3

پوپولیسم مذهبی(3)؛ طالبانیسم و نظریه‌پردازان وهابی

  • کد خبر : 49130
  • ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۹:۰۹
پوپولیسم مذهبی(3)؛ طالبانیسم و نظریه‌پردازان وهابی
در شرایط کنونی که افکار افراط‌گرایانه اسلامی رواج یافته است، بازخوانی افکار «ابن تیمیه» بی‌فایده نیست.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، افکار ابن تیمیه، روشن و صریح است. او با عقل به کلی مخالف است و خواستار الغای عملکرد عقل از تمام شئون زندگی است و با فکر کردن و اندیشیدن دشمن است؛ مگر اینکه آن فکر و اندیشه در راستای تأیید نقل و احادیث باشد. وی در این زمینه می‌گوید: دلایل عقلی درست وقتی قابل شنیدن است که مخالف اخبار انبیا نباشد و فکر و عقلی که با اخبار و احادیث مخالف باشد؛ نه عقل است و نه فکر. (۱۰)

افکار وهابیت نیز در پشت دیوار دفاع از توحید، مبارزه با شرک و بدعت، و بازگشت به سیره و گفتار سلف پنهان شده است؛ به گونه‌ای که خود را مدافع توحید دانسته و دیگران را مشرک می‌خوانند. آنها در اعتقادات خود فقط با احادیث و روایات پیامبر کار دارند و اصولاً آنها را حجت می‌دانند. پس دلایل عقلی در مقابل دلایل نقلی بی‌ارزش هستند. ابن تیمیه با این گفتار، راه را بر عقل و اندیشه گرفته و عملاً به جمود و تحجر فکری دعوت می‌کند و برای فکر، خطوط قرمز زیادی تعیین می‌کند. وی می‌گوید: سلف صالح به نیابت از ما، اسلوب‌ها و روش‌ها را تعیین کرده و ما باید تبعیت و تقلید کنیم. ما باید تماماً در خط، اسلوب، کردار و گفتار سلف صالح راه برویم. نقش ما تبعیت است و این به نفع ماست؛ حتی ممکن است از نظر ظاهر هم نفع و سودی در تقلید و انجام یک تکلیف وجود نداشته باشد، با این همه ملزم به تبعیت هستیم، برای اینکه این تبعیت ما را به انبیا نزدیک می‌کند، چنان که می‌گوید: «و لهذا نحن ننتفع بنفس متابعتنا لرسول الله (ص) و السابقین من المهاجرین و الانصار، فی أعمال لولا أنهم فعلوها لربما قد لا یکون لنا فیها مصلحه، لما یورث ذلک من محبتهم، و ائتلاف قلوبنا بقلوبهم، و ان کان یدعونا الی موافقتهم فی أمور أخری الی غیر ذلک من الفوائد.» واضح است که این کلام دشمنی با هرگونه تفکر است، برای اینکه فاصله ما با زمان صحابه و زمان ابن تیمیه متفاوت است و نیازهای عصر ما با آن دوره فرق می‌کند. (۱۱)

در واقع، او تمامی نمادها و مظاهر زندگی این عصر را نفی می‌کند. از جهت دیگر، تیمیه مسلمانان را فرا می‌خواند که تمامی روابط خود را با کفار قطع کنند و در تمامی امور با آنها مخالف باشند. وی می‌گوید: «کذلک قد نتضرر بموافقتنا الکافرین فی أعمال، لولا أنهم یفعلونها لم نتضرر بفعلها… فتکون موافقتهم دلیلا علی المفسده و مخالفتهم دلیلاعلی المصلحه.» به عبارت دیگر، مسلمانان نباید هیچ یک از ساخته‌های فیزیکی و فکری کفار را به کار گیرند حتی اگر این به ضررمسلمین باشد. به نظر او مهم‌ترین مصلحت در این است که با آنها مخالف باشیم. برای اینکه در کارهای کفار مصلحتی به نفع ما نیست:

«و حقیقه الامر: أن جمیع أعمال الکفار، و أموره لابد فیها من خلل یمنعها أن تتم له منفعه بها. ولو فرض صلح شیء من أموره علی التمام، لاستحق بذلک ثواب الاخره. ولکن کل أموره اما فاسده أو ناقصه.» در یک مورد از این شیخ الاسلام پرسیده می‌شود: «رأی علما در خصوص قومی از اهل ذمه که مجبور شده‌اند، لباسی غیر از لباس عادی و بومی خود بپوشند، مثلاً آنها را سلطان مجبور کرده که از عمامه مسلمین استفاده نکنند، و این موجب آزار و اذیت آنها و همچنین ضرر کاسب‌کاران مسلمان شده است؛ آیا امام برگشت آنها به لباس محلی را مجاز می‌دارد؟ پاسخ ابن تیمیه منفی است: «فجاءتنی الفتوی فقلت لایجوز اعادتهم الی ما کانوا علیه و بجب ابقاؤهم علی الزی الذی یتمیزون به عن المسلمین. فذهبوا ثم غیروا الفتی، ثم جاءوا بها فی قالب آخر، فقلت: لا تجوز اعادتهم، فذهبوا، ثم أتوا بها فی قالب آخر، فقلت: هی المسأله المعینه و ان خرجت فی عده قوالب.»

