5

بررسی جریان انحرافی انجمن حجتیه

  • کد خبر : 62942
  • ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۸
بررسی جریان انحرافی انجمن حجتیه
انجمن خیریه حجتیه مهدویه، معروف به انجمن حجتیه یا انجمن ضدبهاییت یکی از مهمترین تشکل­های مذهبی پیش از انقلاب بود که توسط شیخ محمود حلبی برای مبارزه با بهائیت تاسیس شد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، انجمن خیریه حجتیه مهدویه، معروف به انجمن حجتیه یا انجمن ضدبهاییت یکی از مهمترین تشکل­های مذهبی پیش از انقلاب در سال 1332 توسط شیخ محمود حلبی تاسیس شد. محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به شیخ محمود حلبی فرزند شیخ غلامرضا در 17شهریور ۱۲۷۹ در مشهد متولد شد. او قریب به یک قرن زیست و در شامگاه جمعه ۲۶ دی ۱۳۷۶ بر اثر بیماری قلبی درگذشت و بنا بر وصیتش در جوار مرقد شیخ صدوق، ابن‌بابویه به خاک سپرده شد. شیخ محمود که دروس حوزوی را در مشهد می­خواند، همزمان به آموختن فلسفه نیز روی آورد. دو سال در محضر استادانی چون شیخ حسن کاشانی، شیخ اسدالله یزدی و حاج فاضل خراسانی فلسفه آموخت و چهار سال هم در محضر آقابزرگ شهیدی «اشارات» و «اسفار» را فرا گرفت. سپس به تدریج از فلسفه فاصله گرفت و به افکار آیت ­الله میرزا محمدمهدی غروی اصفهانی بنیانگذار مکتب معارف مشهد علاقمند شد. چهار سال در درس معارف الهیه آن استاد شرکت کرد و تقریرات درس او را نگاشت. ارادت او به استادش و گرایش او به مکتب معارف مشهد به‌گونه‌ای بود که بعدها به «ضدفلسفه» بودن و «مخالفت با گرایش‌های صوفیانه و درویشی» معروف شد. وی در درس‌ خارج فقه و اصول آیت ­الله حاج میرزا محمد آقازاده خراسانی و آیت­ الله حاج حسین طباطبایی قمی شرکت کرد و اخلاق و عرفان را هم از محضر حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی کسب فرا گرفت.[1] حلبی پس از واقعه مسجد گوهرشاد در سال 1314 تحصیل و تبلیغ را رها کرد و به کشاورزی روی آورد. پس از هشت سال دوری از علم و تحصیل به مشهد بازگشت و به امر تبلیغ دین اقدام نمود. فعالیت‌های عمده او در این دوره کارهای تبلیغی در قالب منبر بود. آنقدر در این کار، مهارت و شهرت به دست آورده بود که به شیخ محمود حلبی واعظ مشهور شد.[2] حلبی در سال 1327 ناگهان روحیه احتیاط‌کاری و دوری از سیاست را کنار گذاشت و وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی شد. عامل ورود او به این عرصه نامه‌ای بود که از آیت­ الله سید ابوالقاسم کاشانی دریافت کرد. حیدر رحیم­پور از مبارزان سیاسی مشهد، درباره نقش حلبی در جریان ملی شدن صنعت نفت در خاطراتش می­نویسد: «شیخ محمود حلی، پس از رسیدن نامه آقای کاشانی برخلاف ضوابط حوزه آن روز بدون هماهنگی با کفایی و دربار، به شیوه­ای انقلابی، مردم را برای شنیدن اعلامیه تاریخی آیت ­الله کاشانی و گزارش مطالب سیاسی روز به مسجد جامع گوهرشاد فراخواند و با این کار، تعادل قوا را درهم ریخت وحوزه­ای که بدون اجازه کفایی، نفس نمی­کشید ناگهان احساس آزادی کرد و مرحوم حلبی با آنکه می­دانست مدرسه­ها و هیئت‌های مذهبی و جمعیت‌های دینی خراسان درخواست کرد که در آن شب سرنوشت­ ساز در مسجد گوهرشاد، تجمع کرده و آماده گردند تا منسجم و متحد در مقابل مخالفان اسلام و نهضت نفت، به‌پاخاسته و به دفاع از حریم اسلام برخیزند.»[3]

