به گزارش پایگاه خبری مفاز، فرقه ادونتیسم در زمره فرقههای هزارهگرا دستهبندی میشود (ویلسون، ۱۳۸۶: ۹۰) و بر اساس تاریخپنداری و بیان تاریخ خاص از جانب مؤسس آن برای ظهور مجدد و رجعت عیسی مسیح در اواسط قرن نوزدهم به وجود آمد.
مؤسس این نهضت «ویلیام میلر» (۱۷۸۲-۱۸۹۴) نام دارد. او کشاورزی انگلیسی بود که با وجود نداشتن تحصیلات رسمی، تمام نوشتههایی را که در اختیار داشت خوانده بود. او در ابتدا شکّاک و بیدین شد، اما در سن ۳۴ سالگی با انجام تعمید، تغییر مذهب داد و در ردیف جماعت روحانیون باپتیست (تعمیددهنده) قرار گرفت (مولند، ۱۳۶۸: ۴۳۴).
در حقیقت ادونتیسم را باید انشعابی از «باپتیستها» محسوب کرد. ویلیام میلر پس از تغییر مذهب، شروع به خواندن کتابهای «دانیال» و «مکاشفات یوحنّا» کرد و به این نتیجه رسید که مسیح به زودی خواهد آمد. میلر معتقد بود این امر به دنبال رستاخیز و تأسیس هزاره یا سلطنت خدا بر روی زمین تحقق خواهد یافت و در پایان آن، رستاخیز دوم و داوری به وقوع خواهد پیوست (Marthaler, 2000: 135).
میلر با توجه به فرازهایی از کتاب مقدس و محاسبات عددی مخصوصی که انجام میداد، بازگشت مسیح را در زمانی بین ۲۱ مارس ۱۸۴۳ و یا حداکثر ۲۲ اکتبر ۱۸۴۴محاسبه نمود (رسولزاده، ۱۳۸۹: ۳۳۳). فرازهایی که میلر در کتاب مقدس بیشتر مورد نظر و توجه خویش قرار داد، فرازی از رساله دوم پطرس و بخشی از کتاب دانیال بود.
میلر از سال ۱۸۳۱ این نتیجهگیری خود را منتشر ساخت و اوّلین موعظهاش را در این سال ایراد کرد. موعظۀ او ظاهراً قانع کننده بود؛ چون بیش از هفتصد کشیش از فرقههای گوناگون او را به منابر خود دعوت کردند و به او کمک نمودند تا این سخن را تبلیغ کند (جو ویور، ۱۳۸۱: ۲۷۳). او در کلیساهای تعمیدی، کانگرگیشنالیسم و متدیست دربارۀ این موضوع سخنرانی کرد و در سال ۱۸۳۴ به عنوان یک واعظ در کلیسای تعمیدی پذیرفته شد.
در نتیجۀ سخنرانیهای او، بسیاری از مردم تغییر کیش دادند و روزبهروز بر شمار پیروان وی افزوده شد. مجلات و روزنامههای بسیاری به دست طرفداران او منتشر شد؛ از جمله مجلۀ ویژۀ این نهضت با نام نشانههای زمان موعود که در سال ۱۸۴۰ در شهر بوستون آغاز به کار کرد. این مجله بعداً به منادی ظهور تغییر نام داد. با نزدیک شدن به زمان اعلام شده از جانب میلر، شور و اشتیاق فراوانی در میان منتظران پدیدار شد.
آن سال بسیاری از مردم که در حالت انتظار شدید به سر میبردند، اموال خود را فروخته یا از آن صرفنظر کردند. روز موعود (۲۱ مارس ۱۸۴۳) از راه رسید، ولی آرزوها تحقق نیافت (مولند، ۱۳۶۸: ۴۳۴). میلر و پیروانش ۲۲ اکتبر ۱۸۴۴ را به عنوان تاریخ دوم برای ظهور تعیین کردند.
در زمان تغییر وقت رجعت مسیح به سال ۱۸۴۴، تا یک میلیون نفر از مردم جماعتهای خود را رها کردند (جو ویور، ۱۳۸۱: ۲۷۳). ادونتیستها بهرغم استهزای رقبای خود، دست به یک رشته مبارزات تبلیغی احیاگرانه زدند، ولی بار دیگر آنان دچار یأس و نومیدی شدند؛ زیرا در تاریخ دوم نیز رجعتی صورت نگرفت. بازنگشتن مسیح منجر به آن شد که در کنفرانس سالانه، معتقدان ظهور این روز را روز «ناامیدی بزرگ» نام نهند (Richard .A, 2000: 13).
