2

بهائیت و روسیه تزاری

  • کد خبر : 917
  • ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۹:۳۲
بهائیت و روسیه تزاری

بهائیت با اصول و عقاید کفرآمیز و با منسوخ اعلام کردن اسلام و نبوت پیامبر اکرم (ص ) و امامت پیشوایان معصوم (ع ) , همان حرکت مخرب و فتنه بزرگی بود که آرزوی دیرینه استعمار برای تقابل با تعالیم مقدس قرآن محسوب می شد.

بابیگری و بهائی گری ـ که هر دو دارای یک آبشخور و اصول و تفکر می باشند و اولی به رهبری سیدعلی محمدباب و دومی به جانشینی و رهبری میرزا حسینعلی نوری یا بهاالله پای در عرصه وجود نهادند ـ از نتایج شوم عملکرد قدرت استعماری روسیه تزاری در ایران محسوب می شوند.

بهائیت با اصول و عقاید کفرآمیز و با منسوخ اعلام کردن اسلام و نبوت پیامبر اکرم (ص ) و امامت پیشوایان معصوم (ع ) , همان حرکت مخرب و فتنه بزرگی بود که آرزوی دیرینه استعمار برای تقابل با تعالیم مقدس قرآن محسوب می شد.

اسناد موجود تاریخی و عملکردهای مخرب و روابط و ارتباط های آشکار و صریح رهبران و عناصر اصلی بابیت و بهائیت با دشمنان اسلام , بر جاسوس بودن آنان و نقش کشورهای بیگانه در پیدایش این مذهب استعماری , مهر تایید می زنند.

سفارت روسیه تزاری در ایران: « کینیاز دالگورکی » از مامورهای اطلاعاتی و یکی از اعضای مهم و کلیدی سفارتخانه روسیه در ایران که بعدا وزیر مختار روسیه در ایران شد , درباره نقش روسیه در بنیان نهادن این فرقه مذهبی در ایران , یادداشت هایی دارد که به بخشی از آنها اشاره می کنیم.

۱ ـ پس از آن که « علی محمد باب » با ادعاهای استعمار ساخته خود علیه اسلام می شورد و خود را منسوب به علی محمد بابمهدی موعود و سپس پیامبر معرفی می کند و در نهایت نیز ادعای الوهیت می نماید , دستگیر و در شیراز محاکمه و زندانی می شود. حاکم اصفهان به نام « منوچهر خان گرجی معتمدالدوله » در اثر گرایشات استعماری , عوامل خود در شیراز را به آزاد کردن باب از زندان و فرستادن او به اصفهان فرمان می دهد. « دالگورکی » مامور و وزیر مختار روسیه در ایران در یادداشت های خود درباره حمایت و فضاسازی های لازم برای آزاد کردن علی محمدباب که عامل مستقیم آنها محسوب می شد , چنین می نویسد:

« .. همین که به من اطلاع رسید , وارد اصفهان شده , یک نامه دوستانه به معتمدالدوله حکمران اصفهان نوشتم و سفارش سید را نمودم که از دوستان من و دارای کرامت است , از او نگهداری کنید! الحق معتمدالدوله چندی از او خوب نگاهداری کرد , ولی از بدبختی سید , معتمدالدوله (۱ ) مرحوم شد. سید بیچاره را گرفتند و به تهران روانه نمودند. من هم توسط میرزا حسینعلی و میرزا یحیی و چند نفر دیگر در تهران هو و جنجال به راه انداختم که صاحب الامر را گرفته اند و لذا به دستور دولت , او را از « کناره گرد » روانه رباط کریم و از آنجا به طرف قزوین و یکسر به تبریز و از آنجا به « ماکو » بردند , ولی دوستان من تلاش کردند و جنجال به راه انداختند … » (۲ )

براساس سند مزبور , سیدعلی محمدباب تحت حمایت روسیه قرار داشت و « دالگورکی » وزیر مختار این کشور استعماری پس از دستگیری او به جنجال آفرینی برای آزاد ساختن عامل و سرسپرده روسیه می پردازد و به برخی از القائات خودشان به او تحت این عناوین که سیدعلی محمدباب « صاحب الامر » ! می باشد و دارای « کرامت » ! و لذا باید او را از زندان رها نمود و زمینه های فعالیتهای تبلیغی استعمار ساخته اش را فراهم آورد , اشاره می نماید.

