4

تاریخچه زندگی بهاء الله و مبنای فکری و اعتقادی آن

  • کد خبر : 23430
  • ۱۶ آبان ۱۴۰۰ - ۰:۲۰
تاریخچه زندگی بهاء الله و مبنای فکری و اعتقادی آن
میرزا حسینعلی با دریافت پیام باب که ملاحسین بشرویی (باب الباب) به او ابلاغ کرد، از اسلام دست کشیده و به آیین باب ایمان آورد.

پایگاه خبری مفاز – «اطلاع از تاریخ پیدایش و نضج بهائیت در شناخت و تحلیل عقاید آن نقش بسیار مؤثری دارد، به ویژه زمانی که بدانیم، پیدایش این آیین در طول یک فرآیند زمانی چند ساله اتفاق افتاد. مؤسس این فرقه در خانواده ای مسلمان به دنیا آمد و مطابق با شریعت اسلام زندگی را می گذراند. در جوانی به بابیت گرایش یافت و در میان سالی خود را در راه تبلیغ این آیین سپری کرد و سرانجام نیمه دوم عمر خود را به عنوان مؤسس و رهبر فرقه و آیین بهائیت پشت سر گذاشت.

میرزا حسینعلی نوری
میرزا حسینعلی نوری، ملقب به بهاء الله، در سال 1233 هجری قمری (1197 ش) در تهران متولد شد. پدر او، میرزا عباس معروف به میرزا بزرگ نوری، در دربار قاجار دارای منزلتی بود. اگرچه میرزا حسینعلی در خانواده یک شخص با سواد و اهل فرهنگ رشد کرد؛ اما بهائیان اصرار دارند وی را ناآشنا با تحصیلات معرفی نمایند و بدین وسیله ویژگی «امی بودن» پیامبر اسلام را درباره او تکرار نمایند. همین مسئله برای علیمحمد باب نیز اتفاق افتاد.

میرزا حسینعلی با دریافت پیام باب که ملاحسین بشرویی (باب الباب) به او ابلاغ کرد، از اسلام دست کشیده و به آیین باب ایمان آورد.[1] اولین نقش آفرینی وی در تاریخ بابیت تلاشی است که وی برای رهایی چند بابی از جمله زرین تاج (که بعدها به طاهره قره العین ملقب شد)_ که مظنون به قتل ملا محمدتقی بزغانی بودند_ از خود به خرج داد. دانشمند مذکور که در سابقه خود تکفیر شیخ احمد احسایی را داشت، در سال های ابتدایی دعوت باب به شدت بر ضد بابیان داد سخن داده بود.

دومین اقدام وی، شرکت و نقش آفرینی در گردهمایی بابیان در بدشت بود، در 1265 (1228 ش)زمانی که بابیان در قلعه شیخ طبرسی توسط نیروهای دولتی در محاصره بودند، وی با عده ای از بابیان از جمله میرزا جانی کاشی و میرزا یحیی صبح ازل به طرف قلعه حرکت کرد؛ اما قبل از ملحق شدن به آنها در بین راه (آمل) دستگیر شد و همچنین باعث شد تا از کشته شدن در کنار ساکنین قلعه، جان سالم بدر برد.

 بهاء الله

وی بعد از اعدام باب به کربلا تبعید شد؛ اما پس از برکناری امیرکبیر و صدرات میرزاآقاخان نوری دوباره به ایران بازگشت. مدتی بعد در سال 1268 ق، (1231 ش) حادثه سوء قصد به ناصرالدین شاه پیش آمد که طی آن 36 نفر بابی، من جمله بهاءالله، دستگیر شدند. بعدها بهاء ادعا کرد که در دوران حبس، اولین وحی الهی با مضمون بشارت به حمایت و یاری خداوند بر وی نازل شد. با تلاش شوهرخواهر او ، مجید آهی منشی سفارت روسیه[2] و میرزاآقاخان نوری صدراعظم شاه که همشری وی بود و توصیه سفیر روس، بعد از 4 ماه آزاد شد، مشروط بر اینکه ایران را ترک کند. سفیر روسیه که در آزادی وی از جمله عوامل مؤثر محسوب می شد، پیشنهاد اقامت در روسیه را داد[3] ولی او قبول نکرد و به همراه خانواده و دو برادرش ایران را به قصد عراق ترک کرد.

اختلاف با برادر  
بهاءالله تا مدت ها بعد از ورود به عراق، نسبت به برادر خود که وصی باب شناخته می شد حالت احترام و اطاعت داشت و به عنوان پیشکار  برادر به ترویج و تبلیغ عقاید بابی مشغول بود؛ اما به مرور دست به اقداماتی زد که موجبات اعتراض جمعی از اصحاب نزد برادرش میرزا یحیی صبح ازل را فرهم آورد، سرانجام فشار ایشان باعث شد تا وی، به حالت قهر و یا اخراج، از جمعیت بابیان جدا و راهی منطقه سلیمانیه شود. بهاءالله به مدت دوسال با لباس درویشی و با نام مستعار «درویش محمد»، در آن مناطق آواره بود. براساس منابع بهائی، وی با صوفیان طریقت قادریه و خالدیه مراوده داشت. سرانجام پس از مکاتباتی که با برادر انجام داد در سال 1272 ق (1234 ش)، اجازه بازگشت به بغداد و حضور دوباره در جمع بابیان را دریافت نمود. وی در دوران حضور در بغداد، «کتاب ایقان» را در اثبات قائمیت علیمحمد باب به رشته تحریر آورد، این کتاب، از مقدس ترین کتب در نزد بهائیان است و از آن به عنوان مکمل بیان فارسی یاد شده است.

