به گزارش پایگاه خبری مفاز، بسیاری از متصوفه عقیده به جبر دارند و انسان را موجود آزاد و مختار و با اراده نمیدانند. ابن عربی که بالاترین مقام را در بین متصوفه و عرفا دارد در باب جبر و اختیار گرایش به جبر مطلق دارد.
ابن عربی ضمن تقسیم احکام خدا در حق بندگان به حکم تکلیفی تصریح میکند که: خداوند به بنده فرمان میدهد که چنین و چنان کند، یا چنین و چنان نکند و هم اوست که اراده میفرماید که برخی از مردم اوامر و نواهی الهی پیروی کنند و طاعت ورزند و برخی از مردم از اوامر و نواهی سر باز زنند و مرتکب معصیت گردند و به گناه دست بزنند.[1] و تأکید میکند که انسان به عروسک خیمه شببازی میماند که حرکاتش از خود او نیست، و از خیمه شبباز است.[2] جبری که ابنعربی به آن اعتقاد دارد، بسیار خالصتر از جبر اشاعره و جهمیه است.
از متصوفه بزرگ دیگری که در این باب دیدگاه خود را بیان نموده است میتوان شیخ محمود شبستری متوفای 720 (ه-ق) نام برد. وی در اثر معروف خود به نام گلشنراز میگوید:
کدامین اختیار ای مرد جاهل کسی کاو بود بالذات باطل
کسی کاو را وجود از خود نباشد به ذات خویش نیک و بد نباشد
اثر از حق شناس اندر همه جای ز حد خویشتن بیرون منه پای [4]
در نقد دیدگاه جبری متصوفه میگوییم:
سراسر قرآن کریم و تعالیم خاندان عصمت و طهارت(علیهمالسلام) و وجدان انسان، اراده و اختیار آدمی را تصدیق میکند. قرآن و روایات معصومین(علیهمالسلام) به صراحت یا به اشارت از مختار بودن انسان و نقشآفرینی او در اعمال خویش حکایت میکنند. برای مثال، قرآن بر اختیاری بودن کفر و ایمان که هر دو از افعال باطنی انسانند، تأکید کرده و میفرماید: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ [کهف/29] بگو: این حقّ است از سوى پروردگارتان! هر کس مىخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!».
مبنای تمام ادیان آسمانی بر این اصل استوار است که انسان موجودی آزاد است و توانایی انتخاب دارد و مقهور عوامل طبیعت یا ماوراءطبیعت نیست، یعنی وجود ادیان و بلکه هرگونه دستگاه تعلیم و تربیت نشانه پذیرفتن اصل اختیار در مورد انسان است. این که پیامبران مردم را به ایمان و عمل صالح دعوت میکنند و آن را پایه سعادت ابدی معرفی مینمایند خود دلیل روشنی است بر اینکه در مکتب وحی، انسان به عنوان موجودی صاحب اختیار شناخته شده است، زیرا در غیر این صورت دعوت انبیا کاری لغو و بیهوده تلقّی میشود.
مفاهیمی همچون تعهد و مسؤلیت، ابتلا و آزمایش، شکر و ناسپاس، هدایت و ضلالت و… که در تعالیم دینی وجود دارند، بدون فرض اختیار کاملا مفهوم خود را از دست میدهند. اهلتصوف با دیدگاه جبری خود در افعال انسان، ناچارند گناه بندگان را نیز به خدا نسبت دهند. با این دیدگاه، عدل الهی نیز زیر سؤال میرود، زیرا زمانی که خداوند بندگان را به گناه مجبور کند و سپس به خاطر گناهان اجباری بندگان، آنان را مجازات کند باید گفت که خداوند ظالم است(نعوذ بالله).
خداوند متعال در قرآن کریم فاعل شر و گناهان را خود انسان نام میبرند، هرچند انسان با نیرو و قدرت الهی گناهان را مرتکب میشود اما فاعل گناهان، انسان است. به عنوان نمونه میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ[روم/41] فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند آشکار شده است». همچنین میفرماید: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ الله أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ الله لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی الله ما لا تَعْلَمُونَ [الأعراف/28] و چون كار زشتى كنند، مىگویند: پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آیا چیزى را كه نمىدانید به خدا نسبت مىدهید؟» بنابراین کسانی که به جبر عقیده دارند خواسته یا ناخواسته، عدالت خدا را انکار میکنند در حالیکه خداوند متعال از این نسبتهای ناروا پاک و منزه است.[5]
—————————————————
پینوشت
[1]. دایرة المعارف تشیع، ج 5، ص 298، به نقل از فصوص الحکم، ص 106.
[3]. همان، به نقل از فتوحات مکیه، ج 3، ص 68.
[4]. دیوان گلشن راز، ص 65.
[5]. مجله مکتب وحی 16، سال پنجم، شماره شانزدهم، اردیبهشت 1392، ص124.