به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از خطوط اصلی در تفکر فرقهای، تقسیم همه روابط و مناسبات به دو بخش کلی «ما و آنها» است. فرقه ها مرزبندی مشخص و پررنگی میان خود و دیگران دارند. همه فرقهها با درجات متفاوتی به این انحصارگرایی قائلند.
بر طبق این تقسیمبندی، همه کسانی که روشها، تعالیم و ایدئولوژی فرقه را میپذیرند، در حیطه رستگاران محسوب میشوند و خودی به حساب میآیند. اما هر کسی که کمترین تردید یا مخالفتی با آموزهها و روشهای فرقه داشته باشد، خارج از دایره رستگاری و نجات بوده و جزء «آنها» محسوب میشود.
فرقه ها به اعضا القاء میکنند که آنها بر طبق یک برنامه خاص الهی یا کیهانی انتخاب شدهاند تا رسالتی را که بر عهده دارند به انجام رسانند و رسالت، همانا خدمت در فرقه و کمک به رهبر فرقه در جهت رسیدن به هدفها و آرمانهایش است. آنها با سوءاستفاده از حس حب ذات و خودمحوربینی افراد، آنها را به راحتی مجاب میکنند که معتقد باشند فقط کسانی که در فرقه هستند از آتش جهنم یا حیوانیت یا امثال آن در امانند و باقی مردم، جانورانی بیش نیستند.
در این نظام اعتقادی، حتی پدر و مادر نیز حقی ندارند و وظیفهشان فقط به دنیا آوردن اعضا بوده است. به همین قیاس، فرزندان نیز دست و پای اعضا را میبندند و خار راه کمال هستند.
در یک نگاه کلی، فرقهها اساساً از نوعی مکانیسم سادهسازی معرفتشناختی برای درک و توضیح روابط و مناسبات استفاده میکنند که میتوان آن را جهانبینی دوقطبی دانست.