1

آیا بهائیت از فرقه های اسلامی محسوب می شود؟

  • کد خبر : 55777
  • ۲۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۲
آیا بهائیت از فرقه های اسلامی محسوب می شود؟
اساساً تناقضات رفتارى و اختلافات و نزاع هاى داخلى سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبى رهبران این فرقه است، یکى از دلایل بدبینى صاحب نظران و رویگردانى پیروان آن مى باشد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، بهائیت از ابتداى پیدایش خویش، به دلیل بشرى بودن، فقدان پشتوانه مستحکم وحیانى و عقلى، وجود نارسائى ها، اشکالات اساسى و تناقضات متعدد در آموزه ها و منابع آن از یکسو و مسائلى از قبیل اختلافات و نزاع هاى طولانى میان رهبران خویش، ریاکارى و تظاهر، دغل کارى، فریب کارى و مفاسد اخلاقى رهبران این فرقه، پیوند تنگاتنگ با استعمارگران، خیانت به ملت ایران و جهان اسلام، تبعیض و تحقیر ایرانیان و…، همواره پیروان خویش – که در ابتدا فریب شعارهاى ظاهرى آن را خورده و جذب آن شده بودند – را با شک و تردید و در نهایت رویگردانى و بازگشت به دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهى مواجه نموده است.

به اعتراف وقایع نگاران بابى، در اجتماع «بدشت»، به محض این که سخن از نسخ شریعت اسلام و اعلام دین جدید بهائیت! رفت و قرّةالعین «بدون حجاب، با آرایش و زینت» به مجلس وارد شد و حاضران را مخاطب ساخت که امروز «روزى است که قیود تقالید سابقه شکسته شد» تاریخ نبیل زرندى، ص 271 – 273.

برخى از بابیان به شدّت از این فرقه روى گرداندند. ر.ک: کشف الحیل، عبدالحسین آیتى، ج 1، ص 130؛ دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 18.

همچنین یکى از نجات یافته گان از فرقه ضاله بهائیت «سؤالات زیاد، مجهولات و تناقضات» را علت عمده بیزارى از بهائیت دانسته و مى گوید: «فقط سفسطه مى کنند و کسى که باهوش باشد کاملاً آن را متوجه مى شود. من از تناقضات فرار کردم. همه چیز تناقض داشت و در جواب این تناقضات هم فقط سفسطه مى کنند. من گاهى با دوستانم صحبت مى کردم و در جواب سؤال آنها که مى گفتند جواب سؤالم را نگرفتم و مى گفتم که چرا سؤال نمى کنید که آنها مى گفتند که سؤال مى کنیم ولى اینها جواب آن را نمى دانند» گفتگو با مهناز رئوفى، نجات یافته فرقه ضاله بهائیت، پایگاه شیعه آنلاین..

در ادامه جهت تبیین موضوع فوق به بررسى دلایل رویگردانى تعدادى از مهمترین نجات یافته گان از این فرقه ضاله پردازیم:

نجات یافته گان

آقا جمال بروجردى

پس از واقعه اجتماع «بدشت» نیز شاهد رویگردانى بسیارى از مبلغین و نزدیکان رهبران بهائى مى باشیم که بدنبال آگاهى و کشف حقیقت، خود را از این فرقه ضاله نجات داده اند.

به عنوان نمونه؛ یکى از افراد، آقا جمال بروجردى، دانشمندى است که در زمان بهاء به این دین گروید و در راه بهائیت جان فشانى نمود تا آن جا که از طرف بهاء به لقب «اسم اللَّه» – که مهم ترین القاب این فرقه است – معروف گشت. اما پس از بهاء که بین پسرانش بر سر وصایت و وراثت درگیرى روى داد، ضمن اعراض از این تشکیلات، مى گوید: «شگفتا ما مردم جهان را به دوستى و یگانگى مى خوانیم چرا باید این دو نفر که یکى پس از دیگرى جانشین بهاء هستند با یکدیگر این گونه باشند و دوگانگى کنند؟» به نقل از: خاطرات و زندگى صبحى، سیدهادى خسروشاهى، فصلنامه مطالعات تاریخى، ش 17..

اساساً تناقضات رفتارى و اختلافات و نزاع هاى داخلى سران بهائیت که مبین نفاق و قدرت طلبى رهبران این فرقه است، یکى از دلایل بدبینى صاحب نظران و رویگردانى پیروان آن مى باشد.

