6

صوفیه؛ مسلکی درهم آمیخته از دیانت توحیدی تا افکار هندی و بودایی

  • کد خبر : 55924
  • ۰۱ آبان ۱۴۰۲ - ۸:۱۴
صوفیه؛ مسلکی درهم آمیخته از دیانت توحیدی تا افکار هندی و بودایی
گروه ها و فرقه های متعددی تحت عنوان دراویش یا صوفیان یا فرقه های صوفی و درویشی در ایران و جهان وجود دارد که دراین باره نکات زیر قابل توجه است

به گزارش پایگاه خبری مفاز، در زمان پیامبر اکرم (ص) پیروان آن حضرت را «مسلم» و «مؤمن» می نامیدند و آنانکه محضر پیامبر را درک کرده بودند، «صحابه» نامیده می شدند و نسل بعد را که با صحابه پیامبر محشور بودند «تابعین» خوانده اند. بعد اسم زاهد و عابد بمیان آمد و به عده ای اطلاق گشت که از دنیا کناره جسته و خود را وقف عبادت و ریاضت نموده بودند. در حدود اوائل قرن دوم هجری کم کم کلمه «صوفی» و طریقه تصوف شنیده شد که خود را سالکان طریق حق و عارفان الهی می دانستند؛ اما عرفان آنها با مبانی طریقتی ائمه هدی سازگاری و مطابقت نداشت.

عرفان ناب اسلامی ـ شیعی ریشه در آموزه های ثقلین داشته و دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت (قولی، فعلی و تقریری) معصومین (ع) است، اما تصوف ریشه ای التقاطی داشته که هم از آموزه های نوافلاطونیان و هم نحله های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان های هندی و شرقی وام گرفته بود. اولین و معروفترین چهره متصوفه، ابوهاشم کوفی بود که او، مرام و عقیده اش مورد نکوهش شدید امام صادق(ع) قرار گرفت؛ چنانکه از امام حسن عسکری (ع) نقل است که از امام صادق (ع) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است؟ فرمود: «انّه فاسد العقیده جدّاً؛ واقعاً او شخص فاسدالعقیده ای است» و در ادامه فرمود: «و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد» (سفینه البحار، ج 2، ص 57). علاوه بر ابوهاشم در این دوره می توان از ابراهیم ادهم و ذوالنون مصری اشاره کرد که به هر حال طریقه و بدعت آنها باز به نسبت دوره های بعد، در ابتدا ساده بودند. رویارویی ائمه بعد از امام صادق(ع) با آنها به ویژه امام رضا(ع) که می فرمود: «کسی دم از صوفیه نمی زند مگر از روی خدعه یا گمراهی و یا [در خوشبینانه ترین صورت] از روی حماقت».(الاثنی عشریه، شیخ حر عاملی) و نیز امام هادی (ع) که همه فرقه های صوفیه را بی استثناء از مخالفین اهل بیت(ع) می دانست و می فرمود «الصوفیه کلهم من مخالفینا» قابل توجه و تأمل است. ولی از قرن سوم به بعد دامنه تصوف وسعت یافت و مایه های ذوقی و شعری در آن پیدا شد. اوج تعلیمات نظری صوفیه به قرن ششم و به دست محی الدین ابن عربی مشهور به شیخ اکبر متوفای سال 560 صورت پذیرفت. بر اثر انشعابات متعدد مشرب تصوف، فرقه های مختلفی بوجود آمد که هر دسته و فرقه در صدد حفظ موقعیت خود در برابر فرقه های دیگر و علمای مکتب اهل بیت (ع) برمی آمد.

بر این اساس هر کدام سعی کردند برای جبران مافات و جلوگیری از ازبین رفتن، به ظاهر سلسله مشایخ خود را به نحوی به ائمه اهلبیت (ع) و یا به یکی از اصحاب پیامبر(ص ) و یا معصومین برسانند! چنانکه اشاره شد، حقیقت آن است که تصوف از ابتدا جریانی بدلی به موازات حرکت مکتب اهل بیت(ع) بوده است(ر ک: شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، بخش مکتب تفسیری متصوفه) که معصومین(ع) بارها به صراحت خطر آنها را گوشزد کرده و طریقه آنها را مخالف راه و روش حقه خود دانسته اند؛ پس بدیهی است که متصوفه در برهه هایی از تاریخ (درست مانند این زمان)، شرط ادامه حیات خود را در این تشخیص دهند که هم حدود و مرزهای عرفان و تصوف را با یکدیگر خلط کنند و هم خود را به ائمه و شاگردان آنها منسوب نمایند! اما واقع امر، عدم همبستگی و سنخیت میان تشیع و تصوف را گزارش می کند. تصوف از تشیع کاملا جدا و بیگانه است زیرا اصول و قواعد تصوف با تشیع در تضاد آشکار می باشد. مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه روشن می نماید که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله های بزرگ آنها همگی از اهل سنت بوده اند و تاریخ به ما می گوید که تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه هیچ قطب صوفی را نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت بوده باشد (عرفان و تصوف، داود الهامی، ص 316).

