1

مقبره ای که دچار ضربه مغزی ملایم شد!

  • کد خبر : 34386
  • ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۰
مقبره ای که دچار ضربه مغزی ملایم شد!
به خوبی می‌دانیم دشمنی دیرین یهودیان صهیونیسم با مسلمانان این است که آنان از هر نیرویی ضد اسلام و ضد بشریت حمایت می کند بخصوص که اسرائیل در بین کشورهای اسلامی قرار دارد و شاید به همین علت از جمله دولت و حکومت‌هایی بود که مسلک بهاییت را به رسمیت شناخت، سرمایه‌های رهبران بهایی و سرمایه‌گذاری های آنان در اسرائیل بی‌شک برای صهیونیستها سود آور است.

پایگاه خبری مفاز – خبری تیتروار از جرازلم پست اسرائیل منتشر شد مبنی بر آتش گرفتن مقبره در حال ساخت عبدالبهاء واقع در حیفا فلسطین آشغالی که صهیونیست‌ها در آنجا ساکن هستند؛

قرار بود بعد از اتمام ساختمان، عبدالبهاء ولی امر بهاییان را که در حال حاضر در اتاقی در مقبره باب دفن است، به آنجا منتقل کنند.

با وجود این اتفاق مهم که صدها میلیون دلار از جیب بهاییان توسط بیت العدل گرفته شده بود اما صدایی از جامعه بهایی شنیده نشد. تنها چند روز بعد از حادثه بیت العدل بیانیه‌ای منتشر کرد.

عباس افندی ملقب به عبدالبهاء ولی امرفرقه بهائیت که بود؟

عباس افندی، ملقب به عبدالبهاء پسرحسینعلی نوری (بهاء الله) پیغمبر خوانده بهاییان است، مادرش آسیه ملقب به “ام الکائنات، نوابه ،ورقه علیا”، دختر میرزا اسماعیل بالرودی بود که  در تاریخ ١٢٥١ با بهاء الله ازدواج کرد. عباس افندی در سال ١٣٤٠ در حیفای اسرائیل( فلسطین اشغالی)  و در ٨٠ سالگی درگذشت که کنار مقبره باب دفن شد.

او  در پنجم جمادی الاول سال ١٢٦٠ ه ق (٢٣می١٨٤٤) در تهران ،محله دروازه شمیران که اکنون به پامنار مشهور است، به دنیا آمد، عباس در میان بهائیان، قبل از مرگ پدرش به غصن اعظم و بعد از مرگ پدرش به عبدالبهاء شهرت یافت؛ او تا ٩ سالگی در ایران و تهران ساکن بود سپس به‌همراه پدرش در تبعیدگاه‌های مختلف از جمله، ترکیه، عراق و فلسطین از ایران خارج شد.

به قدرت رسیدن عبدالبهاء

درسال ١٣٠٩ که بهاء الله درگذشت بین فرزند پسر مهدعلیا ،زن دوم بهاء الله، با برادر صلبی‌شان، عباس افندی بر سر ریاست و پیشوایی فرقه نزاع در گرفت و سرانجام عباس افندی جانشین پدر شد؛ در پی اختلافات و درگیری ها عباس، محمدعلی را که به غصن اکبر مشهور بود ناقض اکبر و مریدانش را” ناقضین “خواند و پیروان خود را “ثابتین” نام نهاد. محمدعلی نیز به تلافی، عباس را که از سوی پدر به غصن اعظم ملقب شده بود ، رئیس المشرکین و ابلیس لعین لقب داد. باز عباس برادر و هوادارانش را به القابی همچون پشه، سوسک ،کرم خاکی ، خفاش ، جغد، کلاغ و غیره باقی درندگان مفتخر ساخت، میرزا محمدعلی هم در عوض عبدالبهاء را گوساله و الاغ دو پا خواند که از کسانی که ادعای پیامبر و ولی امر الهی بودن را دارند اینگونه رفتار تأمل برانگیز است!

عبدالبهاء پس از به قدرت رسیدن برای انتشار تعالیم بهائی در غرب راهی سفرشد.

