به گزارش پایگاه خبری مفاز، با توجه به تعریفهای فرقه، بهائیت از فرقههای باطل، انحرافی و گمراهکننده است؛ چراکه رهبران و پیروان اولیه آنان، نخست مسلمان بودند و در سرزمینهای اسلامی زندگی میکردند و این فرقه، خاستگاه اسلامی دارد. فرقه بهائیت، پس از جدایی از اسلام، اصول و فروع مورد اتفاق مسلمانان را انکار کرده و با ادعاهای کذب خود (امامت، نبوت و خدایی) از زمرۀ مسلمانان خارج شدند و درصدد ایجاد اختلاف، تفرقهافکنی و تحقق مقاصد شوم بیگانگان در سرزمینهای اسلامی برآمدند. بر این اساس مسلمانان، بهاییها را جزء فرقههای اسلامی نمیشمرند؛ زیرا آیین بهائیت، یک آیین ساختگی است و فقط به دلیل خاستگاه و سابقۀ تاریخی بنیانگذارانش با اسلام ارتباط پیدا میکند؛ ولی به دلیل ماهیتش، چیزی جز یک آیین دستساز بشری، همچون صدها و هزاران مکتب و مسلکی که در طول تاریخ به وجود آمدهاند، نیست و چون طرفداران آن، یکتاپرست نیستند، در ردیف مشرکان قرار میگیرند و از طرف علمای اسلام (تسنن و تشیع) فرقه ضالّه و گمراه شناخته و تکفیر شدهاند. برای آشکارشدن حقانیت نداشتن این فرقه در اسلام، به چند نمونه از این تضادها و تناقضات به اجمال اشاره میشود:
انکار توحید
در آیین بهائیت، نه تنها به توحید، اشاره و تأکید نشده، بلکه با ادعاهای الوهیت رهبران و بنیانگذاران این فرقه، به شرک گرفتار شده است؛ برای نمونه، سیدعلیمحمد در لوح هیکلالدین، صفحه ۵ گفته است: «ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونته» یعنی علی قبل نبیل (که به حساب ابجد، نبیل ۹۲ است و محمد هم ۹۲) ذات خدا و کنه اوست.1 میرزا حسینعلی بها نیز، به صراحت در کتاب اقدس ادعا میکند: «گوش فرا دهیدای جماعت بهائیان که خدای شما از زندان بزرگ، پیام میدهد که نیست خدایی جز من توانا و متکبر و خودپسند.»2
نبوت جدید
بهاییان در جهت زمینهسازی برای پذیرش نبوت میرزاحسینعلی بهاء میکوشید که علیمحمد باب را از جمله پیامبران خداوند شمرند که به اراده خداوند متعال، پس از رسول اکرم(ص) مبعوث شد و اهل عالم را به دینی جدید دعوت کرد. بهاییان مدعیاند که باب، دو مقام داشت: اول، پیامبری مستقل و صاحب کتاب؛ دوم، بشارتدهنده به ظهور پیامبری دیگر، به نام میرزاحسینعلی. بدینگونه با ظهور باب و بها، شریعت اسلام الغاء شد، و شریعتی مستقل و آیینی جدید به نام بهائیت پدید آمده است.3 ادعاهای متناقض علیمحمد باب و میرزاحسینعلی بها (بابیت، مهدویت، نبوت، الوهیت و من یظهره اللهی)، تناقضات و تعارضات درونی آموزهها، ناسازگای با منطق و عقلانیت، وجود اشتباهات متعدد در کتابها، الواح و نامهها، نداشتن معجزهای پذیرفتنی برای اثبات پیامبری، ناتوانی در پاسخگویی به علما در مناظرات و سرانجام تکذیب پیدرپی ادعاها و نوشتن توبهنامه به وسیله باب، همگی دلیلی آشکار بر بطلان چنین ادعایی است؛ چراکه با منطق و سیرۀ پیامبران و اصول ادیان الهی، در ناسازگاری کامل است.4
انکار قیامت
قیامت که یکی از اصول مسلّم ادیان توحیدی است، از نگاه علیمحمد باب و میرزاحسینعلی بهاء، موهوم و دروغ پنداشته شده است.5 بهاییان با تفسیری متفاوت از قیامت، معتقدند با ظهور میرزاحسینعلی بهاء، قیامت بر پا شده است. این ادعا و این تفسیر، آنقدر سست و بیبنیاد و بدون پشتوانۀ دینی و منطقی است که با اندک توجهی، بطلان آن آشکار میشود.6
با توجه به ویژگیهایی که برای یک فرقه ذکر شد و تعریف نسبتاً جامع و مانع مارگارت تالر سینگر از فرقه، در ادامه به ویژگیهای بهائیت در سه زمینۀ داشتن رهبر مستبد و خودکامه، ساختار هرمی قدرت و استفاده از برنامۀ مجابسازی (کنترل ذهن) پرداخته میشود تا مشخص شود که این ویژگیها، بر بهائیت منطبق است یا خیر.