«درویش» در لغت به معنای گدا وسائل است و در اصطلاح سالکان متصوفه و اعضای سلاسل آنها را عموما درویش و فقیر و صوفی می خوانند. واژه «درویش» و «شاه» در اول و آخر نام مشاهیر و مشایخ صوفیه نیز استعمال می شود مانند «درویش صالح علیشاه». در معنای لغوی و وجه تسمیه اصطلاحی و علت نامگذاری «تصوف» و «صوفی» نیز اقوال مختلف و متفاوتی گفته می شود، لذا ارائه یک تعریف جامع و فراگیر ـ حتی توسط خودشان ـ برای صوفی امری دشوار است زیرا تصوف همواره در تطور و تحول بوده و در هر عصر و زمانی جلوه ای خاص داشته است مثلاً عبدالرزاق کاشانی در تعریف تصوف می گوید: «التصوف هو التخلق بالاخلاق الالاهیه؛ تصوف عبارت است از متخلق بودن به اخلاق الهی»(اصطلاحات الصوفیه، ص 156).

اما ویژگی های بارز و مشترک تمام فرقه های تصوف چنین است:

1. اعتقاد داشتن به شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم؛ به گونه ای که برخی از فرقه های آنها اعلان می دارند که اگر فردی به حقیقت رسید دیگر نیازی به شریعت ندارد و اعمال عبادی و وظایف شرعی خود را می تواند حذف کند! در صورتی که بنای اهلبیت (ع) تأکید بر حفظ شعائر و ظواهر شریعت محمدی (ص) در همه حال بوده است
2. اهمیت دادن به عشق مجازی(عشق زمینی) به عنوان پل عبور به حقیقت!
3. ابراز شطح طامات یا همان کلمات متناقض نمایی که گاه به کفرگویی و یا خلاف منطق و عقل کشانده می شود
4. سماع یا همان رقص و حرکات موزونی که نه تنها مستندی در دین ندارد بلکه در تقابل با ادله شرعی است.

مسلک تصوف در اسلام، با دیانت مسیحی و اعمال رهبانان و افکار هندی و ایرانی و بودائی، مخلوط شده است و آنچه به تصوف شکل فلسفی داده، آمیزه های فلسفه یونان مخصوصا فلسفه نوافلاطونیان بوده است؛ بنابراین بهترین بستر برای رشد و تهذیب و سلوک و مجاهده نفسانی، تعالیم اسلام است که در متون دینی ـ قرآن، سنت نبوی و احادیث اهل بیت(ع)ـ آمده است و قرآن و عترت برای هر سالک الی الله دستگیره محکم و چراغ پرفروغ است که او را از انوار عرفان التقاطی متصوفه بی نیاز می سازد. …شخصیت هاى برجسته اى همچون صدرالمتألهین شیرازى که نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته، در رد بعضى از صوفیه و عقاید باطل آنان کتاب نوشته است (مبانى عرفان و احوال عارفان، دکتر على اصغر حلبی، ص 887 تا 888 ).

بنابراین، گر چه بر اساس مولفه های اسلام ناب اسلامی، نمی توان گروه ها و فرقه های مختلف تصوف را ـ با شدت و ضعف های آنها ـ به علت عدم تبعیت از موازین شرعی و احکام الهی و سنّت نبوی (ص) و مکتب علوی، مومنان حقیقی و مسلمانان واقعی دانست ولی به هر حال و با تسامح باید گفت تا زمانی که دراویش اظهار اسلام می کنند، در دایره وسیع مسلمین می توانند داخل شوند؛ هر چند که برخی از گروه های افراطی آنها شاید دیگر از ربقه اسلام نیز شمرده نشوند. در این باره نقل چند استفتاء از سخنگویان رسمی دین یعنی مراجع عظام تقلید، مناسب است:

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی: صوفیه با فرقه ها و انشعابات بسیاری که دارند اگر چه در انحراف در یک سطح نیستند و چه بسا که برخی از آنان از ربقه اسلام شمرده نشوند، در مجموع منحرف اند و عقاید خاصه ای که دارند غیر اسلامی است، بنابر این مشارکت در ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنان و شرکت در محافل آنها خلاف شرع و حرام است.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=55924

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!