به گزارش پایگاه خبری مفاز، آموزه تناسخ در میان بسیاری از اقوام و ادیان رایج است، اما آیا این موضوع حقیقت دارد و آیات قرآنی چه شواهد علمی را رد یا برای اثبات آن ارائه میدهد؟ باید گفت، این آموزه از نظر اسلام مردود و همواره تأکید بوده است هر فردی تنها مسئول اعمال خود بوده و پس از طی مرحله حیات دنیوی و مرگ، دیگر هیچ گاه امکان بازگشت او به این دنیا وجود ندارد. با این حال برخی تلاش داشتهاند با تفاسیر به رأی شواهدی را برای تناسخ ذکر کنند. در ادامه این ادعا و دلایل قرآنی و علمی بر رد آن تشریح شده است.
برخی ادعا کردهاند در اسلام نیز مانند شماری دیگر از ادیان آموزه تناسخ و حلول ارواح در جسم های مختلف وجود دارد. مدافعان تناسخ، این آیات از سوره فجر را یعنی «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً وَادْخُلِي جَنَّتِي»(فجر آیات ۲۷-۳۰) را به عنوان شاهدی برای درستی عقیده خود ذکر کردهاند. از نظر آنها منظور از «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي»، حلول نفس مطمئنه یا روح از فردی در فرد دیگر است.
تمایز میان روح و نفس
با این حال قرآن میان روح و نفس تمایز قائل شده است. در آیهای که برای درستی این عقیده ذکر شده و ادعا میشود که منظور «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي»، حلول روح از فرد میت در جنین موجود در رحم مادر یا حیوان یا امور دیگر است؛ در واقع سخن از نفس است نه روح و عبارات آیه خود روشن است.
روح از شخصی در شخص دیگر حلول نمییابد و قرآن به صراحت روح را امری از جانب خداوند دانسته و بر محدود بودن علم انسان درباره آن تأکید شده است: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (إسراء: ۸۵). بر مبنای آیات قرآنی این نفس است که مرگ آن را درمییابد: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»(آل عمران: ۱۸۵) و این نفس است که در قیامت مورد پرسش و پاسخ قرار میگیرد: «وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اهلَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ»(بقره: ۲۸۱]).
بسیاری روح و نفس را با هم اشتباه میگیرند، در حالی که قرآن به صراحت میان آنها تمایز قائل شده است، نفس صدها بار در قرآن ذکر شده است اما روح تنها ۲۳ بار در قرآن و به معانی مختلف ذکر شده است، خداوند گاه قرآن را روح نامیده است «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شورى: ۵۲).
برخی از تمثیل سادهای برای درک تمایز میان روح و نفس سخن به میان آوردهاند و فرد را به خودرویی تشبیه کردهاند که روح، موتور محرکه آن و نفس راننده این خودرو است. در این تمثیل نیز خداوند روحی به انسان اعطا کرده است که محرک وی بوده در حالی که نفس هدایت او را بر عهده دارد. میتوان از قوایی مانند بینایی، شنوایی، لامسه و دیگر اعضا، نیز به عنوان ابزارهایی یاد کرد که خداوند آن را در تسخیر انسان قرار داده است با این حال روح محرک اصلی و عامل عمده استفاده از این ابزارهاست. از این رو این ابزارها در روز جزا درباره انسان شهادت میدهند چرا که اموری بودهاند که با هدف خیر از جانب خداوند در اختیار انسان قرار گرفته است و در صورتی که خلاف آن مورد استفاده قرار بگیرد، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. همانطور که در آیات شریفه «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[فصلت: ۲۱] و «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» [يس: ۶۵] ذکر شده است.
رد ادعای دلالت شماری از آیات قرآن بر تناسخ
اما درباره آیات مورد ادعا که آن را به عنوان دلیلی برای تناسخ ذکر کردهاند یعنی «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر آیات ۲۷-۳۰). میتوان گفت کلمه «فِي» که در این آیه ذکر شده است، محبت بندگان صالح خدا نسبت به یکدیگر و اهتمام و توجه آنها به همدیگر را به طور دقیق بیان کند. آنها به دلیل محبت به همدیگر میخواهند در کنار هم باشند همانطور که در آیه شریفه «وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ»(نمل ۱۹) حضرت سلیمان(ع) از خداوند میخواهد تا او را در زمره بندگان صالح خداوند قرار دهد و نمیتوان آن را به این معنا دانست که حضرت سلیمان(ع) خواسته است تا روح او در دیگر بندگان صالح خدا حلول یابد؛ و از این رو خداوند در روز قیامت هر نفس مطمئنهای را در میان تمام بندگان صالح خود در یک گروه گرد میآورد و هر نفس ظالمی را به جهنم وارد میکند تا با کافران، ملحدان و استهزاءکنندگان عذاب شود. چنانچه در آیات «وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ»[رعد: ۴۹-۵۱] نیز این امر ذکر شده است.
