به گزارش پايگاه خبري مفاز، وبینار بین المللی «مهاجرت سفر نیست» به کوشش مؤسسه تحصیلات عالی «کهکشان شرق»(هرات) روز چهارشنبه چهارم حوت ۱۴۰۰ به میزبانی «سهیل پناه» و با حضور «علیاحمد ستاری»(رئیس مؤسسه تحصیلات عالی کهکشان شرق، افغانستان)، «پارول ساکسینها»(استاد دانشگاه شارادا، هندوستان)، «یونس تورهان»(استاد دانشگاه عثمانیه، ترکیه)، «محمدتقی کرمی»(استاد دانشگاه علامه طباطبایی، ایران)، «رز فضلی» (استاد دانشگاه علامه طباطبایی، ایران) و «نیکمحمد عظیمی»(از بخش حمایتی دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان) برگزار شد.
«محمدتقی کرمی» در این نشست به بررسی مهاجرتهای مهاجران افغانستان پرداخت و تأکید کرد: اگر میخواهیم واقعا نخبگان افغانستان و ثروتمندان از افغانستان مهاجرت نکنند باید پیام همدلی از طریق ساختارها و حکومت افغانستان در سطح افغانستان ترویج و منتشر شود.
ویژگیهای موج تازهی مهاجرت از افغانستان به ایران
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در بررسی انواع مهاجرت گفت: دوتا واژه داریم؛ یکی اصطلاح مهاجر است و دیگری اصطلاح پناهنده، که بعضی وقتها این اصطلاح پناهنده در ادبیات جامعهشناسان با عنوان دیاسپورا فهم میشود، اگرچه تفاوتهایی بین اینها وجود دارد. در این نوع از مهاجرت چند مفهوم خیلی مهم است:
اول اینکه این مهاجرت توأم با اجبار است. یعنی فرد انتخاب نمیکند و مهاجرت تحمیل میشود.
دوم اینکه وجه غالب این شکل از مهاجرت این است که دلایل شخصی در آن کمتر است و دلایل قومی، ملی، تاریخی و فرهنگی هستند. مثلا یک وقتی است که کشور گرفتار جنگ یا فشار اقتصادی یا قحطی میشود؛ در این صورت، با جمعیتهای بسیاری مواجه میشوید که وطن را ترک میکنند و به کشورهای دیگر، با اولویت کشورهای همسایه پناه میبرند. پس نباید در اینجا خیلی دنبال دلایل شخصی بگردیم.
سوم اینکه پناهنده یا مهاجر کلونیوار، نسبت به مقصد اراده و اختیاری ندارد. اینکه کدام کشور را انتخاب کنند به اراده آنها بستگی ندارد؛ هرجایی میروند که آنها را راه بدهند و به آنها نزدیک باشد.
چهارم اینکه اینگونه از پناهندگی یا مهاجرت درواقع مهاجرت به مثابه قربانی است. یعنی کسانی از سرزمین خودشان به مثابه قربانی به عنوان قربانی خارج میشوند و در کشور میزبان هم به عنوان قربانی فهم میشوند. پناهنده یعنی کسی که باید حمایت شود. کسی که باید مورد توجه قرار بگیرد. عمده این گروه از مهاجرتها به شکل کلونی یا گتوهایی در کشور میزبان است. به دلیل اینکه حمایت حکومت خودشان را ندارند مجبورند با خانواده و عشیره و بستگان خودشان در کشور میزبان حضور داشته باشند.
پنجم اینکه با کشور میزبان ادغام حداقلی دارند. یعنی در فرهنگ و قانون و دولت میزبان ادغام نمیشوند و همیشه به عنوان شهروندان درجه دوم در حاشیه قرار دارند و در حاشیه باقی میمانند.
نکته بعدی اینکه اکثر این گروه نیروهای غیرماهر و غیرتحصیلکرده هستند. اینکه بعضی از آنها در کشور میزبان تحصیل میکنند یا وضعیت خود را ارتقا میدهند نکته دیگر است.
نکته آخر هم اینکه این گروه از پناهندگان یا مهاجران همیشه با سرزمین مادری پیوند دارند. بستگانی در سرزمین مادری دارند و باید از آنان که نتوانستند مهاجرت کنند، حمایت کنند. مجبورند نیمنگاهی هم به بازگشت خودشان به کشور خود داشته باشند.