۲ ـ « دالگورکی » در قسمتی دیگر از یادداشت های خود به « میرزا حسینعلی نوری » معروف به « بهاالله » که بعدا جانشین سیدعلی محمد باب می شود و رهبری بهائیت را به عهده می گیرد , می پردازد. این جاسوس زیرک روسی در بخشی از خاطراتش به صراحت می نویسد : « من در این فکر بودم که چگونه اختلافات را در میان مسلمین گسترش دهم و چگونه ایران را به وسیله ایجاد نفاق و بدبینی مسخر نمایم و تمام همتم متوجه این هدف بود. … من عده ای از یاران همراز خود را به عنوان جاسوس تربیت می کردم ولی هیچکدام از آنان مانند ” میرزا حسین علی بهاء ” و برادرش ” میرزا یحیی صبح ازل ” استعداد این کار را نداشتند.»

منابع غیر بهائی، میرزا حسینعلی بهاء پیشوای بهائیان ( و نیز برادرش صبح ازل، پیشوای ازلیان ) را به خبرچینی برای سفارت روسیه متهم می سازند. عبدالله بهرامی ( از عناصر مشروطه خواه و دمکرات صدر مشروطه و از صاحب منصبان عالی نظمیه ) می نویسد : « میرزا حسینعلی را عده ای از اشخاص مطلع، جزو خفیه نویسان سفارت روس معرفی نموده اند ». هاشم محیط مافی، از روزنامه نگاران آن عصر نیز بهاء و ازل را راپرتچی سفارت روسیه معرفی می کند. شواهد متعددی وجود دارد که پیوند آشکار میان حسینعلی بهاء و روسها را مدلل می دارد و حتی ماخذ معتبر بهائی ( تلخیص تاریخ نبیل، مقاله شخصی سیاح، قرن بدیع، و الکواکب الدریه ) بدان تصریح دارند. یکی از مهمترین و آشکارترین این شواهد، اقدام جدی پرنس دالگورکی برای نجات بهاء از زندان و اعدام پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه (که توسط بهاء و برادرش طرح ریزی شده بود و توسط گروهی از بابیان متعصب انجام شد) و همچنین بدرقه بهاء توسط غلامان سفارت روس تا مرز عراق است که صدور لوح از سوی بهاء خطاب به تزار روسیه در تشکر از حمایت دالگورکی را در پی داشت.

 

دالگورکی در مورد تلاش خویش در راه آزادسازی بهاء سخن به میان می آورد:

« .. میرزا حسینعلی و بعضی دیگر از محارم مرا هم گرفتند. من از آنها حمایت کردم با هزاران زحمت . همه کارکنان سفارت حتی خود من شهادت دادیم که اینها بابی نیستند , لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانشان کردیم . من به میرزا حسینعلی گفتم که تو میرزا یحیی را در پس پرده بگذار و او را « من یظهره الله » بخوان و نگذار با کسی طرف مکالمه شود , و مبلغ زیادی پول به آنها دادم که شاید بتوانم کاری صورت بدهم … چه باید کرد کاری را که با آن همه زحمت به جریان انداخته بودم نمی توانستم دست بردارم . وانگهی مبلغ زیادی از برای این کار خرج کرده بودم … » (۳ )

در این بخش از یادداشت وزیر مختار روسیه , به وضوح به تلاش این مامور استعمار در آزادسازی بهاالله از مرگ و روانه کردن او و سایر عناصر طرفدار علی محمدباب به بغداد سخن به میان آمده است . موضوع دیگر این است که « دالگورکی » میرزا حسینعلی را مامور می کند که مقدمات ظهور یک امام زمان استعمار ساخته دیگر را فراهم آورد تا پس از مرگ سیدعلی محمدباب , پای در میدان نهد و ماموریت استعماری او را ادامه دهد.

