1

فرقه گرایی و هویت ملی؛ بررسی آثار جریان های فرقه ای بر مقوله هویت

  • کد خبر : 46130
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۸:۴۵
فرقه گرایی و هویت ملی؛ بررسی آثار جریان های فرقه ای بر مقوله هویت
به همان میزان که فرقه ها در سطوح جامعه به توسعه حلقه مریدان پرداخته و گسترش فرایند جذب را در دستورکار قرار دهند ، هویت ملی نیز با خطر تهدید مواجه خواهدشد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از مهم ترین و شاید مغفول مانده ترین مباحث فرقه شناسی ، بررسی آثار فرقه گرایی برهویت ملی است . این حوزه که یکی از جدی ترین دغدغه های مقوله مدیریت جریان های فرقه ای محسوب می شود ، با وجود اهمیت و ابعاد آثار بر حوزه های مختلف ، تا حد زیادی مهجور باقی مانده و آن طور که باید مورد تحقیق، مداقه و مطالعات هدفمند قرار نگرفته است . البته زیست و حیات فرقه ای یا اقلیت های فرقه ای در یک جامعه ، نمی تواند بالذات، بنیان های هویت ملی را مخدوش سازد . این خرده فرهنگ ها در درون هویت کلان و ملی جامعه، رشد و تعالی پیدا کرده و طبقه ای از طبقات اجتماعی یک جامعه تلقی می شوند و عامل تعارض ، فرقه گرایی و رویکرد ارجحیت هویت های فرقه ای و اقلیتی بر هویت ملی است. با عنایت به اهمیت ذاتی مسئله هویت ملی و حوزه های تأثیرگذار بر آن، موضوع نوشتار حاضر به تبیین هویت و چگونگی تعارض فرقه گرایی با آن اختصاص می یابد .

هویت و هویت ملی

پیش شرط ادراک هرچه بهتر این بحث ، فهم مقوله هویت ملی است ، لذا ابتدا به این مهم می پردازیم . هویت در لغت به معنای حقیت و ماهیت و در مفهوم ، پاسخ به سؤال چه کسی بودن و چگونه بودن می باشد. در تعریفی دیگر ، هویت عبارت است از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی ، فرهنگی ، روانی ، زیستی و تاریخی همسان که به رسایی و روایی ، بر ماهیت یا ذات گروه به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دلالت کند و آنان را در یک ظرف زمانی و مکانی معین ، به طور مشخص ، قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه ها و افراد متعلق به آن ها متمایز سازد. در میان انواع گوناگون هویت ، هویت ملی ، همان احساس تعلق و تعهد نسبت به اجتماع ملی و کل جامعه در نظر گرفته شده و می توان گفت ، هویت ملی به این معناست که افراد یک جامعه ، نوعی منشأ مشترک را در خود احساس می کنند .در تعریفی کامل تر ، هویت ملی ، مجموعه ای از گرایش ها و نگرش های مثبت نسبت به عوامل ، عناصر و الگوهای هویت بخش و یکپارچه کننده در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است . یکپارچه کنندگی هویت ، از شاخصه های بسیار مهم و مؤلفه های مؤثر بر روند امنیتی پدیده های اجتماعی، از جمله فرقه هاست . این ویژگی در هویت ، عمیق ترین لایه مکانیزم هویتی است و در صورت مخدوش شدن آن ، دیگر لایه های هویتی نیز مخدوش یا ناکارآمد خواهند شد . ارتباط میان تأثیر جریان های فرقه ای و مقوله هویت نیز بیشتر معطوف بر همین شاخصه می باشد .

