3

عرفان های وارداتی چه شاخصه هایی دارند؟

  • کد خبر : 57365
  • ۱۱ آذر ۱۴۰۲ - ۸:۰۰
عرفان های وارداتی چه شاخصه هایی دارند؟
عرفان واره های محصول غرب، بر اساس شاخصه هایی خاص تولید می شوند که به برخی از آنها اشاره می کنیم9

به گزارش پایگاه خبری مفاز، اندیشه های معنوی مانند صوفیه از دیرباز در ایران رواج داشته است و سابقه ای کهن دارد اما چندی است که عرفان های نوظهور که عمدتاً خواستگاه غربی دارند وارد ایران شده و برای خود جایگاهی نیز پیدا کرده اند.

کشورهای غربی و اروپایی با در اختیار داشتن ابزارهای متعدد و متنوع شگردهایی گوناگون برای بهره برداری مناسب از معنویت خواهی جهان به کار می گیرند که پیدایش معنویت مدرن در قالب فرقه ای و غیر فرقه ای و آن هم فرقه های متعدد محصول آن است.

البته این شاخصه ها به گونه ای نیستند که در همه عرفان ها وجود داشته باشد بلکه ممکن است برخی از این شاخصه ها مختص یک عرفان باشد و شاخصه دیگر مخصوص عرفانی. دیگر اما آنچه روشن است این است که اگر هر کدام از این شاخصه ها در عرفانی وجود داشته باشد نشانه ای بر بطلان و انحراف آن عرفان است.

این عرفان واره ها بر اساس شاخصه هایی خاص تولید می شوند که به برخی از آنها اشاره می کنیم؛

خداباوری به جای خدامحوری

یکی از شاخصه های عرفان های نوظهور نادیده گرفتن اعتقاد به خدا یا انکار وجود خدا یا ارائه تفسیری نامعقول از خدا با انگیزه انکار خدای حقیقی است در حقیقت خدا در این تفکرات بهانه ای بیش نیست و آنچه بدان توجه شده و محور قرار گرفته است انسان است بهترین واژه ای که میتوان درباره این اندیشه ها به کار برد «عرفان بدون خدا» است.

بسیاری از این عرفان ها از خداوندی بسیار زیبا سخن میگویند اما آن خدا هیچ سنخیتی با خدای واقعی ندارد، چراکه برخی خدا را موجودی ضعیف و ناتوان معرفی می کنند، بعضی خدا را انسار می دانند و تعدادی چندخدایی را شالوده اندیشه های خود قرار داده اند.

توجه این عرفان ها به خدایی حداقلی است که توانایی چندانی در برآوردن نیاز بشر ندارد و نمیتواند مشکلات او را حل کند و این انسان است که باید با توانمند کردن خود و بالا بردن دانش معنویش بر مشکلات چیره شود. آنچه عرفان های نوظهور از خداوند میگویند، «خداباوری» است، نه خدامحوری.

خداباوری اندیشه ای است که کفار قریش هم در این مسیر بودند1، اما آنچه مهم است و باید به آن توجه شود، خدامحوری است. تفاوت این دو اصطلاح در این است که خداباوری در حد پذیرش خداوند و او را خالق هستی دانستن است ام خدامحوری یعنی تدبیر و اداره نظام هستی را به دست خداوند بدانیم و ارائه نقشه راه و قانون زندگی منحصر در او بدانیم.

شادی هدف زندگی

شادی، آرامش و امید به زندگی این جهان را میتوان به عنوان عالی ترین اهداف عرفانهای نوپدید به دنیایی انسان طراحی میکنند لذت و هرآنچه در این مسیر قرار شمار آورد بدان سبب که تمام این عرفانها اومانیستی اند و اهداف خود را به منظور برآوردن نیازهای می گیرد همواره مهم است و به حق می توان این عرفانها را مکاتب لذت گرا نامید.

آنچه در جامعه صنعتی و پرسرعت امروز کمتر می توان به آن دسترسی پیدا کرد، شادی و آرامش است. از این رو انسان گرفتار شده در این مرداب به هر خس و خاشاکی چنگ انداخته و به سوی آن گرایش پیدا میکند این نیاز دستمایه عرفان های نوظهور قرار گرفت جان مایه بسیاری از آموزه هایشان شد بنابراین، نسخه های متعددی برای تأمین نیاز بشر طراحی کردند.

نقش شادی در زندگی بسیار پررنگ است اما مهمتر از آن راه رسیدن به شادی است عرفان های نوظهور از شادی خوب سخن می گویند اما راه رسیدن به شادی را یا معرفی نمی کنند یا راهکاری بسیار ناچیز و حداقلی ارائه میدهند آنها شادی های زودگذر و لحظه ای را به عنوان شادی واقعی معرفی و انسانها را به سوی آن دعوت می.کنند این نوع عملکرد ذائقه انسان را اشباع میکند و او را از کسب حقیقت باز میدارد انسان گرسنه با خوردن چیپس و پفک سیری کاذب پیدا می کند و از خوردن غذا منصرف می شود.

