به گزارش پایگاه خبری مفاز، رویکرد مادی در فرقههای عرفاننما، منجر به کنار راندن شریعت از مدار دین شده است. به عنوان نمونه اشو در کتاب آواز سکوت(۱) گفته است: «این کلمه را به یاد داشته باشید در شریعت شما بیچاره می مانید چون در کنار یک پیکر بی جان قرار میگیرید»
همچنین پائولو کوئیلو در کتاب اعترافات یک سالک(۲) در جواب سوال مذهب یعنی چه؟ میگوید: «من آن را نحوه گروهی پرستش می دانم آدم میتواند بودا الله یا خدای مسیح را پرستش کند فرقی نمیکند برای من مذهب یعنی این و نه مجموعه ای از قراردادها و دستوراتی که به دیگران تحمیل شود.
حمیدرضا مروجی سبزواری از مروجین صرفیه نیز معتقد است: «وقتی به حقیقت رسیدی، ترک شریعت میشود. مثلا وقتی سفینه از زمین کنده شد و به جو رسید باید موتورش را خاموش کرد وگرنه همینجور ادامه میدهد و کار خراب میشود پس باید در این مرحله سرعت را کم کنی و متوجه امور دنیایی شوی مانند پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم که سرعت گیر ایشان عایشه بود و گاهی خودش را متوجه ایشان میکرد تا سرعتش کم شود.
مروجی همچنین میگوید در پایان راه، ما دیگر با شرع پیش نمی رویم چرا که شرع و آنچه در شرع و در رساله های مراجع آمده است برای این جمع نیست بلکه برای کسانی است که در سطح پایین تر قرار دارند و از حقایق و معادن معرفت دور هستند.
عین القضات همدانی یکی از متصوفه قدیم نیز در توجیه شریعتگریزی صوفیه مینویسد: «از نظر صوفیه، حکم شریعت تا آنجاست که قالب و بشریت بر جای باشد که حکم خطاب و تکلیف بر قالب است. اما کسی که قالب را بارگذاشته باشد و بشریت افکنده باشد و از خود بیرون آمده باشد، تکلیف و حکم خطاب برخیزد، کفر و ایمان بر قالب تعلق دارد.»[4]
عین القضات میخواهد بگوید بعضی اشخاص به مقاماتی میرسند که در آن مقامها به خاطر عارض شدن حالاتی خاص، تکلیف از ایشان برداشته میشود. اما ما در سیره اهل بیت (علیهم السلام) بعنوان سردمداران سلوک الی الله، عارض شدن چنین حالاتی را که مانع انجام تکالیف الهی باشند، نمیبینیم. پس این چه سیر و سلوکی است که صوفیه برای خود راه انداختهاند که بواسطه برخی افعال حالاتی بر ایشان عارض میشود که در آن حال عبادت از ایشان ساقط میشود؟ آیا ایجاد چنین حالاتی برای افراد حجیت شرعی دارد؟
پی نوشت:
۱) اشو، آواز سکوت، ص ۷۹
۲) پائولو کوئلیو، اعترافات یک سالک، ص ۳۳
۳) علی عرفانی، مقاله مروج انحراف
4) عین القضات همدانی، تمهیدات، منوچهری، تهران، چاپ ششم، صص 350 و 351