هویت ملی و جایگاه مؤلفه دین در دیدگاه شهید مطهری

استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، ضمن رد نظریه دو قرن سکوت که توسط « سرجان ملکم » انگلیسی و دکترعبدالحسین زرین کوب مطرح می شود و « ادوارد براون » نیز به صورت تعدیل یافته بر آن تأکید می کند ، ابعاد گوناگون هویت ایرانی را مورد بحث قرار می دهد . به گفته شهید مطهری ، اسلام برای ایران و ایرانی در حکم غذای مطبوعی بوده که به حلق گرسنه ای فرو رود یا آب گوارایی که به کام تشنه ای ریخته شود. طبیعت ایرانی ، به خصوص با شرایط زمانی ، مکانی و اجتماعی ایران قبل از اسلام، این خوراک مطبوع را به خود جذب کرده و از آن ، نیرو و حیات گرفته است و نیرو و حیات خود را صرف خدمت به آن کرده . شهید مطهری ، هویت را در ابعاد فردی ، جمعی و ملی مورد کنکاش قرار داده و ضمن توجه به همه ابعاد مؤلفه های شکل دهنده به هویت ، جایگاه دین و باورهای اعتقادی را برجسته تر از دیگر مؤلفه ها نشان داده است . ایشان در قالب نظریه « انسان کامل »، تلاش بسیاری کرده تا ویژگی یک انسان مطلوب و کامل را از دیدگاه دین اسلام بیان نماید . برابر چنین بینشی ، هویت فردی در چارچوب دین و اندیشه های دینی ، معنا پیدا می کند. وی معتقد است ، آگاهی های موجود در انسان ، باعث تکامل او به سمت سعادت و خوشبختی است. بر این اساس ، دعوت به خودآگاهی و اینکه خود را بشناس ، تا خدای خویش را بشناسی ، خدای خویش را فراموش نکن که خودت را فراموش می کنی ، سرلوحه تعلیمات مذهب است.

بنابراین در نظرگاه شهید مطهری ، ایمان و باورهای دینی ، جایگاه ویژه ای در هویت فردی به خود اختصاص داده است . در تبیین نگرش استاد مطهری به هویت جمعی ، تورقی در آثار ایشان ، گویای آن است که با رد نظریه های صرف مبتنی بر اصالت فرد یا اصالت جامعه ، بر اصالت تؤامان قائل بوده و بر تأثیر و تأثر فرد و جامعه بر یکدیگر تأکید می ورزد که بر اثر آن ، واقعیت نوینی در جامعه به وجود می آید. شهید مطهری در سطح هویت ملی و عناصر و مؤلفه های سازنده آن بر این باور است که عوامل متعارف زبان ، فرهنگ و سوابق تاریخی و نژادی ، گرچه در مبادی تکوین یک ملت مؤثرند ، اما نقش اساسی و همیشگی ندارند . بدین جهت است که گفته می شود نقش این عوامل ، اصالت نداشته و تنها جنبه عرضی دارد.

از نظر وی برای یافتن مقوم اصلی ملیت و هویت ملی باید بر عنصر مهم تر و اصلی تری چون دین و مذهب تکیه کرد . شهید مطهری در تبیین این عنصر در هویت ملی ایرانی ، رهیافتی دو پایه دارد ؛ از یک سو ، به تبیین دیدگاه اسلام بر اساس مبانی قرآنی در مورد پدیده ملت و ملیت می پردازد و از سوی دیگر، با نگرشی تاریخی ، توجه ایرانیان به اسلام و نقشی را که اسلام در خودیابی ایرانیان داشته ، برجسته می سازد . در میان گرایش های مختلف هویت ملی ایرانی ، استاد مطهری در زمره علما و روشنفکران مذهبی است که بر دو مؤلفه اسلامی و ایرانی هویت ملی تأکید دارد. ایشان بر اهمیت و نقش مذهب به عنوان اصیل ترین عنصر در هویت ملی اشاره و اذعان می نماید و سایر عناصر را در قالب دینی و مذهبی ، معنا و هویت می دهد ؛ پس در نظر وی ، عناصر غیردینی ، نقش ثانوی دارند . از دیدگاه شهید مطهری ، ایرانیان با گرایش به اسلام و بهره گیری از ویژگی های اخلاقی فرهنگ ایرانی ، به بارور کردن فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته و توانستند با تحکیم هویت ایرانی ، به هویت دینی خود نیز معنای جدیدی بدهند . مهم ترین کارکرد و مولود هویت ، ایجاد پیوستگی و همانندی است که شهید مطهری ، از آن به «احساس درد مشترک »یاد می کند. در نگرشی دیگر ، محققان و پژوهشگران ، عوامل تشکیل دهنده هویت ملی را در سه قالب ، دسته بندی می کنند ؛ ارزش های ملی ، ارزشهای اجتماعی و ارزش های دینی . جایگاه ارزش های دینی ، متفاوت از دیگر ارزش ها بوده و از اهمیت خاصی برخوردار می باشد . بنابراین دین ، یکی از عناصر مؤثر و مهم در قوام بخشی به هویت ملی است و نهاد دین ، مهم ترین عنصر فرهنگ. حضور دین ، مایه همبستگی اجتماعی بوده ، با تقویت وجدان در افراد اجتماع ، موجب کاهش هزینه های کنترل اجتماعی می شود و اختلال های اجتماعی را به حداقل ممکن می رساند. در جامعه ای که هویت ملی ، متأثر از هویت دینی گردد و رفتارهای اجتماعی بروز پیدا کند ، قطعاً نظم اجتماعی ، درونی گردیده و مؤلفه های اجباری و حاکمیتی آن کاهش پیدا می کند.

