2

فرقه های نامرئی؛ سیری در مطالعات تطبیقی فرقه شناسانه

  • کد خبر : 46313
  • ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۶
فرقه های نامرئی؛ سیری در مطالعات تطبیقی فرقه شناسانه
در مطالعات اخیر آسیب شناسی جریانهای فرقه ای، به ویژه از منظر تحقیقات میان رشته ای، نظریاتی تازه در باب تطبیق گرایی رفتاری فرقه ای به میان آمده است...

به گزارش پایگاه خبری مفاز، پیچیده تر شدن حیات بشری در عصر امپراتوری اطلاعات و ارتباطات، مرزهای بسیاری از مفاهیم و مقولات را دستخوش تغییر و تحولات بنیادین ساخته، امروز دیگر نمی توان مدت زمان زیادی تحت قواعد و چارچوبهای تعریف شده اولیه، فکر و عمل کرد و به روز رسانی – این شاخصه اصلی عصر ارتباطات – همه جا حرف اول را می زند . گاهی به روز رسانیها حائز نکاتی جالب توجه و درمراتبی بالاتر، کشف و شهودهایی تازه می گردند. حوزه فرقه شناسی نیز نه تنها از این قاعده مستثنا نبوده، بلکه شاید به سبب ماهیت و ذات شکافزی فرقه ها، در این راه، پیشرو هم باشد. بدینسان است که در مطالعات اخیر آسیب شناسی جریانهای فرقه ای، به ویژه از منظر تحقیقات میان رشته ای، نظریاتی تازه در باب تطبیق گرایی رفتاری فرقه ای به میان آمده است؛ بر اساس این ایده ها، می توان بسیاری از رفتارهای به ظاهر عادی را بر اساس شاخصه های فرقه گرایی مورد تجزیه تحلیل قرار داد و با تطبیق دادن آنها، چهره ای جدید از فرقه گرایی را در ابعاد کلان به تصویر کشید که پایه اصلی فراگیریشان، «رسانه » و ملزومات آن است.

بررسی این موضوع از رهگذر اشاره به یک مصداق، مناسب ترخواهد بود، لذا در ادامه ، ایده یکی از پژوهشگران نسبتاً مطرح فرقه را در باب «ترامپیسم» (فرقه ترامپ) از نظر می گذرانیم. استیون حسن، شخصی که زمانی از اعضای مصمم فرقه کلیسای اتحاد (مونیسم) بود، اما در پی یک سانحه رانندگی و با دخالت خانواده اش، پس از دو سال و نیم خدمت، موفق به ترک فرقه شد و بقیه عمر خود را صرف مبارزه با کنترل ذهن اجباری وشستشوی مغزی نمود. کتاب فرقه ترامپ (The Cult of Trump) در ۳۲۰ صفحه و به زبان انگلیسی در اکتبر ۲۰۱۹ انتشار یافته است.

تازگی محتوای کتاب و ورود مباحث فرقه شناسی به مطالعه پدیده های سیاسی مهم اخیر جهان، از وجوه متمایز این کتاب اند . به سبب همین ویژگیها، پس از اندک زمانی، نسخه های بسیاری از آن در سطح جهان به فروش رسید و سبب دامن زدن به تنشهای میان موافقان و مخالفان ترامپ گردید.

فرقه ترامپ

در مقابل تمام دیدگاههایی که تا به امروز در باب ارتباط میان مسیحیان انجیلی و ترامپ و به نوعی بهره برداری دوسویه ایندو از یکدیگر برای نیل به اهداف خویش بیان شده، کتاب فرقه ترامپ، نگاهی فراتر و کلان به مسئله ریاست جمهوری و سودای پادشاهی دونالد ترامپ دارد؛ استیون حسن با تجربه چندین سال عضویت در فرقه مونیسم و سالها تحقیق آسیب شناسانه فرقه ها، اینبار بر موضوعی خاص و مهم دست گذاشته که -در صورت باور به فرضیات وی- شاید بتوان آن را کشف یکی ازجالبترین فرقه ها در جهان معاصر به شمار آورد.

