به گزارش پایگاه خبری مفاز، علی معروفی آرانی، کارشناس حوزه صهیونیسم و یهودیت در یادداشتی با عنوان «حفظ جولان و پایتختی اورشلیم منبعث از آموزههای ترامپیسم صهیونیسم مسیحی است»، نوشت: صهیونیستهای مسیحی که در مقایسه با دورههای گذشته نفوذ بیشتری در سیاست اخیر آمریکا پیدا کردهاند، به نقطهای رسیدهاند که بتوانند سیاست خارجی آمریکا را تحت تأثیر قرار دهند. تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و اعلامیههای او مبنی بر تعلق بلندیهای جولان به رژیم صهیونیستی ارتباط نزدیکی با آموزههای الهیاتی صهیونیسم مسیحی دارد. این واقعیت که گروهی با ایدئولوژی تئوسیاسی رادیکال در ایالات متحده در سیاست و اداره دولتی بسیار مؤثر هستند، سؤالاتی را در مورد سکولاریسم آمریکایی ایجاد میکند. در سالهای آینده باید بر این مسئله مهم که آیا سکولاریسم آمریکایی با توجه به تحولات کنونی علیرغم قانون اساسی آمریکا، که در آن دین و امور دولتی به وضوح از هم جدا شدهاند یا خیر تمرکز کرد.
متن یادداشت بدین شرح است:
«مسیحیت صهیونیستی، از فرقههای نوظهور است که متأثر از نگرش پروتستانی در مسیحیت، رویکرد مثبت به یهودیت دارد و به سبب عقاید آخرالزمانی، از دولت اسرائیل و حاکمیت تام آن بر فلسطین دفاع میکند. این جریان در جامعه و دولت آمریکا، حضور مؤثری دارد و مهمترین حامی رژیم صهیونیستی در آمریکا بوده و روابط محکمی با دولت اسرائیل دارد. اگرچه برخی از آموزههای مسیحیت صهیونیستی درباره آخرالزمان، مشابه آموزههای دین اسلام است؛ اما به سبب تفسیر نژادپرستانه از یهودیت و تفسیر انحصارگرایانه از مسیحیت و منجی آخرالزمان، دیدگاه آنها در تقابل با دیدگاه اسلام است و برای اسلام و جوامع و دولتهای مسلمان خطرناک و باید نسبت به فتنههای آنها هوشیار بود.
مسیحیت صهیونیستى که تلفیقى است از تعالیم مسیحیت و یهودیت، از جهتى چشم به منابع و الهـیـات انـجـیـلى دارد و از سـوى دیگر آموزههاى تورات را بـه شدت دنبال مىکند. این جریان با تأکید بر عهد عتیق (تورات) و مکاشفات یوحنا در عهد جدید(انجیل) معتقد است که ظهور حضرت مسیح(ع) نزدیک است و براى این واقعه مهم باید بستر لازم را فراهم ساخت و موانع را از سر راه برداشت.
پیروان این جریان خود را مسیحیان دوباره تولد یافته مىدانند و از ویژگىهاى بارز آنـان، تـعـصـب شدید نسبت به صهیونیسم و اسرائیل غاصب است. آنان حتى متعصبتر از یهودىهاى صهیونیست مقیم فلسطین اشغالی و آمریکا هستند. از نظر این گروه خـداونـد فلسطین را به عنوان ارض موعود به یهودیان بخشیده و ساکنان اصلى آن یعنى فلسطینیان در آن حقى ندارند.
مسیحیان صهیونیست به مقابله با افکار ضد یهود مىپردازند، در آموزش مسیحیت بر ریشههاى یهودى دیـن مسیح تأکید مىکنند و مسیحى واقعى را دوست جدى اسرائیل غاصب مىدانند و براى مهاجرت یهودیان به فلسطین بسیار مىکوشند.
به طور کلی، اصطلاح «صهیونیست مسیحی» به مؤلفهای از تأثیرگذارترین باورهای آخرالزمانی جامعه امروز آمریکا اطلاق میشود که در قرن نوزدهم در بریتانیا ظهور کرد و بعداً در اواسط همان قرن به ایالات متحده آمد. صهیونیسم مسیحی، که ایدههای نسبتاً رادیکال را مطرح میکند، در میان پروتستانهای آمریکایی گسترده است.
