به گزارش پایگاه خبری مفاز، آیا رویکردهای دینی دهههای ۶۰ و ۷۰ با رویکرد دینی امروز نویسندگان، تفاوتی پیدا کرده است؟ آیا توانستهاند بچهها را تحت سیطره تفکرات دینی قرار دهند؟
معاون فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی و مدیر مسئول نشریات «سلام بچهها» و «پوپک» در پاسخ به این سوالات گفت: دین یک انتخاب عقلانی است. یک انتخاب به زور نیست. این عقلانیت باید در آثار و محصولات موج بزند؛ منتهی ما باید به نظام محاسبات تفکرات کودک و نوجوان دست پیدا کنیم. اگر درک درستی از نظام فکری کودک و نوجوان پیدا کردیم و خودمان هم آدمهای ریشهدار و درستودرمانی بودیم، میتوانیم تفاهم پیدا کنیم؛ اما اگر به نظام فکری کودک و نوجوان دست پیدا نکردیم یا خواستیم طبق نظام محاسباتی سنتی قدیم خودمان با آن مواجهه داشته باشیم، شدنی نیست. مثل این میماند که بخواهیم با زبان پهلوی با بچه دهه ۹۰ گفتوگو کنیم. نسبت ما دهه پنجاهیها و دهه چهلیها با دهه نودیها که در حال حاضر مخاطبهای ما هستند، مانند نسبت همان گفتوگو با زبان پهلوی است؛ حالا اگر قرار باشد با همین زبان یک مواجهه با دین هم داشته باشد، بسیار سخت است؛ چراکه کودک و نوجوان امروز در جدال با ادیان، فرقهها، معنویتهای نوظهور یا رویکردهای جدیدی که نسبت به عالم و آفرینش و وجود خدا مطرح میشود، طبیعتاً نمیتواند ارتباط برقرار کند. پس باید با زبان خودش صحبت کرد و عقلانیت او را نیز شناخت؛ اما اصول را نباید از بین برد.
وی افزود: من فکر میکنم در تولید آثار کودک و نوجوان مقاومتی جدی بین نسل گذشته تولیدکننده است. به نظرم اینها یک اختلاف در شیوه بیان دارند که حلشدنی است. نسلی از نویسندگان و تولیدکنندگان آثار کودک و نوجوان وجود دارند که اصول اساسی دینی، معرفتی و هویتی ما را قبول دارند؛ اما زبانشان با زبان امروز متفاوت شده است. ما باید این را قدر بدانیم که هنوز ریشهدار است. ممکن است امروزه دیگر نشود با نوشتار صحبت کرد و لازم باشد که با تصویر صحبت کنیم. ممکن است نوع شعری که بیان میشود، متفاوت باشد. من میخواهم بحث را از جای دیگری شروع کنم. من تأکیدم روی استادان حوزه تولید آثار ادبی کودک و نوجوان است که الان سنشان ۵۰ و ۶۰ سال است. تأکیدم این است که ما خودمان را به کودک و نوجوان جدید تحمیل نکنیم. ما میتوانیم با بهرهگیری از عناصری که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد، با زبانی که او دوست دارد، با او گفتوگو کنیم و احساس شرم هم نکنیم که نکند شأن استادی از هم بپاشد. ذهن کودک و نوجوان دهه ۶۰ یا ۷۰ ما الآن تبدیل شده به یک ذهن شبکهای رفت و برگشتی با رویکرد تحلیلی عمیق. باید با هم تفاهم ایجاد کنیم. به نظرم ارزش این را دارد که مباحث دانشافزایی بگذاریم تا ذهن بچه خودمان را بیشتر درک کنیم. ایدههای جدیدی را برای خودمان کشف کنیم و یک زبان جدید تولید کنیم تا بتوانیم آثار خوبی ایجاد کنیم.