حسن با تطبیق شاخصهای فرقه ای و رفتارها و رویکرد ترامپ و هوادارانش، ازفرقه شدن این ارتباط و هواخواهی یاد می کند . وی برای اثبات این ادعا با رویکرد میان رشته ای، از مباحث گوناگونی همچون علوم سیاسی، روانشناسی، جامعه شناسی، فرقه شناسی غربی و …مدد جسته است. حسن در این اثر به افشای روشهای مجاب سازی از طریق تبلیغات و دستکاری ذهنی که توسط ترامپ و بسیاری از حامیان و هوادارانش به کار گرفته می شود، پرداخته. تکرارهای زیاد در عین شفافیت و وضوح، استفاده از صنایع ادبی و حس آمیزی (همچون تشبیه، ساده سازی، توسل به غرایز اولیه ، پرورش ترس و… )، دست یازیدن به روشهای عمدی ایجاد سردرگمی در مخاطبان، تناقض در گفته ها، گازلایتینگ، ایجاد ذهنیت «ما درمقابل شما »، فرافکنی و چندین ترفند دیگر، از آن جمله اند .

او در صفحه xii این فنون را چنین می نامد: «دفترچه بازی رهبر فرقه» . حسن همچنین در کتاب به ویژگیهای شخصیتی ترامپ اشاره دارد و اثبات می کند وی نه تنها واجد شخصیتی نرمال نیست، بلکه از منظر علومی چون روانشناسی و روانپزشکی، شخصیتی بیمار محسوب می شود. او برای اثبات مدعای خود چنین می گوید: «درآوریل ۲۰۱۷ ، گروهی از روانپزشکان ممتاز و متخصصان بهداشت روان، جلسه ای دردانشکده پزشکی دانشگاه ییل تشکیل دادند تا در مورد یک معضل فوق العاده حساس گفتگو کنند : سلامت روان رئیس جمهور ایالات متحده. آنان با آگاهی از شیوه های هدایتگری، اداره تشکیلات، ارتباطات و فعالیتهای دونالد ترامپ به خاطر موقعیت وی به عنوان رئیس جمهور و همچنین به دلیل احساس مسئولیت شدید در راستای آگاه سازی مردم، تصمیم گرفتند تا نظرات خود را در کتابی با عنوان پرونده موردی خطرناک به نام دونالد ترامپ به ویرایش روانپزشک قانونی بندی ایکس.

لی منتشر نمایند. گرچه به دلایلی که مجال بیان آنها نیست از ادامه پژوهشها ونهایتاً تشخیص رسمی بیماریهای رئیس جمهور جلوگیری به عمل آمد، اما نویسندگان شواهد فراوانی یافتند که حاکی از این است که ترامپ نشانگر یک الگوی روا نشناختی نگران کننده و خطرناک است : تمایلات خودشیفتگی، تکانش گری، هذیانها، پارانویا (ترس شدید و بیمارگونه)، بیگانه هراسی، زن ستیزی، عدم توانایی درپذیرش اشتباهات، دروغگویی بیمارگونه و لذت طلبی شدید .»

حسن در ادامه به شاخصهای بسترساز فرقه شدن ترامپ، اشاره می کند. به اعتقاد وی اگر سه مقوله اقتدار ، مرجعیت و رسمیت در یک دوره زمانی در یک فرد، نظریه یا گرایش فکری جمع شود، زمینه بروز آسیبی به نام اقتدار فکری نسبت به آن فرد، نظریه یا گرایش فکری فراهم می گردد که مجال تفکر انتقادی و اجتهادی را سلب کرده و زمینه ساز جمود و تعصب می گردد . حسن بر این باور است که وجود هر سه مقوله مزبور در ترامپ، سبب شکل گیری پیروانی شده که مهمترین عمل و هنرشان تکریم، تقلید و دامن زدن به اقتدار فکری هرچه بیشتر اوست و این امر تا حدی پیش رفته که باعث شده ترامپ حتی در میان برخی از آنان (خواه آگاهانه یا ناخود آگاه، خواسته یا ناخواسته) اعتبار و اقتداری قدسی بیابد» . حسن برای توضیح بیشتر پیرامون نظریه خود به یکی از مفاهیم مورد علاقه اش یعنی شستشوی مغزی می پردازد . به عقیده وی، هیچکس داوطلبانه به فرقه ای نمی پیوندد، بنابراین نتیجه می گیرد که حامیان و هواداران ترامپ باید شستشوی مغزی شده باشند.

