1

ابعاد خشونت فرقه ای

  • کد خبر : 50580
  • ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۹
ابعاد خشونت فرقه ای
از لحاظ تاریخی، کوچکترین مسئله و حادثه ای که حاکی ازعدم توافق اعضا یا رهبران باشد اختلاف عمیقی به وجود آورده و باعث ایجاد گرایشها وانشعاب های جدید درون هر فرقه می ش.ود.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، شاید بتوان از منظری گفت، خشونت با ذات فرقه درآمیخته واساساً شکل گیری فرقه –بالذات – با نوعی خشونت همراه است؛ قرارگرفتن یک تن در رأس (رهبر فرقه) و لزوم تبعیت بی چون و چرای مریدان از وی یا قوانین انتصابی فرقه، نمایانگر نوعی خشونت پنهان است که شاید بیش از هر چیز دیگری بتوان نمود آن را در روایات جداشدگان جستجو کرد . فشار و اجبار آشکار و پنهان موجود دررابطه «مرید و مرادی »، بارزترین نوع خشونت –ذاتی – فرقه است که البته تنها وجه درونی را دربرمی گیرد و خشونتهای بیرونی، فصلی مجزاست . با این مقدمه باید اذعان نمود که فرقه ها را به واسطه زمينه سازی برای بروز خشونت يا ارتكاب به آن، می توان به دو نوع كلی خشونت گرا و مسالمت گرا تقسيم كرد.

فرقه های سنتی و مدرن (هر دو)، می توانند آبستن بروز خشونت سياسی و استفاده از اين ابزارباشند و اعضای خود را در اين خصوص، تحريک و تشجيع نمايند. حال، سؤال آن است كه كدام زمينه ها و شرايط ، موجب سوق يافتن فرقه ها به خشونت می شود؟ برای پاسخ به اين پرسش، لازم است به برخی از ويژگی های جامعه شناختی فرق به شرح ذيل اشاره كرد:

۱- تعصب و جزميت اعضا بر آیين و باورهای فرقه، خصيصه ذاتی فرقه ها به شمار می آيد. فرقه ها برای خود، رسالت جدی (هزاره ای) قائل اند.
۲- کوچکی گروه و محدودیت اعضا و «احساس در اقلیت بودن »در بین فرق، مشهود است . به نظر «مانوئل کاستلز »، هویتهای جدید دینی، نوعی «هویت مقاومت » علیه جهانی شدن هستند. در حقیقت، فرقه گرایی نوعی تلاش برای هویت یابی نسل جدید درشرایط مدرن است.
۳- افراط گری و تندروی در بعضی فرقه ها وجود دارد و این موضوع از طریق ضدیت با دیگران معنا می یابد. گاهی فرق، هویت خود را درنفی دیگران جستجو می کنند . بنابراین فرآیندهای خصومت ورزی، تضاد و تکفیر از سوی فرق و در درون آنها همواره ساری و جاری است.

۴- قطبیت و اهمیت محوری سران، رهبران و اقطاب، ویژگی دیگرفرقه هاست؛ تا حدی که اغلب با مرگ و کناره گیری اقطاب اصلی وبنیانگذار، تحرک فرقه نیز کاهش یافته یا از بین می رود.

۵- تا زمانی که عقاید فرقه رواج عمومی نیافته ، فرقه ها رسمیت پیدا نمی کنند . بنابراین تصور غیرقانونی وغیرآشکار بودن برای اعضای فرقه به وجود می آید . تصور پنهانی بودن، زمینه را برای استفاده از ابزارهای خشونت آمیز آماده می کند.

۶- انشعاب وجریانسازی در درون فرقه ها، به صورت جدی مشهود است. ویژگیهای فوق، موجب سوق یافتن اعضای فرقه به استفاده از خشونت می شود.

خشونت در فرقه ها در سه بعد یا جهت قابل طرح است:

۱ . خشونت درون فرقه ای ؛ از لحاظ تاریخی، کوچکترین مسئله و حادثه ای که حاکی ازعدم توافق اعضا یا رهبران باشد (به ویژه برسر مسئله جانشینی رهبران فرقه)، اختلاف عمیقی به وجود آورده و باعث ایجاد گرایشها وانشعابهای جدید درون هر فرقه می شود. این امر به سبب سنتهای تشکیلاتی خاص فرق وسبک هیأتی و غیرمنسجم بودن آنها (به ویژه فرقه های سنتی) است . رقابتهای درونی، موجب شکل گیری انواع نحله ها و رگه های مختلف در فرق شده و زمینه های تنش، تضاد و خشونت را در آنها پدید می آورد.