عنوان « من یظهره الله » که وزیر مختار روسیه برای میرزا یحیی انتخاب می نماید , همان عنوانی است که قبلا برای سیدعلی محمد باب انتخاب کردند و بالاخره پس از تمهیدات لازم « من یظهره الله » روسی ! یعنی کسی که به ادعای ساخته و پرداخته آنان خداوند او را ظاهر می سازد , به موقع ! و براساس دستور استعمار ظهور! نمود و ماموریت خویش را به نحو احسن انجام داد! البته بعدا بین میرزا حسینعلی و میرزا یحیی اختلاف و تضاد شدیدی به وجود می آید و سرانجام میرزا حسنیعلی « من یظهره الله » می شود!

۳ ـ بخش سوم از یادداشت های مامور رسمی روسیه در ایران برای مذهب سازی و ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف شیعیان , حایز واقعیت های تلخ و در عین حال عبرت آموز برای امروز و فردای ماست . ابتدا این بخش از یادداشت های « دالگورکی » را از نظر می گذرانیم و سپس در واقعیت های آزاردهنده در متن آن تامل می نمائیم:

« .. یک قسمت کار سفارتخانه , منحصر به تهیه الواح و انتظام کار بابی ها بود. هر کسی را که متواری بود و روی رفتن به وطن نداشت با مبلغی جزئی به عنوان زیارت کربلا پیش میرزا حسینعلی می فرستادیم تا جمعیت زیادی دور او جمع شد. همه ماهه برای او و مردمش دو سه هزار تومان پول می فرستادم . در این بین , دولت عثمانی آنها را به استانبول و از آنجا به « ادرنه » فرستاد. دولت روسیه هم به تقویت آنها پرداخت , خانه و مکان برای آنها ساخت . قسمت عمده لوایح آنها به وسیله وزارت خانه ما برای آنها تهیه می شد…

در این بین , میرزا حسینعلی با برادر خود , سر ریاست به هم زدند و میرزا یحیی زیر بار برادر خود نرفت , معلوم شد که تحریک رقیب ما (انگلستان ) سبب اختلاف آنها شده , میرزا یحیی به طرف جزیره قبرس رفت … و به محض آنکه بین میرزا حسینعلی و میرزا یحیی به هم خورد , میرزا حسینعلی « من یظهره الله » شد , ولی از بی سوادی « من یظهره الله » چه بگویم ! الواحی که ما تهیه می کردیم نمی توانست بخواند…

هر کس در تهران بهائی می شد , با او همراهی و مساعدت می کردیم … تا اینجا کار من به خاتمه رسید و اختلاف دین جدید را در دین اسلام درست نمودم , تا خود آنها با دین جدید چه کنند » (۴ )

در واقعیت های تلخ نهفته در این یادداشت تعمق می ورزیم:

میرزا حسینعلی نوری یا « بهاالله » که جانشین سیدعلی محمد باب می شود و رهبری بهائیت را به عهده می گیرد , توسط روسیه و با ماموریت های خاص و ویژه « دالگورکی » در کربلا نگهداری می شود و با صرف بودجه مالی و جمع آوری نیروی انسانی برای او توسط سفارتخانه روسیه در ایران , تقویت می گردد تا در فرصت مناسب و پس از خاموش شدن آتش فتنه باب , وارد عرصه شود و ماموریت استعماری سیدعلی محمدباب را ادامه دهد.

« دالگورکی » در این بخش از یادداشت , چند بار به این واقعیت تلخ اشاره می کند که قسمت عمده کار سفارتخانه روسیه , تهیه « الواح » و فرستادن آنها برای رهبران بهائیت بود!

« الواح » که در نزد بابیان و بهائیان بسیار « مقدس » و حکم وحی » را دارد , همان مجموعه « اصول » و « احکام » جمع آمده در دو کتاب مقدس بهائیان است . کتاب اول « بیان » نام دارد که توسط سیدعلی محمدباب تنظیم شده است , و کتاب دوم را « کتاب اقدس » می گویند که به وسیله میرزا حسینعلی (بهاالله ) رهبر بهائیت تنظیم و آماده شده است.

