پایگاه خبری مفاز – بازخوانی تاریخ اسلام نشان میدهد که در طول 14قرن گذشته اکثر ضرباتی که متوجه مسلمانان شده از کج فهمیهای بخشی از مسلمانان بوده است؛ از جنگ احد تا حوادث پس از رحلت رسول اکرم (ص)، ماجرای خوارج، شهادت حضرت امام حسین (ع) و غربت معصومین همه مسائلی است که مسلمین مسبب اصلی تحمیل آن بر جامعه اسلامی بوده اند.
عمده ویژگیهای چنین جریاناتی تلفیق جهالت با عبادت، تنگ نظری و پیرویهای صرفاً شعاری و نه قلبی است؛ یعنی ایمان منهای معرفت که به گفته شهید مطهری همیشه منجر به سوءاستفاده منافقین از دلسوزیهای جاهلانه شده است.
مقدس نماهای بیشعور ديروز كه مبارزه با شاه را حرام ميدانستند، امروز مسئولان نظام را کمونیست ميدانند
خون دلی که اسلام از این دسته افراد خورده است به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ مشابه جریانات صدر اسلام در طول مبارزات تاریخی ملت ایران برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی نیز وجود داشته است، جملات بسیاری از حضرت امام خمینی (ره) شاهد این مدعاست به عنوان مثال ایشان در پیام تاریخی خود به روحانیت میفرمایند:
«دسته ای از روحاني نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا میدانستند و سر به آستانه دربار میسايیدند یک مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بیشعور میگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است و امروز میگویند مسئولان نظام کمونیست شدهاند.
تا دیروز مشروب فروشی، فساد، فحشا، فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان (عج) را مفید و راهگشا میدانستند، امروز از اینکه در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولان نیست، رخ میدهد فریاد وا اسلاما سرمیدهند. دیروز حجتیهای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را كردند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابی شدهاند.
ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند و در عمل، پشت پیامبر (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت كرده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند.»
با توجه به مطالب فوق، پرداختن به بحث انجمن حجتیه در شرایط فعلی ضروري است. هدف اصلی بحث، عبرت گرفتن از جریان تاریخی این گروه برای شرایط امروز و پيگيري ادامه فعاليتهاي آنها می باشد.
هدف و نحوه شکلگیری انجمن حجتیه
نام کامل انجمن حجتیه که به انجمن ضدبهايیت نیز مشهور بوده، «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» است. این انجمن مقارن با کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 تأسیس شد. مؤسس این گروه شیخ محمود ذاکرزاده تولایی است که به نام شیخ محمود حلبی شناخته شده بود. وی تا پیش از کودتا هر روز برنامههای سخنرانی در رادیو مشهد داشت.
در خصوص علت و هدف تشکیل انجمن نظرات مختلفی وجود دارد؛ برخی بر این عقیدهاند که در سال های پیش از 28 مرداد 1332 که تبلیغات وسیعی برای انحراف افکار عمومی توسط بهايیت، بویژه علیه روحانیت و حوزهها راه افتاد، حلبی که در حوزه مشهد درس میخواند و استاد وی میرزامهدی اصفهانی – که علاقه خاصی به امام زمان (عج) داشته – به همراه طلبه دیگری به نام سیدعباس علوی توسط یک مبلغ بهايی به بهايیت دعوت میشوند. این افراد چند ماهی از وقت خود را برای مطالعه بهايیت صرف میکنند.
سیدعباس علوی به خاطر زمینههای دنیوی و شهوانی که احتمالاً بهايیت در اختیارش میگذارد، میلغزد و بهايي میشود و به عنوان یکی از مبلغان بزرگ بهايیت کتابهایی هم در اثبات آن مینویسد. حلبی با مشاهده این مسئله بهايیت را خطر بزرگی تشخیص میدهد و با برقراری تماس با افراد گولخورده از بهايیت، به جلسات تبلیغی آنان راه یافته، با آنها به مناظره و مباحثه میپردازد. سپس حلبی به تهران آمده و جذب نیرو میکند و اطلاعات و تجربیات خود را منتقل مینماید.
