به گزارش پایگاه خبری مفاز، با در نظر گرفتن تعریف عرفان که شناخت و راه نیل به سر مقصود هستی، یعنی خداوند متعال را به وسیله کشف و شهود نمایان میکند، میتوان تعریفی از عرفان حقیقی ارائه داد.
عرفان حقیقی یعنی «راه و روشی که انسان را به شناخت صحیح از حقیقت هستی رهنمون سازد و او را از راههای حقیقی و مطمئن به حق و کمال مطلوب، همان خدا، برساند، راههایی که با عقل و فطرت سازگار است» پس عرفان حقیقی مجموعهای از مباحث نظری و برنامههای عملی است که راهی برای شناخت و رسیدن به مبدأ هستی، خداوند سبحان فراهم میآورد.
در تعریف عرفانهای دروغین شاید این نکته به ذهن برسد که عرفان و کاذب بودن با یکدیگر جمع نمیشود به عبارتی ایندو واژه متناقضنما هستند. در جواب باید گفت که صفت دروغین برای عرفان از دو جهت درست است یکی اینکه عرفان به معنای شناخت است و در عرف علمی شناخت اعم از حقیقی و غیر حقیقی است؛ از این رو به علمی که عرفان غیر حقیقی را در لباس عرفان حقیقی عرضه می کند، عرفان کاذب می گویند و دیگر، ایجاد بدلهای گوناگون برای عرفان، این واژه در عرفانهای دروغین نیز به کار رفته است.
با دقت در معنای عرفان و موضوع و هدف آن، معنای عرفان کاذب به درستی نمایان میشود چون آنچه در جهت خلاف هدف و معنای عرفان باشد، ناگزیر به هدفی نخواهد رسید که در عرفان واقعی مورد نظر است و متصف به صفت حقیقی نیز نخواهد شد؛ از اینرو عرفان کاذب را میتوان اینگونه تعریف کرد «راه و روش یا به طور کلی مکتب و فرقه ای که با استفاده از روش های عرفانی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی یعنی خداوند یکتا حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را به جای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد».
از نظرگاه خداشناسی، دین وحیانی معتقد به خدایی یگانه است و برهمین اساس تعالیم خود را بنا نهاده است. یعنی توحید زیربنای معارف دین مبین اسلام است برخلاف بیشتر عرفانهای دروغین که منکر خدای واحد شدهاند.
در راهشناسی نیز عرفانهای دروغین را منکر دین یا شریعت مییابیم. ایشان برای اینکه راه خویش را برای هرگونه عملی بگشایند با دین و وحی و شریعت به ستیز برمیخیزند و با کنار زدن وحی، مسیر انسانی تعبیه میکنند که در آن هر کاری برای رسیدن به خواستههای بشری فراهم است. درحالی که دین مبین اسلام با اهمیت بخشیدن به برخی تواناییهای بشر که خداوند در او به ودیعت نهاده است، معتقد است انسان در مسیر رسیدن به سعادت نیازمند وحی است؛ زیرا موارد بسیاری است که با عقل و تجربه به صید انسان نمیرسد و باید با مدد وحی در این مسیر گام برداشت. از اینرو، رسیدن به حقیقت بدون شریعت بیمعناست چون خداوند متعال برای تمام مراحل زندگی بشر برنامهای متناسب با کمال و سعادت او در نظر گرفته که همان شریعت است.
غایت و فرجام نیز در عرفانهای دروغین بسیار با عقل و وحی ناسازگار است. ایشان یا غایت برنامههای عرفانی خود را رسیدن به شادمانگی یا آرامش و یا خوشبختی معرفی میکنند و یا تفسیری دست نایافتنی از کمال و سعادت بیان میدارند. در مقابل، اسلام، غایت و فرجام را در دو حوزه فردی و اجتماعی مطرح میکند. در حوزه فردی معاد و قیامت پیش روست که هر انسانی با نتایج اعمالش در دنیا روبرو خواهد شد و میزان حق الهی نتایج اعمال خوب را بر نیکوکاران نمایان خواهد ساخت و به بدکاران نتیجه ظلم و فسادشان را خواهد چشاند. ظهور منجی که همان انسان کامل است نیز سرانجام زیبای جهان در حوزه اجتماعی قرار داده است.