2

مسیحیت صهیونیستی؛ از نفوذ در دولت آمریکا تا ارتباط با اسرائیل

  • کد خبر : 57899
  • ۲۲ آذر ۱۴۰۲ - ۹:۴۸
مسیحیت صهیونیستی؛ از نفوذ در دولت آمریکا تا ارتباط با اسرائیل
حزب جمهوری‌خواه ارتباط تنگاتنگی با مسیحیان صهیونیست دارد، اما مسیحیت صهیونیستی از چنان نفوذی برخوردار است که بایدن کاتولیک که از دموکرات‌هاست می‌گوید اگر دولت اسرائیل وجود نداشت ما می‌بایست آن را ایجاد کنیم!

به گزارش پایگاه خبری مفاز، به گزارش پایگاه خبری مفاز، نشست “شنبه‌های ادیانی” با موضوع “مسیحیان صهیونیست آمریکا” روز شنبه ۱۸ آذرماه از سوی انجمن ادیان و مذاهب حوزه، برگزار شد.

احمد رضا مفتاح[1]، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، سخنران نشست بود که متن کامل سخنان وی در پی می‌آید:

صهیونیسم جنبشی است که به دنبال محقق ساختن آرزوی بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت یهودی در این سرزمین است. مسیحیت صهیونیستی، جنبشی است که بازگشت عیسی مسیح را منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین می‌­داند. از این رو، این جنبش از دولت یهودی اسرائیل حمایت می­‌کند. مسيحیان صهيونيست معتقدند كه مسيحيان بايد از ايده‏ ى تشكيل دولت يهود و از سياست‏‌هاى آن پشتيبانى كنند. اين استدلال مبتنى بر تفسير ظاهرى و آينده‏‌گراى كتاب مقدس و مبتنى بر اين اعتقاد است كه‏‌ پيشگويى‏‌هاى عهد عتيق راجع به قوم يهود رفته‏ رفته در كشور كنونى اسرائيل تحقق مى‏‌يابد.[2]

جنبش صهيونيستى اوليه با اين اعتقاد ظهور كرد كه در كتاب مقدس وعده داده است كه قبل از بازگشت حضرت عيسى، قوم يهود يك ‏باره‏ به مسيحيت مى‏‌گروند و بعد از آن به فلسطين برمى‏‌گردند و در كنار ديگر ملت‏‌هاى ‏مسيحى از موجوديتى ملى برخوردار مى‏‌شوند.[3] از این رو، جنبش صهيونيستى نشانه‌ى بازگشت قريب‏ الوقوع مسيح دانسته شد.[4]

حمایت برخی مسیحیان از یهودیان ابتدا در  انگلستان به وجود آمد، اما در ایالات متحده آمریکا رشد و توسعه پیدا کرد.

اوضاع و احوال نامناسب آمریکا  در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم باعث افزايش ‏ناگهانى فرقه‏‌هاى آخرالزمانی، به ویژه مسیحیت صهیونیستی شد. لذا در قرن‌های نوزدهم و بیستم کتاب‌های آخرالزمانی زیادی در آمریکا نوشته شد.

باورهای مسیحیت صهیونیستی

یکی از باورهای مسيحيان صهيونيست مربوط به رابطه کلیسا و اسرائیل است. آنان معتقدند يهوديان “قوم برگزيده”ى خدا هستند كه جدا از همه‏ وعده‏‌هاى داده شده به كليسا، داراى رابطه و جايگاهى منحصربه‌‏فرد و هدف‏‌هايى جاودانى ‏در داخل سرزمين خود هستند. از نظر آنان جايگاه قوم اسرائيل برتر از كليسا است. در حالی که مسیحیان در طول تاریخ، كليسا را اسرائيل حقيقى می دانستند و معتقد بودند پيش‏‌بينى عهد عتيق در باره‏ سلطنت در كليسا تحقق مى‏‌يابد.
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ادعای قوم برگزیده و نیز سرزمین موعود مشروط به اطاعت از دستورات خدا بوده است. بنابر نقل کتاب مقدس یهودی، بارها به بنی اسرائیل هشدار داده مى‏‌شود كه‏ اگر آنان در برابر خدا عصيان كنند، در ميان ملت‏‌ها پراكنده خواهند شد[5]. همچنین، اگر امتیازی در کار باشد مربوط به فرزندان حضرت ابراهیم، از جمله نسل اسماعیل است و اختصاص به نسل اسحاق ندارد.