چنانکه ادوارد براون از متخصصان فرقه بابیت و بهائیت که با تصحیح و مقدمه نویسى براى کتاب معروف «نقطه الکاف» این کتاب اثر میرزا جانى کاشانى شاگرد على محمد باب است که دربردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه مى باشد و با مقدمه اى که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخى، درباره بابیت و بهائیت به شمار مى آید. در واقع، این کتاب، تا حد زیادى از شیادى و حیله گرى میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) پرده برمى دارد. (ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سیدرضى موسوى گیلانى، مجله انتظار، ش 18، ص 229). پرده از حیله گرى و دسیسه هاى فرقه بهائیت و پیروان این فرقه برداشت، از خونریزى و کینه میان پیروان بهائیت، احساس ناراحتى مى کند و این را مخالف رحمت و شفقت ادیان مى شمارد: «این تفرقه آخرى و حقد و حسد و جنگ و جدالى که از آن ناشى شد، راستى این است که اثر خیلى بدى در ذهن این بنده پدید آورد… در مقابل این همه نصوص الهى از قبیل «عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان» و «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار» و نحو ذلک، ایشان با اعضاى خانواده خودشان با این درجه تلخى و عداوت رفتار مى کنند؟» ر.ک: مستشرقان و مهدویت، سید رضى موسوى گیلانى، مجله انتظار، ش 18، ص 229..

فضل اللَّه صبحى مهتدى

وى نیز یکى از مبلغان برجسته بهائى بود که که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در خاندانى که از قدماى احباء محسوب و خویشاوندى با بهاءاللَّه داشت رشد کرده بود. سال هاى طولانى محرم اسرار و منشى مخصوص عبدالبهاء بود و از این رو بهائیان او را «کاتب وحى» مى نامیدند. اما پس از کشف واقعیات مربوط به فرقه بهائیت و رهبران آن که خود از نزدیک شاهد عینى آن بوده، از آن فرقه جدا گردید، اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامى و بیان حقایق بهائى گرى پرداخت.

او شرح زندگى خود را در کتاب «خاطرات صبحى» خاطرات فضل اللَّه مهتدى صبحى، فضل اللَّه مهتدى صبحى، تهران: نشر علم، 1384. و «پیام پدر» پیام پدر، فضل اللَّه مهتدى (صبحى) تهران: امیرکبیر. به تفصیل نوشته است و ضمن بیان خاطرات خویش، واقعیاتى از قبیل؛ تناقضات آشکار، انحرافات اخلاقى ریاکارى و تظاهر، ارتباط با بیگانگان، بدعت گزارى، تبعیض و تحقیر ایرانیان، تاراج میراث فرهنگى، سوءاستفاده از باورهاى عامیانه، مظلوم نمایى و شانتاژهاى ماهرانه بهائیان را با ذکر نمونه هاى متعدد بیان مى دارد و دلایل و براهین عقلى و نقلى خود را براى رویگردانى از بهائیت را به خوبى شرح مى دهد.

صبحى در کتاب اول خود توجه ویژه اى به مباحث بنیادى و اعتقادى دارد که در تاریخچه پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و چه در مبانى اعتقادى اسلامى، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و شاخصه هاى اعتقادى اسلامى را به عنوان رهایى بخش انسان و برترین مبانى دینى به خواننده خاطرات عرضه مى دارد، تا خوانندگانى که بهائى بوده، از این رهگذر پى به بى بنیانى خود ببرند و با عقاید مستحکم اسلام آشنا گردند.

صبحى در کتاب پیام پدر به معرفى برخى از مبلغان چیره دست بهائى مى پردازد که وقتى دغلکارى و فریبکارى رهبران این فرقه را دیدند، به دامن اسلام بازگشتند. ر.ک: حقیقت بهائى گرى در خاطرات صبحى مهتدى، سید هادى خسرو شاهى، خبرگزارى جمهورى اسلامى، 2/8/1387.

عبدالحسین آیتى

علاوه بر صبحى عبدالحسین آیتى (ملقب به آواره) از مبلغین و بزرگان بهائیت است که با رویگردانى از بهائیت به دامن دین اسلام بازگشته، آثارى از قبیل «کشف الحیل» را در زمینه آشکارسازى ماهیت این فرقه مى نگارد. کشف الحیل، پیشین.