 عقل ستیزی

انسان علاوه بر طبیعت ،حیوانی طبیعت و استعدادهایی دارد که او را از سایر جانوران متمایز می کند. او میتواند بیندیشد اراده ،کند راههای مختلف را در زندگی پیش بگیرد و کارهای متضاد انجام دهد میتواند به تفکر عمیق و جامع یا به فلسفه بپردازد. با توجه به همین خاصیت است که انسان در اصطلاح فلاسفه حیوانی ناطق، یعنی خردمند و اندیشمند است.

از نظر فلاسفه جدید، انسانیت به مجموعه خصائص جنس بشر اطلاق میشود که او را از دیگر حیوانات متمایز می کند فلاسفه قدیم و جدید چون بزرگترین ارزش انسان را اندیشه عمیق و جامع یا دانسته اند، مهمترین صفت مشخصه انسانیت را نیز همین میدانند قدما از آن به عنوان «نطق» یاد کرده اند و عقل را نفس ناطقه خوانده اند.2

بر پایه قرآن کریم انسان چندین لایه دارد همان گونه که جهان هستی از ملک تا ملکوت دارای عوالم چهارگانه ماده مثال عقل واله ،است وجود انسان نیز دارای مراتب چهارگانه مادی مثالی، عقلی و الهی است.3

نیروی تفکر یکی از ویژگی های انسان است که در کنار دل جایگاهی بس رفیع در حیات معنوی او دارد دل بدون راهنمایی عقل برای رسیدن به هدف راه به جایی نخواهد برد انسان با عقل خوب و بد را درک میکند و با معارف الهی ارتباط برقرار می کند و تصمیم عاقلانه می گیرد نمی توان عقل را از انسان گرفت اما چون عقل خیر را از شر تشخیص میدهد و راه  را مینمایاند و برای اعمال و رفتار منطق می طلبد، از این رو مانع ورود اندیشه های نوظهور است. به همین دلیل یکی از وجوه مشترک همه عرفانهای کاذب، نفی عقلانیت و مخالفت جدی با فلسفه و منطق است البته مراد از تفکر گریزی تأمل و تدبر درباره عاقبت انسان است؛ اینکه انسان از کجا آمده است آمدنش بر اساس چه هدفی است و سرانجام به کجا خواهد رفت؟

امام علی علل درباره عقل می فرماید: عقل دو گونه است عقل ذاتی و عقل تجربی و هر دو به انسان بهره میرسانند کسی که در گرو عقل باشد، صاحب عقل و دین است و هر که فاقد آن باشد سرمایه اش گناه است دوست هرکسی عقل او است و دشمنش نادانی او عاقل کسی نیست که خوبی را از بدی تمیز دهد عاقل کسی است که از بین دو بدی تمیز دهد که کدام بهتر است همنشینی با ،عاقلان مایه شرف است. عاقل کامل بر سرشت بد پیروز است عاقل بر خود لازم میداند که به کارهای خود بر معیار دین، اخلاق و ادب اصبغ بن نباته از امام علی الا نقل کرده که فرمودند: توجه کند بدیها را بشناسد یا به دل بسپارد و یا در دفتری بنویسد و در از بین بردن آن بکوشد.4

جبرئیل بر آدم فرود آمد گفت ای آدم من مأمورم تو را مخیر سازم به اینکه یکی از این سه چیز را انتخاب کنی و دوتای دیگر را رها سازی :گفت کدام سه چیز؟ :گفت عقل و حیا و دین آدم گفت: عقل را برگزیدم جبرئیل به حیا و دین: گفت بروید و او را رها کنید گفتند ما مأموریم هرجا که عقل است با آن باشیم جبرئیل گفت باشید و عروج کرد.5

استاد مطهری می گوید این پیوندی که میان عقل و دین اسلام هست؟ می گویند هیچ، اصلا عقل را با دین چه کار؟ مسیحیت از تثلیث شروع می شود و در این مورد حرفی م یزنند که اگر بگویم با عقل جور در نمی آید میگویند: در نیاید آنها وقتی می گویند ایمان و تعبد مقصودشان پشت پا زدن به عقل تسلیم کورکورانه در مقابل دین است در اسلام تسلیم کورکورانه نیست تسلیمی که ضد عقل باشد، نیست. البته تسلیمی که مافوق عقل باشد هست که آن خودش مطابق حکمت عقل است عقل هم میگوید جایی که اطلاع نداری حرف بزرگتر را بپذیر.6

دین گریزی

دین عبارت است از مجموعه ای از اعتقادات خلقیات و رفتار است که در سعادت ابدی انسان مؤثر است و نداشتن آنها موجب شقاوت انسان میشود» به عبارت دیگر می توان گفت: دین سه بخش است اعتقادات اخلاق و احکام. دین در زندگی انسان نقشی بسیار پررنگ دارد اما این بدان معنا نیست که باید در خدمت انسان باشد بلکه این انسان است که برای رستگاری باید در خدمت دین باشد این دین فواید بسیاری دارد.