انتقال به استابول
به دلیل فشار و اصرارهایی که از سوی علمای عراق و نیز میرزا بزرگ خان قزوینی قونسول ایران بر دولت عثمانی وارد آمد، فرمان تبعید بابیان از بغداد صادر شد. بابیان ساکن بغداد در مدت 3 هفته همگی تبعه دولت عثمانی شدند و اندکی بعد ملزم به کوچ به سوی ادرنه و سپس استانبول شدند[4]. در اواخر همین دوران است که اقامت دوازده روزه بهاء و تعدادی از هوادارانش در باغ نجیب پاشا (باغ رضوان) روی داد. در آنجا بود که وی خود را به عنوان شارع دینی جدید که بر دیانت بابی تکیه دارد معرفی نمود. بهائیان برای این دوازده روز اهمیت قائلند و چند روز آن را جشن می گیرند. بعد از اقامت در باغ رضوان، پیامبر جدید به همراه برادرش میرزا یحیی و چن تن از هوادارانشان بغداد را به طرف استانبول ترک کردند.

برخی مورخین، اعلام نبوت یا مظهریت میرزاحسینعلی نوری را مربوط به دوران سکونت در استانبول می دانند. آنها همراهی دو برادر در این سفر را شاهد ادعای خود دانسته اند[5]. در سال 1280 ق (1242 ش) دامنه اختلاف این دو برادر که یکی خود را جانشین باب و دیگری خود را موعود بیان و صاحب شریعت جدید می نامید، بالا گرفت. میرزاحسینعلی علت اختلاف را بی عفتی میرزا یحیی و اعمال منافی عفت وی با همسر دوم باب و وقف وی بر مردان دیگر اعلام نمود و کار به درگیری بین طرفداران دو برادر کشیده شد، این امر باعث شد تا دولت عثمانی در سال 1280 (1242 ش) کاروان بابیان را از ادرنه به سمت استانبول حرکت دهد. در این شهر نیز اختلاف آنان چهره علنی گرفت و کار آنان به درگیری و چند دستگی کشید. گروهی جانب برادر کوچیک؛ یعنی میرزا یحیی صبح ازل را گرفتند و او را پیشوای خود خواندند و «ازلی» نام گرفتند و گروهی دیگر، ادعای میرزاحسینعلی بهاءالله را پذیرفتند و «بهائی» نامیده شدند و عده ای هم به دنبال میرزا اسدالله دیان رفتند و «دیانی» شهرت یافتند. عده ای از مورخین تعداد مدعیان مقام «من یظهره اللهی» را بیش از این دسته دانسته اند و از افراد بیشتری نام برده اند. در این میانه «بهاءالله» اعلام داشت که وصیت باب درباره جانشینی «میرزا یحیی صبح ازل» ساختگی است و او شخصاً به دستیاری میرزاعبدالکریم قزوینی کاتب، آن را جعل کرده است. بهاءالله از همین زمان با صراحت اعلام داشت که از زمان زندانی شدن در تهران، یعنی در سال 1269 (1232ش) به مقام دریافت وحی رسیده است و وظیفه همگان است که به او ایمان بیاورند. بهائیان مدعی اند وی در این دوران با ارسال نامه هایی به سران دول جهان از جمله ناصرالدین شاه قاجار، آنان را به دین خود دعوت نموده است؛ اما بررسی متن نامه نشان می دهد که وی بیش از آنکه به فکر دعوت وی به دین جدید بوده باشد، در فکر راضی کردن شاه برای تسهیل و تخفیف و رفع سختگیری در امور بابیان بوده است.