او بر این باور بود که بهاییان با استفاده ابزاری از برخی آیات و روایات گروهی از مردم را فریب می‌دهند و بهترین راه رویارویی با آنها تشکیل یک انجمن و استفاده از شیوه خود آنهاست.  بر همین اساس، تاکید می‌کرد: «امروز امام زمان(عج) جز این خدمت را از کسی نمی‌پذیرد و چیزی جز این انتظار ندارد. تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهاییت مبارزه کنید.» به همین دلیل «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» را تاسیس کرد.[4]

در رابطه با اینکه چرا شیخ محمود حلبی دست به مبارزه علیه بهائیت را شروع کرد سه نظریه وجود دارد: برخی می­گویند به علت گرایش دوستش سید عباس علوی به گروه بهاییت، او تصمیم گرفت با بهاییان مبارزه کند.[5] عده­ای دیگر اعتقاد دارند بعد از کودتای 28 مرداد به علت سرخوردگی سیاسی، دست از فعالیت­های مبارزاتی برداشت و انجمن حجتیه که فقط مبارزه فرهنگی انجام می­داد را تاسیس کرد.[6] اما خود انجمنی­ها بر این باور هستند که شیخ محمود حلبی خواب امام زمان را می­بیند و به دستور امام زمان برای دفع خطر بهاییت انجمن را تاسیس می­کند.[7]

اساسنامه انجمن دارای یک فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛ تبصره یک عبارت است از اینکه، هدف انجمن تا ظهور موعود غیرقابل تغییر است. در تبصره دو آمده است: «انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسوولیت هرنوع دخالتی را در زمینه سیاسی که از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد بر عهده نخواهد داشت.» در اساسنامه فقط مبارزه علمی با بهاییان در چهار چوب قانون ذکر شده است.[8]

انجمن حجتیه در شهرهای مختلفی مثل بجنورد، سبزوار، اصفهان، قزوین، رشت، لنگرود، خوی، مراغه، بناب، کرمانشاه، کرج، خرم­آباد، بندرعباس، کرمان، سیرجان، رفسنجان، شیراز، کاشان و… شعباتی داشت که فعالیت آنها به این گستردگی نبود.[9] رسول جعفریان در کتاب «جریان­ها و سازمانهای مذهبی در ایران» در این­باره می­نویسد: «انجمن در هر شهری، دفتری داشت که تحت عنوان بیت (بیت امام زمان) شناخته می­شد. این بیت مسئولی داشت که زیر نظر وی سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت می­کردند. گروه نخست به آموزش نیروها در سه مرحله ابتدایی، متوسط و عالی می­پرداختند؛ گروه دوم در پی یافتن افرادی از مسلمانان بودند که تحت تاثیر بهایی­ها به این آیین گرویده بودند و گروه سوم کار ارشاد این افراد را با شیوه­های خاص خود دنبال می­کرد. سخنرانی­های عمومی نیز در محافلی که بیشتر منازل بود، برگزار می­گردید. بیشتر افرادی که از بهاییت برمی­گفتند، توبه­ نامه و تبرا­ نامه­ای می­نوشتند که متن بسیاری از آنها در یک مجموعه در کتابخانه آستان قدس نگهداری می­شود. جلسات عمومی اغلب توسط سخنرانانی اداره می­شد که خود انجمن تربیت کرده بود و نکته قابل توجه آنکه آشکارا این افراد غیرروحانی بودند. انجمن در این­باره استدلال­های ویژه خود را داشت». شاید یکی از دلایل انجمنی­ها برای غیرروحانی بودن مبلغینشان که اغلب نیز نام مستعار داشتند، جلوگیری از ضایع شدن روحانیون بود.[10]