از نظر بسيارى از صهيونيست‏‌هاى مسيحى، مرزهاى كنونى اسرائيل، حتى با انضمام مناطق ‏اشغالى مورد مناقشه، فقط بخشى از زمين‏‌هايى است كه خدا به قوم يهود اختصاص داده ‏است. ادعای آنان این است كه مرزهاى موردنظر، “از رود مصر تا رود فرات” است. مرزها بخشى از مصر، لبنان، سوريه و نيز كرانه غربى را در برمى‏‌گيرد. يهوديان هيچ‌گاه در تاريخ حتى در دوره‏ پادشاهى داوود و سليمان، مالک همه‏ سرزمين مقدس نبوده‏‌اند. لذا ‏مسیحیان صهیونیست، اسرائيل را به اشغال اين سرزمين از طريق زور تشويق مى‏‌كنند.

از جمله مسایلی که برای مسیحیان صهیونیست اهمیت دارد جایگاه معبد سلیمان است. بسيارى از مسیحیان صهيونيست‏ امروزه معتقدند كه بناى معبد يهودى ديگر نه تنها در كتاب مقدس دستور داده شده است، بلكه تجديد بناى آن قريب ‏الوقوع است. از اين‏ رو، آنان از كسانى كه در جهت نيل به اين امر اقدام كرده‏‌اند، فعالانه حمايت مى‏‌كنند. از نظر آنان تجدید بنای معبد سلیمان، مهم‏ترين نشانه‏ بازگشت نزديك عيسى مسيح است. صهيونيست‏‌هاى مسيحى و يهودى در اين عقيده‏ مشتركند كه مسجدالصخره مسلمانان بايد از بين برود. آنان گمان می‌کنند سومين معبد يهود بنا خواهد شد، كاهنان تقديس مى‏‌شوند و قربانى‏‌ها بار ديگر براى تحقق پيشگويى كتاب مقدس و تسريع‏ آمدن عيسى مسيح برقرار مى‏‌شود.[6]

اما حمايت مسيحيان از تجديد بناى معبد يهوديان همواره با اعتقاد به جنگ‏ قريب الوقوع آخرالزمان كه در تاريخ بشر بى‏‌سابقه است، پيوند داشته است. از اين رو، صهيونيست‏‌هاى مسيحى، به تعبير دان واگنر[7]، حقيقتاً «مشتاق آرماگدون» هستند.[8] آنان بر این عقیده اند که در منطقه فلسطین میان دو جبهه خیر و شر، جنگی درخواهد گرفت. آنان در این میان خود را جبهه خیر و دشمنان خود را شر می‌دانند! آنان گمان می کنند در این نبرد نيروهاى اهريمنى در برابر خدا و نيز قوم اسرائيل شكست خواهند خورد. عيسى در آن ‏هنگام به‏ عنوان مسيحا و پادشاه يهوديان بازخواهد گشت تا به مدت هزار سال در بيت‏ المقدس سلطنت كند و يهوديان از جايگاه و نقش ممتازى در دنيا برخوردار خواهند شد.

نفوذ مسیحیت صهیونیستی در دولت آمریکا

بسیاری از روسای جمهور ایالات متحده آمریکا از جمله کارتر، ریگان، جورج بوش و ترامپ دارای تفکر مسیحیت صهیونیستی بوده و هستند.

