به گزارش پایگاه خبری مفاز، در تحلیل شیطان پرستی جدید، چهار محور اساسی باید مورد کاوش قرار گیرد که عبارت است از: 1. بزرگنمایی عهدین (انجیل و تورات) از شیطان 2. نقص و ناکارآمدی مسیحت در غرب 3. دینستیزی نظام سرمایهداری 4. خلأها و نواقص نظام تمدن غرب. هرکدام از این چهار بخش اگر نادیده گرفته شود، تحلیل شیطان پرستی مدرن ناقص خواهد بود.آنچه برای فهم این جریان به تحلیل و کاوش کمتری نیاز دارد، دو محور زیر است: 1. نمادهایی که امروزه در خدمت این مسلک قرار گرفته است 2. ظواهر و پوشش (مد لباس و مو) که با نام این جریان شهرت یافته است.
متأسفانه در کشور ما جلسات نقد شیطان پرستی هیچگاه ضابطه مند و هوشمندانه برگزار نشده است، کسانی که قصد نقد این فرقه را داشته اند، بیشتر به تبلیغ این جریان دامن زده اند؛ نه نقد و آسیبشناسی صحیح، علت این است که بیش از آنکه به ایدئولوژی شیطانگرایان بپردازند، به توضیح نمادها پرداختهاند و از قضا این همان کاری است که شیطان پرستان میخواهند، توضیح نماد و تفسیر آن، توصیف است نه آسیبزدایی، ناقدان این جریان (که اتفاقأ دلسوزانه این کار را کردهاند) همواره در کشور ما یا به مد لباس و مو گیر دادهاند و یا به رمزگشایی از نمادهایی پرداختهاند که اصالتاً از آن شیطان پرستان نبوده است.
کسانی که قصد مبارزه با شیطان پرستی از طریق نمادها را دارند، باید در باب نمادها سه نکته اساسی را مورد توجه قرار دهند، غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شوند:
اول این که جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیینها و مسلکها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان پرستی مشهور شده، متعلّق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کردهاند، هدف از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیینشیطان پرستی و تثبیت آن و اعتماد بخشی به یاران شیطان است.
پارهای از این نمادها در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلّق به شرق است؛ چنانکه «آنتوان لاوی» در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگیها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب میآیند، همان شیطان معرفی میکند، بعضی از نمادهای ماسونها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است.
هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنّتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزّا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی میکند.
استفاده ابزاری از نماد شیطانی در جهت خوی استکباری
دوم اینکه؛ نمادها لزوماً معنای واحد ندارند، علّت این است که فرهنگهای مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ـ البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود ـ دادهاند و به مرور این فرآورده جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.
نکته سوم اینکه؛ چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوّع، قدرتی بیبدیل محسوب میشود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیینها به شیطان پرستی، تلاش غیر مستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور از نمادهای شیطان پرستان، نمادهایی است که امروزه شیطانگرایان به سود خود استخدام کردهاند، آنچه نباید از آن غفلت شود، این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضد دینی و ضد توحیدی ایفای نقش میکند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
از سوی دیگر آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرشهای مؤسس این جریان در باب جهانبینی و هستی شناسی است، «آنتوان لاوی» که شخصیت مطرح جریان شیطانی است و سهم زیادی در پیریزی این بنای ضد دینی داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شیطان پرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حیث نرم افزاری این جریان را تقویت کرده و به مرز قبول نزدیک کند.
حجتالاسلام حمزه شریفی دوست، مدیرگروه عرفانهای نوظهور نهاد رهبری در دانشگاهها در گفتگو با فارس(1391)