2

فرقه ها و کودکان

  • کد خبر : 50721
  • ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۴
فرقه ها و کودکان
کودک در همیشه تاریخ حیات بشری ، نماد معصومیت ، مظلومیت و آسیب پذیری بوده است ؛ به همین خاطر، همواره آحاد انسانی ، توجهی ویژه به آن معطوف داشته و در مسیر منزلت ، مراقبت و پرورش این قشر برای نیل به جامعه ای متکامل و انسانی کوشیده اند.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، کودکان در همیشه تاریخ حیات بشری ، نماد معصومیت ، مظلومیت و آسیب پذیری بوده اند؛ به همین خاطر، همواره آحاد انسانی ، توجهی ویژه به آن معطوف داشته و در مسیر منزلت ، مراقبت و پرورش این قشر برای نیل به جامعه ای متکامل و انسانی کوشیده اند. در همین راستا در منشور حقوق بشر نیز فصلی مجزا به کودکان اختصاص یافته و مجموعه حقوقی برای پاسداشت ایشان احصا گردیده که کلیه جوامع عضو در کنوانسیون بین المللی حقوق بشر ، ملزم به مراعات این حقوق اند. با این حال و با وجود تمام قوانین خاص و چه بسا سخت گیرانه مجری در برخی کشورها در باب کودکان ، لیکن این قشر همچنان آسیب پذیر باقی مانده و قربانی انواع و اقسام هتک حقوق انسانی ، از خشونت گرفته تا استثمار و بهره کشی جنسی می گردد ، چنانچه همه روزه شاهد انتشار اخباری در این رابطه از شرق و غرب عالم هستیم. بدین لحاظ و با عنایت به اهمیت کیفیت رشد و تربیت کودکان در شکل دهی به آینده هر جامعه و در نگاهی کلانتر، جامعه انسانی مطالعه حقوق کودکان و حوزه های مؤثر بر آن ، امری حائز اهمیت بوده و می تواند نقش مهمی در چشم انداز آتی حیات بشری داشته باشد.

فرقه ها و کودکان

یکی از عرصه های آسیب زای مرتبط با حقوق کودکان ، جریان های فرقه ای است که با مجموعه قوانین تشکیلاتی و چارچوب های مرتبط با کنترل ذهن و …، هویت انسانی کودک را دستخوش تبعاتی منفی ساخته و با استثمار جسم و روح و روان وی ، کل انسانیت را متأثر می سازد ؛ چرا که مرگ هر روح ، کشتن روح تمام بشریت است . با عنایت به این مهم ، نوشتار حاضر گریزی است به برخی رئوس آسیب های جریان های فرقه ای بر کودکان . در منشور حقوقی « مجمع عمومی سازمان ملل متحد » بر مراعات حقوق انسانی کودک ، تأکید و دولت ها ، والدین و آحاد انسانی به مراعات آن و حمایت از کودکان ، ملزم شده اند . بر اساس اصل ۹ این منشور : « كودک باید در برابر هرگونه غفلت ، ظلم ، شقاوت و استثمار حمایت شود. كودك نباید به هر شكلی وسیله مبادله قرار گیرد . كودك نباید قبل از رسیدن به حداقل سن مناسب به استخدام درآید و نباید به هیچ وجه ، امكان و یا اجازه استخدام كودك در كارهایی داده شود كه به سلامت یا آموزش وی لطمه زده و یا باعث اختلال رشد بدنی ، فكری و یا اخلاقی وی گردد» . همچنین دراصل ۱۰ تأکید شده : « كودك باید در مقابل هرگونه اعمال و رفتاری كه ترویج تبعیضات نژادی ، مذهبی و… را ممكن سازد ، حمایت شود ». بررسی عملکرد جریان های فرقه ای ، از نقض آشکار این حقوق و سایر موارد معین در منشور فوق الذکر در قبال کودکان حکایت دارد ؛ اما برای ادراک کیفیت و کمیت این امر و آثار حیات فرقه ای بر کودکان باید پیش و بیش از هر چیز ، وضعیت « خانواده » را در فرقه ها بررسی کرد ؛ چرا که ، کودک در این نهاد کوچک اجتماعی ، شکل گرفته و رشد و نمو می یابد و اساساً به سبب همین اهمیت و نقش آفرینی کلیدی است که « خانواده » به منزله یکی از بزرگ ترین موانع در غالب فرقه ها تلقی می شود ، تا جایی که به اعتقاد برخی محققان ، فرقه و خانواده ، دقیقاً حکم جن و بسم الله را دارند .

