3
گناه در مسیحیت(1)؛

گناه نخستین در مسیحیت

  • کد خبر : 46966
  • ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۴۵
گناه نخستین در مسیحیت
شیطان با استفاده از تمایلات جسمانی و شخصی آدم و حوا، آن دو را فریب داد و وادارشان نمود از شجره ممنوعه تناول کنند و به دانشی که به آن ها تعلق نداشت، طمع بورزند. بدین صورت، گناه نخستین شکل گرفت.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، اعتقاد به گناه اولیه و ذاتی، از اعتقادات مهم و اساسی مسیحیان به شمار می آید. مطابق این اعتقاد، نژاد انسانی وارث گناه آدم است و انسان ها نه به خاطر بدی اعمال خودشان، بلکه تنها بدین دلیل که از تبار آدم اند، ذاتا گناه کار به دنیا می آیند. اهمیت این آموزه تا آن جا است که بدون آن، کفاره بودن مسیح و این تصور که او «آدم بعدی»(1) است، نامعقول جلوه می کند.(2)

مقصود از گناه ذاتی آن است که انسان ها «بدون ترس از خدا، بدون تکیه بر او و با میل شهوانی متولد می شوند.»(3) از این رو، ما انسان ها «در شهوات پست غرق شده ایم، از نیکی و صلاح متنفریم، متمایل به شرارت ها هستیم و هیچ عمل صالحی را در خودمان نمی توانیم انجام دهیم یا درباره آن فکر کنیم. ما با گذر عمر، پندار، گفتار و رفتار پلید به وجود می آوریم، همان طور که درخت فاسد میوه فاسد می آورد. بنابراین، ما با طبیعت خود تحت غضب خدا و در معرض مجازات عادلانه قرار داریم.»(4)

منشأ گناه
در پاسخ به این پرسش که گناه چگونه وارد جهان شده است، پاسخ های گوناگونی داده شده که با پاسخ کتاب مقدس تفاوت دارند.(5) از دیدگاه کتاب مقدس، گناه آدم، جهان را گرفتار گناه کرد(6) و منشأ آن، تمایل به بی نیاز شدن از خدا و عبور از حد و مرزهایی است که خدا برای او و حوا قرار داده بود.(7) در واقع، گناه بر اثر استفاده نادرست از اختیار، که لازمه شخصیت انسانی است، پدید آمد؛ زیرا تنها با قدرت اختیار می توان اعمال اخلاقی را انتخاب نمود و سیرت انسانی را سامان بخشید.
هنگامی که خداوند اراده واقعا آزاد را به انسان عطا کرد، امکان شکست نیز با آن به وجود آمد، بدون چنین امکانی نه آزادی واقعی ممکن بود و نه شخصیت واقعی.(8) بنابراین، تنها پاسخ قانع کننده به پرسش فوق، این است که سقوط با اراده آزاد و به سبب عصیان بر علیه خدا صورت گرفت، انسان علایق فطری به زیبایی، دانش و خوراک داشت و شیطان با آگاهی از آن ها، آدم را فریب داد و او نیز با میل خود اطاعت کرد.

مراحل شکل گیری گناه نخستین

خداوند انسان را به قوای عقل و اراده زینت بخشید و این امر موجب شد تا او را بیازماید؛ زیرا بر سر دو راهی قرار گرفتن و میان خود و خدا گرفتار آمدن، برای پیشرفت و بازسازی شخصیت اخلاقی و الهی او ضرورت داشت. آدم به خدا تمایل داشت ولی می توانست بر خلاف آن تصمیم بگیرد و تمایل او به خدا وقتی تأیید می شد که در مرحله عمل آن را اتخاذ نماید. یک آزمایش لازم بود تا اندازه دلبستگی انسان به خدا مشخص گردد، از این رو، خدا آدم را از خوردن میوه درخت معرفت نیک و بد منع کرد.(9)

پس از صدور حکم، شیطان (مار) ابتدا در فکر حوا در مورد نیکویی خدا تردید ایجاد کرد و پرسید: «آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟»(10) حوا در پاسخ گفت: خدا اجازه داده که از میوه تمام درختان بخوریم جز درختی که در وسط باغ قرار دارد؛ زیرا با خوردن میوه آن مرگ به سراغمان خواهد آمد.(11) شیطان صحیح بودن فرمان خدا را انکار کرد و گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود.»(12)

حوا سخنان شیطان را پذیرفت واز میوه آن درخت خورد و به شوهر خود نیز داد. پس زن به سبب فریب خوردن از شیطان سقوط کرد(13) و آدم به خاطر علاقه به حوا و اطاعت از او مرتکب گناه شد.(14) بنابراین، شیطان با استفاده از تمایلات جسمانی و شخصی آدم و حوا، آن دو را فریب داد و وادارشان نمود از شجره ممنوعه تناول کنند و به دانشی که به آن ها تعلق نداشت، طمع بورزند. بدین صورت، گناه نخستین شکل گرفت؛ گناهی که عبارت بود از ترجیح دادن تمایلات شخصی بر تمایلات خداوند.

