به گزارش پایگاه خبری مفاز، بهائیت که این روزها در رسانههای غربی از آنها با عنوان جماعت مظلوم و ساکت در ایران یاد میشود، پیشینه درازی در کشتار و تحت فشار قرار دادن خانوادههای ایرانی دارد که غیر قابل انکار است. بهائیت در ایران پیش از پیروزی انقلاب، با حمایتهای مالی و معنوی کشورهای مختلف مانند انگلستان، روسیه تزاری و رژیم صهیونیستی جان گرفت تا راهی باشد برای تفرقه میان شیعیان و به انحراف کشیدن موضوع مهدویت و انتظار.
درست ۱۷۸ سال پیش، هنگامی اولین دعاوی بهائیت در ایران اظهار شد که مردم تحت مشقتهای ناشی از بیکفایتی پادشاهان قاجار، دست آویزی میطلبیدند تا امیدی باشد برای رفع ناملایمات و نیل به فردایی بهتر؛ لذا ادعای تغییر و منجیگری، ملعبهای شد برای سوداگریهای سودجویان دست پرورده استعمار تا از این طریق به اهداف پلید خود دست بزنند.
هرچند مبانی ارائه شده به قدری بیاساس و نامعتبر جلوه کرد که مردم بسیار زودتر از آن چه این داعیان انتظار داشتند به توخالی و بیفایده بودنش پیبردند. اکنون پس از یک قرنونیم پیگیری و کمک استعمارگران و استکبار جهانی به این فرقه، جمعیت پذیرندگان این ادعا در سراسر جهان حتی به سه درصد هم نمیرسد.
همانطور که با بررسی تاریخ میتوان دریافت، در گذشته جوّ حاکم بر اکثریت جامعه بستری بود برای پذیرش یا تمسک به ادعاهایی مبنی بر نجات دادخواهان؛ که حتی با این وجود، هدف اولیه فرقه بهائیت یعنی تشکیل اجتماعی بزرگ، میسر نشد.
امروزه این فرقه با برگزاری لابیهای قدرت توأم با بهرهوری از برنامهریزیها و سیاستگذاریهای دقیق، به این نتیجه رسیده که برای پیادهسازی مقصود خود در جامعه، نیاز به برآورد اهداف کوتاه مدت و تمرکز بر جذب اقشار خاص و دارای آمادگی بیشتر است تا مگر به وسیله تغییر نگاه اجتماعی یا افزایش جمعیتی قشری، کمکم بر شمار خود افزوده و راه را برای پیادهسازی تفکرات تشکیلاتی خود هموار سازد. از این رو، گروههای حساس جامعه در صدر برنامههای فریب و جذب قرار گرفتهاند.
هنرمندان، روشنفکران، افراد کمدرآمد و بیبضاعت، سرخوردگان سیاسی و اجتماعی، جوانان، نواجوانان و کودکان ازجمله این اقشار هستند که هر یک بنا به ویژگیهایی که دارند در زمره اهداف اصلی بهائیان قرار گرفتهاند. هرچند در عمل بهائیت برای افزایش شمار همفکران خود از تبلیغ بر تمام اقشار جامعه بهره میگیرد، اما امروزه با پیشرفت علم و بهرهگیری از تجربیات روانشناسانه و جامعهشناختی دریافتهاند برای دستیابی به جامعهای مستعد پیادهسازی اهداف تشکیلات خود، باید اساسیترین قشر اجتماع را مورد هدف قرار دهند. در وهله اول، چنین حجم گستردهای از توجه به کودکان شاید دور از ذهن به نظر برسد اما با بررسی و مطالعه ریشهای میتوان دریافت ریشههای سعادت و حتی انحطاط یک جامعه، در حقیقت از دبستان و مهدکودکهای آن نشأت میگیرد.
بهترین زمان برای آمادهسازی فرد و پذیرش باورها، سنین کودکی تا نهایتاً ۱۴ سالگی برآورد شدهاست. این امر لزوماً با آموختن اصول عقاید صورت نمیپذیرد بلکه مربیان، نگاه مورد نظر برای مدیریت، سبک زندگی و عملکرد مورد قبول خود را به کودک القا میکنند، به این صورت با رسیدن فرد به سنین نوجوانی و مطالبه برنامهای برای پیشبرد جهانبینی القا شده، سیره مطلوب را به صورت دینی ساختگی تحت عنوان بهائیت و در قالب برنامه کاربردی در اختیار او قرار میدهند.
یعنی بهائیت با به دست گرفتن سکان برخی مهدکودکها و آموزشگاههایی که کودکان در آنجا حضور فعالی دارند، سبک زندگی و نگاه بهائی را در کودک نهادینه میکنند تا با بزرگ شدن و ورود آنها به عنوان جوانان به بدنه جامعه، تبدیل به جادهصافکنهای بهائیت شوند. این شیوه، یکی از کارآمدترین طرق جذب بوده و موجب میشود شخصیت فرد از همان کودکی همسو با تشکیلات شکل گرفته و حتی نیاز به فعالیتهای هزینهبر در سطح کلان را تا میزان چشمگیری کاهش میدهد.
نفوذ در قالب کار فرهنگی و تربیتی روشی است که امروزه از سوی بهائیت به شدت مورد توجه بوده تا جایی که فرقه ذیل پوشش تحرکات فرهنگی، اجتماعی و هنری به تأسیس مهدهایکودک و مؤسسات آموزشی، تربیت مربیان با متدهای غربی، برگزاری کلاسهای مختلف همچون رقص، آموزش و تربیت مربیان به شیوه مجازی همراه با ارسال جزوات و فایلهای صوتی، تصویری و … اقدام کرده است. این مسأله علاوه بر تهدیدی بزرگ برای خانواده و اجتماع، در سطح کلان و با توجه به تأثیر عمیق آموزش و پرورش بر شکلگیری جامعه، حتی میتواند به عنوان خطری برای تمامیت ارضی کشور و مسائلی از این قبیل تبدیل شود.
درسالهای اخیر متأسفانه شاهد برخی سهلانگاریها از جانب مسئولان نسبت به برخورد آگاهانه و بهنگام در این زمینه بودهایم، لذا بر افراد ذیربط است که با بررسی لازم و توجه عمیق به حوزه مهدکودک و دبستان، مانع از گسترش و تسلط آموزههای انحرافی فرقههایی مانند بهائیت بر ذهن کودکان این مرز و بوم شوند.