4

معناشناسی درخت در عرفان کابالا / کدام خاخام یهودی به «بهار» علاقه‌مند بود؟

  • کد خبر : 16211
  • ۰۵ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۲
معناشناسی درخت در عرفان کابالا / کدام خاخام یهودی به «بهار» علاقه‌مند بود؟
درخت در کابالا و فرقه‌های پاگانیستی جایگاهی مقدّس و متافیزیکی دارد. تمام هستی‌شناسی آیین کابالا و اسطوره‌شناسی یهود به‌صورت سمبلیک در درخت‌واره‌ای با نام «درخت حیات» معرفی می‌شود. 

به گزارش پایگاه خبری مفاز، مفاهیم و واژگان به‌کار گرفته‌شده در منظومه‌های فکری و فرقه‌ای گوناگون، گاه شباهت‌ها و اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند. برای مثال در تمامی ادیان و در بسیاری از فرقه‌های نوظهور از مفاهیمی همچون «حیات پس از مرگ»، «سعادت»، «زندگی معنوی» و… استفاده می‌شود؛ ولی هریک از این مفاهیم متناسب با متن و منظومه‌ای که به آن تعلق دارند «جایگاه و معنا»یی متفاوت دارند که گاه با معنای همان مفهوم در منظومه‌ی دیگر، در تعارض است. درخت یکی از مفاهیمی که در جریان‌های دینی و شبه‌دینی مختلف جایگاه ویژه دارد، مفهوم درخت است. در قرآن کریم نیز بارها به این مفهوم اشاره شده است.

درخت در لسان قرآن، گاه برای تمثیل انگاره‌ی توحید و انگاره‌ی شرک در تعابیری همچون شجره طیبه [ابراهیم : 24] و شجره خبیثه [ابراهیم : 26] و گاه در توصیف توحید عمومی خلقت با تعابیری همچون «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یسْجُدانِ» [الرحمن : 6] مورد استفاده قرار گرفته است. در روایت نبوت حضرت موسی (ع) نیز ذکر شده که خداوند از ورای درختی با این پیامبر الهی سخن گفت. [قصص : 30]

در داستان هبوط آدم (ع) از بهشت نیز قرآن کریم ذکر می‌فرماید که شیطان با وسوسه‌ی «درخت جاودانگی» او را فریفت. [طه : 120] اما هیچ‌یک از توصیفاتی که در قرآن از پدیده‌هایی همچون درخت، سنگ (همچون: وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللهِ)، خوراکی‌ها (همچون: زیتون، عسل، انجیر و…)، حیوانات (همچون: سگ اصحاب کهف، هدهد و مورچه سلیمان، شتر صالح، پرندگان ابابیل و…) و سایر پدیده‌های طبیعی (همچون: آتش، کوه، دریا، بادها، ماه، ستارگان، شهاب‌ها، خورشید و…) موجود است، به‌معنای تقدس‌بخشیِ متافیزیکی به این امور نیست. بلکه همه‌ی آن‌ها از آن جهت که بخشی از خلقت شگرف خداوند و جلوه‌ای از زیبایی و حکمت و رحمت و عظمت او هستند، قابل توجه‌اند.

هیچ‌یک از تعابیر قرآن درباره‌ی این پدیده‌ها را نمی‌توان توجیهی برای بزرگداشت و تقدّس‌بخشیِ خرافی به بخش‌های طبیعت دانست. تقدّس مکان‌ها و اشیاء مادی همواره بالعَرَض و به‌اعتبار حقیقتی متافیزیکی و متعالی بوده است که با آن شیء نسبت دارد. برای مثال تقدّس تربت کربلا بواسطه ارتباط این خاک با وجود مقدس سیدالشهداء و واقعه‌ی عاشوراست نه ویژگیِ باطنی‌ای که «زمین» واجد آن است.