منابع مالی انجمن

خیرین: بعضی از افراد متدین به انجمن کمک­های مالی می­کردند. تعدادی از آنها خانواده کسانی بودند که انجمن آنها را جذب کرده بود. یکی از استراتژیک­های انجمن برای جذب جوانان، موقعیت خانوادگی آنان بود. اگر جوانی علاوه بر دیگر معیارها در خانواده­ای ثروتمند زندگی می­کرد و یا اقوامش مسئولیتی داشتند، نام او در صدر لیست اسامی نیروهای شایسته جذب قرار می­گرفت. چراکه بخشی از بودجه این تشکیلات از این طریق تامین شده و بسیاری از مشکلات نیز، به وسیله رابطه­ای در قالب تقیه مرتفع می­شد.

وجوهات شرعی: پیشینه مثبت مراجع وقت نسبت به شیخ محمود حلبی از سویی و نفس مبارزه با بهاییت از سوی دیگر سبب می شد تا اکثر مراجع، اجازه­ی استفاده از وجوهات شرعی را برای او صادر نمایند. آیات عظام سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهاب­الدین مرعشی نجفی، سیدکاظم شریعتمداری، سیدابوالقاسم خویی، شیخ بها­الدین محلاتی، سیدعبدالله شیرازی و حتی امام خمینی از جمله این مراجع هستند.[11] اما مدت تایید رسمی امام از انجمن، حتی به یکسال هم کشیده نشد.[12] امام خمینی در سال 1350 در پاسخ به نامه محمدعلی گرامی که خواستار اعلام نظر در مورد وضع انجمن حجتیه و مؤسس آن شده بود، چنین نوشته ‏اند: «شخصی که (شیخ محمود حلبی) مرقوم شده بود: جلساتش ضررهایی دارد، از وقتی مطلع شده‏ ام تأییدی از او نکرده‏ ام و ان‏شاءاللّه‏ تعالی نمی‏کنم».[13] انجمن بعد از آنکه امام اجازه استفاده وجوهات شرعی را ندادند به سراغ آیت­ الله خویی می­روند. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش به این موضوع اشاره می­کند: «امام اول اجازه استفاده از سهم امام را گویا به اینها (انجمن حجتیه) داده بودند و بعد پس گرفتند. یکی از مدرسین قم از امام پرسید و امام جواب دادند که نه، سهم امام نمی­شود به اینها داد. و طبعا آنها هم دنبال آقای خویی می‏گشتند»[14]

انجمن به هیچ­ وجه در امور سیاسی دخالت نمی­کرد. بر همین اساس در تعهدات انجمن از اعضا هم خواسته شده بود که فعالیت سیاسی نداشته باشند. به اعضا اجازه شرکت در تظاهرات را نمی­دادند و اگر کسی نوار اسخنرانی مام خمینی را گوش می­داد یا اعلامیه امام را می­خواند توبیخ می­شد.

کردند. دیدشان این بود که باید آهسته رفت، تا گربه شاخ نزند!  بنابراین، در بعد اقتصادی، مبارزه­ای با بهاییت نداشتند و نمی­توانستند هم داشته باشند. در بعد سیاسی هم به همین ترتیب، می­توانستند بگویند آقای هویدا، چرا تعدادی از وزرای کابینه ­تان بهایی هستند؟ ابداً. می­گفتند فضولی موقوف. پس کجا مبارزه می­کردند و رژیم اجازه می­داد به آنها؟ فقط در بعد فکری».[15]

