0

توهم خدا یا توهم داوکینز

  • کد خبر : 47850
  • ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ - ۹:۳۲
توهم خدا یا توهم داوکینز
داوکینز در کتاب پندار خدا فصلى را به این امر اختصاص مى دهد که چرا به احتمال قریب به یقین خدایى نیست.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، ریچارد داوکینز، مى کوشد در کتاب «پندار خدا» از همه تخصص خود در حوزه زیست شناسى فرگشتى یارى بجوید و به بى خدایى و الحاد برسد

داوکینز از منتقدان بزرگ آفرینش گرایى، و یک بى خداى مشهور است. او همچنین یک پوزیتیویست متصلب و اومانیست سکولار و علم محور است. وى در کتاب پندار خدا که نخستین بار در سال ۲۰۰۶ چاپ شد، گفت به احتمال قریب به یقین خداوندى براى جهان وجود ندارد. در نوامبر سال ۲۰۰۷ فروش این کتاب تنها در زبان انگلیسى به یک و نیم میلیون نسخه رسید. این کتاب به ۳۲ زبان، ازجمله فارسى ترجمه شده است.

براهین اثبات وجود خدا، جملگى باطل اند

داوکینز در کتاب توهم خدا، فصلى را با اشکال به براهین مشهور آکوئیناس مى گشاید. او با بیان اینکه پنج استدلالى که توماس آکوئیناس در قرن سیزدهم براى وجود خدا بیان کرده، بر پایه دور باطل شکل گرفته اند (داوکینز، ۲۰۰۶، ص ۷۷)، مى کوشد به اصلى ترین براهین الهیات طبیعى در مسیحیت خدشه وارد کند. او در میان برهان هاى پنج گانه، به برهان غایت شناسى یا صنع (Teleological Argument or Argument from Design) توجهى ویژه نشان مى دهد و معتقد است که این برهان گرچه هنوز هم رایج است، به وسیله نظریه فرگشتى داروین شکست خورده است (همان، ص ۷۹). او سپس به برهان هستى شناختى آنسلم مى پردازد و آن را همانند برتراند راسل، مغالطه آمیز و بازى با کلمات مى داند (همان، ص ۸۱). وى در ادامه به بحث برهان تجربه دینى وارد مى شود و مبناى تجربه دینى را توهم و تخیل حاصل از شبیه سازى مغز مى شمارد و همگى آنها را بى اعتبار اعلام مى کند (همان، ص ۸۸). داوکینز در پایان به برهان بیزى (Bayesian Argument) که به تازگى با تقریرى جدید سروصداى فراوان به پا کرده، اشاره مى کند. این برهان مى کوشد که با حساب احتمالات، ایمان به خدا را امرى معقول جلوه دهد و ستیزه جویى ملحدان را امرى خلاف عقل قلمداد کند (استفان آنوین، ۲۰۰۳). از نظر داوکینز این برهان، به دلیل داشتن پیش فرض هاى نادرست، جزو ضعیف ترین براهین اثبات وجود خداست.

پیچیدگی وجود خداوند

داوکینز در کتاب پندار خدا فصلى را به این امر اختصاص مى دهد که چرا به احتمال قریب به یقین خدایى نیست. او نخست در این بخش، از برهان نامحتملى خدا با عنوان بوئینگ ۷۴۷ غایى (The Ultimate Boeing 747) سخن به میان مى آورد و آن را بهترین و متقاعدکننده ترین دلیل براى الحاد مى داند. به نظر او، این استدلال، استوار و پاسخ ناپذیر است. درخور توجه است که هم خلقت گرایان و هم ملحدان براى اثبات نظر خود به این برهان متوسل شده اند. برهان مى گوید که وجود امور پیچیده نمى تواند حاصل تصادف باشد. تصادفى تلقى کردنِ وجود امور پیچیده، مساوى است با قبول ساخته شدن تصادفى هواپیماى بزرگى همچون بوئینگ ۷۴۷ از آهن قراضه هاى داخل یک انبار.