فروپاشی خانواده

فرقه ها به دنبال تسخیر انسان ها هستند. برای رسیدن به این هدف باید مانع بزرگی به نام خانواده را از سر راه بردارند ؛ زیرا خانواده ، مهم ترین رقیب رهبر فرقه است . تا وقتی نهاد خانواده وجود داشته باشد که افراد نسبت به یکدیگر عشق بورزند و به هم متعهد باشند ، رهبران فرقه ها نمی توانند در رسیدن به اهداف خود – جذب عضو بیشتر- موفق شوند .حمایت های عاطفی و فکری خانواده ، مانع مهمی است. فرقه ها برای از میان برداشتن این مانع از پروسه مجاب سازی بهره می برند که از طریق تخریب فضای معنوی- عاطفی و محبت و عشق حاکم بر خانواده. صورت می پذیرد ». به طور کلی ، فرقه ها آسیب های فراوانی بر خانواده ها وارد می کنند ؛ چه کل اعضای خانواده پیرو فرقه باشند و چه تنها یکی از اعضا . در هر دو حالت ، از میان بردن شاکله اصلی خانواده یعنی پیوندهای عاطفی ، مهم ترین هدف فرقه است. در مورد اول که اساساً فرقه ها ماهیت و ساختاری تازه – بر اساس اهداف و مبانی فکری خود- برای خانواده ها تعریف می کنند که فاصل های بسیار از معنای اصلی آن دارد و در شق دوم نیز مغزشویی ، کنترل ذهن ، اختالات روحی – روانی و… عضو فرقه بر ارتباط با اعضای خانواده سایه افکنده و تا جایی پیش می رود که طبق ادبیات فرقه ، خانواده با عنوان « بیرونی ها » (دشمن) شناخته و مورد نفرت القایی فرقه قرار می گیرد . در این میان ، کودکان ناتوان ترین قربانیان فروپاشی خانواده به شمار می روند ؛ قربانیانی خاموش که گاه هیچ وقت صدایشان شنیده نمی شَود.

خشونت فرقه ای

حاکمیت خشن و خودکامه فرقه ها در درجه اول ، بچه ها را قربانی می کند ؛ زیرا تمام توجه پدر و مادر – عضو در فرقه – به کارهای تشکیلات است و از تربیت و محبت به فرزندان غافل می شوند. اعضا در فرقه به دنبال نشان دادن میزان سرسپردگی خود به سرکرده اند و این کار باعث شکاف میان زوج ها ، فاصله گرفتن از یکدیگر و از هم پاشیدن کانون خانواده می شود . البته این حالت ، شاید با مواردی که ازدواج و تشکیل خانواده بر مبنای چارچوب تشکیلاتی فرقه ها صورت می گیرد (ازدواج تشکیلاتی )، قابل قیاس نباشد ؛ چرا که کودکان حاصل از این ازدواج های تشکیلاتی و متولد شده در دنیای فرقه ، تحت تدابیر شدید تربیتی تشکیلات و برای نیل به اهداف تعیین شده -از کار اجباری گرفته تا اقدام انتحاری و قربانی شدن- متولد شده و رشد می یابند. نابودی هویت انسانی این کودکان و ساختن موجودی سرسپرده مطابق با استانداردها ، نخستین نقض حقوق در مورد این کودکان است که اغلب قربانی انواع و اقسام خشونت -فیزیکی ، روانی – نیز هستند ؛ « کودکان ، مظلوم ترین قربانیان گفتمان غالب بسیاری از فرقه ها یعنی خشونت اند. آن ها جدایی از والدین ، اخذ آموزش های اجباری ویژه ، کار سخت و ذهن شویی را تجربه می کنند و قربانی تجاوز جنسی ، بهره کشی و نقض حقوق بشر می شوند . بهترین حالت برای این کودکان در گروه هایی که ایدئولوژی افراطی و تروریستی دارند ، تبدیل شدن آن ها به افرادی خشن و غیرعادی است که به شکل بالقوه ، آمادگی ارتکاب هرگونه خشونتی را در جامعه دارند و بدترین حالت نیز تبدیل شدن به عنصری انتحاری است که هم خود و هم دیگران را به کام مرگ می کشانند. به علاوه ، انقیاد و اطاعت آن ها از یک فرد یا یک اندیشه قانون شکن و غیرقانونی ، تهدیدی دیگر برای جوامع قانونمند است». درک ملموس تر وضعیت فوق العاده شکننده و آسیب زای کودکان در جریان های فرقه ای ، از رهگذر اشاره به مصادیق ، امکان پذیر است ، لذا در ادامه ، رفتارهای برخی فرقه ها در این زمینه مرور می شود و نکته مهم ، اشتراک و اجماع اغلب فرقه ها در این شیوه عملکرد است .