مسئله انجمن بهايیت و انجمن حجتيه ضدبهايیت؛ سياست استعمار؟
نظر دومی که در خصوص تشکیل انجمن وجود دارد مربوط به خود انجمنیها است. آنها معتقدند حلبی، رئیس انجمن، مدعی شده که در سال های 32 خواب دیده است که امام زمان به وی امر فرمودهاند که گروهی را برای مبارزه با بهايیت تشکیل بدهد.
به دو دليل بالا بهايیت در ذهن شیخ محمود حلبی بزرگ جلوهگر شد و به این نتیجه رسید که باید سیاست را ول کرد و دست به انجام اقدامات فرهنگی زد. بعد از شکست نهضت، نوعی یأس بر جامعه حاکم شد و عدهای که به دنبال جریانی میگشتند تا با وصل شدن به آن، یأس و بریدگی خود را توجیه ایدئولوژیکی و سیاسی کنند، به این جریان پیوستند.
نظر ديگري كه در زمينه تشكيل انجمن ارائه ميشود آن است که همواره یکي از سیاستهای استعمار فرقهسازی بوده و برای مطرح کردن، بالا کشیدن و رشد دادن آن فرقه، دست به ایجاد یک ضدفرقه نیز میزده است و مسئله انجمن بهايیت و انجمن ضدبهايیت نیز مشمول این سیاست میباشد.
گذشته از علت شکلگیری انجمن حجتیه، آنچه که با قاطعیت میتوان گفت، این است که انجمن برخلاف حرکت اسلام سیاسی و انقلابی حرکت کرد و با جدایی دین از سیاست، نیروی خود را مصروف عوامل فرعی نمود و از مبارزه با اصل و ریشه فساد غافل ماند و به همین جهت مورد استقبال دربار قرار گرفت.
به هر ترتیب حلبی به تشکیلات خود رسمیت داد و نهایتاً در سال 1336 آن را به ثبت رساند؛ این انجمن دارای یک هیئت مدیره بود که فعالیتهای انجمن زیر نظر آن انجام میگرفت. شیخ محمود حلبی ریاست هیئت مدیره را بر عهده داشت و اعضای این هیئت مدیره عبارت بودند از حاج سیدرضا رسول، سیدحسن سجادي، محمدحسین غلامحسین و حاج محمدتقی تاجر.
اساسنامه انجمن: به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت
اساسنامه انجمن حجتيه دارای یک فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛ تبصره یک عبارت است از اینکه، هدف انجمن تا ظهور قائم موعود غیرقابل تغییر است؛ در تبصره دو آمده است: «انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نوع دخالتی را در زمینه سیاسی که از طرف افراد منتسب به انجمن حجتيه صورت گیرد، بر عهده نخواهد گرفت.»
از آنجا که هر نوع فعالیت سیاسی از طرف اعضای انجمن حجتيه ممنوع بود، عملاً حمایت دستگاه امنیتی دوره حکومت محمدرضاشاه را به خود جلب کرد.
علیاکبر پرورش از فعالان اولیه و سابق انجمن حجتیه میگوید: «از برادران و خواهران انجمن نوشته میگرفتند که در امور سیاسی دخالت نکنند و انجمن شدیداً از درگیر شدن با مسائل سیاسی اجتناب میکرد.»
از طرف دیگر اين انجمن چون متظاهر به مذهب و مطیع مرجعیت هم بود، نزد روحانیان هم توانست مشروعیت لازم جهت حمایت را کسب کند.
عملکرد انجمن حجتیه قبل از انقلاب
مهمترین و آشکارترین فعالیت انجمن حجتيه قبل از انقلاب، مبارزه با بهايیت بود و اين مبارزه، فلسفه وجودی انجمن را شکل میداد؛ این مبارزه تنها در بعد فکری انجام میگرفت و انجمن وارد فاز سیاسی و اقتصادی نمیشد، در حالی که بهايیت یک پدیده کاملاً سیاسی و شبه جاسوسی بود و متقابلاً یکی از راههای مبارزه با آن، برخورد سیاسی بود.
به همین خاطر هنگامی که انجمن حجتيه با هویدا، نخستوزیر معدوم شاه؛ دکتر ایادی، دکتر ثابتی، هژبر یزدانی و غیره که از مسئولان و متنفذان حکومت استبداد بودند، برخورد میکرد، با وجودی که بهايی بودند، باز هم به دیده بیتفاوتی به آنان مینگریست؛ زیرا درگیری با آنها به خاطر اينكه بهايی بودند، جنبه سیاسی پیدا میکرد نه ایدئولوژیک و چون انجمن باید تنها با مبلغان بهايیت به مبارزه برمیخاست دیگر کاری به کار آنها نداشت.