بر اساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۷ که توسط مرکز تحقیقاتی پیو انجام شد، ۸۲ درصد از پروتستانهای انجیلی سفیدپوست در ایالات متحده معتقدند که اسرائیل توسط خدا به یهودیان داده شده در حالی که این میزان در میان یهودیان تنها ۴۰ درصد است.
به طور کلی، ۴۴ درصد از آمریکاییها معتقدند که خداوند اسرائیل را به یهودیان داده است. زمانی که دوره و فضای ظهور صهیونیسم مسیحی ارزیابی شود، میتوان دریافت که ایدئولوژیهایی که بر اساس فعالیتهای امپریالیسم بریتانیا در خاورمیانه شکل گرفته بود، به گفتمان دینی تبدیل شده است. صهیونیسم مسیحی که در اولین دوره ظهور، پایه ایدئولوژیک مهمی برای امپریالیسم بریتانیا تشکیل داد، امروز مبنای ایدئولوژیک امپریالیسم آمریکا را فراهم میکند. همچنین بخش مهمی از لابی اسرائیل در ایالات متحده است.
صهیونیستهای مسیحی که در مقایسه با دورههای گذشته نفوذ بیشتری در سیاست اخیر آمریکا پیدا کردهاند، به نقطهای رسیدهاند که بتوانند سیاست خارجی آمریکا را تحت تأثیر قرار دهند. تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و اعلامیههای او مبنی بر تعلق بلندیهای جولان به رژیم صهیونیستی ارتباط نزدیکی با آموزههای الهیاتی صهیونیسم مسیحی دارد. این واقعیت که گروهی با ایدئولوژی تئوسیاسی رادیکال در ایالات متحده در سیاست و اداره دولتی بسیار مؤثر هستند، سؤالاتی را در مورد سکولاریسم آمریکایی ایجاد میکند. این سؤال مهم که آیا سکولاریسم آمریکایی با توجه به تحولات کنونی علیرغم قانون اساسی آمریکا، که در آن دین و امور دولتی به وضوح از هم جدا شدهاند یا خیر باید در سالهای آینده روی آن تمرکز کرد.
مبانى اعتقادى مسیحیت صهیونیستى
مسیحیان صهیونیست کتاب مقدس(تورات) را وحى خداوند و پایه و انگیزه صهیونیست بودن خود مىدانند. مهمترین اعتقادات این فرقه را به قرار زیر مىتوان بیان کرد:
۱. استقرار مجدد: الهیات مسیحیت صهیونیستى بر اساس بازگشت دوباره یهود به سرزمین موعود (فلسطین) بنا شده است. آنان معتقدند که خداوند این وعده را به ابراهیم، اسحاق ، یعقوب و یوسف داده است و کلیسا باید در استقرار مجدد کمک کند «و بـگـویید آن کـه اسـرائیـل را پـراکـنده ساخت، ایشان را جمع خواهد کرد.»
مسیحیان صهیونیست تشکیل اسرائیل غاصب (در ۱۹۴۸) را تحقق پیشگویىهاى کتاب مقدس مىدانند.
۲. برگزیدگى: پـیـروان این فرقه، یهودیان را قوم برگزیده خداوند مىدانند و ارتباط منحصر به فردى بین خدا و آنان قائل هستند.
۳. بخشگرایى: مسیحیان صهیونیست، به بخشگرایى و وضع احکام دینى در هر دوره و عـصـر معتقدند. بر پایه این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان بر اساس جدولى تـدبـیـر کـرده کـه بـه هـر دوره از آن یـک بـخـش گـفـتـه مـىشـود و اسـرائیـل نـقـش مـهـمـى در آخـریـن دوره بازى مىکند، یعنى زمانى که دوباره به کشورى مستقل تبدیل مىشود.
۴. تأدیب و رستگارى در سالهاى آوارگى یهود: طبق این عقیده، پراکنده ساختن مردم یهود در سراسر جهان که به قرون و سالهاى آوارگى معروف است بر اساس تقدیر خداوند در طـول قـرون، تـأدیـب کننده و رستگارىبخش بوده است تا آگاهى و بصیرت خداوندِ اسرائیل را به گوش ملتها برساند.
۵. ابدى بودن مالکیت اسرائیل براى یهود: در بیانیه سومین کنگره پیروان این فرقه، اسـرائیـل بـر اساس پیمانى از سوى خداوند به عنوان ملک ابدى یهودیان به آنها اعطاء شده است.
