سازی و رساندن سررشته اقطاب به اویس قرنی و امام علی (ع) ، در مقام تاریخ سازی و کسب اعتبار برآمده ، اما در عین حال کوشیده از تغییر و تحولات جهان معاصر نیز عقب نمانده ، خود را در ظاهر و عمل با جلوه های مدرنیته ، هم راستا گرداند . جریان مزبور را می توان یکی از نمونه های قابل تأمل در این مسیر ارزیابی کرد که با پوست اندازی ، اساساً گونه ای تازه و متمایز از طریقت و فقر، عرضه داشته است . درویشی و فقر به سبک اویسی شاه مقصودی ، قرابت زیادی با جریان های معنوی نوپدید در دهه های اخیر دارد ؛ این شباهت ، هم در ساختار و هم در ماهیت ، نمود یافته است . تغییر سبک طریقت در جریان مزبور ، بیداد می کند ؛ برپایی کلاس های تمرکز به سبک یوگا و تلفیق آن با برخی سنت های طریقتی در خانقاه های منتسب به فرقه و جذب تمامی اقشار ، فارغ از دین و مذهب ، شاخصه بارز این تحول است. گرایش به جلوه های مدرنیته حتی به سبک معماری (ساختمان و دکوراسیون خانقاه ها) و پوشش این فرقه نیز سرایت کرده ، به گونه ای که خبری از مراعات شئونات اسلامی (مانند حجاب و حریم میان دو جنس مخالف) و شرعی نیست. بنیان اصول فکری اویسی شاه مقصودی بر مقولاتی چون : برخورداری از نگاهی فرامذهبی ، تأکید بر صلح کل (جهانی) ، پاسداشت آزادی در ساحات مختلف آن (بیان ، زنان و… )، مسائل حقوق بشری و حوزه های مرتبط با آن نیز کاملاً یادآور ارزش های متعارف در ایدئولوژی مدرنیته است . انجمن بین المللی تصوف که از سوی ناهید عنقا بنیان نهاده شده ، مظهر عینیت یافته و رسمی گرایش های مدرنیته در فرقه اویسی شاه مقصودی است. انجمن های زیرمجموعه این نهاد مانند : «بنیاد شورای ملی زنان برای زنان ، بنیاد پیشرفت زنان مذهبی و انجمن زنان صوفی » هم در همین راستا ارزیابی می گردند. طریقت اویسی شاه مقصودی را باید از مظاهر کاملاً متحول جریان های درویشی قلمداد کرد که شاید استفاده از عنوان « تماماً مدرن » برای آن مناسب تر باشد . به تعبیر بهتر ، اگر در جریان هایی مانند گنابادی یا اهل حق ، هنوز طیف سنتی ، قاطبه را تشکیل می دهند ، لیکن در فرقه اخیر شاهد بروز تحولی اساسی هستیم که راهی برای دسته بندی مریدان به دو طیف سنتی و مدرن باقی نمی گذارد .

شاخص های درویشی مدرن

پس از مرور اجمالی برخی مصادیق مدرن گرایی در فرق سنتی و درویشی ، اکنون می توان شاخص های این مهم را به بررسی نشست :
• محوری ترین شاخصه که ویژگی های بعدی از آن منشعب می شود ، دنیا گرایی در برابر دنیا گریزی است ؛ شاید بتوان بارزترین مشخصه را در استحاله ماهوی مفهوم فقر یافت . در این رویکرد نوین با تناقض معنایی مفهوم فقر و درویشی ، شاهد دنیا گرایی مشخص یکی از دنیا گریزترین مفاهیم هستیم . اگر در قالب سنتی ، فقر و درویشی با تعبد از مادیات و وصل به جهان معنوی و به اصطلاح ، «بالا» مترادف می شد ، در رویکرد نوین ، همسو با ارزش ها و هنجارهای مدرنیته ، چرخشی محسوس به سمت مادی گرایی و تمامی مظاهر آن یافته است ، تا جاییکه پارادوکسی موسوم به سلطنت فقر در دایره واژگانی منتقدان و محققان حوزه تصوف جا باز کرده که این تحول را مورد عتاب قرار میدهد .
• دومین ویژگی که نتیجه بالقوه شاخص اول به شمار میرود ، مدرن نمایی است ؛ تغییر ساختاری و ظاهری درویشی گری در پوشش و آداب و مناسک فرقه ای نمود یافته ؛ نمودی با مظاهر مدرنیته که در مصادیق مورد اشاره قرار گرفت.