پس از او میرزا حسن نیکو نیز از این دسته از مبلغین بهائى است که با بازگشت از این فرقه، پیرو راستین کیش مسلمانى مى گردد و آثارى از قبیل «فلسفه نیکو» در ردّ این فرقه ضاله مى نگارد. فلسفه نیکو، حسن نیکو، نشر مؤسسه مطبوعاتى فراهانى.

به علاوه بهائیان مشهور دیگرى نظیر شیخ احمد میلانى، میرزا صالح اقتصاد مراغه اى و بسیارى دیگر از جمله تائبین از بهائیت و افشاکننده آن مى باشند که على رغم تهدیدات، فشارها و مشکلات بسیار شدیدى که تشکیلات بهائیت براى خروج آنان از این فرقه اعمال کرده بود، از این فرقه بیزارى جسته و به افشاى ماهیت آن پرداختند.

مهناز رئوفى

مهناز رئوفى یکى دیگر از نجات یافته گان از بهائیت است که تلاش نموده با نگارش کتاب هایى نظیر «سایه شوم»، «مسلخ عشق» و «فریب» کتاب «فریب» اثر جدیدى است که با شیوه اى روایى، هنرمندانه داستان واقعى زندگى زن جوانى رابه تصویر مى کشاند که بر اثر غفلت و عدم شناخت، ناآگاهانه با افراد تشکیلاتى و مافیایى فرقه به حشر و نشر پرداخته، و در مدت کوتاهى خود و خانواده اش، همگى در دام فرقه سراسر فریب بهائیت غلطیده و مسیر و ماهیت زندگیشان دستخوش اتفاقتى ناگوار مى گردد. آلودگى و پلیدى غیر قابل تصور رهبران و سران این فرقه ضاله از موضوعات مهمى است که به خوبى مورد دقت نظر و توجه نویسنده قرار گرفته و بدان پرداخته شده است. ارزشها و ضد ارزشها در بهائیت، تعالیم استثمارى این فرقه، ساختار تمامیت خواه تشکیلات بهائیان، فساد مالى، بى بند و بارى و هرزگى قابل تامل تشکیلات بهائى از جمله مواردى است که نویسنده در روایت ماجرا بدان اشاره مى کند. (ر.ک: فریب، مهناز رئوفى، تهران: انتشارات مؤسسه کیهان، 1387).، و بیان داستان واقعى زندگى خویش نقاب از چهره واقعى بهائیت بردارد.

وى در بیان دلایل رویگردانى خویش از بهائیت و بازگشت به دین مبین اسلام چنین نگارد:

«کتاب هایى که مطالعه کردم یکى کشف الحیل آقاى عبدالحسین آیتى ملقب به آواره بود و دیگرى خاطرات صبحى نوشته آقاى فضل اللَّه مهتدى ملقب به صبحى… که از پیروان سر سخت بهاء و عبدالبهاء محسوب مى شدند، آنها از نزدیکان مورد اعتماد بهاء و عبدالبهاء بودند و به اصطلاح کاتب وحى آنها و از بهترین یاران و مبلغان بهائیت بودند… آنان به تمام احکام و دستورات و به تمام زیر و بم بهائیت آشنائى داشتند و شاهد تمام فعالیت هاى سیاسى مذهبى و تمام رفتارهاى اجتماعى، شخصى و خانوادگى این حضرات بودند… اما کم کم متوجه بطالت بهائیت و دروغگوئى و پوچى بهاء و عبدالبهاء گشته و به اسلام برگشته بودند، تجربیات و همه اطلاعات و مشاهدات خود را به وسیله این کتاب ها به اطلاع مردم رسانده بودند. معلومات این دو شخص بزرگوار به حدى بود که کتاب هاى بزرگان بهائى را صفحه به صفحه و سطر به سطر مورد سؤال قرار داده و به همه آنها پاسخ داده و به نقد بهائیت پرداخته بودند و طورى به اثبات بطالت این دین ساختگى برآمده بودند که جاى هیچ شک و شبهه اى براى خواننده باقى نمى ماند که بهائیت کذب محض است و اسلام آخرین و کامل ترین دین آمده از سوى خداست. آنها که لحظه به لحظه خود را در کنار بهاء و عبدالبهاء گذراندند مسائلى از این دو شخص که مدعى بودند از جانب خدا آمده اند دیده بودند که موجبات خنده و در عین حال تنفر هر خواننده اى را فراهم مى کرد و هیچ کدام از ادعاهاى این آقایان بدون ارائه سند و مدرک نبود.