۶. پیمان عیسى مسیح(ع) براى بازگشت به جهان: عیسى مسیح پیمان بسته که به اورشلیم، اسرائیل و جهان بازگردد. اورشلیم شهر مقدس معتقدان به کتاب مقدس است. در زمـان مـقـرّر عـیـسى مسیح(ع) باز خواهد گشت تا با نشستن بر تخت داوود در اورشلیم با عدالت و صلح بر جهان حکمرانى کند.
۷. حمایت مسیحیان از یهودیان: مسیحیان باید در مقابل اشکال مختلف تبعیض و غرضورزى بر ضد یهودیان و کشور آنها بایستند و فعالانه راحتى و دوستى آنها را طلب کنند.
۸ . وجوب مشارکت فعال مسیحیان مؤمن در کمک به یهود و اسرائیل: مسیحیان مؤمن توسط کتاب مقدس دستور داده شدهاند که ریشههاى عبرى ایمان خـود را تـصدیق کنند و فعالانه به کمک و شرکت در برنامه خداوند براى تجمع دوباره یهودیان و استوارى مجدد اسرائیل در زمان کنونى بپردازند.
۹. وجوب توبه کلیسا: مسیحیان صهیونیست این امر که ملت یهود را در طول اعصار به نام خداوند کشتهاند و رنج و درد کشیدهاند سزاوار سرزنش مىدانند. آنان کلیسا را متهم و به توبه و ابراز پشیمانى از هر گونه گناه و فرمان و غفلت که علیه آنها انجام داده دعوت مىکنند.
۱۰. اهل نجات بودن یهودیان مهاجر: طبق نظر مسیحیان صهیونیست، یهودیان باید از سراسر جهان به فلسطین مهاجرت کنند و کشور اسرائیل در قلمرو رودخانه نیل تا فرات بـه وجود آید و یهودیانى که به اسرائیل مهاجرت مىکنند، اهل نجاتاند.
آینده جهان
مسیحیان صهیونیست براى اجرایىکردن عقیده خود درباره بازگشت عیسى مسیح(ع) و حاکمیت بر جهان آینده، معتقدند که دو مسجد مسلمانان یعنى الاقصى و صخره در بیتالمقدس باید به دست پیروان کتاب مقدس ویران شود و به جاى آن معبد یـا هیکل سلیمان را بنا کنند و روزى که یهودیان این دو مسجد را منهدم کنند، جنگ نهایى و مقدس آخرالزمان یا آرماگدون به رهبرى آمریکا و انگلیس آغاز مىشود.
صهيونيسم مسيحی پديده جديد دينی ـ سياسی در مسيحيت بود كه نخستينبار كليسای انگليس در اواخر قرن نوزدهم ميلادی آن را بنياد نهاد. پروتستانهای ساكن آمريكا و انگليس اين جريان نوظهور را «عملی کردن خواستههای مسيح» و «عملی کردن پيشگويیهای انجيل» نيز مینامند. در اين زمينه، در اواخر قرن نوزدهم يكی از مفسران معروف آمريكايی به نام سايرس اسكوفيلد مطابق افكار جديد جان داربی انگليسی انجيل را تفسير كرد. اين تفسير، امروزه معتبرترين تفسير انجيل برای پروتستانهای سراسر جهان به شمار میآيد و بهترين مرجع برای انجيل شناخته شده است.
پيروان اين مكتب خود را از تبليغكنندگان انجيل میدانند و معتقدند پيروان اين مكتب، مسيحيانِ دوباره متولد شدهاند و فقط اينان اهل نجات خواهند بود و ديگران هلاك خواهند شد. اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهيونيسم، از ويژگیهای ممتاز پيروان اين مكتب است. اين مسيحيان بيش از صهيونيستهای يهودی ساكن اسرائيل و آمريكا به صهيونيسم تعصب دارند.
اسرائیل همواره به دلیل داشتن حکومت نامشروع در فلسطین، از سوی اعراب و عموم مسلمانان احساس خطر کرده و برای بقای خود در سریر قدرت، اتحاد با رفقای بینالمللی قدرتمند خویش همچون آمریکا را برگزیده است. وجود ترس همیشگی از حمله مسلمانان و نابودی، اسرائیل را به حالت «امنیتی» درآورده؛ واژه امنیت از مهمترین دلمشغولیهای اسرائیل به شمار میرود. امروزه برای رژیم اشغالگر قدس چند فرض اساسی امنیتی وجود دارد که عبارتند از:
۱. تهدید برای اسرائیل، تهدید وجود است. برایناساس، خطرهایی که اسرائیل را تهدید میکند، متوجه اصل وجود و بقای این دولت است.