 مخالفت با حکمت و فلسفه

فلسفه ستیزی و مبارزه با عرفان حقیقی و عرفا یکی دیگر از اصول فکری انجمن حجتیه می­باشد. حلبی در رابطه با رد فلسفه می­گوید: «فلسفه چیز مهمی نیست بلکه اضر مطالب است به حقایق وجدانی. فلسفه دشمن بزرگ معارف الاهی است.»[16] وی در جای دیگر فلاسفه را منکر علمی خداوند می­داند.[17] آیت ­الله منتظری در خاطراتش در رابطه با بدگویی حلبی نسبت به فلاسفه می­گوید: «یک زمانی در تهران به همراه مرحوم شهید مطهری رفته بودیم پای منبرآقای حاج شیخ محمود حلبی. ایشان روی منبر به مرحوم صدرالمتألهین توهین کرد. پس از منبر، ما با ایشان درگیر شدیم که این چه تعبیرهایی است که می­کنید؟ من یک بار خدمت آقای خمینی بودم، به مناسبت گفتم: ملاصدرا، ایشان ناراحت شدند که چرا می­گویید ملاصدرا؟ گفتند: آیا شما به آیت ­الله آخوند خراسانی، می­گویید: ملا کاظم؟! ما باید اسم بزرگان را با احترام ببریم.»[18]

آنها معتقد به این بودند که زمینه ظهور حضرت، گسترش فساد است.

انجمنی­ها برای توجیه عدم مبارزه خود، به روایات عدم قیام قبل از ظهور استناد می­کردند. آنها بیشتر به این روایت امام صادق (ع) که می­فرمایند: «ما خرج و لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلما او ینعش حقا الا اصطلمة البلیة و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا»[19] استناد کرده و  می­گفتند قبل از ظهور امام زمان (عج) هر پرچمی که بلند شود در ضلالت است و به شکست می انجامد، پس باید منتظر بود تا خود حضرت بیاید.

حلبی در سخنرانی معروف خود در سال 56 در رابطه با تشکیل حکومت اسلامی که باید به دست امام معصوم باشد می­گوید: «اول شما یک افسر، یک پیشوا و رهبر معصوم، جنگی پیدا بکنید، یک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، عدالت کافی نیست. اول او را پیدا بکنید، آن‌وقت برو جانت را بدهد. باید جنگ روی موازین دین به رهبری معصوم[باشد] نه عادل، عادل کافی نیست… لذا شیعه می­گوید در عصر غیبت امام زمان جهاد نیست…»[20]

5. جدایی دین از سیاست

طبق تبصره 2 اساسنامه، انجمن به هیچ­ وجه در امور سیاسی دخالت نمی­کرد. بر همین اساس در تعهدات انجمن از اعضا هم خواسته شده بود که فعالیت سیاسی نداشته باشند. به اعضا اجازه شرکت در تظاهرات را نمی­دادند و اگر کسی نوار سخنرانی امام را گوش می­داد یا اعلامیه امام را می­خواند توبیخ می­شد. از آنجا که هر نوع فعالیت سیاسی از طرف اعضای انجمن ممنوع بود عملاً حمایت دستگاه امنیتی دوره حکومت شاه را به خود جلب کرده بودند. پرورش می­گوید: «از برادران و خواهران انجمن نوشته می­گرفتند که در امور سیاسی دخالت نکنند و انجمن شدیدا از درگیر شدن با مسائل سیاسی اجتناب می­کرد. به دلیل گرفتن تعهد کتبی مبنی بر عدم مبارزه و عدم دخالت در امور سیاسی از اعضا بود که انجمن، نه تنها کوچکترین تهدیدی از جانب رژیم منحوس پهلوی نشد بلکه بعضا مورد حمایت آنان نیز قرار گرفت. از طرف دیگر چون متظاهر به مذهب و مطیع مرجعیت هم بود نزد روحانیان هم توانست مشروعیت لازم جهت حمایت را کسب کند. با وجود آنکه شاه ریشه همه­ فساد­ها بود اما انجمن با مبارزه بر علیه شاه مخالفت می­کرد و آن را کار اشتباهی می­دانست. حلبی بعد از قیام خونین 15خرداد در یکی از سخنرانی­های خود، امام را عامل کشته شدن مردم می­داند: «آن کسانی که 15 خرداد را راه انداختند مسئول آن خون­ها هستند.»[21] انجمن توانسته بود تعداد زیادی از جوانان مومن و مذهبی را برای مبارزه با بهاییت جذب کند. اما از نظر انقلابیون اولا ریشه نشر بهاییت خود رژیم پهلوی بود و ثانیا مشغول کردن جوانان مذهبی به مبارزه با بهایت نوعی انحراف از مسیر مبارزه بر ضد رژیم پهلوی بود. رژیم هم بنا به ملاحظه عدم دخالت انجمن در سیاست مانعی بر سر راه آنان ایجاد نمی­کرد. هاشمی رفسنجانی در رابطه با عدم شرکت انجمن در مبارزه می­گوید: «جریان دیگری که ظهور کرده بود و مسئله آفرین بود، همین انجمن حجتیه بود.آنها هم برای این که کارشان را بتوانند بکنند، به افرادشان دستور داده بودند که در کارهای سیاسی دخالت نکنند و مبارزه را ممنوع کرده بودند و معتقد بودند که این مبارزه به جایی نمی­رسد. اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یک­سری از نیروهای مبارز را جذب می­کردند. بزرگ­ترین خاصیت اینها برای رژیم این بود که اینها نیروها را جذب می­کنند و یک کاری هم به نیروها می­دهند ».[22]