می بینیم که چسان سهل و آسان توسط استعمارگران « دین سازی » می شود و طرحها و برنامه های شیطانی و اسلام ستیزشان راتحت عنوان « الواح مبارکه » جانشین « وحی الهی » می کنند و دو مامور سرسپرده خود یعنی علی محمدباب و بهاالله را در کسوت دو « پیامبر » برای القائات شیطانی در جامعه و ایجاد فتنه و آشوب و تفرقه در میان مسلمانان مجهز می سازند!

در فرصت و شرایط مناسب , سفارتخانه روسیه « من یظهره الله » یعنی کسی که خداوند به ظهورش برای دین جدید اراده نموده است را بر مسند قدرت می نشاند و میرزا حسینعلی نوری یا بهاالله رهبر و پیشوای بهائیت می شود تا نقشه های روسیه در ایران را مو به مو به مرحله عمل درآورد و زمینه ساز سلطه جهنمی قدرتهای اسلام ستیز در این سرزمین شود.

عبارت « از بی سوادی من یظهره الله » چه بگویم که ارواح ساخته و ارسال شده ما را نمی توانست بخواند » , نشان دهنده نقطه اوج تسلط و سیطره استعمار روسیه بر پیشوایان بهائیت , و نیز نافهمی و تسلیم و سرسپردگی و اطاعت محض این رهبران مذهبی ساختگی در برابر استعمارگران جنایتکار می باشد!

« دالگورکی » این مامور کهنه کار استعمار , در نهایت به نقطه پایانی ماموریت خود اشاره می کند و بشارت می دهد که من « دین جدید » را بر اساس دستورات و نقشه های زمامداران روسیه تزاری درست کردم و بذر اختلاف و تفرقه و فتنه را پاشیدم و اسلام را تضعیف و در تشتت افکندم , و از این پس باید این رهبران پرورش یافته ما , دین جدید ساخته شده و اعلام گردیده را به بهره برداری های مکرر و همیشگی برسانند.

بدین ترتیب ابرهای تیره و ظلمانی در فضای پاک و روشن سرزمین ایران نمایان و گسترده شدند و به دست استعمارگران روسیه و انگلیس نطفه اولیه « بهائیت » با عقاید و احکام و تعالیم کفرآمیز و استعمار ساخته و القا شده توسط دشمنان قرآن و اسلام و تشیع به منظور از هم گسیختن زنجیرهای مستحکم اتحاد و وحدت شیعیان و از بین بردن محوریت مرجعیت شیعه در بسیج نیروهای مسلمان برای دفع سلطه استعمار خارجی و جلوگیری از تعدی و جنایت و غارتگری , نضج گرفت.

۱ ـ پس از مرگ رهبر بهائیت « میرزا حسینعلی نوری » معروف به « بهاالله » , فرزندش « عباس افندی » عبدالبهاءمعروف به « عبدالبها » به جانشینی و رهبری رسید و به مرور القابی چون « آقا » , « سرکار آقا » , « ابن الله » و « ابن البها » را به خود اختصاص داد.

عباس افندی در امر سیاست , نوکری و سرسپردگی را به حد کمال رساند. او در وابستگی و جاسوسی و خدمتگزاری به کشورها و دولت های بیگانه براساس تغییر اوضاع و شرایط عمل می نمود و هرگز خیانتکاری های خود را به دولت و کشور خاصی محدود نمی نمود.

عباس افندی ابتدا با توجه به قدرت روسیه تزاری و نقشی که آن دولت در شکل گیری و رشد و تقویت بهائیت داشت , به ارتباط نزدیک و خدمتگزاری خالصانه به این کشور اهتمام می ورزید. مریدان و پیروان بهائیت در عشق آباد روسیه از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار بودند و آزادانه فعالیت می کردند و این حمایت و منزلت تا آنجا اوج گرفت که به تشویق ! و پشتیبانی ! و کمک ! دولت روسیه , معبدی برای بهائیان در آنجا ساخته شد!

