1

پیش بینی پایان سلطه یهودیت توسط هیتلر

  • کد خبر : 47196
  • ۰۴ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۳
پیش بینی پایان سلطه یهودیت توسط هیتلر
هیتلر معتقد است نتیجه نهایی این نیست که مردم تمام آزادی‌شان را تحت سلطه یهودیان از دست بدهند بلکه یهودیت ناپدید خواهد شد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، هیتلر ضمن این‌که یهودیان را نه موضوع تجاوز که خود متجاوز می‌خواند، می‌گوید یهودی نه‌تنها افرادی را که به او حمله می‌کنند، دشمن می‌داند بلکه آن‌هایی را هم که قادر به مقاومت در برابرش هستند، دشمن می‌داند. دوباره جایی از همین‌بحث است که مخاطب را به یاد مساله اسرائیل و اشغال فلسطین می‌اندازد.

اشاره هیتلر در این بحث به بخشی از یهودیان یعنی همان صهیونیست‌هاست. او می‌گوید بخشی از یهودیان خود را به‌طور کاملاً آشکار به‌عنوان مردمی متفاوت و ناوابسته به ملت (آلمان) اعلام می‌کنند. هیتلر می‌گوید اینجا دروغی دیگر وجود دارد و ادامه می‌دهد: «صهیونیست‌ها تلاش می‌کنند تمام جهان باور کند با ایجاد کشوری یهودی در فلسطین هدف ملی جدید یهودیان تامین خواهد شد، یهودیان از این رهگذر ابزاری دیگر برای فریب مسیحیان ساده‌لوح به کار می‌گیرند. آن‌ها کوچک‌ترین نیتی برای ساختن کشوری در فلسطین ندارند که در آن‌جا زندگی کنند. آن‌چه آن‌ها واقعاً در نظر دارند ایجاد سازمان مرکزی برای کلاهبرداری و حقه‌بازی بین‌المللی است. به‌عنوان کشوری مستقل، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را کنترل کند. بنابراین این ‌کشور می‌تواند به‌عنوان مامنی برای کلاهبردارانی باشد که شناخته شده‌اند و در عین حال مدرسه‌ای عالی برای آموزش کلاهبرداران دیگر است.» (1)

از دیگر مواضع درست هیتلر که گویی پیش‌بینی وضعیت امروز تقابل آمریکا و اسرائیل با ایران بوده، می‌توان به این عبارت اشاره کرد: «از نظر فرهنگی، فعالیت او (یهودی) شامل پاکسازی هنر، ادبیات و تئاتر، به سخره گرفتن احساسات ملی، تغییر در مفاهیم متعالی و زیبا، ارزشمند و نیکو و سرانجام تنزل مردم به پایین‌ترین سطح ذهنیت است.» و یا «از نظر مذهبی او همه‌چیز را به سخره می‌گیرد. اخلاقیات و تکلفات رفتاری به‌عنوان تعصبات کهنه و از مد افتاده معرفی شده است و در نتیجه حمله‌ای نظام‌مند به منظور تخریب آخرین مبانی و پایه‌هایی که حیات ملی باید در زمان نبرد ملت برای بقا در جهان بر آن قرار گیرد، صورت گرفته است.»

رهبر آلمان نازی از سوءاستفاده سران یهود صحبت می‌کند که احتمالاً منظورش همان استعمار غربی است و می‌گوید یهودیان برای بهره‌برداری از منابع دیگر کشورها، ابتدا از نمایندگان خِرد ملی یک‌کشور سوءاستفاده می‌کنند و سپس با محروم‌کردن مردم از رهبران خردمند ملی‌شان، آن‌ها را برای سرنوشت‌شان به عنوان برده‌های استبداد ابدی آماده می‌کنند. او معتقد است روسیه وحشتناک‌ترین نمونه این ‌برده‌داری است و احتمالاً دلیلش این است که کمونیسم از روسیه پا گرفت. اشاره به رهبران خردمند، مخاطب را به یاد صفحات تاریخ استعمار غربی می‌اندازد که به حذف اندیشمندان ملی‌گرا در کشورهای مستعمره، جای پای بیشتری برای خود باز می‌کرد.

هیتلر همان‌طور که ریشه مارکسیسم را در یهودیت می‌بیند، می‌گوید یهودیان در عرصه سیاست با معرفی دیکتاتوری طبقه کارگر (پرولتاریا)، جایگزینی برای دموکراسی یافته‌اند. جالب است که او درباره گوشه‌ای از سیاست یهودیان، جمله‌ای دارد که وضعیت امروز ایران را در خاورمیانه ترسیم می‌کند: «او (یهودی) با بهره‌گیری از نفوذ بین‌المللی، حلقه‌ای از دشمنان را اطراف ملت‌هایی که در برابر حملاتش مقاومت می‌کنند، شکل می‌دهد.» (صفحه ۲۷۸) یکی از جملات فوق‌العاده تند هیتلر در همین‌صفحه کتاب آمده است؛ جایی که صحبت از انتقال سیاه‌پوستان توسط یهودیان به آلمان یا به قول او سرزمین راین است. او می‌گوید یهودیان در پی این هدف بوده‌اند که سفیدپوستانی را که از آنان متنفر بودند، حرامزاده بخوانند و می‌خواسته‌اند فرهنگ و سطح سیاسی آن ‌سفیدپوستان را تا جایی‌که یهود بر آن‌ها تسلط پیدا کند، بی‌ارزش کنند. در نتیجه سیاه‌پوستان را به سرزمین راین آوردند. اما جمله تند او از این ‌قرار است: «یهودی نمی‌تواند ارباب ملتی غیر از مردم حرامزاده باشد.»

هیتلر معتقد است نتیجه نهایی این نیست که مردم تمام آزادی‌شان را تحت سلطه یهودیان از دست بدهند بلکه یهودیت ناپدید خواهد شد و می‌نویسد: «در پایان، این انگل‌ها خودشان ناپدید می‌شوند.» (2)

هیتلر ملت‌هایی را که مردم خود را دونژادی می‌کنند، یا به آن‌ها اجازه می‌دهند دونژاده شوند، گناهکارانی می‌داند که نسبت به مشیت الهی مرتکب گناه شده‌اند و نابودی‌شان توسط یک دشمن قوی‌تر، اشتباه نیست بلکه استرداد عدالت است. او معتقد است مشیت الهی به شمشیر پیروزمند هدیه‌ای اعطا نمی‌کند بلکه قانون ابدی مجازات عادلانه را دنبال می‌کند.

هیتلر می‌گوید از دست‌دادن خلوص نژادی می‌تواند نشاط و سعادت درونی را برای همیشه نابود کند و انسان‌ها را برای تمام دوران حیات‌شان فاسد کند و عوارض اخلاقی و جسمانی (ناشی از اختلاط نژاد) هم هرگز نمی‌تواند کاملاً از بین برود. او بازگشتی به بحث شکست آلمان در جنگ جهانی اول هم دارد و می‌گوید حتی زمانی که سرنوشت ملت آلمان متعادل بوده، دشمن درونی (یعنی نفوذ یهودی‌ها) شناخته نمی‌شد و به‌همین‌دلیل بوده که تمام تلاش‌ها برای مقاومت در مقابل دشمن خارجی بیهوده از آب درآمده‌اند.

1) نبرد من – صفحه ۲۷۸
2) همان ص ۲۷۹

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=47196

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.