شاخص های مهم بعد دینی هویت ملی عبارت اند از:
• احساس دینداری و اشتراک با دیگران در تعلق به دینی واحد .
• پایبندی به ارزش های بنیادین دینی و فراگیر دانستن آنها.
• دلبستگی گروهی و عمومی به شعائر ، مناسک و نهادهای دینی .
• مشارکت و تمایل عملی به ظواهر و آیین های مذهبی و دینی .

جریان های فرقه ای و هویت ملی

بنا بر آنچه گذشت ، احساس مشترک دینی ، هویت جمعی مشترکی ایجاد می کند و در سایه سار این هویت مشترک ، افراد به تعامل سازنده و هدفمند پرداخته و در تشکیل هویت ملی ، نقش آفرینی می نمایند. حال ، با تولید و تکثیر فرقه های مصنوعی و بشری و در یک روند کثرت گرایانه دینی ، هویت کلان و یکپارچه با تعارض های درونی مواجه شده و هویت های خرد و متکثر از کلونی های متنوع فرقه ای شکل می گیرد که قطعاً منجر به ظهور و بروز شکاف در هویت ملی می گردد.

بنابراین، به همان میزان که فرقه ها در سطوح جامعه به توسعه حلقه مریدان پرداخته و گسترش فرایند جذب را در دستورکار قرار دهند ، هویت ملی نیز با خطر تهدید مواجه خواهدشد . فرقه گرایی از طریق ایجاد و دامن زدن به انواع تضادها ، کشمکش ها و خشونت ها ، نقش مستقیمی در ایجاد بی ثباتی ایفا می کند . خشونت های فرقه ای در اشکال مختلف قابل مشاهده است که از آن جمله اند: ترور ، آدم ربایی ، گروگان گیری ، تخریب و بمبگذاری ، اغتشاشات و ناآرامی های شهری و… . رفتار انحرافی افراد فرقه گرا ، متعصبانه و تجزیه طلبانه است و برخلاف حرکت جامعه در پی تشکیل فرقه ، گروه و دسته ای جدا از هنجارهای معنوی پذیرفته شده جامعه هستند. انحرافات مذهبی به مفهوم رفتارهای خلاف رفتارهای پذیرفته شده جامعه دینی و اصول اساسی یک مذهب – که اکثریت جامعه آن را پذیرفته و در خود نهادینه نموده اند – می باشد ، لذا انحرافات مذهبی و فرقه گرایی به عنوان یکی از موانع اساسی تحقق برقراری جامعه دینی هدفدار ، پویا و آرمانی و علل تضعیف ارزش های بنیادین و حیاتی نظام دینی است . در عین حال ، بر حسب شرایط اجتماعی و تحمیلی آن ، انحرافات مذهبی در جامعه دینی به عنوان تهدید ، آسیب پذیری یا هر دو ، تلقی می گردد و چنانچه در جامعه ای گسترش یابد ، به گسیختگی و پاره پاره شدن آن می انجامد و مانع وحدت و نیرومندی اش می گردد.