عباس افندی توسط یکی از پیروان و عناصر سطح بالای بهائیت , این پیام و فرمان را که متن آن ضرورت حمایت از دولت روسیه تزاری و دعاگویی به جان امپراطور می باشد , به بهائیان اعلام و ابلاغ می نماید:

« جمع دوستان به دعای دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوکت اعلیحضرت امپراطور اعظم الکساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزید , زیرا که در الواح منیعه که در این اوقات از ارض مقدس عنایت و ارسال یافته می فرمایند آنچه را که ترجمه و خلاصه آن این است : باید این طایفه مظلومه ابدا این حمایت و عدالت دولت بهئیه روسیه را از نظر محو ننماید و پیوسته تایید و تسدید حضرت امپراطور اعظم و جنرال اکرم را از خداوند جل جلاله مسئلت نمایند . » (۱ )

منابع :

۱ ـ حمایت منوچهر خان گرجی معروف به معتمدالدوله از سیدعلی محمد باب تصادفی نبود. منوچهرخان گرجی از اسرایی به شمار می رفت که توسط آغامحمدخان قاجار از تفلیس به ایران آورده شد. او ابتدا ارمنی بود و سپس مسلمان شد , لکن اسلام آوردنش ظاهری بود و در باطن به دین مسیحیت باقی ماند و علیه اسلام به فعالیت پرداخت . این عنصر پس از حضور در تشکیلات دولت قاجار نقش غلام و پیشخدمت مخصوص را ایفا می نمود , ولی به مرور و در اثر حمایت ها و دخالت های دولت روسیه , از نزدیکان و مقربان دولتمردان قاجار محسوب شد و لقب « معتمدالدوله » ! دریافت نمود. این عنصر خطرناک در اثر جلب نظر قاجار سرانجام به استانداری اصفهان منصوب گردید و اگرچه علمای اسلام علیه این انتصاب اعتراض کردند , لکن نتیجه ای بدست نیاوردند و دیدیم که ارتباط او با دولت روسیه و خیانتش علیه ایران با آزاد کردن رهبر بابیگری از شیراز و آوردن آن به اصفهان و کمک و مساعدت های بی دریغ او در نشر عقاید و افکار کفرآمیز این عامل دست نشانده استعمار , به اثبات رسید!

۲ ـ پرنس دالگورکی , ص ۱۱۴ ـ امیرکبیر , قهرمان مبارزه با استعمار , ص ۲۷۸

۳ ـ همان منبع , ص ۱۱۴

۴ ـ همان منبع , ۱۱۹ ـ ۱۱۶

۵ ـ خاطرات صبحی , ص ۷۸ ـ امیرکبیر , قهرمان مبارزه با استعمار , ص ۲۸۱

۶ ـ امیرکبیر , قهرمان مبارزه با استعمار , ص ۲۸۲

سفارتخانه روسیه تزاری توسط مامور کهنه کار خود « دالگورکی » طرحها و برنامه های اسلام ستیزشان را تحت عنوان « الواح مبارکه » جانشین « وحی الهی » می کردند و دو جاسوس سرسپرده خود یعنی « علی محمد باب و بهاالله » را در کسوت دو « پیامبر » برای القائات شیطانی در جامعه و ایجاد فتنه و آشوب و تفرقه در میان مسلمانان مجهز می ساختند!

« ادوارد براون » انگلیسی در آثار مکتوب خود شرح می دهد که مدت های طولانی در شهرهای ایران با « عبا » ! و « ردا » ! و « سجاده » ! مسافرت می کرده و بیشتر با مردم « عوام » معاشرت داشته و محور بحث او « بابیگری » بوده و از این راه این « مذهب » ! را ترویج می کرده است .

تلاش برای از هم گسیختن زنجیرهای مستحکم اتحاد و وحدت مسلمانان و از بین بردن محوریت مرجعیت شیعه در بسیج نیروهای مسلمان برای دفع سلطه استعمار خارجی , مهم ترین انگیزه استعمارگران روسی و انگلیسی برای بنیان نهادن بابیت و بهائیت در سرزمین ایران بود.

http://revolution.shirazu.ac.ir/?p=2706

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=917

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!