آثار گناه نخستین

مسیحیان معتقدند گناه آدم همه انسان ها را دچار گناه کرد و به سبب آن طهارت و معصومیت اولی از بین رفت و صورت الهی کدر گشت، به گونه ای که همه با ذاتی شریر و گناه آلود متولد شده،(15) برده گناه هستند و مرگ و بی نظمی وارد جهان شده است.(16)
جان کالوین، گناه نخستین را سبب تباه شدن موهبت های طبیعی و فوق طبیعی می داند. از نظر او موهبت های طبیعی، سلامت ذهن، صافی قلب، عقل و اراده هستند که بعد از گناه، ضعیف و ناتوان شده اند. از این رو، هرچند ما بخشی از درک و تشخیص را همراه اراده حفظ کرده ایم ولی آن ها سالم و کامل نیستند. عقل کاملاً از بین نرفته، اما به اندازه ای ناتوان گردیده است که جز زشتی و تباهی نمی شناسد، اراده نیز در بند امیال فاسد و غیر معقول گرفتار آمده است؛ به گونه ای که نمی تواند مشتاق امور خیر و نیک باشد.
به اعتقاد او، گناه، انسان را از موهبت های فوق طبیعی کاملاً محروم ساخت، در حالی که این دسته از موهبت ها، یعنی ایمان و صداقت، برای نیل به زندگی آسمانی و حیات جاودانی بایستگی و ضرورت دارند.(17)

توماس آکویناس (1274 – 1224) نیز درباره گناه ذاتی و انتقال آن می گوید: گناهی که با آن زاده شده ایم بر ما سه اثر بر جای می گذارد: «نخست، روح ما را آلوده می سازد. ما تمایلی فطری به گریز از خداوند داریم و می کوشیم تا خودمان را به شیوه های خلاف عقل و قانون الهی ارضا و اقناع کنیم… . دوم، ما اسیر شیطان زاده شده ایم؛ یعنی علاوه بر آن که خودمان تمایلی فطری به کردار و پندار ناشایست داریم، شیطان هم می تواند قویاً در ما نفوذ کند، و سرانجام آن که، گناه ما (هم گناه قبلی مان و هم گناهانی که خود مرتکب شده ایم) در خور کیفر است؛ زیرا گناه، تخطّی از فرمان خداوند به [عدالت] است. در واقع، ابتلای به گناه، روی گرداندن از خداوند است، و روی گرداندن از خداوند اهانتی عمیق به ساحت قدسی خداوند است، و تنها «حکم» در خور آن، کیفر ابدی است، یا به بیان ساده تر، کیفر ابدی، دینی است که ما باید به دلیل گناهانمان، به خداوند بپردازیم.(18) و آرمینیوس، حالت انسان را در قبل و بعد از سقوط این گونه توصیف می کند: «انسان در وضع ابتدایی وقتی از دست های خالق خویش درآمد، آن چنان از دانش، پاکی و قدرت برخوردار بود که طبق حکمی که یافته بود می توانست خوبی حقیقت را بداند، تشخیص دهد، ملاحظه کند، اراده کند و انجام دهد. با این وجود، بدون یاری فیض خدا، هیچ یک از این اعمال را نمی توانست به جا آورد. اما انسان در هر حالت سقوط کرده و منحط، خود نه قادر است بیندیشد و اراده کند و نه آنچه را که واقعا خوب است انجام دهد، لازم است نخست تولد تازه یافته و در فکر، احساسات و اراده و تمام توانایی های خویش به وسیله خدا در مسیح، توسط روح القدس احیا شود تا بتواند به حق قادر شود آنچه را که واقعا خوب است درک کند، تشخیص دهد، ملاحظه نماید و اراده کند و انجام دهد.»(19)

گناه نخستین در مسیحیت

از مجموع مطالب پیش گفته نتیجه می شود، که گناه به طور کلی دو نوع پیامد داشت:

الف. فساد و آلودگی آدمیان
نتیجه این نوع پیامد، بیزاری و جدایی از خدا، از هم نوع و نیز از خود است.(20) انسان تا هنگامی که در گناه قرار دارد، بین خود و خدا شکافی عمیق می بیند؛ خدا نیکو و عادل است و او پر از گناه و ظلمت، «… خدا نور است و هیچ ظلمت در وی نیست اگر گوییم که با وی شراکت داریم، در حالی که در ظلمت سلوک می نماییم، دروغ می گوییم و به راستی عمل نمی کنیم.»(21) جدایی از خدا، که مهم ترین اثر گناه است، نه تنها در کتاب مقدس به آن اشاره شده است، بلکه توسط تجربه انسانی نیز تصدیق می گردد. انسان ها معمولاً در درون خود تجربه کرده اند که گناه آن ها را از خدا جدا ساخته است و بدین سبب، احساس تنهایی و ناامیدی و ترس می کنند.(22)

و اما از آنجا که حقیقت گناه، تقدم بخشیدن خویشتن بر خدا و نادیده گرفتن فرمان الهی است، این امر سبب می شود که انسان ها دوست داشته باشند در همه جا و همه وقت دیگران از آن ها تبعیت کنند و تمام تلاش خود را صرف به خدمت گرفتن آن ها می کنند. از این رو، درگیری و نزاع با دیگران رخ می نماید. در حالی که، مطابق فرمان خدا همه موظفیم ابتدا به او و سپس به همسایه محبت نماییم.

بنابراین، اگر انسان تنها همین روحیه خودپسندی را به روحیه از خودگذشتگی مبدل سازد، بسیاری از نزاع ها به پایان می رسد و صلح و آرامش جهان را فرامی گیرد. از خودگذشتگی همان چیزی است که خدا آن را محبت می نامد و این تغییر و دگرگونی بنیادین تنها با فیض خدا و عمل رهایی بخش مسیح ممکن می نماید.(23)

ب. کیفر و مجازات آدمیان
خداوند دادگر به منظور اجرای عدالت، کسانی که قانون و حکم او را نقض کنند دچار رنج و عذاب می گرداند. آثاری که بر گناه مترتب است، همه در قلمرو مجازات گناه قرار می گیرند، اما مجازات کامل در آینده به اجرا در خواهد آمد.
مرگ، از نظر کتاب مقدس مجازات گناه به حساب می آید؛ «هم چنان که به وساطت یک آدم گناه داخل جهان گردید و به گناه، موت و به این گونه موت بر همه مردم طاری گشت، از آنجا که همه گناه کردند.»(24) و مرگ بر سه گونه است: مرگ جسمانی، مرگ روحانی و مرگ ابدی؛ مرگ جسمانی، همان جدا شدن روح از بدن است که برای مسیحیان مجازات به شمار نمی آید؛ زیرا مسیح آن را به عنوان مجازات بر خود گرفت.(25) با این مرگ، بدن مسیحیان به خواب می رود و در انتظار رستاخیز مردگان به سر می برد و روحشان به حضور عیسی مسیح می رود.(26) مرگ روحانی، جدا شدن روح از خدا است که به واسطه آن، انسان حضور خدا و معرفت و اشتیاق به او را از دست داد. به همین سبب، نیاز به تولدی دوباره دارد.(27) و مرگ ابدی، در واقع نتیجه و تکمیل مرگ روحانی است که عبارت می باشد از جدایی ابدی از خدا همراه پشیمانی و مجازات واقعی.(28)

عدالت الهی و پیامد گناه

با توجه به مطالبی که گذشت، این سؤال پیش می آید که چگونه ممکن است خدای عادل، گناه آدم و پیامدهای آن را به حساب ما، که در آن هیچ نقشی نداشتیم، بگذارد؟

مسیحیان در پاسخ به این پرسش نظریه های مختلفی مطرح کرده اند؛ مانند نظریه آرمینیوس، نظریه واقع گرایانه، نظریه نمایندگی، نظریه شخصیت گروهی و نظریه های فراوان دیگر که ما در این جا تنها به توضیح سه نمونه از آن ها می پردازیم:

1. نظریه نمایندگی: مطابق این نظریه «آدم نماینده نژاد انسانی است و به همین دلیل گناه او به حساب تمام انسان ها گذارده می شود.»(29) چارلز هورن در این باره می نویسد: «گناه آدم بنابر واقعیت همبستگی نژاد انسان و نیز بر طبق اصل نمایندگی، بر تمام مردم انتقال یافته است.(30) آدم نماینده تمام مردم گناه کار است و همه به علت گناه آدم از طبیعت گناه آلود برخوردارند که هر نوع گناهی از آن سرچشمه می گیرد.»(31)