این سؤال را در قالب‌های مختلف پرسیده‌اند و هر بار شیخ بر جواب منفی خود اصرار ورزیده است. طرح سؤال به صورت‌های مختلف از جانب سؤال کنندگان، نشانگر عدم اغنای آنهاست و اصرار شیخ بر جواب منفی نیز، نشانگر ماهیت تعصب‌آمیز، تندرو و غلو ایشان در افکار را نشان می‌دهد، زیرا برای او مهم نیست که غیر مسلمان اذیت و آزار می‌شود و مسلمان نیز ضرر اقتصادی می‌بیند. او با این کار، افکار تندروانه، نژادپرستانه و کراهیت را مورد تأیید قرار می‌دهد. چرا؟ او خود پاسخ می‌دهد: «أما ما یرویه بعض العامه عن النبی (ص) أنه قال (من أذی ذمیا فقد أذانی) فهو کذب علی رسول الله (ص) ولم یره أحد من أهل العلم؛» اینکه بعضی افراد از پیامبر نقل کرده‌اند که هر کس ذمی را آزار دهد، مرا آزاد داده است، یک کذب است، پس چون پیامبر این حرف را نزده است و در سند دیگری هم نقل نشده است، پس آزار غیر مسلمان بر ما گناه و جنحه‌ای ندارد.

او با این شیوه، تمامی نص‌های دینی در خصوص مسامحه و تسامح با غیر مسلمانان را رد می‌کند و برافکار تندروانه خشونت و قتل و غارت ادامه می‌دهد. ابن تیمیه در واقع دارای ترازو و سنگ محک متفاوتی است؛ ترازوی برخورد با کفار و ترازوی برخورد با مسلمین. او حتی برخورد تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه را جایز می‌شمارد. او هر گاه با حدیثی روبرو می‌شود که مخالف ایده‌های تندروانه اوست، آنها را منکر می‌شود و در مورد آیات قرآنی که با افکار او سازگار نیست، به تفسیر و تأویل روی می‌آورد. (۱۲) سلفی‌های جهادی مانند زرقاوی، متأسفانه همان دیدگاه سنتی ابن تمیمه را میراث‌داری می‌کردند؛ به گونه‌ای که آنها مسئولیت شرورترین حادثه سال‌های اخیر، یعنی انفجار حرم امام موسی کاظم و امام عسکری در سامراء را بر عهده گرفتند و قول تخریب سایر اماکن مقدسه را نیز دادند. آنها قبلاً نیز در توجیه جنایاتی مانند حمله انتحاری و کشتار هزارن نفر در پل کاظمیه، طی اطلاعیه‌ای تأکید کرده بودند:

«بزرگان ما خط مشی روشنی را در مورد شیعه در اختیار ما گذاشته و پرده از این قوم برداشته‌اند تا جایی که امام البخاری می‌گوید: در پشت سر شیعه، یهود و مسیحی نماز نخوانید، به آنها سلام ندهید، با آنها ازدواج نکنید و از گوشت ذبح شده توسط آنان نخورید. (۱۳) همانطور که بزرگان ما از جمله شیخ الاسلام ابن تیمیه گفته است: به این دلیل که شیعیان با کفار علیه مسلمانان همکاری می‌کنند و آنها از بزرگ‌ترین اسباب حلقه چنگیزخان به سرزمین‌های اسلامی و آمدن هالاکو به عراق و اشغال حلب و صالحیه بودند و از این رو، هنگام عزیمت به مصر، پادگان‌های مسلمانان را ویران کردند و راه را بر روی مسلمانان بستند و به این دلیل، با تاتار و فرانسوی‌ها علیه مسلمانان همکاری کردند و از پیروزی اسلام خشمگین و ناراحت می‌شدند؛ در واقع آنان طرفداران یهود، مسیح و مشرکان هستند و قلب‌هایشان مملو از کینه و خصومت با مسلمانان است. همچنین از بزرگ‌ترین عبادت‌ها نزد آنها، لعنت فرستادن بر اولیاءالله در میان مسلمانان است. حریص‌ترین مردم در جدایی افکندن بین مسلمانان هستند و عالی‌ترین اصول آنها، کفرگویی، لعنت و دشنام به علمای مسلمان و خلفای راشدین است و اعتقاد دارند که هیچ جایی برای کسانی که به امام معصوم (دوازده امام) ایمان ندارند، وجود ندارد.»

