به گزارش پایگاه خبری مفاز، حرکت رنسانس در واکنش به دوران قرون وسطی و در سلب آن، هویت خود را بازیافت. بدینسان توجه به یونان و روم باستان، اندیشه اندیشمندان رنسانس را به خود مشغول داشت.
عصر رنسانس همانگونه که از جهات مختلف، عصر ترقی، پیشرفت و تعالی بود، از جهاتی عصر ارتجاع و انحطاط به شمار میآید؛ زیرا علم جدید، میل و توجه به ادبیات و فلسفه قدیم را در قلوب افراد ایجاد کرد، آنان را به سوی اخلاق بتپرستی برگرداند و باعث شد پشتپا به دین مسیحیت بزنند.
در همین گذشتهگرایی بود که آکادمی افلاطون در فلورانس شکل گرفت و سنت هرمسی(متون مصری) توسط «فیچینیو» ترجمه شد و گسترش یافت. در جنبشهای معنوی نوپدید به عنوان فرزندان رنسانس قدسی( درعصر پستمدرن) نیز برخی ادیان قدیمی مانند تائوئیسم و بودائیسم در جریانهایی مانند فنگشویی، ذن، یوگا، عرفان ویندایر و… بازخوانی شدهاند یا عرفان سرخپوستی و مکزیکی در اندیشههای «پال توئیچل» و «کارلوس کاستاندا» فرصت طرح یافتند.
«پائولو کوئیلو» هم با «کیمیاگر» خود کوشید تا انسان و کیهان هرمسی را به زبان داستان و رمان مورد پسند بشر عصر پستمدرن تبدیل کند.
بدینسان، جریانهای معنوی معاصر پستمدرن نیز چونان عصر رنسانس فلورانس کوشیدند تا در نفی مدرنیته به گذشتههای پیش از آن رجوع کنند.