خلقت گرایان با رد تصادف، از این برهان نتیجه مى گیرند که وجود این امور پیچیده، ناشى از خالقى هدفمند است؛ اما به اعتقاد داوکینز، حتى با رد تصادف نمى توان به چنین نتیجه اى دست یافت؛ زیرا انتخاب طبیعى نیز قادر به ایجاد چنین امور پیچیده اى است. به عبارت دیگر، ما با سه فرض تصادف، انتخاب طبیعى و آفرینش خالق هدفمند روبه روییم. بدیهى است که با رد یکى از فروض، دو فرض باقى مى ماند و ازاین رو، براى قبول یکى از آنها باید به دلیلى جدید متوسل شویم.

داوکینز معتقد است که تا زمان هیوم، اندیشمندانى همچون او، تنها با رد ادله وجود خدا، بهوادى شکاکیت وارد مى شدند و راهى براى برون رفت از آن نمى یافتند؛ ولى با آمدن داروین و تثبیت نظریه فرگشت، دیگر جایى براى شک باقى نمانده است و مى توان با قاطعیت، ضمن رد تصادف و آفرینش، به فرض سوم یعنى انتخاب طبیعى و نظریه فرگشت باور تام یافت (داوکینز، ۱۹۸۶، ص ۶).

داوکینز در وهله اول، با بیان اینکه فرضیه وجود خدا در تمام صور خود غیرضرورى است و قوانین احتمالات هم تقریبا بطلان این فرضیه را نشان مى دهند (داوکینز، ۲۰۰۶، ص ۵۱)، قضیه الهیاتى وجود خدا را به یک فرضیه علمى غیرضرورى و حتى باطل فرو مى کاهد و در وهله دوم، با حتمى قلمداد کردن قضیه منفصله این جهان یا حاصل خداى فراطبیعى است یا فرگشت تدریجى، خداناباورى اش را نتیجه منطقى درک خود از درستى نظریه فرگشت وناسازگارى دین و علم مى داند.

به اعتقاد وى، فرضیه طراحى غایى، ویژگى هاى کاملاً خاصى دارد و تنها بدل آن یعنى تکامل تدریجى، به معناى گسترده تکامل نیز به همچنین. این دو فرضیه، تقریبا آشتى ناپذیرند. غیر از تکامل هیچ فرضیه اى نمى تواند وجود موجوداتى را تبیین کند که ایجادشان بدون تکامل، ناممکن مى نماید، و چنان که نشان خواهم داد، نتیجه این استدلال، فرضیه وجود خدا را فرو مى ریزد (همان، ص ۷۴).

از نکات بسیار درخورتأملى که خود داوکینز هم به آن اعتراف مى کند، این است که نظریه فرگشت حتى با وجود قطعیت یافتن، تنها منحصر به بخش موجودات زنده جهان است و از ارائه تبیینى حتى براى موجودات بى جان مادى ناتوان است؛ چه رسد به تبیینى روشنگرانه در باب هستى عوالم کیهانى (همان، ص ۱۱۴).

از سوى دیگر، مهم ترین اشکال داوکینز بر وجود خدا، بر مبناى پیچیدگى وجود الهى شکل گرفته است. در نظام فکرى او، اگر حتى خدایى وجود داشته باشد، باید بى نهایت پیچیده باشد (داوکینز، ۱۹۸۷، ص ۳۱۷)؛ زیرا بدون فرض چنین موجودى، هیچ موجود دیگرى توانایى تنظیم همه پیچیدگى هاى هماهنگ جهان را چه آنى و چه به صورت تکامل هدایت شونده(همان، ص ۳۱۷) نخواهد داشت. از سوى دیگر، در نگاه زیست شناسانه داوکینز هر موجود پیچیده اى نتیجه تکاملى تدریجى است. با در نظر گرفتن این دو، داوکینز به این نتیجه مى رسد که خدا نیز باید حاصل یک فرایند تکامل داروینى باشد:

هر هوش آفریننده اى که پیچیدگى کافى براى آفرینندگى داشته باشد، فقط مى تواند محصول یک فرایند پیوسته تکامل تدریجى باشد. چون هوش هاى آفریننده در جهان تکامل یافته اند، ناگزیر وجودشان، مقدم بر وجود خود جهان نیست، و لذا نمى توانند مسئول طراحى جهان قلمداد شوند. به این معنا، خدا یک پندار مهلک است (همان، ص ۳۱).

