به گزارش پایگاه خبری مفاز، خاکساریه، فرقه ای از صوفیه ایران که از میان شیعیان برخاستهاند. این فرقه در دوران قاجار، به خصوص پس از سفر یکی از قلندران جلالیه هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد و ظاهراً تا پیش از آن، طریق آنان همان طریقه حیدریه بوده است. این فرقه به ۳ شاخه غلامعلیشاهی، معصومعلیشاهی و نورائی تقسیم میشوند. خاکساران امروزین از غلامعلیشاهیان و شمار اندکی از معصومعلیشاهیان هستند.
امروزه، خاکساران، سلسله خودرا خاکسار جلالی ابوترابی معرفی میکنند. آنان با ذکر واژه ابوتراب ظاهراً نوعی ارتباط بین نام سلسله خود و کنیه حضرت علی (ع) ایجاد کردهاند.
مراتب سلوک
لسان: در این مرحله یکی از پیران، طالب خاکساری را توبه میدهد. طالب غسل کرده، پیر از سر و ابرو و سبیل و ریش او موی برمی چیند و طالب در مجلسی خاص تعهد میکند اصول طریقت را رعایت کند. لسان در طریقت خاکسار یادآور قول دادنِ جوانمردانِ قولی در آیین فتوت است
پیاله: در این مرحله در مجلسی خاص چندین درویش به قطار میایستند و با لنگی مشهور به لنگ ۴۰ تن، به همدیگر وصل میشوند و از دست پیر یا قطب، شربتی خاص میگیرند و به نوبت مینوشند. این رسم نیز یادآور شُرب در آیین فتوت است.
کسوت: در عهد قاجار ظاهراً بازوی درویشانی را که به این مرحله میرسیدند، با سکه ای داغ میکردند تا نشانی برای آنان باشد. این رسم امروزه منسوخ شده است.
گل سپردن: در گذشته رسمی در دنباله مراسم داغ کردن در مرحله کسوت بوده که در آن، مرید پس از چندین روز داغ خود را به پیر نشان میداده است.
جوز شکستن: در این مرحله، درویش خاکسار نزدِ یکی از پیران اهل حق سر میسپارد و آن پیر میوهای معطر و جنگلی به نام جوز را در مراسمی خاص با کارد خُرد میکند.
چراغی گرفتن: در این مرحله، مرید طی مراسمی خاص، چراغی که چند شمع روشن داشت از پیر میگرفت.
ارشاد: در این مرحله، مرید لُنگی خاص از پیر میگیرد. برای همین در رسالههای آنان به جای سَنَد خرقه از لنگ و جاری شدن لنگ سخن گفته شده است. با وجود رسم ارشاد در این طریقت، خاکساریه را جزو طریقههای بی سلسله محسوب کردهاند.
برخی رسوم خاکساریه
درویشان خاکسار در اواخر هر سال با نزدیک شدن نوروز، بر در خانه اعیان و اشراف چادر میزدند و چند روزی را در چادر به سر میبردند و شعر میخواندند و دعا میکردند تا صاحب آن خانه به آنان پولی میداد و چادر خود را جمع میکردند. آنان در روزهای عاشورا و تاسوعا بین مردم سقایی میکردند و نوحه میخواندند.
هرکدام از درویشان خاکسار از مرشد خود رساله ای دستنوشته میگرفتند و موظف بودند آن را به همراه داشته باشند. از طرف قطب خاکساریه در هر شهری نقیبی حضور داشت که اجازه داشت از درویشان دوره گرد رسالههایشان را مطالبه کند و اگر درویشی رساله نداشت یا به پرسشهای نقیب پاسخ درست نمیداد، نقیب او را از کسوت درویشی خلع میکرد.
درویشان گُل مولا، شبهای جمعه به پَرسه/ پارسه میرفتند؛ به این ترتیب که کشکول به دست در کوچهها و بازارها راه رفته و در منقبت علی (ع) با صدای رسا شعر میخواندند و رهگذران و کسبه به دلخواه خود پول یا خوراکی در کشکولشان میگذاشتند. آنان نیز دستاورد پرسه را به پیران خود تقدیم میکردند.
درویشان خاکسار، گاه در گوشه مسجد یا حَرَم امامزاده ای معتکف میشدند و هنگام سحر و غروب آفتاب در مدح علی (ع) شعر میخواندند. این رسم را «طلب نشستن» میگفتند.