۲. اسرائیل محدودیتهای گستردهای دارد؛ محدودیت سرزمینی، جمعیتی و اقتصاد کوچک و تحریم شده توسط کشورهای منطقه و جهان، این رژیم را جزیرهای کوچک در میان مجموعه گسترده و پهناور کشورهای مسلمان و عرب و در محاصره آنها ساخته است
۳. مفهوم امنیت در اسرائیل از دیگر مفاهیم مستثناست.
این فرضها باعث شکلگیری چند اصل در اسرائیل شده که از مسلمات یهودیان به شمار میآید و برای ایشان جنبه حیاتی دارد:
۱. ایجاد استراتژی امنیت ملی که بر همه چیز سایه افکنده است.
۲. ایجاد ملتی مسلح، به طوری که همه مردم سربازانی پنداشته میشوند که سالی یازده ماه در مرخصی به سر میبرند.
۳. اصل خوداتکایی؛ آثار روانی و فرهنگی تاریخ یهودیان و انزوای آنها در اروپا به نوعی خوداتکایی بدبینانه انجامیده است.
۴. با وجود روحیه بالا، ضرورت یافتن یک هوادار بزرگ خارجی هیچگاه از نظر صهیونیستها دور نمانده است.
از عمدهترین و مؤثرترین سازمانهای صهیونیست مسیحی که به برآوردن نیازهای امنیتی اسرائیل اقدام و تلاش عمده خود را در استمرار بقای دولت اسرائیل در منطقه مصروف میکند و امروزه در سرتاسر اروپا و آمریکا فعال هستند، عبارتند از: سفارت بینالمللی مسیحی در قدس(ICEJ)، وزارتخانه کلیسا در میان مردم یهودی که معروف است به تراست اسرائیلی کلیسای انگلیس در اسرائیل(CMJ) یا (ITAC)، دوستان مسیحی اسرائیل (CFI)، میانجیگران مربوط به بریتانیا(IFB)، دوستان نیایش مسیحیت برای اسرائیل(PFI)، پلهای صلح(BFP)، دوستان آمریکایی در انتظار مسیح(AMF) ، اتحادیه یهودی در انتظار مسیح آمریکا(MJAA)، یهودیان طرفدار عیسی(JFJ) و خواهران پروتستانی مریم مقدس و شورای مسیحیان و یهودیان(CCJ). این سازمانها در رتبهبندیهای متنوع و به ادله مختلف و گاه متناقض، بخشی از ائتلاف بزرگی هستند که امروزه محتوای دستور جلسه صهیونیست مسیحی را شکل میدهند.
صهیونیسم مسیحی، به طور کلی، از آموزههای انجیلی و با ایدئولوژی بنیادگرایی مدرن تکامل یافته است. مسیحیان این رویکرد، خوانش کتاب مقدس را به معنای واقعی کلمه و پیش از هزاره میپذیرند و رویکرد و آخرتشناسی کتاب مقدس را بسیار مهم میدانند. برای درک ایدئولوژی مسیحی، حمایت صهیونیستها از اسرائیل و اصرار آنها بر هدایت سیاستهای آمریکا در قبال صهیونیسم همین است. در نظر گرفتن انحصارطلبی پیش از هزاره که بر یهودیان و یهودیان آمریکایی متمرکز بود ضروری است. آموزههای آخرالزمانی تسلیمگرایی، پیش از هزاره، بر دکترین صهیونیسم مسیحی تأکید میکند. آموزههای معنوی و ایدئولوژیک صهیونیستهای مسیحی بعلاوه بنیادگرایان مسیحی مبتنی بر خوانش کتاب مقدس بهصورت لفظ(بیان و قرائت) هستند و نگرش منفی به سایر ادیان گذشته و معاصر ندارند. در حالی که یهودیان ساکن در سرزمینهای اشغالی و ساکن در آمریکا در دکترین آخرالزمانی خود، نگرش بسیار منفی نسبت به مسلمانان دارند و جامعه اسلامی را عامل منفی در بروز واقعیتهای آخرالزمانی میپندارند و آموزههای اسلامی را برای موعودشناسی و ظهور موعود باطل و با آن مباره میکنند.