• سومین شاخصه، ظهور تمایلات قدرت طلبانه در حوزه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی و در یک معنا ، هویت طلبی در قالب یک جریان ، گروه ، حزب و به تعبیر دقیقتر ، اقلیت گرایی فرقه ای یا حیات در ساختار یک فرقه یا جریان مستقل است . البته این ویژگی در جریان های مختلف ، متفاوت بوده و – حسب ماهیت و خمیرمایه- در طیفی از شدت وضعف وجود دارد ؛ چنانچه در جریان هایی مانند مجذوبان نور و مجمع فعالان مدنی ، بنمایه اصلی را شکل داده و در فِرَق دیگر همچون طریقت اویسی شاه مقصودی ، نوربخش یا تشکیلات شاخه آقاخانیه فرقه اسماعیلیه ، دستکم در ظاهر به مثابه حواشی مطرح می باشد. هرچند گاه ، این حاشیه ها متن را تحت الشعاع قرار داده و جنبه ای پررنگ تر یافته است . چنانچه امروز ، فرقه آقاخانیه با تشکیلات عریض و طویل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و بعضاً سیاسی خود در دنیا شناخته می شود تا جنبه معنوی و اعتقادی. رسوخ عناصر مدرنیته و روشنفکری به تصوف سنتی ، بیش از هر چیز در این ویژگی ، جلوه می یابد چرا که حد نهایی تغییر ماهوی دیدگاه سنتی (دنیا گریزی) به دنیا گرایی است . قدرت طلبی در هر حوزه ای ، همان انذار مشترک اقطاب درویشی به مریدان ، اکنون در استحاله روشنفکری نهفته در مدرن گرایی ، مطالبه فقرایی گشته که با پارادوکس سلطنت فقر، نه تنها مشکلی ندارند ، که در مسیر تحققش می کوشند و منزله فقر را نه در رشد معنوی صرف ، بلکه در ارتقای قدرت و نفوذ مادی آن میدانند و این همان معنای فقر مدرنی است که از آن دم می زنند. مشخصه های جزئی دیگری نیز میتوان از دل موارد فوق مورد احصاء قرار داد که در اینجا به منظور پرهیز از اطاله کلام ، از اشاره بدان خود داری می گردد.

نتایج و پیامدها
شک نیست ، نفوذ دامنه ارزش ها و هنجارهای مدرنیته به ساحت معنویت و تصوف ، پیامدها و آثاری بر آن مترتب می سازد ، از جمله :
• ظهور و بروز جریان های نوظهور غالباً تندرو که با بسط مبانی فکری – عقیدتی متفاوت و همسو با مدرنیته خود ، در مقابل طیف سنتی قد علم کرده ، درصدد تغییر ماهوی – ساختاری فرقه به سمت تمایلات خویشتن هستند. شکست انسجام و هسته اصلی فرقه ، نخستین نتیجه این امر است . فرقه نعمت اللهی گنابادی و جریان اهل حق تا به امروز ، آسیب های زیادی بابت این مقوله متحمل گشته اند که پیامدهای برخی از آنها گاه جبران ناپذیر می نماید.
• استحاله ماهوی تصوف ؛ بدیهی است ، تصوف نیز مانند دیگر پدیده های اجتماعی ، ناگزیر از همراهی با تغییر و تحولات زمانه است . ریشه های عمیق این پدیده در دل سنت ها ، در تقابل با اصلی ترین مظهر این تحولات یعنی هجوم بی امان عناصر مدرنیته ، گاه قدرت رویایی و هماهنگ سازی با حفظ استقلال را از کف داده ، اسیر تحولات اساسی می گردد. فرقه طریقت اویسی شاه مقصودی ، مصداق بارز این امر است که به منظور حفظ موجودیت ، کسب اعتبار و جذب پیرو در جهان کنونی ، آنقدر اسیر تغییرات ساختاری -ماهوی گشته که بیشتر به جریان های معنوی نوپدید می ماند تا یک فرقه درویشی ، به گونه ای که از سنت ها، تنها موفق به حفظ « خرقه » شده !
• سطحی سازی و عمومیت بخشی ؛ یکی دیگر از تبعات این جهانی و مدرن سازی تصوف ، تعمیم بخشی مبانی فکری آن با هدف توسعه دامنه هاست ، لیکن این امر بهایی گزاف برای این مقوله خواهد داشت و آن ، تنزل معانی عمیق و محدودشدن به امور ظاهری و سطحی عامه پسند است. این مفهوم از جهاتی ، یکی از اهداف پروژه شبکه سازی از مسلمانان میانه رو -ذیل سیاست خارجه امریکا – را یادآور می گردد که درصدد ارائه تعریفی نوین از تصوف ، سازگار با معانی مورد نظر نظام سرمایه داری می باشد. بر اساس این فرضیه ، ارتباط مستقیم میان تغییر و تحولات مزبور در جریان تصوف با سیاست فوق الذکر محتمل است.

***

بدین سان ، امروز دشوار می توان از تصوف ، تصور همان جریان سنتی محصور در گوشه خانقاه ها را داشت. باید پذیرفت که تصوف امروزی در قامتی تازه ، عیان شده که در ظاهر و مرام با گذشته تفاوت دارد . اکنون باید از درویشانی مدرن پوش ، مدرن نگر و مدرن گرا در جغرافیای گسترده فکری ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی سخن گفت که با عقبه سنتی خود ، یا بیگانه اند یا مخالف . بی شک اعمال این جرگه بر طیف سنتی باقیمانده ، اثرگذار بوده ، حیات اعتقادی – اجتماعی ایشان را دستخوش تغییر و تحولاتی -خواسته یا ناخواسته- می سازد . سطحی شدن و دنیا گرایی بی سابقه ، شاید یکی از مهمترین چالش های تصوف در این روند گذار باشد که شایسته است در مطالعات جریان شناسانه مورد تعمیق و تدقیق قرار گیرد.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=50718

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.