به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از جریانهای معاصر در جهان تشیع که همزمان با ریشه دواندن گروهک سازمانی و انحرافی بهائیت، پای به عرصه فعالیتهای دینی و فرهنگی گذاشت، انجمن حجتیه بود. سران این انجمن که از مقدسین و مورد تأیید بزرگان حوزه علمیه بودند، برای جلوگیری از فراگیری بهائیت در ایران، سلسله اقدامات وسیعی را آغاز نموده و توانستند موفقیتهایی را در محدودسازی و عقب زدن بهائیت از برخی عرصهها داشته باشند.
اما گذشت زمان و سپری شدن روزهایی که طی آن مسئله رژیم پهلوی و مشروعیت آن بیشتر مورد توجه قرار گرفت، باعث گردید انجمن حجتیه تحت فشار افکار عمومی مجبور شود موضع خود را آشکار کند. آنها با اصالت دادن به کار فرهنگی و ایدئولوژیکی، به وضوح اعلام کردند که مبارزه با شاه و اهداف وی در میان انجمن حجتیه جایی ندارد.
موضعی غیر منتظره که مشی و سبک سیاستورزی انجمن را زیر ذرهبین نیروهای مذهبی قرار داد و به مرور حقایق بیشتری از نسبت این جریان با برخی از مسائل جاری جامعه روشن گردید. هر چند جریان انجمن حجتیه برخوردار از طیفهای متنوع با دیدگاههای اشتراکی فراوان بود؛ اما برخی کنشگریهای نگرانکننده اعضای شناخته شده آن، موجب واکنش صریح بزرگانی همچون امام خمینی (ره) قرار گرفت؛ ایشان در مورد بخشی از ایدههای باطل و به شدت مخرب این انجمن میفرمایند:
«یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چه میآید؟ حضرت صاحب میآید که معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات [کجرویها] را بردارید این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان، اگر ملّی هستید، این دستهبندیها را بردارید».[۱]
این مسئله طرح شده در سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی، هر چند به صورت علنی و آشکار از زبان همه اعضای انجمن گفته نشده است؛ ولی رد نشدن و مخالفت نکردن با آن، بیانگر آن است که گردانندگان انجمن با این دیدگاههای سخیف زاویه جدی ندارند!
عقیدهای بازدارنده که مهمترین عامل برای ایستایی و غیر فعال شدن بخشی از ظرفیتهای انسانی در مسیر تحقق و رشد انقلاب اسلامی شده و نگاه بدبینانهای را متوجه سران و بدنه فعال انقلاب نموده است، تا جایی که امام خمینی (ره) شخصاً به مقابله با این تفکر برخاستند.
در اینکه چگونه این فکر خام و غیر عقلانی دامن تشیع انقلابی را آلوده کرده، هنوز بررسی جامعی صورت نگرفته است؛ هر چند به صورت معمول این طیف خود را برآمده از برخی احادیث دانسته و سلوک سیاسی خود را که بر سکوت تمرکز یافته است، نتیجه روایاتی همچون نهی قیام قبل از قیام قائم (عج) میدانند؛ اما باید آن را فراتر از تبعیت از برخی روایات ارزیابی کرد؛ به ویژه اینکه بزرگان تشیع بر تبیین واقعی اینگونه روایات همت گمارده و منظور روایات که مقابله با مدعیان دروغین مهدویت است را روشن ساختهاند.
با نگاهی به دیگر ادیان مشخص میشود که این تفکر آسیبزا تنها دامن تشیع را نگرفته است؛ بلکه ادیان دیگر همچون مسیحیت نیز با وجود مسیحیان اوانجلیست، گرفتار تفکری مشابه انجمن حجتیه شده است. آنها معتقدند پس از تشکیل دولت اسرائیل و اشغال تمامی خاک فلسطین، حضرت مسیح علیهالسلام از آسمان برخواهد گشت. بر این اساس آنان برای تحقق رجعت مسیح آخرالزمانی که به ایمان آوردن دیگران حتی یهودیان صهیونیست منجر خواهد شد، باور دارند که باید به اسرائیل برای تسلط بر فلسطین کمک کرده و زمینه اشغالگری و تسلط کامل این رژیم را به هر صورتی که شده است فراهم نمود.
اینان که در آمریکا قدرتی ویژه داشته و بیش از هشتاد هزار نفر از فعالان آمریکایی را جذب نمودهاند، برای فساد هرچه بیشتر رژیم صهیونیستی و افزودن بر قدرت کشتار و تخریب آن تلاش کرده و هر سال مبالغ زیادی را برای شهرکسازی و تسلط کامل اسرائیل بر اراضی فلسطین جمعآوری میکنند و با همراهی با نیات شوم سران رژیم صهیونیستی، تلاش دارند تا با گسترش شهرکهای صهیونیستنشین، ایده دو دولتی را از میان برده و تنها اسرائیل را به عنوان دولت حاکم تعیین کنند. بیقراری این روزهای آنها برای کمک به نابودی غزه هم در این راستا ارزیابی میشود.
بنابراین وجود این مورد مشابه در مسیحیت بیانگر آن است که تفکر انجمن حجتیه تنها متکی به روایات نبوده و نتیجه یک تحلیل اشتباه است که در هر دینی میتواند پدیدار گردد و توسط دشمنان بشریت همچون اسرائیل مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.
پینوشت:
[۱]. خسروپناه، جریانشناسی ضد فرهنگها، ص ۴۹۲.
[۲]. سایت انتخاب، https://www.entekhab.ir/0036nN.