2

ناکامی فرقه فناناپذیران با مرگ مادر

  • کد خبر : 65188
  • ۱۰ تیر ۱۴۰۳ - ۸:۳۹
ناکامی فرقه فناناپذیران با مرگ مادر
آکاش کاپور در کتاب (Better to Have Gone) ای کاش رفته بودم، ماجرای شهر اورویل، «اجتماع داوطلبانه‌‏ای» در جنوب هند که در سال ۱۹۶۸ بنیان نهاده شد، را بیان می کند.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، شهر اورویل فکر بکر دوشیزه‌‏ای فرانسوی به نام بلانش آلفاسا بود که نزد پیروان معنوی‏ اش به «مادر» شهرت داشت. او ادعا می‏‌کرد که از سری اوروبیندو، رهبر مذهبی‌‏اش، «یوگای انتگرال» آموخته که می‏‌تواند موجب «تغییر سلولی» شده و دستِ‌آخر فناناپذیری را نصیب پیروانش کند. او می‏‌خواست شهر اورویل (که نامش هم اشاره‏‌ای به سری اوروبیندو داشت و هم یادآور کلمۀ فرانسوی toaurore به معنیِ سرآغاز بود) خانۀ یوگای انتگرال و خاستگاه نسل آیندۀ مردان و زنانی فناناپذیر و «مافوق ذهن بشر» باشد.

ظاهراً «مادر» تمایلات استبدادیِ رهبران واقعی فرقه‌‏ها را نداشته، اما تعلیماتش همان تعصبات فرقه‌‏ای را در پیروان برمی‌‏انگیخته است. وقتی او، پس از گذشت پنج سال از تأسیس اورویل، در ۹۵‌سالگی درگذشت و نتوانست به وعدۀ خود مبنی بر تغییر سلولی جامۀ عمل بپوشاند، خشم اجتماع نوپای اورویل را فراگرفت.

یکی از نخستین اعضای این اجتماع به کاپور می‏‌گوید «او هرگز به ما نگفته بود ممکن است روزی بدنش را ترک کند. من خیلی متأثر شدم. راستش را بخواهید هنوز باور نکرده‌‏ام». گروهی از معتقدان ستیزه‏‌جویِ «مادر» تحت عنوان «کولکتیو» برای حفظ و استمرار دیدگاه‏‌های او مدرسه‏‌ها را بستند، کتاب‏‌های کتابخانۀ شهر را سوزاندند، سرهایشان را تراشیدند و اعضایی را که تصور می‏‌کردند به‌قدر کافی مؤمن نیستند بیرون کردند.

کاپور و همسرش در اورویل بزرگ شدند و او کتاب تاریخ این اجتماع را با ماجرای داین ماس، مادر همسرش، و معشوق او جان واکر به هم می‌‏آمیزد -این دو نفر ازجمله نخستین ساکنان اورویل بودند که قربانیِ، به قول کاپور، «جست‌وجوی کمال» شدند. در اوایل دهۀ هفتاد میلادی، داین هنگام کمک به ساخت «معبد مادر»، که ساختمان مرکزی اورویل بود، از بلندی به‌طرز فجیعی سقوط کرد. او به احترام تعالیم «مادر» از درمان بلند‏مدت سر باز زد و بر تغییر سلولی متمرکز شد. او دیگر هرگز نتوانست راه برود. هنگامی‌که جان به مرض انگلی وخیمی مبتلا شد، او هم از درمان پزشکی طفره رفت و درنهایت جان خود را از دست داد. داین بلافاصله پس از این حادثه خودش را کُشت به امید اینکه، در جهان ابدی، به جان و «مادر» برسد.

کاپور، به گفتۀ خودش، هم به ایمان بدگمان است و هم به آن رشک می‏‌برد؛ «به جانب خرد» تمایل بیشتری دارد، ولی تصور می‏‌کند تردید او شاید نشانگر ضعف قوۀ تخیل باشد. اگرچه او اذعان می‏‌کند که وفاداری داین و جان به باورهای معنوی ‏شان آن‏ها را به کُشتن داد، هنوز نمی‏‌تواند بگوید که ایمانشان بی‏‌مورد بوده است. او معتقد است که تزلزل‏‌ناپذیری باور آن‏ها «تحسین‏‌آمیز و حتی والا» بود. و، درعین‌حال که از خشک‏‌مغزیِ غالب در اورویل منزجر است، ایثار نخستین پیروان آن را ارج می‌‏نهد.

کاپور در نهایت، اورویل از انقلاب فرهنگی‌‏اش جان سالم به‌‏در برد. طغیان خشونت‌‏بار «کولکتیو» فروکش کرد و اجتماع تحت مدیریت دولت هند درآمد. کاپور و همسرش، بعد از گذشت نزدیک به بیست سال، برای زندگی به آنجا بازگشتند. هرچند که شاید اورویل، پنجاه سال بعد از تأسیس ش، آن «شهر آرمانی» فناناپذیران که «مادر» پیش‏‌بینی کرده بود نباشد، اما کاپور معتقد است که این شهر هنوز گواهی است بر فداکاری نخستین ساکنانش. «من افتخار می‏‌کنم که، به‏‌رغم مصالحه‌‏ها و سازش‏‌هایِ ناگزیر، موفق شدیم جامعه‏‌ای -یا دستِ‌کم امید پیدایش جامعه‌‏ای- را بنا بگذاریم که به‌نوعی برابری‏‌طلب است و می‌‏کوشد از مادی‏‌گراییِ کنونی که جهان را محاصره کرده است فراتر برود».

تصویری که کاپور از اورویلِ امروز به دست می‏‌دهد بسیار کلی است و بااطمینان نمی‌‏توان گفت که این شهر ۳۳۰۰نفره چقدر موفق است یا اینکه آیا یوگای انتگرال در موفقیتش نقش اساسی داشته است یا خیر (کشور نروژ، بی‌‏آنکه از حکمت جادویی پیشوایان معنوی بهره‏‌مند باشد، فهمیده است که چطور می‌‏توان «به‌نوعی برابری‏‌طلب» بود). سوای اینکه ستایش کاپور از یقین معنوی اسلافش را بپسندیم یا نه، این‏گونه به نظر می‌‏رسد که شکوفایی اورویل، نه به دلیل این یقین معنوی، بلکه به‌‏رغمِ آن حاصل شده است.

آنچه درنهایت اجتماع اورویل را از بلاهت فرقه‌‏ای و انفجار درونی نجات داد نه ایمان بود نه دیدگاه استبدادیِ «مادر»، بلکه کثرت‌‏گرایی، رواداری و «مصالحه‌‏ها و سازش‌‏های» خفیف زندگیِ مدنی بود. در نظر کسانی که دور از اورویل زندگی می‏‌کنند کثرت‏‌گرایی و رواداری اموری بدیهی‌‏اند، ولی در آمریکای عصر اینترنت چندان هم این‏گونه نیست. رسانه‏‌های اجتماعی فضاهای سیاسیِ مستقل و بسیار مناسبی را برای رویش و انتشار افکار افراطی و واقعیت‌‏های جایگزین فراهم آورده‌‏اند.

پی نوشت: زوئی هلر (Zoe Heller) روزنامه‌نگار و نویسندۀ انگلیسی – ترجمه عرفان قادری – انتشارات ترجمان علوم انسانی

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=65188

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!