آموزههای صهیونیستهای مسیحی که نفوذ بیشتری در جامعه مسیحی آمریکا یافتهاند در سياست اخير آمريكا در مقايسه با دورههای قبل به حدی رسيده است که بتواند بر سیاست خارجی آمریکا با قدرت تأثیر بگذارد. تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل و اعلامیههای او مبنی بر تعلق بلندیهای جولان به رژیم صهیونیستی، مربوط به آموزههای الهیات صهیونیسم مسیحی است.
یکی از ملموسترین نتایج ایدئولوژی صهیونیستی، شکوفایی صهیونیسم مسیحی است. صهیونیسم مسیحی معمولاً به عنوان یک جنبش الهیاتی و سیاسی در تشکلهای یهودی و مسیحی مدرن و معاصر شناخته میشود. در هرمنوتیک کتاب مقدس که خوانش و گمانهزنیهای آخرالزمانی را بیان میکند؛ حمایتهای بیدریغی را به دولت یهودی اختصاص میدهد.
اسرائیل و قوم یهود با تأکید بر عنصر نبوی در پیدایش صهیونیسم مسیحی که یکی از مهمترین عوامل تشکیل الهیات معنوی صهیونیسم در سالهای کنونی و معاصر بوده است در درک و فهم و ایجاد ذهنیت در تولید همذات پنداری با اسرائیل و توهم نزدیکی بیشتر با انجیلیان غربی برای هم فکر بودن علیه اعتقادات مسلمانان در زمینه موضوع آخرالزمانی از مسیحیتشان نقش اساسی دارد.
اصلاحات اروپا باعث علاقه مجدد به عهد عتیق و به همراه آن ارتباط یهودیان با فلسطین شد. مهاجران اولیه انگلیسی آمریکای شمالی این باور را با خود داشتند که گرویدن یهودیان به مسیحیت برای کل جهان یک موهبت خواهد بود، عقیدهای که به خوبی با سناریوی آخرالزمانی مطابقت داشت. جاناتان ادواردز در دهه ۱۷۶۰ موعظه کرد که هزاره واقعاً قریبالوقوع است و مسیح پس از آن سریع و مردگان را قضاوت خواهد کرد. در اوایل دهه ۱۸۰۰، ناپلئون بناپارت نامزد اصلی موقعیت دجال شد. فهرست بلندبالایی از شخصیتهای برجسته، هرچند اغلب بحث برانگیز، از جمله شاه جورج سوم و پاپ (و حتی، در نهایت، هنری کیسینجر)، به عنوان نامزدهای این پست جایگزین او شدند.
با این حال، اگر گروهی از سیاستمداران بریتانیایی برای بازگرداندن یهودیان به فلسطین اقدام نمیکردند، جنبش صهیونیستی هرگز موفق نمیشد. لرد شفتزبری در قرن نوزدهم این امر را ترویج کرد، پس از آن لرد پالمرستون، دیوید لوید جورج، و سرانجام لرد بالفور، که با اعلامیه معروف بالفور در سال ۱۹۱۷، مبنای رسمی مهاجرت یهودیان به سرزمین اجدادی خود را فراهم کرد. لرد بالفور برند ایده آلیسم را با سیاست عملی در فعالیتهای این دولتمردان به راحتی در هم آمیخت.
قانعکنندهترین نکات و آموزههای صهیونیسم مسیحی این است که اسرائیل از اهمیت بسیار بالایی در جهان برخوردار است، یهودیان در نهایت به مسیحیت خواهند گروید و آینده جهان اجازه نمیدهد که هیچ موضعی اجازه سازش را بدهد. نمیتوان اقدامات نیمه راه را انجام داد و کسانی که طرفدار سازش هستند در کنار دشمن قرار میگیرند.
تعالیم صهیونیسم مسیحی تأسیس کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ به مسیحیان صهیونیست را که تحقق پیشگویی کتاب مقدس میدانستند، رونق فوقالعادهای بخشید. پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ به نظر آنها پیروزی خیر بر شر بود که در آن تمام شهر اورشلیم در نهایت تحت کنترل یهودیان قرار گرفت. بسیاری از محافظهکاران راست افراطی به صهیونیستهای مسیحی و صهیونیستهای یهودی پیوستند تا یک اتحاد سیاسی سهگانه با قدرت فزاینده تشکیل دهند، زیرا به نظر میرسید وقایع اتفاق افتاده نقش مهمی را که اسرائیل در آینده بشریت ایفا خواهد کرد، در عهد عتیق پیشبینی شده بود، نشان میداد.