وهابیون حتی به سنی‌های معتدل نیز رحم نکرده، آنها را مانعی در برابر تفکرات و دیدگاه‌های خود تلقی می‌کنند؛ برای مثال در تاریخ ۸۴/۳/۱۱ جریان طالبان و وهابیت، «ملا عبدالله فیاض» عالم برجسته قندهار را به جرم همکاری با دولت کرزای ترور کردند و روز بعد، در مجلس فاتحه او، اقدامی انتحاری صورت دادند که به کشته شدن دست کم 20 نفر منجر شد. این نخستین بار است که وهابی‌های افراطی و طالبان، به طور آشکارا، سنی‌های معتدل را از میان بر می‌دارند. این قبیل اقدامات بیشتر بر ضدشیعیان در عراق و پاکستان انجام می‌شد. مهم این است که سنیان معتدل و واقع‌گرا نیز از دست این اقدامات در امان نخواهند بود. در عراق هم طی ماه‌های گذشته، برخی روحانیون سنی که تمایل به مذاکره با دولت داشته‌اند، کشته شده‌اند. در این حوادث، معمولاً افراطیون سنی تلاش کرده‌اند که این اقدامات را به عهده سپاه بدر بگذارند؛ اما اکنون با عملیات انتحاری که در قندهار صورت گرفت و با بعضی اعمال دیگر آنها علیه سنی‌ها، می‌توان یقین کرد که در عراق هم طرفداران زرقاوی، نمی‌توانند سنیان معتدل را تحمل کنند و به همین دلیل روحانیون متمایل به مذاکره با دولت را ترور کرده، با یک تیر، دو نشان می‌زنند: هم آنها را از سر راه بر می‌دارند و هم مسئولیت آن را بر عهده سپاه بدر و شیعیان می‌گذارند. (۱۴)

امام خمینی و نیز علمای شیعه در ایران و عراق، تلاش زیادی کردند تا از اندیشه‌ها و سوءتفاهم‌های تاریخی که موجب افکار ضد شیعی وهابیان شده و در دشمنی با شیعیان به آنها استناد می‌کنند، برطرف سازند تا هم شیعه و هم سلفی‌ها، یکدیگر را براساس شرایط امروز، از نو باز بشناسند و از قالب‌های کلاسیک خارج شوند؛ اما متأسفانه اندیشه‌های افراطی و وهاب‌گونه امثال زرقاوی، در روحیه تکفیری ریشه دارد و حاضر نیست، شرایط امروزی را مطالعه کند. البته افراط‌گری، علی‌رغم مخالفت بعضی بزرگان شیعه در بین بعضی شیعیان نیز وجود دارد که مورد سوءاستفاده دشمنان اسلام نیز قرار می‌گیرد. آیت الله سید محمد باقر درچه‌ای را می‌توان از برجسته‌ترین فقهایی دانست که در 2 قرن اخیر، از اقدامات افراطی و غلوآمیز انتقاد کرده است. (۱۵)

پوپولیسم مذهبی

بدین ترتیب، اسلام وهابی شکل گرفت تا در قرن‌های بعدی، چنان چهره خشنی از اسلام ارائه دهد که در تاریخ اسلام بی‌سابقه بوده است. از درون آن طالبانیسم و القاعده متولد شد که در سایه کارهای خود، چهره‌ای تروریستی از اسلام تصویر کرد، چون می‌خواست با خشونت و زور، دینی را به زعم خود حفظ کند که خود مخالف خشونت است و فقط با آموزه‌های الهی خود توانسته بود، در جهان نفوذ کند؛ ولی با تبلیغاتی که به تهییج جوانان می‌انجامد، گروه طالبان به جمع‌آوری طرفدارانی برای خود پرادخته است که آماده انجام عملی هستند تا رهبرانشان از آنها راضی باشند. در این میان، غربی‌ها نیز در سایه تئوری جنگ تمدن‌های خود، درصددند تا اسلام وهابیت و القاعده را به عنوان چهره واقعی اسلام معرفی کنند.