۱-گروهک تروریستی « منافقین» یا «سازمان مجاهدین خلق»
مجاهدین خلق ، فرقه ای با رویکرد غالب سیاسی و کاملاً تشکیلاتی است که بارزترین مصداق خشونت فرقه ای در عرضه تعریفی تازه از ازدواج ، خانواده و رویکرد نسبت به کودکان به شمار می رود . دیدگاه این فرقه به خانواده و کودک ، می تواند نمایانگر الگوی نگرشی اغلب جریان های فرقه ای باشد. در آموزه های اولیه تشکیلاتی سازمان مجاهدین و تبیین نظری موانع انقلاب ، همواره از خانواده و کودک به عنوان یک معضل یاد شده است. این دیدگاه (معضل خانه و کودک) از منظر سازمان و رهبر ایدئولوژیک آن ، به پدیده ای ضد تکاملی تعبیر شد. خانه با تعبیر « محفل » یعنی شاخه ضد امنیتی در درون سازمان متلاشی شد و کودک نیز با تعریف « مخل رابطه » میان رهبری و عنصر تشکیلاتی ، کمابیش مشمول تعریفی در حد و اندازه های عنصر اطلاعاتی برای سازمان گردید. طلاق های اجباری ، محصول این دستاورد ایدئولوژیکی شد و در نهایت ، جدا کردن کودکان از والدین و متعاقب آن ، استفاده ابزاری برای پیشبرد مقاصد تشکیلاتی . برخورد سازمان با کودکان ، یکی از کیس های مهم این فرقه است. این کودکان نیز همسان با والدین خود در معرض تحلیل های روانی و تشکیلاتی قرار گرفته و طبیعی ترین تمایات کودکانه شان ، ریشه یابی و به شدت با آن ها برخورد می شود. یکی از مربیان این کودکان در رابطه با نحوه برخوردهای تشکیلاتی و اعمال فشارهای روانی روی بچه ها می گوید: تمام بچه ها باید در روز یک ساعت می خوابیدند. تعدادی از آن ها میلی به خواب نداشتند . زمان خواب از ساعت ۱۲ تا ۱۳ بود …مسئول می گفت … بگذارید به آن ها فشار بیاید تا دیسیپلین را بیاموزند. الیزابت روبین نیز در مقاله فرقه رجوی از قول نادره افشاری ، عضو سابق گروه بیان می کند : « هر روز صبح و شب ، کودکان باید در مقابل پوستر مسعود و مریم بایستند و به آن ها درود بفرستند. آن ها این بچه ها را نسل بعدی سربازان خود می دانند . می خواهند آن ها را شستشوی مغزی داده و کنترل کنند ». پوشاندن یونیفورم های نظامی ، خواندن سرودهای نظامی و سازمانی و آموزش های درسی منطبق با ایدئولوژی منافقین ، بخشی از اقدامات این گروه در سوءاستفاده از کودکان تحت کنترل خود بوده است. مجاهدین در پی توجیه بحران استراتژی سرنگونی و ناکارآمدی آن ، اقدام به جدا کردن کودکان از والدین خود و گسیل آن ها به اروپا نمودند . در توجیه این عمل ، کودکان عامل مزاحم در عبور افراد از فردیت انسانی به عضو تشکیلاتی شناخته شدند . به زعم سازمان ، تعلقات عاطفی والدین به فرزندانشان ، بخش مهمی از نیروی سازمانی را هرز می داد . سازمان با روانه کردن این کودکان به خیابان ها و ایجاد حس ترحم شهروندان ، اقدام به جمع آوری مالی کرد. در شرایطی که دولت آلمان ، هزینه نگهداری و خورد و خوراک بچه ها را در حد مطلوب پرداخت می کرد ، آن ها باید در فقر شدید و فقدان امکانات روی زمین و تنگ هم مانند زندان می خوابیدند . سازمان با یتیم معرفی کردن کودکان و تأسیس خیریه برای جمع آوری پول در کشورهای غربی ، رسوایی بزرگی به بار آورد . مجاهدین علاوه بر سوءاستفاده مالی ، با جعل عکس و خبر از کودکان ، همواره آن ها را وسیله ای برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود قرار داده است.

