2
نقدی بر استراتژی استفاده از «نهادهای موازی»

پیشنهاد جدید عضو فرقه بهائیت برای براندازی

  • کد خبر : 48893
  • ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۸
پیشنهاد جدید عضو فرقه بهائیت برای براندازی
«عرفان ثابتی» عضو فرقه ی بهائیت که با عضویت در شبکه های ماهواره ای به سخنگوی غیررسمی بهائیان شهرت یافته است، پس از شکست اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱، راهبرد جدیدی برای سرخوردگان برانداز پیشنهاد داد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، عرفان ثابتی که عموما با ترجمه‌ی آثار مختلفی که به چاپ رسانده است، در فضای علمی ایران شناخته می‌شود، آشکارا خود را بهایی دانسته و سابق بر این در دفاع از این فرقه و حقوق پیروان این فرقه مطالبی را بیان و منتشر کرده است.

پس از اغتشاشات اخیر نیز او، در قامت یکی از اندیشه ورزان مخالف جمهوری اسلامی درآمد و با حضور و تحلیل در برنامه‌ شبکه‌های معاند با جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمان و تحلیل‌گر، به بیان دیدگاه‌هایی در راستای تغییر حکومت در ایران درآمد. در یکی از نمونه‌های اخیر، با حضور در یکی از برنامه‌های شبکه ایران اینترنشنال با تبیین و دفاع از مبارزه غیرخشونت آمیز، استراتژی و تاکتیک دیگری برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده است. او اولا معتقد است که می‌بایست در زمینه رویه‌های مبارزاتی چرخشی از اشکال خشونت‌آمیز مبارزه به سمت اشکال غیرخشونت‌آمیز صورت بگیرد و در کنار این استراتژی محوری، می‌بایست به سراغ برخی دیگر از تاکتیک‌ها حرکت کرد. یکی از تاکتیک‌ها و رویه‌ها، ایجاد نهادهای موازی برای رفع کارکردهایی است که مخالفان جمهوری اسلامی آن را طلب می‌کنند. البته برای این رویکرد نام‌های دیگری همچون ایجاد «شهر موازی» و «مداخله خلاق» نیز برشمرده است.

این ایده که برای آن دو مثال تاریخی داخلی و خارجی نیز بیان می‌کند، در آثار یکی از نویسندگان آمریکایی که به وی ارجاع می‌دهد و این ایده را از او گرفته است، به شکل زیر تعریف شده است. اریکا چنووت[1] مولف کتاب «مقاومت مدنی؛ آنچه همگان باید بدانند» نهادهای موازی را «نظام‌ها و رویه‌های غیررسمی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دولتی هستند که ساختارهای رژیم را دور زده و شاید در نهایت جایگزین آن‌ها شوند» تعریف می‌کند. او معتقد است «نهادهای موازی زمانی موفق می‌شوند که بتوانند نیازهای اجتماع را که سیستم موجود نمی‌تواند آنها را برطرف کند، به خوبی مرتفع سازند.» او ادامه می‌دهد که «این نهادها، «موازی‌» خوانده می‌شوند، چرا که در کنار، اما جداگانه از نهادهای سرکوب‌گر موجود فعالیت می‌کنند. جنبش‌ها پیش از آنکه کاملا «پیروز» شوند، این نهاد‌ها را ایجاد می‌کنند تا از طریق آن‌ها کسب مشروعیت و اقتدار کنند.» (Chenoweth, 2021, p. 47) لذا می‌توان کارکردی دوگانه برای این نهادهای موازی در نظر گرفت. از یک سو این نهاد‌ها، از حاکمیت سیاسی مستقر با فعالیت‌های جایگزین اما مطلوب برای مخالفان حکومت سیاسی مستقر، برای آلترناتیوها مشروعیت زایی می‌کنند و از سوی دیگر با نمایش شکل دیگری از خدمات به شهروندان مخالف نظم سیاسی فعلی، از نهادها و ارگان‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فعال موجود مشروعیت زدایی می‌کنند.

در خصوص این مطلب باید چند نکته را یادآوری کرد:

1-    اساسا قدرت سیاسی مقوله‌ای است که بخش پذیر نیست و با تقسیم آن بین همگان موضوع آن از بین خواهد رفت. این مقوله در خصوص نهادها و سازمان‌ها نیز حاکم است. چرا که قدرت در تعریف پایه خود به توانایی تحمیل اراده تعریف می‌شود. کارکرد قدرت سیاسی ایجاد نظم بر اساس همین تحمیل اراده است و از طریق همین تحمیل اراده، نظم را حاکم و برخی از متخلفین را مجازات و نظم را برقرار و عدالت را جاری می‌سازد. حال در یک موقعیت فرضی در یکی از نهادهای موازی مطرح شده مثلا یک گروه کتابخوانی یا یک موسسه آموزشی غیررسمی، کلاهبرداری صورت بگیرد یا شخصی مورد تعرض یا سوء استفاده قرار بگیرد، کدام نهاد نظارتی عهده دار احقاق حقوق تضییع شده خواهد بود؟ و آیا نظارت غیررسمی موجود در آن نهاد موازی، با استناد به کدام قانون و منطق عهده‌دار رسیدگی و احقاق حقوق اشخاص خواهد بود؟ فراموش نکنیم که عضویت در چنین نهادی به مثابه‌ رد نظارت نسبی است.  لذا ایجاد نهادهای موازی با نهادهای رسمی عملا ایجاد نهادهای خالی از معنای سیاسی است که کارکرد اصلی آن را از بین می‌برد.