مردم افغانستان تا مجبور نباشند مهاجرت نمیکنند
کرمی دربارهی شیوههای مهار مهاجرت توسط کشورها گفت: چند تئوری وجود دارد که بهطور معمول یکی پس از دیگری توسط دولتها تست میشود و توفیق چندانی هم ندارد: تئوری اول پیشگیری از مهاجرت است. این پیشگیری گاهی قانونی، قهری و الزامی است و گاهی با تبلیغهای رسانهای و برگزاری جلسات که شما در وطن خود بمانید. مهاجرت سفر نیست و در سرزمین دوم سختیهایی خواهید دید.
تئوری دوم این است که مهاجران را بازگردانیم؛ چرا که این مهاجران در کشورهای میزبان دو اندوخته دارند: اندوخته و سرمایه مالی و اندوخته فرهنگی. فرهنگ و قانون و زبان یک کشور دیگر را یاد گرفتند و تحصیل کردند. اگر به کشور بازگردند سرمایه های فرهنگی و اجتماعی هستند. هردوی این تئوری ها شکست خوردند.
مهاجرت آن هم در شکل پناهندگیاش یک جراحی است که توأم با درد و رنج است و کسی تا مجبور نباشد مهاجرت نمیکند. تا وقتی امنیت و حداقلهای اقتصادی در هر کشوری باشد عموم جریانهای فرهنگی و اجتماعی در آن کشور ترجیح میدهند در کشور خودشان بمانند و اگر مهاجرت کنند با نیت بازگشت مهاجرت میکنند.
یکی از گروههای مرجع ما که بخواهیم مراجعت کنیم یا نکنیم بستگان ما هستند. اگر کسی که در پاکستان است و از بستگان افغانستانی است به کسانی که در افغانستان است بگوید مهاجرت کنید، اویی که میخواهد مهاجرت کند حرف رسانه و دولت را گوش نمیدهد. همان حرف بستگانش را گوش میدهد.
طالبان جلوی فرار سرمایهها را بگیرند
کرمی گفت: اگر میخواهیم مسئله مهاجرت و پناهندگی را حل کنیم دولتهای مهاجرفرست چند سیاست را باید دنبال کنند. اول اینکه مهاجرانشان را در کشور میزبان حمایت و آنها را به سفریان فرهنگی خودشان تبدیل کنند. به یک دولت منسجمی در کشور میزبان تبدیل کنند که قرار است آبرو، عزت و سربلندی را برای کشور مبدأ خودشان به ارمغان ببرند و نام افغانستان را بلند بکنند. دوم اینکه باید تلاش کنند در مبدأ مهاجرت امنیت و حداقلهای اقتصادی فراهم شود. اگر در کشوری مثل افغانستان مادری مجبور شود دختر خود را به خاطر فقر بفروشد، تبلیغات ما برای اینکه مهاجرت سفر نیست به جایی نمیرسد.
اصل حرف و اصل اندیشه این است که هر فردی یک سرمایه است و سرمایه انسانی از نفت، هواپیما و طلا مهمتر است و مهاجرت جز در موارد نادر، نه راه حل است، نه درمان. اما یک نظریه داریم در جامعهشناسی به نام نظریه انتخاب عقلانی که میگوید انسانها هرجا منفعت خودشان را ببینند، منفعت خود را بر دیگر منافع ترجیح میدهند. یعنی اگر شما به کسی بگویید تجارت تریاک غیراخلاقی، غیرانسانی و غیرقانونی است و جایگزینی به او ندهید، با توصیه به اینکه تجارت تریاک غیرقانونی و غیراخلاقی است او از تجارت تریاک دست نمیکشد.
همدلی را باید به افراد درون کشور توصیه کنیم؛ و همدلی در یک کشور اولبار از طریق حکومتها منتشر میشود. حکومتها هستند که صدای همدلی را در جامعه به پژواک درمیآورند. اگر می خواهیم واقعا نخبگان افغانستان و ثروتمندان از افغانستان مهاجرت نکنند، باید پیام همدلی را از طریق ساختارها و از طریق حکومت در کشور منتشر کنیم.
ما ایرانیها با برادران افغان خود همزبان و همدلیم و ترجیح من این است که ما دو ملت نیستیم، ما یک ملتیم، ما یک امتیم. اگر در افغانستان آرامش باشد، در ایران آرامش است. اگر در ایران آرامش باشد، در افغانستان آرامش است. بنابراین، ما درد مشترک داریم و این درد مشترک را فریاد میکنیم.
فرد فرد ما دسترسی به اینترنت و اطلاعات داریم و محاسبه سود و زیان میکنیم. پس، اگر میخواهیم جلوی خروج و فرار سرمایهها را بگیریم اولین کارت سبز و اولین پرچم سفید صلح را دولتها و حکومتها باید به مردم خودشان نشان بدهند.