۲- فرقه های افراطی تروریستی
در غرب آسیا نیز پیشینه رفتارهای فرقه ای با کودکان به پیش از ظهور گروه های تروریستی افراط گرا مانند داعش و همفکران آن باز می گردد. در آن سوی موضوع سوءاستفاده از کودکان در منطقه غرب آسیا ، گروه های تروریستی تکفیری قرار دارند . رفتارهای این گروه ها با کودکان – که بسیار مشابه به گروهک تروریستی منافقین است – منحصر به داعش نبوده و در سایر جریان ها نیز شاهد همین رفتارها هستیم . ربودن و جدا کردن کودکان از خانواده ها ، شستشوی ذهنی ، آموزش های ایدئولوژیک و نظامی سخت ، تربیت برای عملیات انتحاری ، شلیک به قربانیان و سربریدن اسیران توسط این کودکان ، بخشی از سوءاستفاده های گروه های تروریستی افراط گرا در منطقه است . کمیته سوری حقوق بشر در گزارش آگوست سال ۲۰۱۴ م . اعلام کرده  : حدود ۸۰۰ کودکِ کمتر از ۱۸ سال تحت آموزش نظامی داعش قرار گرفته اند . همچنین بر اساس گزارش مرکز مبارزه با تروریسم وست پوینت ، طی سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ م .، ۹۰ کودک ۱۲ تا ۱۶ ساله عضو داعش در نبردهای این گروه کشته شده اند. ۹۰۰ کودک ۵ تا ۱۵ سال نیز در سال ۲۰۱۵ از موصل ربوده شده و در اردوگاه های آموزشی داعش تحت آموزش های دینی و نظامی قرار گرفته اند.

۳- نمونه های غربی
مطالعه موردی فرقه ها در کشورهای غربی ، حکایت از موارد متعدد سوءاستفاده از کودکان در این گونه گروه ها در دهه های ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ میلادی دارد . فرقه های خانه عبری سیاه یهودا در میشیگان آمریکا ، انجمن ورزشی اکلسیا ، کلیسای مسیحی آلاموی مقدس و معبد خلق ها (جونز تاون)، از آن جمله اند. شرایط حاکم بر کودکان فرقه ای در غرب ، طیف وسیعی از آسیب ها ، از سوءاستفاده ، بد رفتاری و کنترل ذهن تا قربانی شدن و قتل عام کودکان را در بر می گیرد که در ذیل به چند نمونه اشاره می شود:

۳٫۱- قربانی کردن کودکان
بررسی وضعیت کودکان فرقه ای در غرب با موضوع « قربان » شدن ، ارتباطی مستقیم دارد ؛ در بسیاری از فرقه های غربی ، آیین قربانی کردن کودکان ، رایج بوده و گزارش های متعددی از این امر تا کنون به ثبت رسیده است . آلیستر کراولی ، از بزرگ ترین مروجان شیطان پرستی درباره قربانی کردن انسان در کتاب ۱۹۲۹ خود می نویسد :« ساحران باستان باور داشتند هر موجود زنده ، انباری از انرژی است… هنگام مرگ حیوان ، این انرژی ناگهان آزاد می شود. برای بهترین عمل روحانی ، شخص می بایست قربانی ای انتخاب کند که دارای عظیم ترین و خالص ترین نیرو است . فرزند ذکور با معصومیت کامل و هوش بالا، بهترین و مناسب ترین قربانی است ». گزارش شده که نامبرده بین سال های ۱۹۱۲ تا ۱۹۲۸ ، هر سال ۱۵۰ بار این نوع مراسم را انجام داده است . بر اساس گزارش ها و شواهد زیاد ، بسیاری از کودکان عمداً با چنین اهدافی در برخی فرقه ها متولد می شوند . همچنین شمار زیادی از کودکان بی سرپرست و یتیم تحت کفالت دولت ها و مراکز بهزیستی خصوصی و دولتی- برای این امور مورد استفاده قرار می گیرند. کیتی اوبراین که سابقه شرکت در برنامه های کنترل ذهن و اطلاعاتی آمریکا را داشته و -طبق اظهار خودش -قربانی پروژه MKULTRA بوده ، در کتابی دست به افشاگری درباره جرج بوش پدر (از اعضای فرقه ایلومناتی) و بسیاری دیگر زد. او درباره اقدامات بوش با دخترش « کِلی » می نویسد : « من در بسیاری موارد دیدم که او آشکارا درباره سوءاستفاده های جنسی اش از « کلی » حرف می زد و از این مسئله ، برای کنترل من استفاده می کرد. عواقب روانی مورد تجاوز قرار گرفتن توسط رئیس جمهوری بچه باز به اندازه کافی نابودکننده هستند ، اما بوش شُک های روانی بر روی ذهن کِلی را با استفاده از وسایل پیچیده الکترونیکی و دارویی بیشتر می کرد . سوء استفاده هایی که از من در کودکی ام شد ، در مقابل آنچه کِلی کشیده کوچک اند» . گزارشهای منتشرشده درباره مفقودین نیز در این زمینه قابل استناد است ؛ گزارش ها تخمین می زنند تا سال ۲۰۱۲ م. تعداد کودکان مفقودی فقط در آمریکا به بیش از یک میلیون نفر در سال رسید . هیچ گاه خبر و اثری از بسیاری از این کودکان یافت نشده و نخواهد شد. آمار رسمی کودکان مفقودی در کانادا و اروپا نیز وحشتناک است … از همه بدتر، وضع مناطق جنگی همانند عراق ، افغانستان ، فلسطین و دیگر کشورهای بحران زده است که مشخص نیست چه تعداد کودکان معصوم در آنها دزدیده و برای انجام مناسک شیطانی به کشورهای دیگر منتقل شده اند . عادل حمود ، نویسنده روزنامه مصری الاهرام ۲۸ اکتبر ۲۰۰۰ م . نوشت : « اجساد کودکان فلسطینی در حالی که از خون خالی شده اند ، مرتباً در اسرائیل یافت می شوند » ؛ که عملی مرتبط با فرقه های تندرو محسوب می شود .

۲٫۳- کنترل ذهن و آسیب روانی در فرقه «خانواده»