اولین سفر ولی امر بهاییان خارج از فلسطین ، در سال ۱۹۱۰ به مصر بود و بعد از آن در ۱۹۱۱ به مدت پنج ماه به فرانسه و انگلیس مسافرت کرد. وی پس از بازگشت به مصر، راهی سفری به آمریکای شمالی شد که نزدیک به ۸ ماه به طول انجامید. در طول این سفر از شهرهای بسیاری در سراسر ایالات متحده، از مناطق عمده شهری در ساحل شرقی این کشور، تا شهرهای ایالت‌های غرب میانه و کالیفرنیا در سواحل غرب آمریکا بازدید کرد. وی همچنین به مونترال در کانادا سفر نمود. عبدالبهاء برای شش ماه عازم چندین کشور اروپایی از جمله فرانسه، انگلیس و آلمان شد و سپس شش ماه در مصر اقامت داشت و در نهایت به حیفا واقع در فلسطین اشغالی  بازگشت.

سیاست عباس افندی

در سالهایی که عبدالبهاء در حیفا زندگی می‌کرد با وجود نسخ اسلام و حرام دانستن تقیه از طرف پدرش، توانست با حیله‌گری بیش از ٢٢ سال امام جماعت مسجد جامع جزار واقع در عکا شود! او نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت اما از بهایی بودن خود سخنی به میان نمی‌آورد  و بعد از مرگ به سنت مسلمانان دفن شد! این حرام ها شعاری بیش نبود.

عبدالهاء فقط تا ٩ سالگی در ایران بود و بعد از خروج از ایران هیچ وقت به ایران بازنگشت ،اما تلاش می‌کرد به عنوان روشن فکری دین مدار و خیرخواه ایرانیان، مدلی جدید از حکمرانی و نظم اجتماعی ارائه کند .چندین نویسنده و مبلغ بهایی در سال‌های اخیر با تکیه بر برخی مطالب وی که در کتاب‌های او مثل رساله مدنیه امده است کوشیدند تا مسائل عنوان شده را منطبق بر نیازهای امروزی بشریت معرفی کنند و راهکارهای ارائه شده در آن را به عنوان شیوه های لازم الاجرا و مدرن معرفی کنند. وی برای ورود فرصت طلبانه به کارزار نواتدیشی که در دوره ناصری در نیمه دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه رخ داد سعی کرد طناب مفتی گیر بیاورد و خود را دار بزند، از این روی در چاپ نخست کتاب خود رساله مدنیه، نام مؤلف را منتشر نکرد و در مقدمه کتاب تصریح کرد که علت این گمنامی ان است که دیگران گمان نکنند که او از این نمد برای خود کلاهی بافته و قصد جلب منفعتی برای خود دارد ، یل که او تنها مصلحت و خیر مردم ایران را در نظر گرفته است.

اما مبلغان بهایی همچون نادر سعیدی تصریح کردند که به علت تعصب عموم مردم ایران که مردمی مسلمان بودند او این تدبیر را انتخاب کرد ، چون می‌دانست اگر مردم می‌فهمیدند که نویسنده کتاب یک بهایی است هیچ گاه کتاب او را نمی‌خواندند و به سخناتش توجه نمی‌کردند، همچنین وی برای جلب نظر مردم در کتاب خویش به ائمه، آیات قران اشاره می‌کرد!

رابطه عبدالبهاء با انگللیس

در سالهای جنگ جهانی اول ، قوای انگلستان که به قصد شکست دولت عثمانی به منطقه فلسطین قشون کشی کرده بودند، به دلیل کمبود آذوقه با مشکلاتی روبه رو شدند و در این هنگام بود که عباس افندی که آن زمان در فلسطین به سر می‌برد با بازکردن انبارهای غلات خود،  به کمک قوای انگلیس شتافت و به همین سبب در سال ١٢٩٩ از جانب دولت انگلیس به دریافت نشان عالی پهلوانی (نایت هود) و لقب سِر مفتخر شد.

وقتی عثمانی ها فهمیدند که عبدالبهاء به نفع انگلستان جاسوسی میکند ،جمال پاشا  فرمانده کل قوای عثمانی تصمیم گرفت او را اعدام کند، همینکه گزارش حکم اعدام عبدالبهاء به لرد بالفور وزیر امور خارجه وقت انگلیس رسید با ارسال تلگراف به ژنرال النبی فرمانده سپاه انگلیس در فلسطین دستور داد که با تمام قوا از او حمایت کنند در عوض حمایت دولت انگلیس ، هنگامی که ژنرال النبی در بحبوبه جنگ جهانی اول قدس را اشغال کرد ، عبدالبهاء انبار آذوقه خویش را به روی سربازان انگلیسی گشود و راه را برای پیروزی آنها بر قشون مسلمانان عثمانی هموار کرد.