انجمن تاجایی در جلب نظر رژیم پیش رفت بود که با تکیه بر ساواک و اخذ مجوز از آن به انجام رسالت خود ادامه می داد. از طرفی ساواک نیز از عملکرد حلبی و انجمن رضایت خاطر داشت. چرا که نه تنها از جانب آنان احساس خطری نمی­کردند. البته مبارزه انجمن هم فقط مبارزه علمی و نهایتا مقداری مبارزه اقتصادی بود. به همین دلیل ساواک از مبارزین مذهبی می­خواست که آنها هم مثل انجمن دست به مبارزه با بهاییت بزنند. جعفر شجونی از مبارزان پیش از انقلاب می­گوید: «خدا شاهد است یک بار من زندان بودم و داشتم تعهد می­نوشتم تا آزاد شوم و رئیس ساواک وقت تهران- یعنی سرهنگ مولوی- به من گفت: این بار که بیرون می­روی مانند آقای حلبی رفتار کن. ما هرگز او را نگرفته­ایم و نخواهیم گرفت. تو هم مانند او با بهایی­ها مبارزه کن. چرا می­روی بالای منبر و علیه شاه و درباریان سخنرانی می­کنی.»[23]

امام خمینی درباره خطر نفوذ انجمن حجتیه در اوایل سال 67 در نامه ­ای خطاب به فقهای شورای نگهبان می­ نویسد: «حواستان را جمع کنید که نکند یک­مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ­ای­ ها همه چیزتان را نابود کرده­اند. من به شما آقایان علاقمندم ولی لازم می­دانم گاهی که مسئله­ ای را می­بینم تذکر دهم.»