در سال 1978، جيمى كارتر در یک سخنرانى، كشور اسرائيل را اين‏ گونه ‏توصيف كرد: «كشور اسرائيل نهايتاً بازگشت به سرزمين كتاب مقدس است كه يهوديان ‏بيش از صدها سال پيش، از آن رانده شدند… شكل‏ گيرى ملت يهود، تحقق پيشگويى كتاب‏ مقدس است.»[9] البته جیمی کارتر که از حامیان صهیونیست­‌ها بود و مصالحه کمپ دیوید را پایه­‌گذاری کرد، بعد از دوره ریاست جمهوری اش در کتاب خود با عنوان فلسطین صلح نه، تبعیض[10]،  به عهدشکنی­‌های سران اسرائیل اشاره می کند. نکته جالب توجه این است که کارتر از سیاست­‌های دوگانه آمریکا در زمینه صلح انتقاد می­‌کند.[11] اخیرا در یک مصاحبه ضمن اذعان به کشتار مردم غزه می‌گوید: این یک آزار و اذیت حقوق بشری وحشتناک است و در آمریکا سخن گفتن از وضعیت اسفبار فلسطینیان یک تابو است. کسی جرات نمی‌کند در این باره سخن بگوید. در ادامه می‌گوید یک تعهد ذاتی در آمریکا وجود دارد که من به عنوان یک مسیحی در آن شریک هستم و آن تعهد کامل برای اطمینان از امنیت اسرائیل است و گروه آمریکایی اسرائیلی وظیفه خود می‌دانند که آمریکایی‌ها را برای حمایت از سیاست‌های دولت اسرائیل متقاعد کنند. آنها در کاخ سفید، کنگره و رسانه‌های عمومی از هر سیاستی که دولت اسرائیل اتخاذ می‌کند حمایت حداکثری و موثر می‌کنند. به عنوان نمونه اخیرا در جریان اعتراضات دانشجویان امریکا به کشتار وحشیانه مردم غزه، مجلس نمایندگان آمریکا روسای سه دانشگاه هاروارد، پنسیلوانیا و ام آی تی را بازجویی و مواخذه می‌کند، نام این اعتراضات را فراخوان برای نسل‌کشی یهودیان می‌گذارد، آن را نقض قوانین آن دانشگاه می‌داند و همه آنها را مجبور به استعفا می‌کند. جالب اینکه هیچ‌کدام جرات نمی‌کنند بگویند اعتراضات مربوط به نسل‌کشی فلسطینی‌هاست نه نسل‌کشی یهودیان!

رونالد ريگان نیز براساس قرائت خود از کتاب مقدس[12] تأكيد مى‏‌كرد كه زمان آرماگدون نزدیک است و اسرائيل به‏ زودى مورد حمله ‏كشورهاى تبهكارى همچون ليبى و اتيوپى قرار خواهد گرفت. در یک مصاحبه تلویزیونی‏ از ريگان پرسيدند، اگر روزى روزگارى در آينده، اسرائيل در اثر حمله‏ ى كشورهاى دشمن در معرض نابودى قرار گيرد، به نظر شما آمريكا چه بايد كند؟ ريگان جواب داد: ما به‏ اسرائيل قول داده‏‌ايم كه از اين كشور حفاظت كنيم … ما داراى وظيفه و مسئوليت ‏ هستيم.[13] لذا انتخاب ريگان به عنوان رييس‏ جمهور باعث پيشبرد چشمگير آرمان صهيونيسم مسيحى شد. انتخاب رونالد ريگان نه تنها به معناى آغاز كار سرسخت‌‏ترين دولت طرفدار اسرائيل در طول تاريخ بود، بلكه مناصب مهم سياسى را هم به چند تن ازصهيونيست‌‏هاى مسيحى سپرد.

در حالى كه به نظر نمى‏‌رسيد جورج بوش پدر، بيل كلينتون و جورج بوش پسر همان ‏نظرات جيمى كارتر يا رونالد ريگان را داشته باشند، ولى با اين وصف، موضع سرسختانه‏ ى اسلاف خود را در حمايت از صهيونيسم ادامه دادند. سياستمداران نظرات رأى‏ دهندگان و يا حداقل نظرات گروه‏‌هاى فشار را منعكس مى‏‌كنند و بسيارى از افراد، گروه‏‌هاى فشار صهيونيست را قدرتمندترين گروه‏‌ها در آمريكا مى‏‌دانند. به خصوص سه نفر از رهبران مسيحى كه هر یک، تريبون كاخ سفيد را از ريگان دريافت كردند، احتمالاً بيش از هر كس ديگر در چهل- پنجاه سال گذشته توانسته‏‌اند تضمين‏ كننده آن باشند كه سياست خارجى آمريكا قاطعانه طرفدار صهيونيست باقى بماند. اين افراد، جرى فال‏ول، پت رابرتسون و هال ليندزى هستند. هر یک از این‏ها نقشى بى‏‌نظير در رشد صهيونيسم مسيحى ايفا كرده‏‌اند.[14]