در رفتار فرقه ای ، پیروان یک فرقه در تلاشند تا تمام همت خود را برای اجرای شعائر و رسوم اختراعی تشکیلات به کار بسته و همه دغدغه ها ، معطوف به ایفای مسئولیتی است که بر دوش فرد به عنوان عنصر فرقه ای گذاشته شده است. در این وضعیت برای یک پیرو ، آنچه اهمیت دارد ، جهان خود و جهان فرقه است نه جهان تعارضات و تناسبات خارج. اما در رفتار فرقه گرایانه، مهم تر از هر چیزی ، تناسب دایره فرقه با جهان بیرون ، به ویژه دایره اکثریت حاکم است.

فرقه در این نوع رفتار در تلاش است تا تفاوت های خود را با اکثریت ، برجسته کرده و هویت خواهی نماید . بدیهی است ، وقتی مؤلفه هویت خواهی و به تبع آن ، سهم خواهی مطرح می شود ، تعارضات ، برجسته شده و رویکرد سیاسی وارد عرصه فرقه گرایی می گردد . به بیان دیگر ، اقلیت دینی ، پدیده ای اجتماعی و مثبت ، ارزیابی می شود اما اقلیت گرایی دینی ، مقوله ای سیاسی و از جنس تهدید امنیتی به شمار می آید که به واسطه به چالش فراخواندن یکپارچگی و وحدت ملی ، می تواند بسیاری از نظام های سیاسی را از درون دچار مشکل سازد . شاخص های کیفی اقلیت گرایی دینی عبارت اند از : وجود هویت اجتماعی مستقل ، شکل گیری آگاهی جمعی و وجود تلقی منفی نسبت به اکثریت . از نظر ظاهری ، اقلیت گرایی بر شاخص هایی چون وجود تبعیض ، سازمان گرایی، هویت ستیزی، قلت عددی و بالأخره ، حمایت خارجی ، مبتنی است.

امنیت و هویت ؛ امنیتِ هویت

یکی دیگر از قطعات این پازل ، مفهوم امنیت است که در ارتباط با جریان های فرقه ای همواره مطرح بوده و از قضا ، از ارکان اصلی و اساسی شکل گیری و توسعه جوامع انسانی و سطوح مختلف هویتی جامعه نیز تلقی می شود و به همان اندازه که امنیت در اشکال مختلف هویت جامعه بشری ، مؤثر است ، هویت نیز در قوام و پایداری امنیت ، تأثیرگذار خواهد بود . این مهم ، به ویژه در فضایی از اهمیت برخوردار می گردد که بر اساس مکتب امنیتی کپنهاگ ، جامعه ، مرجع امنیت تلقی شده و رویکرد امنیت پایدار بر اساس امنیت جامعه ای با محوریت امنیت هویت تعریف می گردد . امنیت هویت به معنای فقدان دغدغه و نگرانی دولت ، جامعه و کنشگران فردی نسبت به حفظ ویژگی های اساسی و فرهنگی (سنتی) و حس تعلق آن ها نسبت به نظام فرهنگی – اجتماعی می باشد ؛ یعنی شرایطی که در آن ، اخلال و تعارض در مناسبات میان جامعه و فرد با فرهنگ سنتی ایجاد نشده باشد.

طبعاً معنی چنین وضعیتی ، آن است که هویت جمعی در جامعه، مهم است و نگرانی نسبت به بروز اختلاف در ارتباط بین فرد و جامعه با ارزش های سنتی و بومی وجود ندارد. بدین سان باید اذعان داشت که تضمین امنیتِ هویت در جامعه و ایجاد شرایط مناسب برای تحقق آن ، از اهمیتی انکارناپذیر برخوردار است و درست به همین خاطر ، مطالعه و تعمیق در حوزه ها و عناصر مرتبط و مؤثر با آن ، از جمله جریان های فرقه ای ، ضرورتی اجتناب ناپذیر می نماید که هرگونه اهمال و قصور در آن ، چه بسا پیامدهایی جبران ناپذیر در درازمدت در حوزه های کلان اجتماعی مترتب خواهدشد . به این لحاظ، پرداختن به مباحث میان رشته ای و به ویژه مرزهای مشترک علوم اجتماعی و حوزه های تخصصی چون مدیریت جریان های فرقه ای ، به عنوان یکی از ضروریات مطالعات فرقه شناسی می تواند مورد اشاره قرار گیرد .

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=46130

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!