کمپینهای صهیونیستهای مسیحی برای تأثیرگذاری بر سیاستهای ریاستجمهوری به طور عمده با مبارزات انتخاباتی رونالد ریگان در سال ۱۹۸ آغاز شد، زمانی که آنها با تبلیغات زیادی در تلاش برای تقویت او به کاخ سفید شرکت کردند. رئیس جمهور جدید به سرعت صهیونیست های مسیحی مانند فالول، رابرتسون و هال لیندسی را وارد فعالیتهای کاخ سفید کرد که شامل رهبران کنگره و ملی می شد. او از گروههای گفتوگو حمایت کرد که به صهیونیستهای مسیحی فرصتی برای تبلیغ عقاید و قدرت خود دادند.
صهیونیستهای مسیحی به همراه لابیهای یهودی که نفوذ قابل توجهی در کنگره آمریکا پیدا کردهاند، با وجود اینکه اعتقادات آنها قطعاً اشتباه است، به قدرت سیاسی زیادی در این کشور دست یافتهاند. برخلاف اروپای غربی که چنین جنبشهایی از قدرت کمتری برخوردارند، دیگر امکان برگزاری یک بحث عمومی گسترده و گسترده در مورد شایستگی سیاست آمریکا در حمایت از اسرائیل وجود ندارد. شکافی بین دیدگاه سیاست خارجی بسیاری از آمریکاییها و متحدان اروپایی ما و همچنین کشورهای اسلامی در حال ایجاد است. تا زمانی که یک نیروی متقابل ایجاد نشود، واشنگتن قادر نخواهد بود از سیاستی که در خاورمیانه متضمن سازش باشد، با ثبات حمایت کند – تنها چیزی که می تواند صلح را به ارمغان آورد.
رئیس جمهور بوش پدر و کلینتون با صهیونیستهای مسیحی رابطه مشابهی با اسلاف خود نداشتند، اگرچه لابیهای مختلف طرفدار اسرائیل به حفظ آنها در مسیری که عموماً برای اسرائیل مطلوب است کمک کردند.
مدتها قبل از سال ۱۹۴۸، و حتی قبل از جنبش سکولار صهیونیستی تئودور هرتزل در اواخر قرن نوزدهم، مسیحیان منتظر بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل بودند. صهیونیسم هرتزلی، همانطور که در کتابش «دولت یهود» (۱۸۹۶) نشان داده شده است، برای بازگشت یهودیان به صهیون به عنوان تنها وسیله برای فرار از یهودی ستیزی استدلال میکند. صهیونیسم مسیحی، در حالی که از جهات مختلف شبیه به همتای سکولار خود است، اساساً اعتقادی کتاب مقدسی و الهیاتی است که مبتنی بر قرائت خاصی از کتاب مقدس است. اگرچه اصطلاح «صهیونیست مسیحی» برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم ظاهر شد، اما کسانی که بازگشت یهودیان به سرزمین و نقش آینده اسرائیل را تأیید میکردند، قبل از این زمان به عنوان «ترمیمطلب» نامیده میشدند. به گفته یوجین اچ. مریل، محقق عهد عتیق، این گروه «پیش از صهیونیسم سیاسی مدرن بودند، و هنگامی که صهیونیسم سیاسی در اواخر قرن نوزدهم در جامعه یهودی ظهور کرد، بسیاری از مرمتگرایان مسیحی از آن حمایت مشتاقانه کردند.
گرچه مسیحیت در بستر یهودی شکل گرفت و بسیاری از مسیحیان اولیه، از یهودیان بودهاند؛ اما به سبب فتنه عالمان یهود علیه حضرت عیسی علیهالسلام و مخالفت اکثر یهودیان با دین نوظهور مسیحیت، همواره کلیسای کاتولیک، رویکرد منفی به یهودیان داشت و مستند به فرازهایی از عهد جدید، یهودیان را قاتلان حضرت عیسی(ع) تلقی میکرد. هنگامیکه در جلیل گرد هم آمدند، عیسی به ایشان گفت: پسر انسان به دست مردم تسلیم خواهد شد.