انجمن حجتیه بعد از انقلاب

شیخ محمود حلبی در همان روزهایی اولیه پیروزی انقلاب به دیدار امام رفت. رحمانی در رابطه با این دیدار می­گوید: « وقتی انقلاب به پیروزی رسیده بود بسیاری به دیدن امام می‌آمدند. بنا بر نقلی که از مرحوم آقای دکتر محمود بروجردی وجود دارد از آن زمان یعنی‌‌ همان اوایل پیروزی این بود که از جمله کسانی که خدمت امام رسیدند مرحوم آقای حلبی، رییس انجمن حجتیه بودند. ایشان به حضرت امام پیشنهاد دادند که ۱۵ هزار جوان آماده برای اداره انقلاب از فرزندان امام زمان را برای اداره انقلاب در اختیار شما قرار می‌دهیم. امام در پاسخ فرمودند این انقلاب را فرزندان امام زمان به وجود می‌آورند اما نه آن‌هایی که در گوشه‌ای نشسته‌اند و منتظرند که بر سر سفره و خوان آماده بنشینند بلکه این جوان‌ها و همه اقشار از زن و مردی که در کف خیابان‌ها شعار می‌دهند و در مقابل نیروهای مسلح شاه مقاومت می‌کنند، فرزندان امام زمان هستند و ما از این‌ها برای اداره انقلاب استفاده می‌کنیم.»[24] جهت­ گیری انجمن پس از انقلاب به تدریج به سمت هواداری از آن پیش می­رفت. حلبی از مشهد کاندیدای مجلس خبرگان قانون اساسی شد و 307374 رای آورد اما انتخاب نشد.[25] انجمن پس از پیروزی انقلاب نشریه انتظار را منتشر کرد. سخنرانی رهبر انقلاب به عنوان «نایب بزرگوار آن عدالت­ گستر جهانی» در شماره سوم این مجله نشان از هواداری انجمن از انقلاب اسلامی است. در انتهای همین شماره، یک پوستر رنگی با شعار انقلاب اسلامی زمینه­ساز حکومت مهدی(ع) چاپ شده است. در همین شماره در مقاله­ای با عنوان به سوی انقلاب مهدی(ع) و شرحی درباره آن آمده است: «و بدین­گونه انقلاب اسلامی ما وسیله­ ی برای آزمایش فردی و جمعی این ملت و کسانی است که آرزوی تحقق حکومت اسلامی و ریشه­ کن شدن طاغوت را در دل دارند.» پس از انقلاب نیروهای تربیت شده در انجمن به سه دسته تقسیم شدند؛ دسته نخست مانند پرورش، دکتر صادقی استاد دانشکده الهیات مشهد، عبدالکریمی استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسیاری دیگر به انقلابیون پیوستند. جوانانی نیز بودند که دست­کم چند سالی انجمن را تجربه کرده و به صف انقلابیون پیوسته بودند. برخی مانند مهندس مهدی طیب که مسئولیت برگزاری مراسم سخنرانی­ها را در تهران برعهده داشت، نه تنها به انقلابیون پیوستند، بلکه به نوعی در برابر انجمن هم قرار گرفتند. دسته دوم در برابر انقلاب بی­تفاوت ماندند و دسته سوم به انتقاد از آن پرداخته به صف مخالفان از نوع دیندار پیوستند. [26]

تعطیلی انجمن حجتیه

امام خمینی در سال 62 به مناسبت عید فطر در سخنرانی خود با اشاره غیرمستقیم انجمن را چنین مورد خطاب قرار داد: «یک دسته دیگر هم تزشان اینست که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب(عج) بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت می‌آید معصیت را بردارد؛ ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید این دسته‌بندی‌ها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش می‌برد در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»[27] با وجود آنکه امام در سخنرانی خود اسمی از انجمن نیاورده بود اما همگان معتقد بودند که منظور امام انجمن حجتیه است. به همین دلیل موجی از نکوهش­ها و فشارها علیه انجمن به راه افتاد. هاشمی در خاطراتش می­نویسد: «آقای خامنه­ ای گفتند بعد از صحبت­ های امام، حجتیه احساس خطر کرده و آماده اعلام انحلال است. اما مایل است به امر امام باشد، و آقای حلبی نامه­ای به امام نوشته است. حدس می­زنم امام چنین امری نکنند؛ خودشان باید اقدام کنند.»[28] اما امام جواب نامه آنها را نداد.