جرى فال‏ول  نخستین سیاستمدار افراطی آمریکایی است که معتقد است حمایت ایالات متحده آمریکا از اسرائیل به دلیل مصالح اسرائیل نیست، بلکه به لحاظ تأمین منافع آمریکاست.[15] او حمایت بی‌چون و چرای مسیحیان از اسرائیل را تکلیف مذهبی می­‌داند و آن را در جهت تحقق پیشگویی­‌های کتاب مقدس می­‌داند.[16]

کریس هال‌سل به نقل از یک مسیحی آمریکایی که زندگی در آمریکا را رها کرده تا در وطن اصلی ­اش، فلسطین زندگی کند درباره فال­ول می­‌گوید: « مسیحیانی مانند فال‌ول عامل تحریک­ کننده اسرائیل در گسترش سرزمین­‌ها و سرکوب کردن مردم هستند. اسرائیلی­‌ها به خوبی می­‌دانند هر کاری کنند مسیحیان تندی مانند فال‌ول تا آخر راه با آنها خواهند بود».[17]

پت رابرتسون[18]، در كنار جرى فال‏ول، يكى از قدرتمندترين مردان محافل سياسى ودينى آمريكا است. او اولين و با نفوذترين شبكه‏ تلويزيونى ماهواره‏اى مسيحى دنيا را با عنوان شبكه راديو تلويزيونى مسيحى (CBN) در سال 1960 تأسيس كرد.

مسیحیت صهیونیستی به دليل تأثير زندگى خبرساز رهبران مسيحى بنيادگرايى همچون‏ جرى فال‏ول و پت رابرتسون تا پايان دهه 1970، چنان تأثیری در آمریکا داشته اند كه نمى ‏توان یک نفر سياستمدار يا سناتور كنگره را يافت كه مايل به  انتقاد علنى درباره‏ دولت اسرائيل باشد و ائتلاف حمايت مذهبى و سياسى از اسرائيل در آمريكا به وجود آمده است.[19] کارتر در مصاحبه اخیرش می‌گوید که از نمایندگان کنگره کسی را نمی‌شناسد که جرات کند برخلاف سیاست‌های دولت اسرائیل سخن بگوید. اگر سخن بگوید بار دیگر به کنگره بازنخواهد گشت!

هال‌لیندزی نویسنده کتاب پرفروش فرجام سیاره بزرگ زمین[20] که بیش از 100 بار چاپ شده، بانفوذترین مسیحی صهیونیست قرن بیستم آمریکاست. وی قرائتی نژادپرستانه و ستیزه‌جویانه از کتاب مقدس دارد و کشورهایی مثل روسیه، چین و جهان اسلام را شیطانی قلمداد می‌کند و تامین مداوم بودجه نظامی و اقتصادی دولت اسرائیل توسط آمریکا را تشویق می‌کند.

لیندزی چون می‌خواهد برداشتی آینده‌گرا از کتاب مکاشفه یوحنا داشته باشد، در حالی‌که بسیاری مسیحیان پیشگویی‌های مکاشفه یوحنا را مربوط به گذشته می‌دانند، عبارات مکاشفه را توجیه می‌کند. وی اسم کتاب خود را رمز مکاشفات یوحنا گذاشت. او می‌گوید مراد از ملخ‌ها بالگردهاست و مراد از عبارت اسب‌ها برای نبرد آماده شدند بالگردهای تهاجمی هستند و مراد از کمان موشک‌های قاره‌پیماست! به هر حال، در عین حالی که تفسیری ظاهرگرا از مکاشفه دارند، نظریه‌پردازی‌های دل‌بخواهی از کتاب مقدس ارائه می‌کنند. او از کشورهای چین، روسیه، ترکیه، پاکستان، لیبی، مصر، ایران و عراق به عنوان ملت‌های بزرگی که در کتاب مقدس آمده و در جنگ بزرگ نهایی حضور دارند نام می‌برد.

علاوه بر اینها،  بيش از 250 سازمان ‏صهیونیستی طرفدار اسرائيل  در آمريكا فعال هستند. این سازمان­‌ها ‏توانسته‏‌اند حمايت‏‌هاى تبليغى و سياسى را به نفع اسرائيل برانگيزانند.