2. نظریه آرمینیوس: مطابق این دیدگاه، انسان بیمار است و بر اثر خطای آدم ذاتا از عدالت اولیه محروم گشته، بدون کمک خدا نمی تواند عادل شود. از آنجا که این عدم توانایی به بدن و فکر ارتباط دارد و نه به اراده، خداوند «به منظور رعایت عدالت در موقعی که انسان درک اخلاقی پیدا می کند، قدرت مخصوص روح القدس را به او عطا می فرماید تا تأثیر فساد ارثی را از بین ببرد و اطاعت از خدا را در صورتی که با روح القدس همکاری نماید امکان پذیر سازد. این کاری است که مردم می توانند انجام دهند. تمایل شریرانه در انسان را می توان گناه خواند ولی مستلزم خطا یا مجازات نیست. شک نیست که بشریت نباید به خاطر گناه آدم، خطاکار محسوب شود. تنها وقتی انسان دانسته و به طور عمدی به این تمایلات شریرانه تسلیم شود، خدا آن ها را گناه محسوب می کند. مقصود اصلی به این گونه موت بر همه مردم طاری گشت، از آنجا که همه گناه کردند (رومیان، 12 :5) این است که همه به وسیله انجام اعمال گناه آلود در نتایج گناه آدم شرکت می کنند و ذات گناه آلود خود را می پذیرند.»(32)

3. نظریه شخصیت گروهی: در این نظریه، «رابطه نزدیک فرد با گروهی که به آن تعلق دارد مورد تأکید قرار گرفته است. هر فردی می تواند به عنوان نماینده گروه خود عمل نماید. در این مورد نمونه هایی در عهد عتیق وجود دارد. یک خانواده به خاطر یک عضو آن از بین می رود… . واحد اخلاقی عبارت بود از جامعه نه فرد.»(33) و پاسخ های فراوان دیگر.(34)

پی نوشت ها:
1- Last Adam.
2- Paul Helm, Faith & Understanding, Eerdmans Pulishingco. Edinburgh University Press, 1997, P. 153.
3و4- جی لسلی دانستن، آیین پروتستان، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، چ 1، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381، ص 124 / ص 128.
5- ر.ک: سارو خاچیکی، اصول مسیحیت، چ دوم، انتشارات حیات ابدی، 1982 م، ص 79 80.
6- رومیان 5:12.
7- W.H. Griffith, Thomas, D. D, The Catholic Faith, London: church book Room Press LT D. 7, Wine office court, Fleet Street, E. C. 4, CBR Press, 1952, p .13.
8- سارو خاچیکی، پیشین، ص 80 81 / یوحنای دمشقی، المئة مقالة فی الایمان الارثوذکسی، ترجمه به عربی الارشمندریت ادریانوس شکور ق ب، طبعة ثانیة، لبنان، منشورات المکتبة البولسیة، 1991 م، ص 116.
9- پیدایش، 3:3.
10- پیدایش، 1:3.
11- پیدایش،3: 23.
12- پیدایش، 3: 45.
13- پیدایش، 3:13.
14- پیدایش، 3: 17.
15- رومیان، 5:19.
16- سارو خاچیکی، پیشین، ص 82.
17- جی لسلی دانستن، پیشین، ص 105 106.
18- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چ اول، تهران، طرح نو، 1376، ص469.
19و20- چارلز هورن، نجات شناسی، ترجمه سارو خاچیکی، چ 1، تهران، انتشارات آفتاب عدالت، 1361، ص 17 / ص 11.
21- اول یوحنا، 1: 56.
22و23- جان استات، مبانی مسیحیت، ترجمه روبرت آسریان، انتشارات حیات ابدی، ص 67 / ص 71 74.
24- رومیان، 5: 1213.
25- دوم قرنتیان، 5:8 / فیلیپیان، 1: 21 23 / اول تسالونیکیان، 4: 1314.
26- هنری تیسین، الهیات مسیحی، ترجمه: ط. میکائلیان، انتشارات حیات ابدی، ص 187.
27- یوحنا، 5: 24 / افسسیان، 2: 5.
28- متی، 25: 41 / تسالونیکیان دوم، 1: 9 / مکاشفه، 14: 11.
29- هنری تیسین، پیشین، ص 181 182.
30- ر. ک: رومیان، 5: 12به بعد.
31- چارلز هورن، پیشین، ص11.
32و33- هنری تیسین، پیشین، ص 180 / ص 182.
34- ر.ک: هنری تیسین، پیشین، ص 179 183 / چارلز هورن، پیشین، ص 51 37.
35- محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، چ 5، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1371، ج 3، ص 293 292.
36- «و گفتیم: ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ید]؛ و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید؛ و[لی] به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود.» (بقره: 35)
37- «و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.» (طه: 121.)
38- «پروردگارا، ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی، مسلمااز زیانکاران خواهیم بود.» اعراف: 23.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=46966

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!