سرانجام انجمن در اول مرداد سال 62  در اعلامیه تعطیلی خود را اعلام کردند: « اعلام می‌داریم که از این تاریخ تمامی جلسات و خدمات انجمن تعطیل می‌باشد و هیچ‌یک مجاز نیست تحت عنوان این انجمن کوچک‌ترین فعالیتی بکنند و اظهارنظر یا عملی مغایر تعطیلی نمایند که یقیناً در پیشگاه خدای متعال و امام زمان مسئول خواهد بود.»[29]

محمدحسین رحیمیان از اعضای دفتر بیت امام در خاطراتش می­نویسد: «در اوایل مرداد ماه 1362 بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن، بدون ذکر نام، انجمن حجتیه را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامه­ا ی که از سوی این تشکیلات فرستاده شده بود، مبنی بر اعلام تعطیل فعالیت­ها و جلسه­ هایشان، به عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن، به عرض رسید که انجمن حجتیه اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد که در آن، تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود، امام با تبسم فرمودند: تعطیل، غیر از انحلال است. این که فایده ندارد. اگر فکر می­کنند منظور، آنها هستند این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند کار خودشان را می­کنند.»[30] دو سال بعد از اعلام تعطیلی انجمن، آیت ­الله خامنه ­ای رئیس ­جمهور وقت در مسجد دانشگاه تهران در پاسخ به سوال دانشجویان در رابطه با انجمن گفت: «انجمن حجتیه قبل از انقلاب با انقلاب نبود. بعضی از افرادشان کار فعال ضدانقلابی هم می­کردند، بعضی فقط با انقلاب نبودند ضدانقلابی هم نبودند.  اما آن کسانی که در گذشته جزو انجمن حجتیه بودند اما الان اولا جزو تشکیلاتش نیستند، یعنی جزو انجمن نیستند. ثانیا دلبسته انقلابند، دلباخته انقلابند. من می­گویم اینها خوبند و مثل بقیه مردم از آنها استفاده می­کنیم. اما آن کسی که جزو تشکیلات است، با انقلاب میانه­ ای ندارد، دل­زده­ از انقلاب است، به امام اعتقادی ندارد، ارادتی ندارد، تقلید از دیگران می­کند، برای انقلاب حاضر نیست یک ذره از وقتش را سرمایه ­گذاری کند، می­خواهم سر به تنش هم نباشد، چه انجمن حجتیه باشد چه غیر از آن. این هم نظر بنده»[31]  عبارت «اما آن کسی جزو تشکیلات است…»، نشان می­دهد که به اعتقاد آیت ­الله خامنه ­ای در سال 64 هنوز تشکیلات فعال بوده است. هشدارهای امام پس از تعطیلی ظاهری انجمن درباره خطر فعال بودن و نفوذ آنان در نهادهای حکومتی نیز نشان از فعال بودن انجمن می­دهد. منتجب­ نیا نماینده سه دوره اول مجلس، در رابطه با هشدار امام نسبت به خطر نفوذ انجمن در دستگاه­های دولتی می­گوید: «در دوره دوم مجلس وقتی که در کمیسیون امور دفاعی، اساسنامه ستاد پاسداران انقلاب را به تصویب رساندیم اجازه خواستیم با امام ملاقات کنیم. اعضای کمیسیون یعنی دکتر حسن روحانی، مرحوم شهید محلاتی، بنده، آقای مهندس طیب و جمع دیگری حدود ۱۲ نفر بودیم. امام در فرمایشات خود در مورد انجمن حجتیه فرمودند به این تشکیلاتی که مدعی است ما طرفدار  امام زمان(عج) و منتظر ظهور حضرت هستیم به هیچ‌وجه اجازه ورود به نیرو‌های مسلح ندهید. فرمودند اگر از این گروه یک نفر از آن‌ها در مجلس باشد مجلس را خراب می‌کند؛ اگر یک نفر از آن‌ها در کمیسیون باشد کمیسیون را خراب و اگر یک نفر از آن‌ها در دولت باشد دولت را خراب می‌کند. بعد امام رو کرد به ما و گفت من به شما تکلیف می‌کنم اگر کسی از این انجمن مسئولیت کلیدی دارد او را برکنار کنید و نگذارید خطر ایجاد کند. این‌ها برای انقلاب خطرناکند.»[32]