موضع گیریهای عبدالبهاء به سود انگلیس آن چنان جمال پاشا حاکم و فرمانده دولت عثمانی را که با ارتش بریتانیا می‌جنگیدند عصبانی کرد که او را تهدید کرد اگر به زودی مصر را فتح کند در مراجعتش عبدالبهاء را به صلابه خواهد کشید، محمد رضا آشتیانی نماینده مجلس مشهور شورای ملی در عصر پهلوی گفته: در سفارت انگلیس از ایرانیان استخدام کنند حتما یا یهودی یا ارمنی یا بهایی و گهگاه زرتشتی و برای مشاغل نازل‌تر از قبیل فراشی، نامه بری، نامه رسانی، باغبانی ، دربانی و غلامی از پیروان علی اللهی برمی‌گزیدند.به عبارت دیگر ، مستخدمین بومی سفارت انگلیس ، از هر فرقه ای بودند غیر از شیعه اثنی عشری.

در برابر این همه لطف و محبت انگلیس به بهائی ها آنها نیز با کارگزاری و جاسوسی خدمات شایانی به امپریالیسم بریتانیا کردند.پادشاه انگلیس ، جورج پنجم به سبب خدمات شایان عباس افندی به انگلیس نشان عالی پهلوانی را به وی اهدا کرد و عبدالبهاء نیز در لوحی در کتاب مکاتیب خود آورده است : خدایا خیمه های عدل و داد ، طناب های خود را در شرق و غرب این زمین مقدس (فلسطین) ، محکم و استوار ساخته است. شکر و حمد می‌کنیم تو را به جهت رسیدن این سلطنت دادگر و عادل ، دولت مقتدر (انگلستان) و نیرومندی که نیروی خود را در رفاه و آسایش مردم و امنیت زمین مبذول داشته است. بار خدایا پادشاه انگلستان ژرژ پنجم را با توفیقات رحمانیه خود را تأیید فرما، و همواره سایه او را بر این اقلیم جلیل، مستدام بدار، تو را قسم به یاری و صیانت و حمایتت، چه ان که تو خدای توانا و والا و ارجمند و بزرگوار هستی (حیفا١٧ دسامبر ١٩١٨).

عبدلبهاء در جای دیگر رضایت خود را از ملت و دولت انگلیس اعلام و پیش بینی میکند که روزی ایرانیان جانشان را برای انگلستان و انگلستان نیز خود را برای ایران فدا خواهند کرد ، او می گوید:من خیلی از شما راضی هستم و از ملت و دولت انگلیس راضی هستم، باید خدا را شکر کنید که آزادید، نمیدانید در شرق چه هنگامه است وقتی که کسی می اید اینجا چقدر راضی است ، خدا شما را حفظ کند . امدن من به اینجا سبب الفت ایران و انگلستان است، بزودی از افراد ایران و انگلیس جان خود را برای هم فدا میکنند!!(عبدالبهاء خطابات، نطق در منزل مس کراپر ،١٣ سپتامبر ).

اما این پیش بینی دروغ از اب درامد. در اعلامیه ای (اخبار امری) خاطر نشان شده که محفل بهاییان انگلیس در امر پیشبرد تبلیغات در قاره سیاه با مراکزی چون انجمن پادشاهی آفریقایی (انگلیس) مدرسه السنه شرقی و غیر ان ، رایزنی داشته و از انها کمک فکری و اطلاعاتی گرفته است. نشانه ها از این قرار استر:در ٢٤ دی ١٣٣٩ روحیه ماکسول همسر شوقی افندی (نوه دختری عبدالبهاء) ، ام المعابد (مشرق الاذکار مرکزی) بهاییان در آفریقا واقع در کامپالا را افتتاح کردو در مراسمی که به همین مناسبت برگزار شد نماینده حکومت انگلستان و برادر شاه اوگاندا با خانواده خود و جمعی از مأموران عالی رتبه کشوری و لشکری دولت دیکتاتوری اوگاندا، بصورت رسمی شرکت کردند.

عباس افندی ان چنان نزد استعمار انگلیس مورد توجه بود که بعد از مرگ عبدلبهاء اشراق خاوری تاریخ نویس بهایی درباره تسلیت پادشاه انگلستان مینویسد: وزیر مستعمرات حکومت اعلی حضرت ، پادشاه انگلستان، مستر وینستون چرچیل ، از حضرت اجل مندوب سامی فلسطین تلگرافاً تقاضا میکند که از طرف حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان ، به هیئت بهایی هم دردی و تسلیت انها را در موقع رحلت سرعبدالبهاء تبلیغ نمایید.