ارتباط مسیحیت صهيونيستی با اسرائیل

ارتباط مسیحیت صهیونیستی از اسرائیل را در چند مورد می­‌توان بیان کرد: حمايت از اسرائيل؛ تسهيل مهاجرت يهوديان؛ حمايت از برنامه‏ شهرک‌سازى؛ اعمال فشار براى شناسايى بين‏‌المللى اورشليم به عنوان‏ پايتخت اسرائيل؛ تأمين بودجه‏ بازسازى معبد سليمان و مخالفت با روند صلح، و تشديد وخامت روابط با جهان عرب و تسريع آرماگدون.

روسای جمهور آمریکا، از روزولت تا ترومن و آیزنهاور و سپس کندی، جانسون، نیکسون و نیز کارتر، ریگان، بوش، کلینتون و جورج بوش و ترامپ همگی تحت تاثیر فشارهای لابی یهودی- صهیونیستی آمریکا قرار داشته‌­اند.[21] گروه فشار حامى اسرائيل در انتخاب، انتصاب و بركنارى مقامات و منصوبان ‏دولتى ايالات متحده دخالت دارد.[22]

نقش مسيحيان در تحقق عينى سرزمين اسرائيل عبارت است از: توجيه نظامى مرزهاى گسترده؛ پذيرش سياسى برنامه‏ شهرک‌سازى در بيت ‏المقدس شرقى عربى و شهر كهن بيت‏ المقدس؛ و حمايت اقتصادى از جنبش‏ مهاجران. تأثير گروه فشار حامى اسرائيل بر سياست خارجى آمريكا درباره شهرک‏‌ها ادامه‏ دارد.[23]  در هسته حمايت صهيونيست‏‌هاى مسيحى از ادعاى اسرائيل بر مناطق اشغالى، اين عقيده‏ نهفته است كه بيت‏ المقدس پايتخت انحصارى و يكپارچه يهوديان است و بايد پس از اين نيز باشد. تلاش‏‌ها براى نيل به توافق در منازعه گسترده‏‌تر اعراب و اسرائيل تاكنون در خصوص جايگاه نهايى بيت‏ المقدس بوده است. صهيونيست‏‌هاى مسيحى ‏با هرگونه پيشنهاد حاكميت مشترک يا ايجاد پايتخت فلسطينى در بيت‏ المقدس شرقى به شدت مخالفند. از نظر صهيونيسم، هيچ مصالحه‏‌اى نمى‏‌تواند صورت گيرد.

صهيونيست‌‏هاى مسيحى  تلاش می­‌کردند با ترغيب دولت‏‌هاى غربى و در درجه‏ اول دولت ايالات متحده ‏به انتقال سفارتخانه‏‌هايشان به بيت­ المقدس، بیت­ المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شود.

سرانجام با فشارهای لابی‌های صهیونیستی یهودی و مسیحی در تاریخ 14 می 2018 (24 اردیبهشت 1397) به دستور دونالد ترامپ، سفارت ایالات متحده آمریکا به بیت المقدس انتقال یافت. ترامپ در سخنان خود گفت:  این اتفاق باید سال‌ها پیش رخ می‌داد. عجیب آن است که وی ادعا کرد: انتقال سفارت، بزرگترین امید ما برای برقراری صلح در منطقه است!

آنچه از نظر صهيونيست‏ هاى یهودی حياتى است، اين است كه معبد آينده‏ يهود در همان‏ مكان معبد سليمان ساخته شود. رايج‌‏ترين نظريه‏ مورد پذيرش، كه از حمايت سنّتى و نيز اتفاق نظر باستان‏شناسان كنونى اسرائيل برخوردار است، اين است كه مكان معبد همان مكان مسجد صخره است. اکثر یهودیان ارتدکس بر این اعتقادند که مسجد صخره باید پیش از تجدید بنای معبد بزرگ از بین برود.

صهيونيست‏‌هاى مسيحى دشمن روند صلح خاورميانه هستند و همواره از اسرائيل حمايت می كنند. از نظر صهيونيست‏ هاى مسيحى دو ملت آمريكا و اسرائيل مانند دوقلو هستند، آنان نه تنها به‏ واسطه‏ منافع شخصى مشترک، بلكه مهم‏تر از آن به‏ واسطه‏ ‏بنيان‏‌هاى دينى همانند به يكديگر مرتبط هستند. آمريكا و اسرائيل خود را متحد با يكديگر بر عليه جهان شيطانى می دانند! مسیحیان صهیونیست خیال می­‌کنند به جنگ دنياى اهريمنى تحت حاكميت‏ رژيم‏‌هاى استبدادى كمونيستى و اسلامى رفته‏‌اند كه مخالف ارزش‏‌هاى دموكراتیک يهودى- مسيحى آمريكا و اسرائيل هستند.

