به گزارش پایگاه خبری مفاز، خداوند، جهان را اگر بر اساس برنامه حکیمانهای آفریده باشد، برای انسانی که جهان برای او خلق شده است، طرح و برنامه خواهد داشت. از آنجایی که در مکتب معنوی پائولو، خداوند چندان حکیمانه عمل نمیکند، تدبیری هم برای انسان راه یافته در این جهان ندارد. در این نگاه، خداوند برنامه مشخصی برای هدایت انسان ندارد. انسان خود میباید راه را بر اساس گامهای خویش شکل دهد. ۰ به نظر وی: «همه کتابهای مقدس در جستوجوی خداوند و درک حضور او نوشته شدهاند. اما آنچه خداوند از ما انتظار دارد نمیدانیم و اجدادمان نیز نمیدانستهاند.»۱
این، همان چیزی است که پائولو در مکتب معنوی خود دنبال میکند و آن را مقدمه شریعتگریزی خود قرار داده است. در نظامی که خداوند طرح و یا نقشهای برای هدایت نداشته باشد، رضایتش نیز معیاری ندارد. آنگاه پائولو میتواند بگوید مهم این است که دنبال حرف دل بود و خدا در این صورت راضی خواهد بود.
حضرت ابراهیم(ع) بیگانگان را پذیرفت و خدا راضی بود. الیاس(ع) بیگانگان را نپذیرفت، خدا راضی بود. داود(ع) به عملکرد خود میبالید، خدا راضی بود. باجگیر جلوی محراب از کردههای خود شرم داشت، خدا راضی بود. یحیای تعمید دهنده به صحرا رفت و خدا راضی بود. پولس به شهرهای بزرگ امپراطوری روم رفت، خدا راضی بود. از کجا بدانیم چه چیزی قادر متعال را راضی نگه میدارد؟ کاری بکن که قلبت فرمان میدهد و خدا خشنود میشود.۲
پائولو چنین نتیجه میگیرد: حال که معیاری وجود ندارد، نافرمانی و عصیان هم معنا ندارد. هرکس جایز است هرکاری بکند، خداوند او را خواهد بخشید. خداوند در نهایت، به همه کارهای ما راضی خواهد بود، حتی اگر بیجهت جنگهای صلیبی به راه انداخته شود و هزاران مسلمان کشته شوند و حتی اگر کلیسای قرون وسطی به اشتباه دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازند و حتی اگر عیسی(ع) را بر صلیب کشند، خداوند همه را خواهد بخشید.۳
نقد و بررسی
الف. لزوماً خداوند همه صفات کمالی را ندارد.
۱٫ نمیتوان خدا را ظالم، خطاکار، بدون تدبیر برای هدایت و … تصور کرد. خدا همان موجودی است که در تمام ابعادش کامل است. اگر در یک بُعد نقص داشته باشد، یعنی وجودش محدود است. نمیتوان کمالی را تصور کرد و خداوند که هستی بخش همه وجودها است، خود فاقد آن کمال باشد. فقدان آن کمال و اعطای آن به معنای این است که خدا این کمال را از دیگری گرفته است. این فرض هم با خدا بودن و واجب الوجود بودن او ناسازگار است.
۲٫ پائولو نمیتواند با ترویج پرستش چنین خدایی، آرامش را به ارمغان آورد. دل خوش کردن به خدایی که خطا میکند، ظالمانه رفتار میکند و … سالک را از اضطرابها و ترسها رها نمیکند.
ب. از خداوند نباید توقع عدالت داشت.
۱٫ ظلم یا به خاطر جهل است و یا ضعف نفس و یا نداشتن قدرت از اینکه خواسته را از راه دیگری به دست آورد. همه این امور، از وجود خداوند دور است. او نمیتواند ظالم باشد.
۲٫ خداوند باید سرآمد همه کمالات باشد. پس، از او توقع عدالت میرود. البته این هم توقع نیست که همیشه عادلانه بودن حکمش درک شود. چهبسا در این دنیا، به دلیل ندانستن برخی جهات مسئله علت عادلانه بودن حکمش روشن نباشد.
ج. وجود رنج در زمین و مجبور بودن انسانها دلیل بر ظلم خداوند است.
۱٫ انسان یعنی موجودی که در حیات اولش، باید روی کره خاکی با آن همه محدویتها زندگی کند. کمال طلبی او و محدود بودن امکانات، قطعاً از جانب کسانی که نفس خود را رام نکردهاند، به ظلم منجر خواهد شد. اما این طبیعت زندگی عادی است. پائولو خود نیز میداند در این دنیا، اگر کسی بخواهد از شعله نور بهرهمند شود، باید رنج درد را تحمل کند.۲۴ اگر خداوند این جهان و انسان را به گونهای میآفرید که ظلمی در کار نبود، دیگر فرشته بود و حال اینکه خداوند میخواست انسان بیافریند.