هشدارهای امام خمینی در مورد انجمن حجتیه

هشدارهای امام درباره خطر نفوذ انجمن حتی تا اواخر عمرشان ادامه داشت. ایشان در اوایل سال 67 در نامه­ای خطاب به فقهای شورای نگهبان می­نویسد: «حواستان را جمع کنید که نکند یک­مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ­ها همه چیزتان را نابود کرده­اند. من به شما آقایان علاقمندم ولی لازم می­دانم گاهی که مسئله­ ای را می­بینم تذکر دهم.»[33] طبق این نامه امام 5 سال بعد از آنکه انجمن تعطیلی خود را اعلام کرده است، قائل به فعال بودن انجمن است و حتی به فقهای شورای متذکر می­­شود. امام یکبار دیگر در سال 67 در میلاد امام زمان در مورد نگاه­ های مختلف انحرافی در مورد مهدویت صحبت کردند که البته آنجا اسم از انجمن نیاوردند، ولی می­گویند یک عده ­ای بودند که مدام دم از حضرت می­زدند ولی نشسته بودند.[34] چند ماه بعد مجددا به صراحت در منشور روحانیت، امام لفظ «حجتیه ­ای­ ها» را به کار برده و می­نویسند «دیروز حجتیه­ ای ­ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی­ تر از انقلابیون شده­ اند.»[35]

پی نوشت:

[1]-  خاطرات علی­اکبر ناطق نوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص109

[2]-  عالم جاودان استاد شهید مرتضی مطهری (یاران امام به روایت ساواک، کتاب 31)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص235

[3]- از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه، حیدر رحیم­پور، طرح فردا، چاپ دوم، 1388، ص35

[4]-  همان ص91

[5]- درسنامه انجمن حجتیه، رضا اکبری آهنگر، موسسه راهبردی حق پژوهی، ص13

[6]- تاریخچه و تفکرات انجمن حجتیه، اکبری آهنگر رضا، سوره مهر، ص27

[7]- همان، ص28

[8]-  شناخت حزب قاعدین زمان، عماد الدین باقی، ص73

[9]- همان ص45

[10]- جریان­ها و سازمان­های مذهبی، رسول جعفریان، نشرعلم، چاپ سیزدهم، ص531

[11]- در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 282-292

[12]- صحیفه امام، ج2، ص299

[13]- خاطرات آیت­الله محمدعلی گرامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص358و403

[14] – صحیفه امام، ج2، ص299

[15]- زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد، حسن جلالی عزیزیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص279-280

[16]- دروس معارف الهیه، درس 8

[17]- دروس معارف الهیه، درس 39

[18]- خاطرات منتظری، انتشارات اندیشه ناب، ص213

[19]- صحیفه سجادیه، ص12

[20]- درسنامه انجمن حجتیه، ص۲۴۱

[21]- خاطرات محمد پیشگاهی ­فرد، ص66

[22]- ماهنامه عروه الوثقی، شماره 85

[23]- روزنامه روزگار، ش۱۵۶۴، ۲/۵/۱۳۹۰، ص۸

[24]- پایگاه اطلاع رسانی جماران، شماره خبر 836746

[25]- انقلاب اسلامی و مردم مشهد، ص207

[26]- همان

[27]- صحیفه امام، ج17، ص533

[28]- آرامش و چالش، خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم ، ص146

[29]- روزنامه اطلاعات، 22/4/1362

[30]- در سایه آفتاب، موسسه پاسدار اسلام، ص229

[31]-  جزوه پرسش و پاسخ 3، ریاست محترم جمهوری در جمع دانشجویان مسجد دانشگاه تهران، 14/12/64، ص 26

[32]- روزنامه شرق، 4/5/93

[33]- صحیفه امام، ج21، ص579

[34]- صحیفه امام، ج21، ص 13

[35]- صحیفه امام، ج21، ص278

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=62942

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!