۲ . خشونت بین فرقه ای ؛ یکی از پدیده های ذاتی فرقه گرایی، شکل گیری انواع ضد فرقه هاست. این جریانها گاه از سوی سایر فرقه ها و گاهی از طرف متولیان دین رسمی به وجود می آیند . مانند، شکل گیری انجمن حجتیه برای مقابله با فرقه بهائیت . تعارض بین فرقه ها و ضدفرقه ها، منبع دیگر تنش وخشونت در نظام اجتماعی به شمار می آید . تضادهای فرقه ای درپاکستان و هند، از این جمله اند و عمدتاً خاستگاه بین فرقه ای دارند.

۳ . خشونت بین فرقه و حکومت؛ گاهی دامنه تعارض بین فرقه ها توسعه یافته و به تضاد فرقه و نظام سیاسی تبدیل می شود. البته این رویارویی در مواقع بسیار، آشکار نیست اما نفس اعمال خشونت اعضای فرقه علیه سایر شهروندان، موجب بی ثباتی سیاسی می شود . مثال بارز این رفتار، اقدام فرقه «آئوم شینریکیو » در ماه مارس ۱۹۹۳ در ژاپن است که طی آن تعدادی از مسافران، در اثرسه انفجار در کپسولهای حاوی گازهای سمی در متروی توکیوکشته شدند.

دامنه به کارگیری خشونت توسط فرقه های مذهبی تا آنجاست که بعضی معتقدند همه مذاهب، پتانسیل تبدیل به جنبشهای تروریستی را دارند، در حالیکه ترور و عملیات تروریستی از سوی فرقه ها -نه ادیان بزرگ- تاریخی انجام می شود . به این ترتیب، فرقه گرایی از طریق ایجاد و دامن زدن به انواع تضادها، کشمکش ها و خشونتها، نقش مستقیمی در ایجاد بی ثباتی سیاسی ایفا می کند.

خشونت های فرقه ای در اشکال مختلف قابل مشاهده است که از آن جمله اند : ترور، آدم ربایی ، گروگان گیری ، تخریب و بمب گذاری، اغتشاشات و ناآرامی های شهری. نکته قابل توجه آنکه بعضی فرقه های مذهبی، علاوه بر فعالیت تجاری و برخورداری از سازمانهای سیاسی، واحدهای شبه نظامی هم دارند . برای مثال فرقه آئوم شینریکیو، درسال ۱۹۹۰ وارد رقابتهای سیاسی شد که شکست خورد.

متعاقب آن برای مقابله با آنچه «تهدیدهای دولت واحد جهانی » می خواند، به سمت خرید اسلحه، هلیکوپتر، تانک وموشکهای هدایت شونده رفت و توانست با خرید از روسیه، خود را مسلح کند. پس از لحاظ این دسته بندی کلی، می توان از سطوح خشونت سخن گفت و دامنه آن را درابعاد ملی و فراملی مدنظر قرار داد:

۱– خشونت ملی
جریا نهای فرقه ای با رفتارهای خود، مجموعه آثاری را بر جامعه مترتب اند که می تواند از منظر مطالعات فرهنگی-اجتماعی با حوزه های خشونت ورزی ، در ارتباط –مستقیم یا غیرمستقیم – باشد. فرقه ها از طريق تعميق يا ايجاد شكا فهای اجتماعی و نيز اتخاذ رفتارهای انحرافی، نظم اجتماعی را مختل واحساس امنيت عمومی را كاهش می دهند که نوعی بسترسازی برای بروز انواع خشونت محسوب می گردد. در پاره ای شرايط ، فرقه های تحت حمايت، نقش راست افراطی را ايفا می كنند كه به علت خصلت افراط گری، زمينه ساز بروز خشونت سياسی در جامعه می شوند.

یکی دیگر از ابعاد خشونت زای فرقه ها، تهديد نرم افزاری آنهاست . از منظر كاركرد گرايی، هر نظام اجتماعی از طريق مجموعه ای از باورها و ارزشهای نسبتاً مشترک در ميان اعضا قوام وتداوم می يابد.

شكل گيری نظامهای عقيدتی متفاوت با نظام ارزشی مستقر و رايج ، یکی از منابع مهم عدم تعادل ارزشی و نهايتاً بی ثباتی اجتماعی به حساب می آيد. فرقه ها با طرح عقايد و باورهای جديد وجذاب و ايجاد امكان ارتباط با منابع معنوی و روحانی، به نياز روحی و روانی شهروندانی كه از نظم عقيدتی مستقر، ناراضی بوده يا نسبت به آن كم عقيده هستند، پاسخ گفته و اخلال در نظام باورها را تسريع می بخشند.