شاید این ادعا با توجه به معیارهای مطرح شده برای شستشوی مغزی، زیرسؤال رود اما نویسنده در برداشتی نوین از فاکتورهای معروف شستشوی مغزیِ «رابرت جی. لیفتون »، ادعا می کند که در عصردیجیتال، روند شستشوی مغزی برای اینکه کارایی لازم را داشته باشد، نیازی به جداسازی و حبس (ایزولاسیون) ندارد. وی اظهار می دارد تکیه قربانیان به رسانه های قطبی و تأییدِ متعصبانه/سوگیرانه در الگوریتم های جستجوی اینترنت، می تواند جای محدودیت جسمی را بگیرد. یکی از دغدغه های حسن در آثارش، روشهای خروج است که در کتاب اخیرنیز بدان پرداخته ؛ او مجموعه راهکارهایی را برای درمان ترامپیسم، ارائه می نماید که خنثی سازی کنترل ذهن توسط خود فرد کنترل شونده، از آن جمله است.

حسن معتقد است: «باید کمک شود تا فرد کنترل شونده، فوبیاهای خود را طی سه گام از بین ببرد؛ گام یک باید برای وی توضیح داده شود که فوبیا چیست و چه تفاوتی با ترس منطقی و صحیح دارد . معمولاً هنگامیکه فردی فوبیا دارد، بهانه هایی برای طفره رفتن و اجتناب از محرّک آن می آورد. گام دو، باید با ذکر نمونه هایی توضیح داده شود که چگونه برخی افراد و گروههای مخرّب، هدفمندانه و آگاهانه، فوبیاها را برای کنترل اعضا بر روی آنها نصب می کنند . برای مثال، شاهدان یهوه به پیروان خود می گوید که هرگونه عمل انتقال یا دریافت خون، خلاف کتاب مقدس است و موجب لعن و نفرین ابدی خواهد شد. گام سه، میلیونها نفر از مؤمنان واقعی به ترامپ، مجاب شده اند که او از طرف خدا برگزیده شده تا یک قلمرو پادشاهی مسیحی را در زمین بنا کند؛ پیشگویی ای که او باید به اتمام برساند وگرنه وقایع وحشتنا کی برای کشور آمریکا و سیاره ما اتفاق خواهد افتاد . درمرحله آخر، باید به فرد کنترل شونده کمک شود تا نقاط مثبت بین افکارش و دانش جدیدی که بدان رسیده را به یکدیگر وصل کند تا بفهمد اگرچه فوبیاها گاه عمداً در ذهن فرد کاشته می شوند، اما می توانند از بین رفته و درمان شوند . برای مثال، در مورد ترامپ، فرد را به این آگاهی برسانیم که جهان بدون او به پایان نمی رسد. و مسیحیان می توانند با مردم نژادها، فرهنگها و ادیان مختلف با مسالمت زندگی کنند».

حسن به راهکار قانونی نیز اشاره کرده و از الزام قوه مقننه آمریکا برای تعریفی قانونی از « نفوذ نا روا » سخن به میان آورده است تا نظام قضایی را جهت پیگرد قانونی دستکاران ذهنی که از هیچ اصول اخلاقی ای پیروی نمی کنند – از جمله رهبران فرقه ها- هدایت کند. نگاه حسن در این کتاب، کلان است؛ به اعتقاد وی هررابطه ای می تواند شبیه روابط فرقه ای باشد، بنابراین همه چیز، از حزب کمونیست چین گرفته تا پایگاه ترامپ، کلیسای اتحاد و مسیحیت اوَنجِلیکال نیز واجد این شرایط است.