قرآن و رد شواهد علمی ادعایی درباره تناسخ
در مورد ادعاها در زمینه وجود شواهد علمی مبنی بر تناسخ نیز باید گفت، تاکنون هیچ شاهد علمی بر حلول روح از موجودی به موجود دیگر یا تناسخ پیدا نشده است. بلکه فراتر از آن میتوان گفت مسائلی از قبیل حلول روح قابلیت تحقیق علمی ندارد و آنچه از نظر علمی اثبات شده است، تجزیه و فساد جسد انسان پس از مرگ اوست به شکلی که پس از مدت کوتاهی اثر چندانی از کالبد انسان نمیماند و میتوان گفت انسان به عالم جدیدی وارد میشود که قرآن را میتوان تنها کتابی دانست که مراحل پس از مرگ را به شکلی دقیق و شگفتانگیز توصیف کرده است.
همچنین نقل شده که اندیشمندان آزمایشهایی درباره مرگ انجام داده و مدعی شدهاند مرگ مرحلهای طبیعی است که بدن در آن تجزیه و از یک شکل مادی به شکل مادی دیگر تبدیل میشود. با این حال میتوان گفت که مرگ در واقع برزخی است که خداوند آن را به شکلی خلق کرده است که هیچکس را یارای بازگشت از آن نیست، چنانچه در آیات شریفه «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ: تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مىگويد پروردگارا مرا بازگردانيد * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ: شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم نه چنين است اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد»[مؤمنون: ۹۹-۱۰۰] نیز ذکر شده است. مگر آنکه معجزهای الهی صورت بگیرد همانگونه که حضرت مسیح(ع) مردگان را زنده میکرد.
به گزارش ایکنا، با توجه به آنچه بیان شد، میتوان گفت تناسخ ارواح حقیقت ندارد و هیچ دلیل معقول، علمی و قرآنی درباره آن وجود ندارد بلکه این امر اسطوره و داستانی است که همواره بدون ذکر دلیلی بیان شده است.
آیات قرآن نیز بر رد هرگونه امکان حلول روحی از فردی به فرد دیگر تأکید دارد. محال است که خداوند نفسی را به جای نفس دیگر مجازات کند، چنانچه در سوره نجم ذکر شده است «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى: كه هيچكس بار گناه ديگري را بر دوش نمیگيرد/ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى: و اينكه برای انسان بهرهای جز سعی و كوشش او نيست/ وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى: و اينكه سعيش بهزودی ديده میشود(و به نتيجهاش میرسد)/ ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى: سپس به او جزای كافی داده خواهد شد/ وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى: و (آيا از كتب پيشين انبياء به او نرسيده است) كه همه امور به پروردگارت باز میگردد؟» [نجم: ۳۸-۴۱]؛ و این امر را میتوان دلیل قطعی بر این دانست که هر نفسی تنها در قبال خود پاسخگو خواهد بود و هر نفسی در نهایت به سوی خداوند خواهد رفت و نه دیگر موجودات چنانچه در آیه شریفه «يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ: [ياد كن] روزى را كه هر كس مىآيد [و] از خود دفاع مىكند و هر كس به آنچه كرده بىكم و كاست پاداش مىيابد و بر آنان ستم نمىرود) [النحل: ۱۱۱] نیز ذکر شده است.
برخی وجود تواناییهای خارقالعاده در برخی از کودکان را دلیلی بر تناسخ دانستهاند چرا که وجود چنین تواناییهایی را تنها میتوان با حلول روح فردی بزرگ در کودک توجیه کرد. این ادعایی است که با اندکی تأمل سست بودن آن آشکار است، خداوند تواناییهای خارقالعاده بسیاری را به انسانها از کودک گرفته تا بزرگسال داده است، بسیاری از این تواناییها در تمام انسانها مشترک است از جمله آموختن زبان بهطور کامل در چندین سال، امری که بسیاری از دانشمندان را به حیرت درآورده است، تلاش برای تبیین این توانایی، با پژوهشهای علمی جریان دارد و ادعای مطرح کردن تناسخ که هیچ دلیل علمی و عقلی برای تبیین آن وجود ندارد، توضیح امر سادهتر با استفاده از امر پیچیدهتر است؛ امری که از نظر عقلی و منطقی مردود است.