رابطه سرکرده بهائیت با صهیونیست‌ها

از نکته های مهم در پرونده بهاییت، رابطه صمیمانه و همکاری تنگاتنگ سران ان با صهیونیسم و رژیم اشغال گر قدس است .این روابط حسنه از اغاز تأسیس رژیم اسرائیل برقرار  نشده است؛ بل که ردپای این روابط با آژانس یهود و سران صهیونیسم جهانی را میتوان ده ها سال پیش از تأسیس رژیم اشغال گر قدس یافت . پس از سقوط و تجزیه امپراطوری عثمانی ، فلسطین تحت قیومیت بریتانیا قرار گرفت و چرچیل ، وزیر مستعمرات انگلیس که خود را یک صهیونیست ریشه دار میخواند ، به نام کمک به ایجاد «کانون یهود» در فلسطین ، مقدمات تأسیس دولت جعلی اسرائیل را فراهم ساخت. در دوران قیومیت نیز تشکیلات بهائیت در فلسطین ، از امکانات و امتیازهای ویژه ای استفاده می کرد.

به نوشته شوقی افندی(نوه دختری عبدالبهاء): در آن دوران ،شعبه ای به نام موقوفات بهایی در فلسطین دایر شد و هرچیزی که به جای دیگر به نام مقام متبرکه بهایی به اراضی مقدسه میرسید ، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکی معاف بود و هم چنین موقوفات بهایی از پرداخت مالیات معاف بودند.

مشخص است که بریتانیا این امتیازها را به رایگان در اختیار بهاییت قرار نداده.سران بهایی کمکهای فراوانی به انگلیس و صهیونیسم میکردند ، زمانی هرتزل سعی میکرد موافقت سلطان عبدالحمید را برای ایجاد مستعمره نشین صهیونیستی در فلسطین جلب کند ولی او مخالفت میکرد و حتی هیئت صهیونیستی به ریاست مزراحی قاصو را که به همین منظور و با پیشنهادهای جذاب و فریبنده به باب عالی رفته بودند ، نپذیرفت.

عبدالحمید همچنین یهودیان را مجبور میکرد به جای اجازه نامه های معمولی ، اجازه نامه های سرخ رنگ به همراه داشته باشند تا از ورود قاچاقی انان به فلسطین و سکونتشان در این سرزمین جلوگیری شود .سرانجام به دلیل مخالفتهایش تخت پادشاهی خود را در قبال فلسطین از دست داد.سال ها بعد در اواخر جنگ جهانی اول ، بعد از شکست عثمانی زمینه ورود صهیونیسم به فلسطین فراهم شد.

پس از تشکیل دولت اسرائیل لروی ایواس ،منشی کل شورای بین المللی بهایی، در نامه ای به تاریخ سرم مه ١٩٥٤ م، خطاب به محفل بهاییان ایران ، ضمن گزارش ملاقات شوقی افتدی با رئیس جمهور اسرائیل در ٢٦ آوریل ١٩٥٤ می نویسد:در این روز تاریخی ، رئیس جمهور و خانمشان منشی کل هیئت بین المللی بهایی را در هتل ماگیدو ، در تالار مخصوص ، به حضور پذیرفتند.پس از چند دقیقه ملاقات ، رئیس جمهور و همراهان به وسیله اتومبیل به بیت مبارک حرکت کردند. حضرت ولی امرالله و حرم مبارک ، از رئیس جمهوری و خانم با لطف و محبت مخصوصی پذیرایی فرمودند ، در جریان مذاکرات دوستانه و غیر رسمی ،حضرت ولی امرالله و مرام امر بهایی را تشریح و مراتب دوستی و محبت  بهاییان را نسبت به کشور اسرائیل بیان، و آمال و ادعیه آنان را برای ترقی و سعادت اسرائیل اظهار فرمودند ، رئیس جمهور در ضمن مذاکرات خود متذکر گردید که در چندین سال قبل ، موقعی که به اتفاق خانم خود به اطراف کشور مسافرت می نمودند به حضور حضرت عبدالبهاء مشرف گردیدند.هنگام تودیع ، از مهمان نوازی و محبتی که حضرت ولی امرالله ابراز کرده بود، اظهار تشکر و امتنان کرده، در ضمن تقدیر از اقدامات و تلاش های بهاییان در کشور اسرائیل ، ادعیه قلبی خود را. برای موفقیت جامعه بهایی در اسرائیل و سراسر جهان ابراز داشتند.