تکیه گاه حسن در استتناج هایش، امپراتوری رسانه ها و نقش آن در مغزشویی نوین است که از آن تحت عنوان جنگ نسل چهارم یاد می کند؛ وضعیتی که در آن، تبلیغات به منظور تضعیف و مشروعیت زدایی از نهادهای سیاسی، دشمنان ایدئولوژیک و هنجارهای گفتمان مدنی وحکومت داری طراحی شده است و از چندین بازیگر بد ازجمله فرقه « خانواده » (یک گروه مسیحیِ اِوَنجِلیستی مرموز با نفوذ سیاسی بالا در ایالت واشنگتن) نیز نام می برد که از پدیده ترامپ برای پیشبرد برنامه های کاملاً ضد دموکراتیک -تئوکراتیک خود بهره می برند. به این ترتیب، از زاویه ای متفاوت به ارتباط مسیحیت اوانجلیکی و ترامپ می نگرد و بینشهای تازه ای در مورد نیرنگهای آگاهانه قطبی سازیِ ترامپ و متحدانش ارائه می نماید که عزمشان را برای تضعیف، تخریب و نهایتاً تغییر در مبانی و بنیادهای نهادی ومفهومی از « جمهوریت » جزم کرده اند.

کلان نگری

صرفنظر از انگیزه نویسنده و درستی یا نادرستی تئوری اش، این کتاب حاوی نکته ای ارزشمند است؛ کلان نگری به مقولات فرقه ای. شاید تا به امروز بیشتر بینشها در مطالعات فرقه شناسانه بر پایه مشاهدات موردی و بررسی فرقه هایی با چارچوب تشکیلاتی خاص، رقم خورده، اما اکنون افقهایی تازه در این حوزه گشوده شده که امکان بررسی و تحلیل های کلان را فراهم می آورد؛ تحلیل هایی که عمق خطر و نفوذ فرقه گرایی و اندیشه های فرقه گرایانه را یادآورمی گردد. اگر اندیشه های حسن درست باشند، بسیاری از پدیده های تاریخی و معاصر را باید مبتنی بر شاخص های فرقه گرایی دانست و این مقوله را اثرگذارترین موضوع در رقم خوردن کلیدی ترین تحولات حیات بشری.

با این دیدگاه می توان از سالها حیات نامرئی فرقه ها و چنبره نهانشان بر حوزه های اجتماعی، سیاسی و… سخن گفت و هزاران مرید و اعضای فرقه -نا آگاه و ناخواسته – را در جهان فرض کرد. مطالعات میان رشته ای و تمرکز بر اهمیت سلطه رسانه در عصر فناوری اطلاعات، درهای تازه ای به روی تحقیقات پژوهشگران و نظریه پردازان باز کرده که دیدگاههای چارچوب بندی شده پیشین را نقض و قواعد را بازتعریف می کند. فرقه ترامپ، نمونه خوبی در این زمینه است؛ چرا که نه فقط امریکا، که کل جهان متأثراز آن است و معادلات جهانی را دستخوش تحولاتی بزرگ ساخته. تا به امروز تحلیلهای زیادی در خصوص ارتباط وحمایت مسیحیت اوانجلیکی از ترامپ، ارائه شده اما نگاه کلان به این قضیه و فراتراز بهره برداریهای متقابل ترامپ و مسیحیت اوانجلیکی از یکدیگر، حائز مفهومی مهمتر است؛ فرقه گرایی خزنده، تهدیدی علیه استقلال فکر و هویت بشریت می باشد که به استدلال افرادی چون حسن ، به مدد دانش روا نشناختی وغول رسانه، میسر شده تا سرکردگانی چون ترامپ، به صورت نامرئی و تحت لوای مشروع و بهنجار، اذهان عمومی را تسخیر کرده، هوادارانی چشم و گوش بسته پرورش دهند و دامنه فرقه نامرئی خود را با درنوردیدن مرزهای جغرفیایی ، فرهنگی و حتی اعتقادی- مذهبی، نامحدود سازند.