صبحى اثبات کرده بود که عبدالبهاء که فریاد بر مى آورد و دخالت در سیاست را ممنوع مى کند خودش با چنین الواحى که محرمانه بود و براى سلاطین عالم مى نوشت زمان مناسب حمله به ایران را به انگلیس گزارش کرده و به آنها خط و مشى داده و توصیه هاى لازم را کرده بود و آیتى شخصیت بهاء را که براى ما بهائیان (نعوذبالله) به اندازه خدا بلند مرتبه بود با نوشتن حقایقى از زندگیش کوچک و پست و بى ارزش کرده بود مثلاً در کتابش عکسى از بهاء به چاپ رسانده بود که در حمام به صورت عریان انداخته و به این وسیله خواسته بود به همه ثابت کند که او پیامبر است چرا که در بدنش اصلاً موئى وجود ندارد و برادرش که پشمالو است پیامبر نیست!! و این موضوع را به وسیله یک لوح که خود بهاء در آن به این مسئله اشاره کرده بود به اثبات رسانده بود. این آقایان به مسائل ضداخلاقى و دروغ بافى ها و بد کارى هاى بهاء و شوقى افندى اشاره کرده و اظهار پشیمانى از بهائى بود نشان کرده بودند» سایه شوم (خاطرات یک نجات یافته از بهائیت)، مهناز رئوفى، تهران: کیهان، 1385، صص 269 -271..

بازگشت به اسلام

این نجات یافته از فرقه ضاله بهائیت در جهت دعوت سایر بهائیان به اسلام مى نویسد: «… در اسلام نشانى از بى عفتى و بى عصمتى نیست، اگر مسلمان واقعى باشیم و اگر مثل بعضى از مسلمان نماها که نام اسلام را یدک مى کشند و در واقع غرب زده و گمراهند نباشیم مى توانیم زندگى سالمى داشته باشیم که دور از هر ناپاکى و آلودگى باشد. مى توانیم خوشبخت شویم و خودمان تصمیم گیرنده مسائل بزرگ زندگیمان باشیم. مى توانیم از چنبره زورگوئى تشکیلات رها شده و آزاد زندگى کنیم مى توانیم به هویت واقعى خود پى برده و پوچ و هدف نباشیم. اسلام به ما عزت مى دهد. اسلام ما را به حقیقت مى رساند. ما با اسلام به خدا مى رسیم چرا که این تنها راه رسیدن به خداست» همان، ص 273..

همچنین حسین فلاح یکى دیگر از نجات یافته گان از فرقه بهائیت در این زمینه مى گوید: «مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیارى از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را مى دیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق مى ورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سؤالات زیادى در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلى فرق داشت. رفتار مسلمان ها خیلى بهتر و آزادانه تر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقه اى، ما خود را برتر از آنها مى دانستیم. با این وجود سؤالاتى برایم پیش مى آمد! لذا از مسئولانمان یعنى همان کسانى که جزء محفل (خادمین) بودند، مى پرسیدم. عکس العمل آنها در مقابل سؤالات جزیى من تند و پرخاشگرانه بود… همین سؤالات مرا بیشتر تشویق مى کرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پى به بطالت و ساختگى بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم» خاطرات حسین فلاح، ویژه نامه ایام 29. لازم به ذکر است جهت پرهیز از اطاله کلام از بررسى سایر افرادى که از بهائیت به دین مبین اسلام بازگشته اند، خوددارى مى نماییم؛ (به عنوان نمونه ر.ک: چرا از بهائیت برگشتم؟، مسیح اللَّه رحمانى (رئیس سابق بهائیان بشرویه)، نشر راه نیکان، 1386) که به چگونگى پى بردن او به بطلان بهائیت و دلایل روى آوردن وى به دین اسلام پرداخته است، مراجعه نمائید..

و بالاخره در کنار دلایل فوق، پیروزى انقلاب اسلامى ایران و موج بیدارى اسلامى در جهان یکى از مهمترین عواملى است که باعث آگاهى و رویگردانى بسیارى بهائیان از بهائیت شده و زمینه بازگشت آنان را به دین مبین اسلام فراهم نمود.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=55777

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!