اين امر می تواند در نهايت به فروپاشی مذاهب سنتی بينجامد . اين فرقه ها، آرمانها، نهادها و سلسله مراتب مذاهب سنتی را به طور مستقيم يا غيرمستقيم تخطئه نموده و درهای جديدی را برای نسل گريزان از ايدئولوژی رسمی اما طالب معنويت می گشايند. بنابراين، فرقه ها و جنبشهای جديد دينی، مهم ترين منبع تعارض ايدئولوژيک به شمار می آيند. در نظامهای ايدئولوژيک وعقيدتی كه بر قرائت مشخصی از مذهب استوار شده اند، فرقه گرايان به سرعت مبانی مشروعيت حكومت را هدف گرفته و چهره اپوزيسيون به خود می گيرند . برای مثال می توان از فرقه «فالون گونگ » در چين نام برد . اين فرقه طی ۱۴ سال، صد ميليون پيرو جذب كرده و از حزب كمونيست اين كشور با ۶۰ ميليون عضوپرقدرت تر است.

اين فرقه، به سرعت ماهيت اعتراضی پيدا كرده وحتی به نظر انجمن بين المللی مطالعات استراتژيک لندن ، فالون گونگ از تهديدهای اصلی حاكميت چين است. رشد اين عقايد به حدی است كه در مقامات عالی سياسی نظامی و حزبی چين نيزنفوذ كرده و مطابق ادعای رئيس كنگره خلق : مبارزه با فالون كونگ جدیترين كشمكش سياسی ايدئولوژكيی پيش روی دولت است. به اين ترتيب ، فرقه ها نقش مهمی در تضعيف وحدت سياسی جامعه و تزلزل در مبانی مشروعيت نظام سياسی ايفا می كنند واين مسئله از طريق اختلال در فرآيند فرهنگ پذيری رخ می دهد. نحوه برخورد دفتر تحقيقات فدرال ۱۲ آمركيا با فرقه «داويديان » درسال ۱۹۹۶ كه با خشونت تمام همراه بود، نشان می دهد كه موضوع فرقه برای همه دولتها اهميت فراوان دارد و برای حفظ يک پارچگی عقيدتی مردم و جامعه متبوع خود جديت دارند.

۲– خشونت فراملی
می توان با نگاهی جامع تر، دامنه خشونت گرایی جریانهای فرقه ای را به بیش از این نیز توسعه داد و از اثرگذاری آن بر روابط بین الملل سخن گفت . در روابط بین الملل، کشورها و قدرتهای مختلف از ابزارهای متفاوت برای نفوذ و تحت فشار قرار دادن دولتهای رقیب بهره می جویند . به تجربه ثابت شده که فرقه گرایی، ابزار و محمل مناسبی برای دخالت و نفوذ قدرتهای خارجی، به ویژه قدرتهای بزرگ سیاسی و جهانی در امور سایرکشورها به شمار می رود.

قدرتهای بزرگ از فرقه ها برای نفوذ وتأثیر براراده سیاسی دیگر حکومتها استفاده می کنند . در این صورت، فرقه ها مانند اسب تروای دشمن عمل کرده و زمینه حضور و دخالت عوامل خارجی را درون جامعه فراهم می کنند. تمرکز سیاست خارجه امریکا بر جریانهای بنیادگرا و تصوف درجوامع اسلامی، مصداق بارز این امر است که اسناد مربوط به نفوذ و اثرگذاری آن موجود است. مصاديق تاريخی متعددی ازسوءاستفاده قدرتهای خارجی از اقطاب فرق وجود دارد. از جمله حمايت روس و انگليس از فرقه های بابيت، بهائيت ، ازليه. اسماعيل رائين در كتاب حقوق بگيران انگليس ، به كرات ازوابستگی جدی سران و اقطاب دراويش به دول انگليس و روس، سخن گفته است . همچنين ارتباطات خارجی فرق و امكان نفوذ آنها در مسئولان حكومتی، حساسيتها را در اين خصوص دوچندان می كند. یکی دیگر از ابعاد خشونت فراملی جریانهای فرقه ای، نقش ابزاری فرقه ها در ايجاد تنش و اختلاف در جوامع رقيب است.

گاه فرقه گرايی مذهبی، عامل تنش در روابط خارجی دولتهاست. برای مثال، می توان به نقش فرقه های وهابی در روابط ايران و پا كستان اشاره كرد. همچنین فعاليت فرقه ها موجب طرح ادعاهايی نظيرنقض حقوق بشر از سوی سازمانهای بين المللی و عامل تشديد فشار خارجی عليه دولتها می شود که مصادیق بسیار آن در قبال سرکرده های فرقه های نوظهور و سنتی در ایران، شاهد بوده وهستیم . بیانیه های گاه و بی گاه وزارت خارجه امریکا  با مضمون خلط اقلیت گرایی فرقه ای با اقلیتهای مذهبی در قبال نقض حقوق دراویش یا فرقه هایی چون عرفان حلقه و مسیحیت تبشیری، از آن جمله اند.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=50580

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!