شهید هاشمینژاد مي گفت: تعدادی از رهبران انجمن حجتیه چنان بهايیت را بزرگ میکردند که انگار در این مملکت تنها خطر، بهايیت است.
شهید رجایی معتقد بود: «آن موقعی که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد میکشیدند اینها میرفتند ثابت کنند که بهايیت بر حق است یا باطل و دقیقاً در مقابل مبارزه قرار میگرفتند.»
استاد شهید هاشمینژاد در این رابطه مي گفت: «تعدادی از رهبران انجمن حجتیه چنان بهايیت را بزرگ میکردند که انگار در این مملکت خطر، بهايیت است، در حالی که خط انقلاب معتقد بود که بهايیت شاخهای از شاخههای استعمار، و معلولی است كه باید سراغ علت آن برویم.»
انجمنیها مسئله بهايیت را آن قدر مهم جلوه دادند که حتی در مبارزه امام خمینی(ره) با رژیم شاه شرکت نکردند و در ضمن چون این حرکت را نشات گرفته از فتوای مرجع انجمن يعني آیتالله خویی میدانستند از نظر شرعی نیز اشکالی در کار خود نمیدیدند.
رهبران انجمن حجتيه با مشاهده مبارزات مردم میگفتند، «مشت بر درفش چه میتواند بکند»
رهبران انجمن حتی با مشاهده سیل عظیم جمعیت مسلمانان در مقابله با نظام ستمشاهی و حمایت روحانیان معظم از آنها، حاضر نشدند که به امامت مرجع کبیر شیعیان تن بدهند و قیام مردم را با عباراتی مثل «وزوز پشه را چه به فانتوم» به استهزا میگرفتند و میگفتند: «مشت بر درفش چه میتواند بکند» یا امام را مسخره کرده و اظهار میکردند که «یک خودکاری در دستش گرفته و یک اعلامیهای نوشته میخواهد آمریکا را شکست بدهد.»
انجمن حجتيه قبل از انقلاب اسلامی نیروهای جوانی را که میتوانستند در امر مبارزه مؤثر باشند، نه تنها به جریان انحرافی میانداخت و از مسیر نهضت دور نگه میداشت، بلکه در سخنرانیها نيز در منکوب کردن مبارزان اقدام میکرد؛ یعنی در واقع همان تهمتهایی که رژیم طاغوت به مخالفان خود نسبت میداد، همان را طوطیوار تکرار میکرد.
امام امت میفرمودند: از بس اجانب و عمالشان به گوش ما خواندهاند که آقا برو سراغ کارت، سراغ مدرسه و درس و تحصیل، به این کارها چکار دارید؟ این کارها از شما برنمیآید. ما هم باورمان آمده که کاری از ما نمیآید و اکنون من نمیتوانم این تبلیغات سوء را از گوش بعضی بیرون کنم.
انجمن برای ایجاد دافعه نسبت به اهل سنت برنامهریزی میکرد
یکی دیگر از اهداف انجمن حجتيه، مسئله اهل تسنن بود؛ آنها برای ایجاد دافعه نسبت به آنان برنامهریزی میکردند و این هم به طور دقیق همان جادهای بود که استعمار ترسیم کرده بود.
از موضوعات مهم سخنرانیهای سرپرست انجمن، تبیین قدرت جسمانی امام علی(ع) و میزان تیزی و برندگی شمشير ایشان بود و اینکه امام یک تنه حریف جمعیت عظیمی بود و با هر فریاد اللهاکبر یک تن را به زمین میانداخت.
انجمنیها از سنخ مروجان آن عقیده بودند که تمام فضایل امیرالمؤمنین را در شجاعت و شمشیر و شمشیرزنی او خلاصه ساخته بودند و تمثالی از حضرت میآفریدند که در معیت شمشیری بلند در کنار شیر پُر یال و کوپالی ایستاده بودند: بدین معنا که حضرت در شجاعت و قدرت همچون شیر است.