ولى خداباور چنین پیامدى را نمى پذیرد و به راحتى بنا را بر این مى گذارد که از قبل موجودى با دانایى و پیچیدگى فوق العاده زیاد وجود داشته است (داوکینز، ۱۹۸۷، ص ۳۱۷).

اشکال دوم او این است که اگر وجود خدا را از همان آغاز بپذیریم و مسلم فرض کنیم، مى توانیم وجود حیات به صورت کنونى را نیز مسلم فرض کرده، توضیحى درباره آن ندهیم. پیامد چنین نگرشى تعطیل علوم خواهد بود: اگر قرار باشد ما اجازه داشته باشیم بدون ارائه توضیحى وجود یک پیچیدگى سامانمند را مسلم فرض کنیم، بنابراین به همان صورت به راحتى مى توانیم وجود حیات را نیز به آن صورتى که مى شناسیم نیز مسلم بدانیم (همان، ص ۳۱۷).

خداباورى بر پایه سوءاستفاده از رخنه هاى علمى ترتیب یافته است

الهیات شکاف به گونه اى از خداباورى اطلاق مى شود که فعل خدا را معطوف به رخنه هایى ازجهان طبیعت مى کند که تاکنون علم از پاسخ گویى به چرایى وجود آنها ناتوان بوده است. خدا در این نوع الهیات به خداى رخنه پوش معروف است. داوکینز نیز همچون بسیارى از خداباوران با الهیات شکاف به سختى در ستیز است، اما رویکرد او در این ستیز با خداباوران متفاوت است. او بدین سبب که علم تجربى را تنها راه براى تبیین و توضیح جهان هستى مى داند، معتقد است که با پذیرش تبیینگرى انحصارى علم، دیگر جایى براى خداوند حفره ها باقى نخواهد ماند. از نگاه او گرچه هم اکنون علم تجربى در تبیین برخى از وقایع ناتوان است، این عجز مقطعى است و در آینده این حفره ها پر خواهند شد. او بدین سبب تفکر طراحى هوشمند را که مى کوشد با اعلام فرونکاستنى بودن برخى از پیچیدگى ها، به اثبات طراح هوشمند دست یازد، محکوم کرده و معتقد است که این تفکر اساسا شیوه اى غیرعلمى و نمونه خاص از نتیجه گیرى بر پایه جهل فعلى است. این شیوه، به منطق مغلوطِ خداى شکاف ها متوسل مى شود (داوکینز، ۲۰۰۶، ص ۱۲۰).

از نگاه داوکینز، مهم ترین تقابل با الهیات شکاف را باید در خود نظریه فرگشت داروین جست وجو کرد. از نگاه او با وجود مقبولیت و درستى نظریه تکامل، دیگر جایى براى خداوند در عرصه موجودات ارگانیک باقى نمى ماند و هر کس بخواهد به فعلیت و آفرینش الهى در این قلمرو باور داشته باشد، در واقع به خداى رخنه پوش و الهیات شکاف روى آورده است. الهیاتى که هر روز به سبب کمتر شدن حفره ها، کوچک تر و حقیرتر مى شود (داوکینز، ۲۰۰۶، ص ۱۱۵).

اما تکامل داروینى، و به ویژه انتخاب طبیعى، اثر دیگرى هم دارد. این نظریه در حیطه زیست شناسى توهم آفرینش را مى زداید و به ما مى آموزد که در حیطه فیزیک و کیهان شناسى نیز در قبال هر نوع فرضیه آفرینش بدگمان باشیم (داوکینز، ۲۰۰۶، ص ۱۱۸).

معرفت فلسفی- سال دوازدهم، شماره دوم – زمستان ۱۳۹۳(سیدفخرالدین طباطبایى و یوسف دانشور نیلو )

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=47850

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!