۲٫ معناداری زندگی، با هدف از آن سنجیده میشود. هدف از زندگی انسان در این دنیا، آزمون بندگی است و رنج و صبر در آن نیز جزء آزمون است.
د. خداوند خطاکار است، پس انسان نیز میتواند خطاکار، ظالم و بیمنطق باشد.
گفته شد که خداوند هم نمیتواند ظالم و خطاکار باشد. پائولو خود نیز در ارتکاز خود چنین خدایی ندارد. وی خدایی دارد که گاه خطای انسانها آنان را کمک میکند تا از خطا دور شوند.۵ اگر از راه فاصله گرفتند، کمکشان میکند به راه بازگردند.۶ حال که مقدمه غلط است، نتیجه نیز نادرست خواهد بود.
ه . خداوند در آفرینش اشتباه کرده است و طرح حکیمانهای نداشته است.
۱٫ نمیتوان اشتباه خدا را به یک افسانه بیاساس نسبت داد. خلقت انسانها، زمینهساز بهرهمند شدن آنان از کمال و فیض وجود میشود و خداوند چشمه فیاض است و بُخلی ندارد.
۲٫ اگر با علم قطعی ثابت شود که خداوند باید حکیم باشد، آن گاه همه کارهای او حکیمانه خواهد بود، هر چند ما درک نکنیم. پائولو نیز چنین ادعایی ندارد که حکمت همه کارهای خداوند را بداند. حتی در تمثیلی در کتاب مکتوب، همه دستورات خداوند را حکیمانه میداند و خوانندگان را تشویق کرده که همه دستورات خداوند را انجام دهند، هرچند ظالمانه به نظر آید.۲۷
و. نسبت به بندگان برنامه مشخصی ندارد، معلوم نیست رضایتش در چیست و از این رو همه را میبخشد.
۱٫ چنین نتیجهای ناشی از همان ضعف خداشناسی است. نمیتوان تصور کرد که خدا هادی و مهربان و حکیم باشد و انسان را بدون نقشه راه رها کرده باشد. پائولو خود نیز که خدا را مهربان و نگران سرنوشت انسانها میداند،۸ به این تناقض اعتراف کرده است: «خدا هرگز فرزندانش را رها نمیکند. اما برنامههای او نامشخص است و راه را بر اساس گامهای ما شکل میدهد.»۹ نمیشود خدا مهربان باشد و مخلوقش را رها نکند، ولی برنامهای به او ندهد. خداوند پیامبرانش را برای هدایت بشر فرستاده است.
قرآن چه زیبا میفرماید: «خدا را چنان که باید نشناختند آن هنگام که گفتند: خدا چیزی بر بشری نازل نکرده. بگو چه کسی آن کتابی را که موسی آورده، نازل کرده است. همان کتابی که برای مردم روشنایی و رهنمود است.» (انعام: ۹۱) آنان که خدا را بدون برنامه برای هدایت تصور کردهاند، در واقع خدا را نشناختهاند. شاید تمایل پائولو به اینکه راهنمای هرکس ندای درونش است، وی را مجبور کرده باشد که به این نتیجه برسد که خداوند هدایتی نداشته است.»
۲٫ خدایی که همه بندگانش را میبخشد، خدایی است که علیرغم عدالتش، در حق خوبان ظلم کرده است. چنین خدایی به جای اینکه بندگانش را برای پیمودن راه کمال ترغیب کرده باشد، آنها را به گناه تشویق کرده است.
۳٫ خداوند خود کمال مطلق است. هیچ نیازی ندارد. هدف خداوند از آفرینش انسان بهرهمندی او از کمال بوده است. قطعاً خداوند از بندگانی راضی است که راه کمال را بپویند و رضایتش به اطاعت از همان دستوراتی است که به عنوان منشور راه کمال صادر کرده است.
پ نوشت:
۰. پائولو کوئلیو، راهنمایی رزمآور نور، ص ۴۷
۱. همو، کیمیاگر ۲، ص ۱۷۴ و ۱۷۵
۲. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص ۱۷۷
۳. همو، شیطان و دوشیزه پریم، ص ۱۶۴
۴. همو، مکتوب، ص ۲۵
۵. پائولو کوئلیو، پائولو، زهیر، ص ۱۸۶
۶. همو، کوه پنجم، ص ۳۴
۷. همو، مکتوب، ص ۳۶
۸. همو، زهیر، ص ۱۸۶؛ همو، ، کوه پنجم، ص ۳۴
۹. پائولو کوئلیو، راهنمایی رزمآور نور، ص ۴۷
فصلنامه حکمت عرفانی، سال اول، پاییز ۱۳۹۰، حامد حسینیان، احمدحسین شریفی