فرقه « خانواده »، یکی از بدنام ترین فرقه های مذهبی استرالیا در ارتباط با کودکان است . آن همیلتون بایرن ، یک معلم یوگای زیبا ، کاریزماتیک ، متوهم و البته خطرناک ، پیروانش را متقاعد کرده بود که خداست . او توانست از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵، کودکان بسیاری را از طریق اعضای گروه ، آدم ربایی و شیادی در موارد حضانت ، گرد خود جمع کند . وی این کودکان را به دور از جهان بیرون ، بزرگ کرد. آن ها موهای خود را رنگ کرده ، لبا سهای متحد الشکل می پوشیدند و بر این باور بودند که آن همیلتون ، مادر واقعی شان و مسیحِ زنده است. این کودکان توسط زنان پیرو همیلتون – که با نام « خاله ها » شناخته می شدند – مورد تنبیه قرار می گرفتند . آن ها مجبور بودند داروهای روانگردان مانند « ال اس دی » مصرف کنند و از لحاظ روانی ، به شدت آسیب دیده بودند. این فرقه در اواسط دهه ۸۰ ، در پی افشاگری یکی از اعضا توسط پلیس کشف و طی یک عملیات بزرگ ، تمامی کودکان نجات داده شدند. هرچند ، آسیب های جبران ناپذیر تا پایان عمر بر ایشان باقی ماند.

۳٫۳- سوءاستفاده جنسی « مورمون » ها
فرقه قدیسین متأخر یا مورمون به رهبری « وارن جفز »در ایالت یوتای امریکا را باید سرآمد جریان های فرقه ای در آزار جنسی کودکان و آسیب به بنیان خانواده دانست. مبنای چندهمسری در این فرقه ، بیش از ۴۰ همسر و ۶۰ فرزند برای جفز به بار آورد و آسیب های جنسی و روانی جبران ناپذیر برای کودکان . ازدواج با کودکان در این فرقه ، امری رایج بوده که باعث فراری شدن بسیاری از دختران نوجوان از فرقه شده است ؛ هرچند ، شمار زیادی از آن ها تحت فشارهای تشکیلات فرقه ، هرگز موفق به فرار نشده و به جرگه قربانیان این آیین پیوسته اند . فلورا جسوپ ، یکی از دخترانی که در ۱۶ سالگی از یکی از اردوگاه های این فرقه گریخته ، افشا کرده که از هشت سالگی توسط پدرش مورد آزار جنسی قرار گرفته است. وی در تشریح نظام اعتقادی زمینه ساز این نوع تجاوزها ابراز می دارد: « در جامعه چند همسری ، این اعتقاد وجود دارد که وقتی یک مرد به فرزندانش تعرض جنسی می کند ، این تقصیر آن کودک است که مرد را تحریک کرده ، چون مردان ، عاری از گناه هستند ؛ در نتیجه وقتی تعرضی رخ می دهد ، مرد متجاوز ، آیاتی از کتاب مقدس ورد زباش است ، چون به اعتقاد او ، اهریمن در درون کودک است . او این وردها را حتی در حین تجاوز به زبان می آورد تا مانع از انتقال اهریمن از کودک به خودش شود». جفز ، سرکرده این فرقه در سال ۲۰۱۱ م . به جرم یک فقره تجاوز و یک فقره تجاوز به عنف به دو کودک به حبس ابد محکوم شد . ازدواج با کودکان ، استثمار و بهره کشی – مادی و معنوی – از اعضای فرقه ، از دیگر اتهامات جفز بود. هنوز هم کودکان در این فرقه ، قربانی آزارهای جنسی اند.

جمع بندی
زندگی فرقه ای با تحمیل چارچوب های جسمی -روانی خاص بر اعضا به ویژه کودکان ، تأثیراتی بلندمدت و عمیق دارد ؛ آسیب به اعضا در درجه اول و تهدید بالقوه برای جامعه انسانی در مرحله بعد. کودکان تربیت یافته مکاتب فرقه ای ، اگر از خطر آسیب هایی مانند قربانی شدن یا اقدامات انتحاری جان سالم بدر برند ، به واقع ، وصله ای نچسب با هنجارهای جامعه خواهند بود و این یعنی مرگ خاموش روح انسان در دل فرقه ها. بی تردید ، مطالعه ابعاد آسیب های حیات فرقه ای بر خانواده و کودکان ، در کنار تلاش برای حمایت از قربانیان و مصون سازی سایرین ، حوزه ای ضروری در پژوهش های فرقه شناسانه است که تلاشی مضاعف می طلبد.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=50721

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!