2-    نسبت هزینه و فایده برای عضویت و بهره‌مندی از چنین نهادهایی برای شهروندان عادی مخالف با حکومت نیز بسیار زیاد است. افراد با عضویت در این نهادها اولا از فرصت استفاده از نهادهای رسمی خود را محروم می‌کنند که به دلیل نظم موجود در آن‌ها و رسمیت داشتن، قابلیت استفاده برای آن‌ها و بهره‌مندی از خدمات عمومی را می‌دهد. به عنوان مثال مجوزهای کسب و کار در سطح خرد رسمیت زیادی به شغل افراد می‌دهد و برای دیگران و مراجعه‌کنندگان نیز اطمینان آفرین است. عضویت در نهادهای موازی علاوه بر محرومیت از این امتیازات، باعث می‌شود افراد عضو در نهادهای موازی عملا در یک کلونی‌های غیررسمی عضویت یابند. در عمل نیز ممکن است این سازمان‌ها به محل‌هایی برای مبارزات سیاسی و ارتباطات سیاسی مخالفان سیاسی تبدیل شود. این نکته در نوشته‌های چینووت نیز موجود است. به مرور زمان این کلونی‌ها و تشکل‌های زیرزمینی، عملا نهادهای مبارزاتی شناخته می‌شوند و عضویت در این نهادها و استفاده از خدمات آن‌ها مساوی با شناسایی شدن به عنوان یک فرد کاملا مخالف نظام سیاسی موجود و در عمل تمامی هزینه‌های مبارزاتی را به فرد تحمیل می‌کند. به دلیل ماهیت اجتماعی این نهاد‌ها، شناسایی و عضویت و دستگیری اعضای آن نیز ساده‌ است و در عمل هزینه استفاده از خدمات این نهادها بسیار زیاد است و به همین دلیل نیز افراد زیادی، تمایلی برای استفاده از این نهادها نخواهند داشت.

3-    هم در تبیین عرفان ثابتی و هم در تبیینی که چینووت از ضرورت تشکیل چنین نهاد‌هایی مطرح کرده‌اند، بر این نکته تاکید می‌شود که ایجاد نهادهای موازی به مخالفان کمک خواهد کرد تا بتوانند برخی از نیازهای خود را که سیستم موجود آن‌ها را برطرف نمی‌کند، برآورده کند. برآورده کردن نیازهای مخالفان، کمک می‌کند تا نمونه کوچکی از خدمات جایگزین در صورت پیروزی جنبش را به مردم نشان دهد و در عمل طعم پیروزی را به آن‌ها بچشاند. در این تبیین اولین نکته که به نظر می‌رسد این است که چنین کارکرد و فایده‌ای صرفا برای اشخاصی کاربرد دارد که یا از برخی از حقوق محروم هستند و یا نیازهایی دارند که در نظام فعلی پاسخگویی نمی‌شود. اما در جمهوری اسلامی اولا بسیاری از نیازهای افراد آشکارا بر اساس قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است و افراد می‌توانند از این حقوق نظیر حق آموزش بهره‌مند شوند. لذا از این نظر اصلا برخی از نیازهای مورد ادعای نویسنده قابل تطبیق بر جمهوری اسلامی نیست. ممکن است برخی نیازهایی خلاف عرف و شرع داشته باشند که چنین نیازهایی قطعا نیازهای مشروع و سازگار با فرهنگ دینی مردم نخواهد بود. ثانیا سطح مثال‌های مطروحه کاملا در سطح خرد است و ربطی به سطح میانه و کلان ندارد. در نتیجه هیچ تضمینی برای کیفیت پاسخگویی و حکمرانی مطلوب برای همگان در صورت پیروزی جنبش وجود ندارد. به عبارت دیگر نهادهای موازی آینه تمام نمایی از وضعیت مطلوب نیستند تا بتوان به واسطه نمایش آن ویترین، به جذب مخاطب بپردازد. چه این که این نهادهای موازی بتوانند در سطوح خرد مثل آموزش‌های عمومی موفق باشند، اما هیچ گاه نمی‌‌توان نتیجه گرفت که این نهادهای موازی در سطوح کلان‌تر نیز پاسخگوی نیازها خواهد بود یا خیر.