همچنین عبدالبهاء میگوید: دوستان من شما نیز مانند من به این اراضی (اسرائیل) مسافرت کنید و در این ارض مقدس از روائح طیبه بهره ور گردید.

با توجه به این مطالب مشخص میشود که بهاییان پیش از تشکیل دولت اسرائیل ، هواخواه صهیونیسم و حاکمیت آنان بر سرزمین فلسطین بودند.

پس از عبدالبهاء ، شوقی افندی نوه دختری و جانشین عبدالبهاء میگوید : مصداق وعده الهی به ابنای خلیل و وارث کلیم ، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض مقدس ، مستقر و به استقلال و اصالت ایین بهایی، مقر و به ثبت عقدنامه بهایی و معافیت کافه موقوفات بهایی در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریه بنای مرقد باب از رسوم ، یعنی عوارض و مالیات دولت و اقرار به رسمیت ایام تعطیلی بهاییان موفق و مؤید شده است.

شوقی همچنین تشکیل اسرائیل را از پیشگوییهای بهاء الله و عبدالبهاء شمرد.

با توجه به همه نکات تاریخی گفته شده و حمایتهای همه جانبه اسرائیل و بهاییت از همدیگر ، به مناسبت صدمین سال تولدعبدالبهاء ، در ابتدای سال نو بهاییت رئیس جمهور اسرائیل اسحاق هرتزوک و یائیر لاپید وزیر خارجه رژیم صهیونیستی قبل از آتش گرفتن مقبره عبدالبهاء  همزمان بیاناتی برای دفاع از بهاییت بیان کردند و بودن مرکز جهانی بهاییت در عکا و مقبره های باب و بهاء الله و عبدالبهاء را مایه افتخار اسرائیل دانستند و انان را پیام اور صلح و دوستی با تأکید بر عدالت و برابری خواندند.

هیچ تعجبی از این سخنان نیست ، به خوبی میدانیم دشمنی دیرین یهودیان صهیونیسم با مسلمانان این است که انان از هر نیرویی ضد اسلام و ضد بشریت حمایت می کند بخصوص که اسرائیل در بین کشورهای اسلامی قرار دارد و شاید به همین علت از جمله دولت و حکومتهایی بود که مسلک بهاییت را به رسمیت شناخت ، سرمایه های رهبران بهایی و سرمایه گذاری های انان در اسرائیل بی شک برای صهیونیستها سود اور است ، اما با وجود همه این حمایتها ، به گزارش جرازلم پست ، هیچ بهایی حق داشتن شهروندی در اسرائبل را ندارد و فقط میتوانند برای زیارت اماکن مقدسشان به اسرائیل مسافرت کنند، همان بهاییانی که بصورت مداوم به سازمانهای بین المللی شکایت ایران را بر نقض حقوق شهروندی میبرند و داد از تبعیض میزنند.

بهاییت یعنی نوزاد کثیف استعمار پیر ، یعنی تشکیلاتی  صهیونیستی  در پوشش بهاییت در همه نقاط دنیا  ،یعنی تشکیلات برانداز همه ی حکومتهای دنیا و استقرار عصر ذهبی بهایی  به مرکزیت ایران، یعنی افیونی که صهیونیست به جان ملتهای دنیا انداخت برای زائل کردن فرهنگها ،ترویج بی بندوباری  و فساد .

بسیاری از بهایان از ماهیت فرقه ای که به آن گرایش پیدا کرده اند باخبر نیستند ، بهتر از با استفاده از شعار معروف بهاییت و عبدالبهاء یعنی تحری ، عمل کنند و بیشتر در مورد فرقه و نه دین الهی که بویی از الهی بودن نبرده است تحقیق کنند تا خود به عدالت دست پیدا کنند.

منابع:
فصل نامه بهایی شناسی
عبدالبهاء ،١٩٨٢ص٨
شوقی افندی توقیعات مبارکه ص٨٥
مجله اطلاعات سیاسی دیپلماتیک خرداد٦٥
شوقی ،قرن بدیع
منادیان تاریکی ،سیدحسین علی موسوی زاده

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=34386

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.