این نگرش به یهودیان ادامه داشت و یهودیان در اقصی نقاط جهان، مورد آزار مسیحیان قرار میگرفتند؛ تا اینکه مارتین لوتر از رهبران جریان پروتستان، این نگرش را تغییر داد. وی بر ریشههای یهودی دین مسیحیت تأکید و به شکل شگفتانگیزی، به تحسین یهودیان اقدام کرد: «یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. روحالقدس بهواسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانهایم… ما همچون سگانی هستیم که از خردهنانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق میکنیم.»
مسیحیت صهیونیستی، متأثر از همین مبانی فکری، نگرش مثبتی به یهودیت دارد و با توجه به عقاید آخرالزمانی درباره جنگ آرماگدون در فلسطین و لزوم مهاجرت یهودیان به آنجا و حمایت از یهودیان علیه ساکنان فلسطین، ارتباط وثیقی با یهودیان و دولت اسرائیل دارد.
لازم به ذکر است که مسیحیت صهیونیستی دارای مبانی الهیاتی خاصی است که گاهی خوشایند یهودیان نیز نیست. مثلاً مسیحیت صهیونیستی اعتقاد دارد که پس از حمایت از اسرائیل و مهاجرت یهودیان به آنجا و وقوع جنگ آخرالزمانی میان خیر و شر در آرماگدون (منطقهای نزدیک بیتالمقدس)، نهایتاً عیسی مسیح ظهور میکند و دین یهودیت از بین میرود بدین گونه که یکسوم یهودیان، مسیحی میشوند و دوسوم که مسیحی نمیشوند، از بین میروند.
مسیحیت صهیونیستی به سبب عقاید آخرالزمانی و نفوذی که بر دولت آمریکا دارد و همچنین، همپیمانی با اسرائیل و حمایت همهجانبه از این دولت غاصب برای حاکمیت تام بر سرزمین فلسطین، قطعاً از جریانهای خطرناک برای دین اسلام و جوامع و دولتهای مسلمان است. این گروه اگرچه منتظر ظهور حضرت عیسی علیهالسلام هستند و از این جهت با مسلمانان اشتراک نظر دارند؛ اما به سبب تفسیر انحرافی از حضرت عیسی(ع) ـ که هم در این فرقه نوظهور و هم در سایر مذاهب مسیحی وجود دارد ـ آنها نه اعتقادی به پیامبر اسلام(ص) دارند و نه اعتقادی به امام مهدی(عج). آنها هرگونه مخالفی را مصداق شرّ دانسته که باید دولت آمریکا بر آن غلبه یابد و به همین جهت، همواره بر تجهیز نظامی آمریکا و قدرتمندتر شدن آن اصرار میورزند و با انعدام(محدودشدن و نیست شدن) تسلیحات آمریکا یا محدودسازی آنها بهشدت مخالفاند.
بسیاری از بحثهای پیرامون صهیونیسم امروز مربوط به مسائل سیاسی و حقوقی حاکم بر گفت.گو در حوزه عمومی است. با این حال، کسانی که نقش کتاب مقدسی را برای یهودیان تأیید میکنند، استدلالهای خود را ابتدا بر اساس کتاب مقدس قرار میدهند، و سپس معمولاً به ارائه توجیههای معتبر برای تعیین سرنوشت اسرائیل امروزی میپردازند.
ریشههای کتاب مقدس صهیونیسم مسیحی
اعتقادات صهیونیسم مسیحی اساساً ریشه در عهد و پیمانهایی دارد که خداوند به اسرائیل داده است. اینها شامل انتخاب اسرائیل به عنوان یک ملت است و وعده سرزمینی برای فرزندان ابراهیم، اسحاق، و یعقوب داده است.
همچنین خداوند به اسرائیل وعده برکت جهانی از طریق نسل ابراهیم و رستگاری ملی آینده در پایان عصر داده است. صهیونیستهای مسیحی اذعان دارند که کتاب مقدس هم که در دوران پراکندگی از زمین و هم وعده بازگشت به سرزمین در مورد ملت مسیحی صحبت میکند .