در این بررسی باید به یک بُعد دیگر نیز توجه داشت؛ تعاملات فرقه ها در ساحات کوچک و کلان با یکدیگر ، دستکم در مورد اخیرقابل ارزیابی است. مسیحیت اونجلیکالی به عنوان فرقه ای در بستر مسیحیت با ماهیت و اهداف بزرگی چون سیطره بر جهان (باور به آرماگدون)، فرقه ترامپ را می پرورد تا ذیل سایه این کلان فرقه نامرئی، مطامع خویش را پیش برد و از طرفی متأثر از رفتارهای همین اَبَرفرقه است. فرقه ترامپ ، جهانی را تحت الشعاع خود قرارداده و خود محتاج به حمایت – مادی و معنوی- اونجلیک هاست و درست در همین نقطه است که هزارتوی فرقه ها رخ می نمایاند و ائتلافات نامحسوس گاه و بی گاهشان در تحولات اجتماعی، علت دار می شود.

با این نگاه، شاید دهها ابرفرقه نامرئی به سرکردگی افرادی – شناخته شده یا ناشناخته – بر شرق و غرب عالم و به تعبیر بهتر، اذهان مردم سیطره دارند که همه در یک ویژگی، مشترک هستند؛ سودای قدرت مطلق و کمالگرایی. درآمیخته شدن فرقه ها با حوزه سیاست ، اقتصاد و فرهنگ نیز از همین جا آب می خورد و به همین خاطر است که از نفوذ مسیحیت اونجلیکی در سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده سخن به میان می آید. شاید از نظرگاه منتقدان ، این نگرش اغراق آمیز محسوب شود اما دست کم تلنگری است برای فرا رفتن ازکلیشه ها و اندیشیدن در فضای فکری تازه. نگرانی اندیشمندان بابت قدرت رسانه ها و مرزهای آن، دغدغه ای مهم است که شاید آنطور که باید جدی گرفته نشده که البته در همین عدم جدیت نیز دست رسانه های جهت دهنده به افکار دخیل است! رسانه ها بازویی برای فرقه گرایی در سطوح خرد و کلان و رشد و نمو هزارتوی فرقه ها شده اند و صدالبته می توانند کارکرد فرقه زدایی نیز داشته باشند.

این نگرش گردانندگان است که تعیین کننده خواهد بود و تا زمانی که نسبت به ابعاد، آثار و تبعات وعمق و دامنه تأثیر و تأثرات فرقه ها و رسانه، مطالعاتی درخور صورت نپذیرد ، در نقش بازویی خویش باقی خواهند ماند. به هر روی، حیات بشری طی دهه های اخیر و به ویژه پس ازشکل گیری شبکه های اجتماعی، دستخوش تحولات اساسی گشته و امروز باید بیشتر در مسیر مطالعات میان رشته ای گام برداشت تا به تحلیل هایی نزدیک به واقعیت دست یافت.

تحقق مفهوم «دهکده جهانی» و «جهانی شدن» با ایجاد بسترهای لازم برای تئوری -شاید اغراق آمیز – حیات فرقه های نامرئی و کلان درارتباط مستقیم قرار دارد و امروز دیگر نمی توان فرقه ها را تشکیلاتی در کمونهای بسته با لباسهای یکدست و آیینهایی خاص، ارزیابی کرد. تکثرگرایی، این رهاورد جهانی شدن – با ریشه های سرمایه داری – فرقه هایی کلان شکل داده که شکار هویت و استقلال اندیشه انسانی را هدف قرار داده اند. فرقه ترامپ، یک نمونه از این مورد است و شاید بررسی های بعدی پژوهشگران، ماهیت برخی دیگر در شرق و غرب را نیز عیان سازد و صدالبته یک حقیقت دیگر؛ پیچیده تر شدن پیچیدگیهای حیات بشری و هزار داستان نهفته در پس هر ماجرا.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=46313

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!