باید گفت که اگر خشونت به نام دین باشد، دو جنایت صورت می‌گیرد: یکی خود خشونت است و دیگر اینکه به نام دینی که ضد خشونت و طرفدار محبت، رحمت و صلح است، این خشونت صورت می‌گیرد. اینان جنایتکارانی هستند که تیشه به ریشه دین اسلام می‌زنند. در این میان، اسلام از دو سو با استفاده پوپولیستی از دین مواجه است: از یک سو در میان خود مسلمانان، گروهی مانند وهابی‌ها و طالبان، با شعارهای پوپولیستی و عوام‌گرایانه خود، در پی پیشبرد اهداف گروهی خود برای کسب قدرت در دنیای اسلام هستند و از سوی دیگر، در سطحی جهانی، دنیای غرب با استفاده از تندروی‌های گروه‌های یادشده، در پی القای تفکر جنگ تمدن‌ها در قالب جنگ میان ادیان است. در این راه غرب سعی دارد که از اسلام چهره‌ای خشن به دنیای مسیحیت ارایه کند و با یادآوری جنگ‌های صلیبی، اذهان غرب ر انسبت به دنیای اسلام و مسلمانان بدبین کند.

در حقیقت غرب و دستگاه تبلیغاتی آن، از سال‌های پیش، در پی چنین هدفی بوده است و ریشه‌های این نوع برخورد رسانه‌ها و دستگاه تبلیغاتی غرب را با دنیای اسلام، باید در دست‌های پنهانی جست و جوکرد که در طی سالیان گذشته، به پرورش این گروه‌ها پرادخته‌اند. اگر به صورت خوش‌بینانه‌ای به پدیده وهابیت و طالبانیسم بنگریم، باید بگوییم که این اگر کاملاً توسط استعمارگران پدید نیامده باشند؛ حتما توسط آنها تقویت، گسترش و حمایت شده است.

سخن آخر
(پوپولیسم و استفاده از دین)، یا استفاده‌های تبلیغاتی عوام‌گرایانه از آن، امروزه در سطوح مختلف ادیان وجود دارد. در ادیانی مانند اسلام، با گروه‌های تندرویی همچون طالبان و وهابیت مواجه هستیم. ادیان یهود و مسیحیت نیز با صهیونیسم یهودی و مسیحی روبرو هستند. این گروه‌ها با شعارهای فریبکارانه و عوام‌گرایانه خود، توده ساده و قشری‌نگر را به سوی خود جلب می‌کنند و هر یک خود را منادی دین راستین می‌دانند و در این رهگذر، دست به اقداماتی می‌زنند که دین مورد نظر خود را آن گونه که می‌خواهند، معرفی می‌کنند.

از سوی دیگر، همانگونه که پیش‌تر گذشت، ما در عصر رسانه قرار داریم. غول‌های رسانه‌ای، مرزهای جغرافیایی را در نوردیده‌اند و تمام سعی آنان این است که به ذهن‌ها و افکار مخاطبان خود نفوذ کنند و دیدگاه‌های خود را به آنان بقبولانند. در حقیقت پوپولیسم در دنیای امروز با وجود غول‌های رسانه‌ای، شکل پیچیده‌ای به خود گرفته است. مرزها و نوع آن را نمی‌توان مشخص کرد. رسانه‌ها در آن واحد می‌توانند، شعارهای پوپولیستی را به عنوان شعار منطقی به مخاطبان بقبولانند یا اینکه با پوپولیستی خواندن یک عقیده یا عمل منطقی، آن را ناکام بگذارند. رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و به تازگی پیام‌های کوتاه تلفن همراه، هر نظری را در کوتاه‌ترین مدت ممکن به آگاهی مخاطبان خود می‌رسانند.

در زمانی که (عصر بازگشت به دین) نامیده شده است، اقبال بشر به دین و آموزه‌های دینی افزایش بسیار یافته است و در این راه، شاهد آن هستیم که دین‌باوری و اهمیت یافتن دین و رهبران دینی، بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است؛ این امر، مایه امیدواری دین‌باوران است. ولی با این همه موجب نگرانی‌هایی نیز شده است؛ زیرا این امکان را فراهم می‌آورد که برخی گروه‌های فرصت طلب، از فرصت به وجود آمده، برای دستیابی به اهداف خاص خود استفاده کنند و به نام دین، به اقداماتی دست زنند که هیچ سنخیتی با دین و آموزه‌های آن ندارد.

بخش اول مطلب

بخش دوم مطلب

نویسنده: سید حسین حسینی (هفته نامه پگاه حوزه – ۱۳۸۶ – شماره ۲۰۷)

پی نوشت:
۱۰ـ سایت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ذیل عنوان (پدرفکری طالبانیسم).
۱۱ـ همان.
۱۲ـ سایت سیاست خارجی ج. ا. ا ذیل عنوان (پدر فکری طالبانیسم) به نقل از المغربیه پر تیراژترین روزنامه مراکش).
۱۳ـ خلق افعال العباد ص ۱۲۵.
۱۴ـ سایت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ذیل عنوان پدرفکر طالبانیسم.
۱۵ـ همان.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=49130

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.