انکار معاد

یکی دیگر از شاخصه های عرفان های وارداتی انکار معاد و جایگزین کردن آموزه تناسخ است در بسیاری از جنبش های نوپدید دینی تلاش میشود تا انواع اعتقادات ماورایی ادیان توحیدی به صورت زمینی و دنیوی تعبیر و تفسیر شود به جای خدا محوری انسان محوری مطرح میشود و به جای معادگرایی به تناسخ باوری توجه می شود.

با وجود آنکه اندیشمندان اسلامی7 این آموزه را در اعصار مختلف فراوان نقد کرده اند اما هنوز هم از آن سخن گفته می شود. یکی از علت هایی که این اندیشه باطل هنوز زنده است دامن زدن به آن توسط سیاست مداران غربی است که ترویج و تبلیغ این آموزه بهره هایی خاص میبرند؛ چرا که با این اعتقاد میتوان جلوی خیلی از شورش های اجتماعی و سیاسی را گرفته و افراد را به امید زندگی بهتر در آینده ساکت نگه داشته اند.

سیاست بازان غربی در اختیار گرفتن ابزار و رسانه های مختلف تلاش فراوانی در مغفول نگه داشتن مردم دنیا دربارۀ سیاست اقدامات غیرانسانی خود می کنند.

عشق جنسی در برابر عشق معنوی

عشق واژه ای است مبهم که دست مایه بسیاری از شاعران و اندیشمندان قرار گرفته است و هر کس از نگاه خود آن پرداخته است و عمدتاً آن را به عشق زمینی و عشق آسمانی تقسیم می کنند در عرفان های نوظهور به عشق زمینی تأکید میشود و در برخی مواقع راه رسیدن به عشق آسمانی را نیز تجربه عشق زمینی می دانند.

در اندیشه عرفان های نوظهور عشق زمینی (جنسی) اهمیتی فوق العاده دارد در میان پیروان بسیاری از نحله ها مفاسد اخلاقی زیادی به چشم میخورد عشق جنسی به عنوان زیربنای فکری بسیاری از فرقه های موجود است8 که از جذابیت بسیار بالایی در عضوگیری برخوردار است صاحبان عشق مجازی در حقیقت ع تصویر وهم خویشند آنها از دور سرابی میبینند و به سوی آن میدوند ولی جز خطای چشم خویش چیزی نمی یابند. در مقابل عشق حقیقی و الهی به عاشق بال پرواز میدهد و توان پرواز کردن تا ملکوت را به می آموزد او را سبک بال می کند و زنجیرهای تعلقات دنیایی را از پایش می گسلاند.

اما عرفان های نوظهور به عشقی توجه می کند که چیزی جز هوس نیست. عشقی که در اختیار تن است تنوع طلب و لذت محور است و کاملا رنگ و بوی نیروی جنسی دارد و این همان ابتذال جنسی است. انسان را از خداوند و مبدأ هستی دور کرده به ورطه اضطراب و پریشانی می کشاند. این عشق بر پای عاش خود زنجیر میبندد و به دنیا گرهش میزند نه به او مجال پرواز میدهد و نه شوق پرواز. او زمین خورده دنیا است و گرفتار هوس خویش.

پی نوشت؛
۱ – (وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ والأرْضِ لَيَقُولُنَّ اللهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِن دُونِ الله إن أرادني اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشفات ضُره أو أرادَنى بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمسكات رَحمَتِهِ قُلْ حسبى اللهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكَّلُونَ) (زمر/۳۸).
2- جلال الدین فارسی تعالی شناسی، ج ۳، ص ۳۳
3- جوادی آملی تفسیر انسان به انسان ص ۱۶۵
4- تحف العقول، ص ۳۸۶
5- من لا يحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۱۶.
6- مرتضی مطهری،اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 247
7- خواجه نصیرالدین طوسی کتاب تجريد الاعتقاد ابوعلی سینا کتاب الاشارات صدرالمتألهين كتاب الاسفار
8- حمیدرضا مظاهری سیف، آسیب شناسی عرفان های نوظهور- ص ۱۰۴
9- مهدی سالاری، چپاول فرهنگی

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=57365

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.