به گزارش پایگاه خبری مفاز، اساس تصوف در آغاز پیدایش و رواج آن بر زهد و فقر استوار بود و دستشستن از دنیا و مظاهر و تعلقات آن، لازمه صوفی بودن شمرده میشد. دنیا از نظر صوفی، دامگه پرجاذبهای بود که او را از اوج و پرواز بازمیداشت. ثروت و مکنت و جاه و مقام از فریبندهترین جلوههای دنیا بود که صوفی در نخستین گام باید خود را از بند آنان میرهانید. در این معنای زهد، نهتنها دوری از جاه و مقام دنیوی، بلکه احتراز از ارباب قدرت نیز لازمه سلوک بود.
با بررسی کلام صوفیان، میتوان مؤلفههای زیر را به عنوان ویژگیهای زهد صوفیانه برشمرد:
🔹 بیاعتنایی به دنیا و نداشتن حب آن
🔹 کوتاه کردن آرزوها
🔹 مالکیت نداشتن بر اموال و درهم و دینار
🔹 نپرداختن به اموری که سبب فراموشی یاد خدا میشود
🔹 کم سخن گفتن و چشمپوشی از مال مردم
🔹 تحقیر دنیا و دشمنداشتن آن
تلقی صوفیانه از دنیا، همواره به این شکل باقی نماند و از قرن پنجم به بعد دستخوش دگرگونیهای زیادی شد به طوری که ستیز و گریز متصوفه درباره دنیا، جای خود را به سازش و تفاهم داد.
به نظر میرسد این تجدیدنظر در آغاز بدون مقاصد دنیاجویانه و صرفاً به انگیزه تعدیل تصوف و سازگار ساختن آن با واقعیتهای زندگی اجتماعی صورت گرفته، اما با گذشت زمان، وجه دنیاگرایانه آن، نخست در مقیاس فردی و سپس در بعد جمعی و گروهی گسترش یافتهاست.
صوفیان متقدم بر اساس همان زهد ستیزگر اولیه، با وسواس تمام از مصاحبت با ارباب قدرت احتراز میجستند و نه تنها از پذیرش بخشش و صله آنها به شدت اجتناب میکردند، بلکه حتی بهرهمندی از هر آنچه را که به حکومت تعلق داشت، بر خود روا نمیدانستند اما دگرگونی در تلقی صوفیه به دنیا، موجب کمرنگ شدن و از میان رفتن این قبیل حساسیتها و سرانجام نزدیکی صوفیه به صاحبان قدرت و دولت گردید. خلفا و پادشاهان، خانقاهها و رابطهایی برای صوفیان روزگار خویش بنا نهادند، اموالی وقف خانقاهها نمودند و برای مشایخ متصوفه، مستمری مقرر داشتند. تقرب مشایخ صوفیه به حکومتهای وقت، در این حد باقی نمانده، به همراهی و همکاری صمیمانهتر و احیاناً پذیرش مقام و منصب رسمی و حکومتی نیز کشیده شدهاست. در کتابهای تذکره و مقامات، شواهد بسیاری بر همسویی و همراهی صوفیه با صاحبان قدرت میتوان یافت.
تأمل در تاریخ تصوف، این نکته را تأیید میکند که خط رویکرد به دنیا، از نقطهای آغاز میشود که نهضت تصوف در روند تحولی خود به صورت نظام خانقاهی و تشکیلات فرقهای درآمده و رسوم و شعائر ویژهای مییابد. متصوفه، فاصله رویگردانی از دنیا و قدرتهای حاکم تا رویکرد به آنها را در پرتو توجیهات تئوریک، طی قرنها درنوردیدهاند. این رویه در طول سالهای بعد، به ویژه پس از تبدیل تصوف سلسلهای به فرقهای، در میان صوفیان و جریانهای صوفیگری، همچنان تداوم یافت که در برخی شاخهها، از جمله نعمتاللهی گنابادی، ذهبیه و آقاخانیه فرقه اسماعیلیه، نمود بیشتری دارد.