در خصوص عنصر طبیعیِ «آب» خداوند در قرآن کریم تعبیری به کار برده است که در خصوص هیچ عنصر مادی ذکر نشده است (و جعلنا من الماء کل شیء حی)؛ با این حال این تعبیر سبب تقدّسی خرافی برای آب در میان مسلمانان نشده است و هرچند باران و آب همواره «نشانه‌ی رحمت خداوند» دانسته شده ولی هیچ گروه و فرقه‌ای به این مطلب قائل نشده كه آب «واسطه‌ی میان زمین و آسمان» (عالم جسمانی و ملکوت) است!

با این حال درخت در کابالا و فرقه‌های پاگانیستی جایگاهی مقدّس و متافیزیکی دارد. تمام هستی‌شناسی آیین کابالا و اسطوره‌شناسی یهود به‌صورت سمبلیک در درخت‌واره‌ای با نام «درخت حیات» معرفی می‌شود. درخت حیات [Tree of Life]، درخت دانش [Tree of Knowledge]، درخت مرگ [Tree of Death]، درخت ارواح [Tree of Souls] و درخت کیهانی [the Cosmic Tree] از جمله استعاره‌هایی هستند که با تکیه بر مفهوم درخت، در آموزه‌های کابالیستی برای توصیفِ جهان خلقت مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

با این حال جایگاه مقدّس و حلقه‌ی آسمان و زمین بودنِ درخت در آیین کابالا تنها به معانیِ استعاره‌ایِ آن محدود نمی‌شود. در آیین کابالا درختِ زمینی نه به‌عنوان «جلوه‌ای از خلقت خداوند» بلکه به‌عنوان «واسطه‌ای میان عالم بالا و عالم جسمانی» و «حلقه‌ای میان عالم ملکوت و عالم ناسوت» مورد توجه است. این اعتقادِ عمیق عمدتاً بر اساس کشف و شهود و اظهارات بزرگان تصوف کابالا صورت‌بندی شده است و کمتر به ارائه‌ی دستمایه‌های کلامی برای توجیه آن پرداخته شده است.

حاخام «اسحاق بن سلیمان لوریا» مشهور به اسحاق لوریا حاخام «اسحاق بن سلیمان لوریا» مشهور به اسحاق لوریا [Isaac Luria] که به‌عنوان پدر کابالای امروزین شناخته می‌شود (1)، از جمله کسانی بود که به «حلقه‌ی واسط» بودنِ درخت میانِ عالم ملکوت و عالم جسمانیات اعتقاد داشت. او درختان را جایگاه آرام‌گرفتنِ نفوس انسانی پس از مرگ می‌دانست. در شرح احوالات او آمده است که وی به «بهار» توجه خاص داشت و در ماه «نیسان» (2) هنگام شکوفه‌زدن درختان به انجام اعمال عبادیِ خاص در مقابل درختان اقدام می‌نمود. او اعتقاد داشت با این اعمال به روح سرگشته کسانی که در درختان هستند یاری می‌رساند تا به جای سقوط به مراتب پایین‌تر، به سوی تعالی بالا بروند. به گفته کابالیست‌ها سنّت «لوریا» این بود که شاگردانش را به میان درختان و طبیعت ببرد و در آنجا به آنها آموزش دهد.

به‌گفته شاگردانش در یکی از این روزها لوریا چشمان خود را باز می‌کند و درختان را نفوس انسانی با روح‌های بی‌شمار می‌بیند. لوریا از نفوس مردگان می‌پرسد شما چرا اینجا (در درختان) توقف کرده‌اید؟ نفوس پاسخ می‌دهند: این به دلیل آن است که در زمان حیات تبه‌کار نبودیم. ما تو را می‌شناسیم و می‌دانیم می‌توانی به ما کمک کنی. لوریا نیز قول می‌دهد کمک کند تا آن‌ها از برزخِ درخت رها شده و بالا بروند. شاگردان، لوریا را در حال گفت‌وگو می‌دیدند در حالی‌که تنها او بود که سخن می‌گفت و روحِ درختان از دید شاگردان پنهان بودند. شاگردان بعدها از او پرسیدند تو با چه کسانی سخن می‌گفتی و لوریا پاسخ داد: اگر می‌توانستید آنها را ببینید، از این‌که چه جمعیتی از ارواح در درختان هستند، حیرت‌زده می‌شدید! (3)