بسیاری از پیروان میلر و حتی خود او دچار سرخوردگی شدند. میلر در یک عذرخواهی در سال ۱۸۴۵ پذیرفت که محاسبه در تعیین روز بازگشت مسیح اشتباه بوده و اظهار داشت دیگر در آینده از چنین پیشگوییهایی خودداری خواهد کرد. پس از این بحرانها عده زیادی از معتقدان، کلیساهای خود را بهطور کلی ترک کردند، برخی نیز از کلیساهای خود اخراج شدند و خود میلر هم از سوی کلیسای تعمیدی تکفیر شد. از اینرو آنها مجبور شدند تشکیلاتی مخصوص به خود ایجاد کنند. پیروان میلر در سیاست، طرفدار کانگریگیشنالیسم، در تعمید طرفدار کلیسای تعمیدی(باپتیست) و در دکترین و اعتقادات، پروتستان افراطی با تمایلات شدید مکاشفهای شدند (مولند، ۱۳۶۸: ۴۳۵).
ایجاد فرقۀ شاهدان یهوه بر اساس بیان تاریخ خاص برای ظهور منجی موعود
یکی دیگر از فرقههایی که عامل ذکر تاریخ ظهور، نقش عمدهای در پیدایش آن داشته است، فرقۀ مسیحی «شاهدان یهوه» است. مؤسس این فرقه، چارلز راسل نام دارد. او پس از محاسبات بسیاری که در سال ۱۸۷۶ انجام داد، به این نتیجه رسید که مسیح موعود در سال ۱۸۷۴ به صورت نامرئی به زمین بازگشته است (عمر حماده، ۲۰۰۳: ۲۰).
شاید بتوان این پیشگویی را سنگ بنای اصلی تشکیل فرقۀ شاهدان یهوه دانست و از سوی دیگر، نقطۀ شروع شقاق میان مسیحیت و شاهدان یهوه برشمرد. راسل علاوه بر پیشگوییِ ظهور عیسی(ع)در سال ۱۸۷۴، در سال ۱۸۸۰ مدعی شد که در سال ۱۹۱۴ سلطنت خدا بر روی زمین شروع خواهد شد (گروه نویسندگان، ۱۳۸۸: ۲۵). از اینرو این تاریخ در نزد شاهدان یهوه اهمیت خاصی دارد. آنها معتقد بودند که در این سال عیسی مسیح به عنوان پادشاه در دولت آسمانی خداوند شروع به حکومت خواهد کرد (Richard .A, 2000: 367).
پس از راسل، رادر فورد _ جانشین وی _ نیز تاریخ اعلام شده از سوی راسل را تأیید کرده و آن را خدشهناپذیر دانست. دیدگاه چارلز راسل بر این بود که در سال ۱۹۱۴ جنگ آرماگدون صورت خواهد گرفت و با پایان آن، ملکوت خدا بر روی زمین آغاز خواهد شد. اما پس از آنکه پیشگویی مذکور تحقق نیافت، مجدداً تاریخهای دیگری برای آن اعلام شد. پس از ۱۹۱۴، سال ۱۹۱۸ به عنوان تاریخ جدید اعلان شد و تأکید گردید که در این سال، تمامی کلیساها و اعضای آنها از بین خواهند رفت. حتی رادر فورد در اینباره اعلام کرد که تا پایانِ همهچیز، چند ماه بیشتر فرصت باقی نمانده است (رحمه، ۲۰۰۱: ۲۳-۲۴). این تاریخ مجدداً اصلاح شد و سال ۱۹۲۵ جایگزین گردید و به عنوان سال آغاز سلطنت خداوند مشخص شد.
رادر فورد در این باره گفت: «ما توقع داریم که سال ۱۹۲۵ هنگامۀ بازگشت ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دیگر انبیای قدیم باشد.» وی همچنین این سال را سال برانگیخته شدن مردگان از قبر و بازگشت آنها به زندگی دانست (همو) و بر این باور بود که در میان آنها افرادی کامل خواهند آمد که رؤسا و حاکمان زمین میشوند (همو: ۲۰۱). اگر چه همچنان شاهدان یهوه بر این امر تأکید میکنند که عیسی مسیح در سال ۱۹۱۴ و به طور نامرئی به زمین بازگشته و بر تخت پادشاهی الهی خود تکیه زده است، اما «جامعه برج دیدبانی» (the Watchtower society) در اول نوامبر ۱۹۹۵ از این ادعای خود مبنی بر اینکه پایان دوران _ یعنی وقوع جنگ آرماگدون و ایجاد بهشت _ در نسل سال ۱۹۱۴ روی خواهد داد دست کشید و اکنون شهود یهوه بدون اعتقاد به افق زمانی خاصی برای پایان دوران و اعتقادات و انتظارات هزارهای خود، به حیات خویش ادامه میدهند (Richard .A, 2000: 364).