صهيونيست‏‌هاى مسيحى، به میزانی‏ كه علاقه‌مند به اسرائيل هستند، نسبت به اعراب تنفر دارند. تبعيض‌‏هاى ضد عرب و تصورات كليشه‏‌اى خاورشناسان در نوشتارهاى آنان مشترک ‏است. از نظر خاورشناسان؛ غرب، آزادانديش، صلح‌‏جو، اهل منطق، و قادر به پذيرش ‏ارزش‌‏هاى واقعى پنداشته مى‏‌شود، در حالى‏‌كه خاورميانه اين‏‌گونه تصور نمى‏‌شود. و حتّی گاه ملت‌‏هاى عرب را وحشى مى‌خوانند. به‏ طور كلى تنفر از اعراب با نگرش‏‌هاى نژادپرستانه نسبت به فلسطينيان‏ نيز همراه است.[24]

دفاع از امنيت اسرائيل، اغلب صهيونيست‏‌هاى مسيحى را به انكار حقوق انسانى اساسى و يكسان براى فلسطينی‌ها سوق داده است. به نظر می رسد نژادپرستی چنان آنان را کر و کور کرده است که فلسطینیان مسلمان را که از فرزندان ابراهیم هستند با کنعانیان مشرک آن زمان یکی می­‌گیرند!  مسیحیان صهیونیست به نگرش­‌های نژادپرستانه اکتفا نکردند و پا را فراتر گذاشتند و مسلمانان را شیطانی خواندند!

در حالى كه صهيونيست‏‌هاى مسيحى همواره ادعاى يک جانبه اسرائيل بر مناطق اشغالى را به رسميت شناخته‏‌اند، با آرمان‏‌هاى فلسطين براى خودمختارى نيز مخالفت كرده‌‏اند. از نظر آنان نمى‏‌توان به فلسطينيان با كشورى در قلب اسرائيل اعتماد كرد.[25]

حزب جمهوری‌خواه ارتباط تنگاتنگی با مسیحیان صهیونیست دارد، اما مسیحیت صهیونیستی از چنان نفوذی برخوردار است که بایدن کاتولیک که از دموکرات‌هاست می‌گوید اگر دولت اسرائیل وجود نداشت ما می‌بایست آن را ایجاد کنیم!

پی نوشت:

[1] دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب

[2]. استیون سایزر، صهیونیسم مسیحی، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، انتشارات طه و مرکز پژوهش‌های صدا و سیما، 1386،ص 42-46.

[3] . همان، ص 66-71.

[4]. همان، ص.136.

[5] . کتاب مقدس، لاویان 26: 33.

[6]. استیون سایزر، ص.313.

[7] .Don Wagner

[8]. همان، ص 326 – 328.

[9] . استیون سایزر، ص. 160.

[10] .Palestine: Peace not Apartheid

[11] . جیمی کارتر، فلسطین صلح نه، تبعیض، ترجمه مهران قاسمی، تهران، نشر ثالث، 1386، ص. 10- 11.

[12] .حزقیال، باب 38

[13] . استیون سایزر، ص 160 – 162؛ محمد السماک،  الصهیونیه المسیحیه، دارالنفائس، بیروت، 1413/1993، ص 79.

[14]. استیون سایزر،  ص 162- 165؛

[15] . احمد کریمیان، ص 58.

[16] . فواد شعبان، به خاطر صهیون، ترجمه یاسر فرحزادی، تهران، نشر ساقی، 1390، ص 243 و 300.

[17] . گریس هال سل، ص 115.

[18] .Pat Robertson

[19]. استیون سایزر،  ص 168.

[20] The late Great Planet Earth

[21] . احمد کریمیان،  ص 66.

[22] . استیون سایزر،  ص 404 – 406.

[23].  همان، ص 423-425.

[24] . استیون سایزر، همان، ص 447 – 450.

[25] . همان، ص 459.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=57899

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.