اولین اشارات در خصوص این‌چنین جایگاهی برای درخت در آثار موسی لئونی نویسنده کتاب مشهور زوهر [Zohar] به چشم می‌خورد. (4) او در کتاب نفش هاخامه (النفس الحکیمه) از این ویژگی و جایگاه درخت برای توضیح جهان کابالا در تمثیل درخت زندگی استفاده می‌نماید.

در آموزه‌های کابالا درختان نه‌تنها جایگاه نفوس و ارواح انسانی هستند، بلکه خودشان نیز «نفس مجرده» دارند. این عقیده در شرح احوال حاخام ناخمن برسلاوی [Nachman of Breslov] توضیح داده شده است. (5) او روزی در سفر، برای اقامتِ شب مسافرخانه چوبی را برمی‌گزیند. حاخام ناخمن در دل شب با صدای بلند شروع به گریه می‌کند به‌نحوی که صاحب مسافرخانه و همراهان حاخام متوجه حالت غیرعادی او می‌شوند. همگی گرد او می‌آیند تا علت را جویا شوند.

جمع‌بندی ؛ در واقع آنچه حائز اهمیت است، توجه به جریانی مرموز و شوم است که در دهه‌های اخیر سعی دارد تا با تقدس‌بخشیِ بی‌بنیان به پدیده‌های مادی و طبیعی همچون درخت، زمین، آب و یا عناصر اربعه، مبانی عرفان‌واره‌هایِ شرک‌آلود را در جوامع گوناگون نهادینه سازد. اگرچه این جریان بیشتر در آمریکای‌جنوبی و پس از آن اروپا به جنبشی معنوی با پوشش محیط‌زیست‌گرایی تبدیل شده است و افرادی همچون ال گور [6] از رهبران آن هستند، با این حال در کشور ما نیز رگه‌هایی از این اندیشه درباره‌ی تقدّس فصول یا پدیده‌های طبیعی، از سوی برخی افراد و جریان‌های خاص در حال بازنشر است.

پی‌نوشت‌ها:
(1) اسحاق لوریا (مرگ 1572 میلادی) از بنیان‌گذاران ابتدایی کابالای نظری به شمار می‌آید. هرچند خود او مکتوبات نادری دارد ولی کلاس‌های او در فلسطین در دوره عثمانی بعدها توسط شاگردانش نگارش یافت و به شکل‌گیری متون کلاسیک کابالا کمک شایانی کرد. برخی آموزه‌های او را تحت عنوان کابالای لوریانی معرفی می‌کنند.
(2) هفتمین ماه در تقویم عبری که اولین ماه در تقویم کلیسایی است. نیسان اوج بهار و ماهی 30 روزه است که اعیاد مهمی همچون پسح در آن قرار دارد.

(3) Tree of Souls: The Mythology of Judaism, 2007, Oxford Press, P 165

(4) زوهر مشهورترین و معتبرترین منبع کابالاست که در قرن سیزدهم توسط کابالیست‌های جنوب اروپا مدون شد.
(5) ناخمان برسلاوی (مرگ 1810 میلادی) خاخام و کابالیست اوکراینی که جنبش حسیدی اوکراین را بنا نهاد. یهودیان حسیدی شاخه‌ای از یهودی ارتودوکس هستند که از قوانین فقهی یهود تا اندازه‌ای فاصله گرفته و گرایش‌های عرفانی کابالیستی دارند.
(6) رقیب انتخاباتی جرج بوش پسر که به‌طور گسترده با تکیه بر آموزه‌های شرک‌آلود سرخ‌پوستی، پرستش اله زمین را در کتاب «زمین و انسان در تعادل» ترویج می‌کند.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=16211

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.