در قرن بیستم، ردای صهیونیسم مسیحی به ایالات متحده منتقل شد. بسیاری از مورخان این امر را به ظهور دینگرایی نسبت میدهند، دیدگاهی از الهیات کتاب مقدس که بر تمایز بین اسرائیل و کلیسا تأکید میکند، و تأثیر آن در بخشهایی از آمریکای شمالی از طریق حوزههای علمیه و کنفرانسهای کتاب مقدس است. در اوایل قرن بیستم، با گسترش سریع انجیلگرایی، به عنوان نیروی متحد کننده انجیلییسم آمریکایی عمل کرد. انحصارطلبان علاقه شدیدی به رویدادهای معاد شناختی و اعتقاد راسخ به ادامه انتخاب و اهمیت اسرائیل داشتند.
علاوه بر این، صهیونیسم مسیحی به سرعت در سراسر جهان، به ویژه در آمریکای جنوبی و کره جنوبی گسترش یافته است، به طوری که به یک پدیده کاملاً جهانی تبدیل شده است. با این محبوبیت، جریان شدیدی از احساسات ضد صهیونیستی مسیحی نیز در میان کسانی که به الهیات مافوق گرایی متعهد بودند به وجود آمده است. این دیدگاه به شدت از روایت طرفدار فلسطین حمایت می کند و هرگونه حمایت مسیحی از اسرائیل را به عنوان همدست در ظلم ادعایی اسرائیل رد میکند. نامه اخیر برخی از مسیحیان فلسطینی وحشت خود را از حمایت تزلزل ناپذیر بسیاری از کلیساها از اسرائیل بیان میکند.
پایان سخن این است کـه انسانهاى مخلص و مؤمن راستین، اهل نجات و رستگارىاند، نه افراد شرور، ظالم و تروریست هـمـچـون آریل شارون، قصابِ انسانهاى بىگناه در اردوگاههاى صبرا و شتیلا و همراهان و پشتیبانان او مانند جورج بوش پسر که در افـغـانـسـتـان و عـراق بـا کشتار مردم، تجاوز، اشغال و شکنجههاى قرون وسطایى روى تاریخ را سیاه کرده است!
فهرست منابع و مأخذ:
(۱). استیون سایزر، صهیونیسم مسیحی، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، انتشارات طه و مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ۱۳۸۶،ص ۴۲-۴۶.
(۲) . استیون سایزر، ص ۱۶۰ – ۱۶۲؛ محمد السماک، الصهیونیه المسیحیه، دارالنفائس، بیروت، ۱۴۱۳/۱۹۹۳، ص ۷۹.
(۳) . فواد شعبان، به خاطر صهیون، ترجمه یاسر فرحزادی، تهران، نشر ساقی، ۱۳۹۰، ص ۲۴۳ و ۳۰۰.
(۴). قربانی، زین العادبدین، اسلام و حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵.
(۵).قاسمی، مهدی، قدس موطن آرزوهای مسلمین، ره توشه راهیان نور، ویژه نامه ماه مبارك رمضان ۱۳۷۸ش.
(۶) .گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهینونیزم سیاسی، ترجمه دكتر نسرین حكمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹.
(۷). گئر، جوزف حكمت ادیان، ترجمه و تالیف محمد حجازی، تهران، كتابخانه ابن سینا، ۱۳۷۳.
(۸). موسسه آموزشی – پژوهشی امام خمینی (ره)، فلسفه حقوق، جزوه آموزشی.
(۹) مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۶.
(۱۰) ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، تهران، پیروز، ۱۳۵۴، چ۳.
(۱۱). گارودی، روژه «اسرائیل و صهیونیزم سیاسی» ترجمه دكتر نسرین حكمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۳۷.
(۱۲).جان جی می یرشایمر. گروه فشار اسرائیل و سیاست آمریکا. چاپ اول۱۳۸۹. رضاکامشاد. تهران فرزان
(۱۳)..محمدحسنی. فرهنگ ورسانه های نوین . چاپ اول۱۳۸۵. تهران. دفترعقل
(۱۴).سمیه خزایی. بنمایه های تاریخی صهیونیسم. چاپ دوم۱۳۸۹. قم. بوستان کتاب
(۱۵)..مجید صفاتاج. تروریسم صهیونیستی. چاپ اول ۱۳۸۲. تهران
(۱۶).علیخانی بی نا,۱۳۸۴. سایت باشگاه اندیشه
(۱۷).صفامحمودعبدالعال. ادعاهای حقوقی تاریخی در سرزمین اسرائیل. چاپاول۱۳۸۷. رضوانحکیمزاده. تهران. دفترمطالعات سیاسی بین المللی