عکا، آخرین منزل
با بالا گرفتن درگیری ها و اختلافات، بابیان ساکن ادرنه همه به ادارات دولتی احضار و برخی روانه زندان شدند. بعد از این اتفاقات، در سال 1285(1247ش)، دو دولت ایران و عثمانی با اتفاق نظر تصمیم گرفتند که بهاءالله را به زندانی در عکا و میرزایحیی را به قبرس تبعید نمایند و به همراه هر یک از این دو، چند نفر از طرفداران دیگری را همراه کردند. برخی از مورخین، دولت انگلستان را در این تصمیم مؤثر داشتند. یکی از چهارنفری که قرار بود همراه میرزاحسینعلی به عکا برود، قبل از حرکت مسموم شد و سه نفر دیگر نیز در ماه های ابتدایی اقامت در عکا، همگی در یک شب توسط نزدیکان بهاء کشته شدند. حدود ده سال بعد، در سال 1295 ق (1257ش) بهاءالله  به خانه دیگری که قصر بهجی نام داشت نقل مکان کرد و تا آخر حیات در سال 1309ق در آنجا زندگی کرد. بهاءالله چهار مرتبه به شهری به نام حیفا در نزدیکی عکا سفر کرد و در آخرین سفر خود کوه کرمل را برای ساخت آرامگاه باب تعیین نمود. چندی بعد بهائیان مدعی شدند جسد باب را پس از گذشت 60 سال به آن محل منتقل نموده اند و بدین وسیله قبله بابیان همان منطقه ای می شود که در آن بهاءالله مستقر بود و این خود باعث می شود تا بهائیان بتوانند در مقابل دیگر انشعاب های بابی از یک برگ برنده برخوردار شوند.

بهاءالله در دوران حیات خویش آثار متعددی نگاشت؛ این آثار که از منظر بهائیان وحی دانسته می شود، عبارتند از:
کتاب اقدس که شامل احکام شریعت بهائی است، کتاب ایقان که قبلاً از آن یاد شد، کتاب بشارت، کتاب اقتدارات، کتاب بدیع، مجموعه الواح؛ لوح ابن الذئب (خطاب به شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی)، آثار قلم اعلی (شش جلد) طرازات، تجلیات، کلمات فردوسیه، اشراقات و …  قصیده عزورقاییه، هفت وادی، چهار وادی، کلمات مکنونه.

 بهاء الله

بهائیان معتقدند بهاء در اواخر عمر خویش، در کتابی موسوم به کتاب عهدی، فرزند خویش عباس را که عبدالبهاء لقب گرفته بود، به جانشینی خود تعیین کرد؛ اما وی از ابتدا ریاست خود بر جامعه بهائیان، شاهد مخالفت و نافرمانی شدید برادر خود میرزا محمدعلی بود. بهاءالله در ابتدا فقط یکی ازمؤمنین به باب محسوب می شد که به واسطه ارتباطی که با سفارت روس و برخی از درباریان داشت، منشأ برخی اثرات در جمعیت بابیان بود، پس از آن به ادعای خودش جانشین واقعی (اما در پرده) باب گشت؛ سپس مدعی نزول وحی و دریافت رسالت جدید گشت که ناسخ دیانت باب بود و نهایتاً جملاتی از وی صادر شد که بوی الوهیت از آن به مشام می رسید. بهائیان مورد اخیر را بر نمی تابند؛ اما اگر به جملات بهاء رجوع کنیم، واقع مطلب آشار می شود.[6]»

پی نوشت:

[1] عبدالحسین آیتی در خاطرات خود از قول مرحوم سپهسالار جمله ای را نقل می کند که وی در مقابل صدراعظم اظهار داشته که : «من نه به سید باب عقیده ندارم بلکه به جد او هم… ولی فوراً زبان خود را حفظ کرد.. پس از خروج او از مجلس و دخول در محبس، صدراعظم گفت این کلمه را میرزا حسینعلی نوری از روی بی اختیار راست گفت که به جد باب هم عقیده ندارد؛ زیرا او ابداً در خط مذهب نیست.» ر.ک: کشف الحیل، ص33.

[2] آواره در خاطرات خود برادر بهاء یعنی میرزا حسن نوری را منشی سفارت معرفی می نماید. ر.ک: آیتی، عبدالحسین، کشف الحیل، ص80.

[3] جانبداری دولت روسیه از بهاءالله امر مشهودی است که هیچ مورخی حتی خود باهئیان آن را انکار کرده اند. شوقی افندی در این باره می نویسد: «وسایل استخلاص آن یوسف رحمانی از چاه ظلمانی از هرجهت فراهم گردید؛ از یک طرف وساطت و دخالت پرنس دالگورکی سفیر روس در ایران که به جمیع وسائل در آزادی بهاء کوشید… .» ن ک: قرن بدیع، ج2، ص43.

[4] بنا به گفته زعیم الدوبه تبریزی علت فشار علما انتشار خبر جشنی بود که بابیان به مناسبت سالروز میلاد باب در روزهای اول ماه محرم  در باغی که نزد آنان به نام باغ رضوان معروف است برگزار کرده بودند. نهایتاً با اصرار علمای عراق و سفارت ایران دولت عثمانی مجبور شد بابیان را به ترکیه منتقل نماید.

[5] ادعای من یظهره الله بودن بهاء حتی با متون اصلی بابیه نیز سازگار نیست. باب در بیان فارسی می نویسد: «من یظره الله اسمش محمد است او ذکرالله محمداً و مظاهره امره» که محل ظهورش مسجدالحرام است. ر.ک: بیان فارسی، ص230، ص309.

[6] ر.ک: رهنمائی، حسین، درسنامه شناخت بهائیت، تهران: گوی (1395)،  از صفحه 55 الی 61.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=23430

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!