4-    این فرض که این نهادهای موازی می‌توانند برخی از نیازهای مخالفان جمهوری اسلامی را براآورده سازند، فرض کاملا نادرستی است. اتفاقا بسیاری از این نیازها در حال حاضر به خوبی تامین می‌شود. حجم بالای تولیدات رسانه‌ای که ریشه در بودجه‌های زیاد دولت‌های متخاصم با جمهوری اسلامی ایران دارد، عملا نیاز به رسانه‌ها را از بین برده است. حتی به حدی که این رسانه‌ها به تحریک رویدادهای سیاسی و جهت دهی به آن‌ها روی می‌آورند و خشونت را در آن تشدید می‌کنند. پناه دادن به مخالفان سیاسی و ایجاد مأمن امن برای آنان نیز به راحتی در خارج از ایران تامین می‌شود. سرمایه قرار دادن محکومیت سیاسی برای دریافت پناهندگی سیاسی و مهاجرت و نیز کسب بورسیه های تحصیلی اتفاق رایجی است. به نحوی که برخی از افراد صرفا با همین انگیزه‌ها اقدام به چنین فعالیت‌هایی می‌کنند و برای خود رزومه سازی می‌کنند. محدودیت استفاده از نهادهای آموزشی و دانشگاهی خاصی وجود ندارد و افراد در بدترین شرایط دو ترم از تحصیل محروم و سپس به ادامه تحصیل در دانشگاه می‌پردازند و در عمل حجم محدودیت‌ها به شکل محرومیت دائمی از تحصیل وجود ندارد. مدارک تحصیلی این دست از افراد نیز به سادگی و سهولت صادر می‌شود. از سوی دیگر رسانه‌‌های زیاد دیگری در قالب صفحات اینستاگرامی،  پادکست‌ها و کانال‌های یوتوب، کانال‌های تلگرامی نیز در داخل و خارج از ایران مشغول فعالیت هستند و آشکار و پنهان به مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی ایران می‌پردازند. در سطوح کلان تر نیز توضیح داده شد که حتی در مثال‌های خود عرفان ثابتی نیز فراتر از این موضوعات مصداق نداشت. در نتیجه این نهادها در حال حاضر در سطح مثال‌های مورد اشاره عرفان ثابتی متقاضی چندانی وجود ندارد.

5-     این ایده را تا چه مقدار می‌توان بسط و گسترش داد؟ در واقع طرح این پرسش کاملا به جا و منطقی است که تا کجا می‌توان نهادهای جایگزین را ایجاد کرد؟ آیا می‌‌توان یک شهرداری کاملا موازی ایجاد کرد؟ ایجاد یک دولت در سایه یا دولت در تبعید موازی با دولت مستقر چطور؟ ایجاد این نهادهای موازی در نهایت در کجا متوقف می‌شود و در کدام سطح می‌بایست دیگر اقدام به ایجاد نهادهای موازی نکرد؟ آنچه واضح و آشکار است این است که ایجاد سازمان‌ها و گروه‌های مخالف با حکومت‌های مستقر که خود را دارای مشروعیت سیاسی می‌دانند، در سطوح بسیار خرد موثر به نظر می‌رسد. با عبور از سطح خرد و حرکت به سمت میانه و کلان، عملا نتایج فاجعه‌باری توسط این ایده به بار خواهد آمد. چرا که در سطح نظری، دچار تزاحم در اعمال قدرت سیاسی است و دولت‌های مستقر به هیچ عنوان قدرتی را در کنار قدرت خود به رسمیت نمی‌شناسند. اینجا دیگر مساله تشکیل یک گروه کتابخوانی یا یک سازمان آموزشی خودگردان مطرح نیست. اما در سطح تجربی و رجوع به واقعیت‌های خارجی نیز این موضوع را خود نویسنده به این مساله توجه داشته است و مثال تشکیل دولت موازی با دولت اسپانیا در ایالت کاتالان را مطرح کرده است و البته در ادامه اشاره کرده است که تقریبا تمامی دولت‌مردان این دولت موازی سر از زندان درآورده‌اند. (Chenoweth, 2021, ص. 50) فارغ از این که مساله ایالت کاتالان یک تفاوت بسیار بنیادی با سایر مواردی همچون اغتشاشات اخیر در ایران دارد. آن هم این است که در آنجا مسأله اساسی بحث استقلال طلبی یک ایالت خاص از حکومت مرکزی مستقر در اسپانیا است و تشکیل یک دولت موازی در یک سرزمین که ادعای استقلال و جدایی طلبی دارد، کار بسیار آسان‌تری از تشکیل یک دولت موازی در یک سرزمین واحد است. کما اینکه خود چینووت از جین شارپ[2] نقل قول می‌کند که تشکیل نهادهای موازی یکی از آخرین گام‌های یک جنبش پس از اطمینان از موفقیت آن است. (Chenoweth, 2021, ص. 51)

Bibliography
Chenoweth, E. (2021). Civil resistance : what everyone needs to know. New York: Oxford University Press.

[1] . Erica Chenoweth
[2] . Gene Sharp

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=48893

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.