دارا بودن رهبر مستبد و خودکامه
رهبران اولیه بهائیت، افرادی باهوش و زیرک بودند که با سوء استفاده از جهل مردم عامی و اُمّی، ادعاهای کذب خود (بابیت، مهدویت، نبوت، ربوبیت و الوهیت) را کاملاً موجّه و مقدّس جلوه داده و با فاصله گرفتن از پیروان، تقدیس و دستنیافتنی بودن خویش را با گرفتن تصمیمات غیردموکراتیک، توجیهپذیر کردهاند.
ویژگی رجال و رهبران آسمانی، ارتباط با جهان غیب و آگاهی از اخبار و اسرار پنهان هستی است و در بینش دینی تا آنجا اهمیت دارد که عملاً یکی از علایم صدق گفتار و نشانههای حقانیت آیین و مرام کسانی تلقّی میشود که ادعا میکنند با خدا از راه وحی ارتباط دارند. رهبران بهائیت نیز که ادعای دریافت وحی از آسمان و تأسیس دیانتی الهی را دارند، مدعیاند از اخبار و اسرار نهان هستی آگاهند و توانایی پیشگویی حوادث آینده تاریخ بشر را دارند. آنها در جابهجایی آثار و الواح خویش، به دیگران وعدههای زیادی دایر بر گسترش آیین خود در جهان دادهاند که امروزه پس از گذشت مدت زمانی طولانی از طرح آن وعدهها، به خوبی میتوان دربارۀ صحت و سقم آنها داوری کرد.
نمونههایی از این وعدهها و پیشگوییها چنین است: سیدعلیمحمد باب مدعی بود: ۱٫ به زودی علمای بزرگ اسلام، به بابیت افتخار میکنند؛ ۲٫ به زودی جمیع اروپاییها به باب ایمان میآورند.
حسینعلی بهاء نیز، میگفت:
۱٫ به زودی همه ملتهای جهان، زیر پرچم بهائیت جمع میشوند؛
۲٫ به زودی علمای شیعه از بهائیت استقبال میکنند؛
۳٫ به زودی بابیت بر جهان مسلط میشود.
عباس افندی (عبدالبها) همچنین میگفت:
۱٫ به زودی بهائیت جهان را تسخیر میکند؛
۲٫ ایران به زودی مهد نفوذ بهائیت خواهد شد؛
۳٫ زادگاه بهاء (نور مازندران) به زودی قبلۀ آفاق میشود؛
۴٫ صلح عمومی در قرن بیستم استقرار خواهد یافت؛
۵٫ امریکا در جنگ جهانی اول شرکت نمیکند؛
۶٫ امریکا در امور معنوی، گوی سبقت از جهانیان خواهد ربود؛
۷٫ امپراتوری تزاری، شکستناپذیر است.7
مردم ایران در دورۀ قاجار که دو شکست خفتبار از روسیه، آنها را منزوی و سرخورده کرده بود و با توجه به اندیشههای ظهور امام عدلگستر، در آرزوی برقراری قسط و عدل بودند، ظهور یک مدعی مانند سیدعلیمحمد، موضوع خاص بودن و قداست را در اذهان مردم ایران تداعی میکرد.8 بیان این ادعا در چنین برهۀ حساسی، علاوه بر ویژگی زیرکی سیدعلیمحمد، گویای تقدّس وی نزد مردم آن روزگار است.
قداست بخشیدن به رهبران بابیه و بهائیت، از شگردهای دیگر آنها برای پذیرفتهشدن نزد مردم بود. بابیان و بهائیان، شب جمعه، پنجم جمادی الاولی سال ۱۲۶۰ قمری را که باب، ادعای خویش را آشکار کرد، شب مبعث نقطۀ اولی9 و آن را مبدأ تاریخ خود (تاریخ بدیع) قرار دادهاند. شرافت و قداست دیگر آن شب، این است که میرزا عباس (عبدالبهاء) نیز در آن شب متولد شده است.10
لقبتراشیها و عناوین مقدّس مآبانه که رهبران اولیه این فرقه برای خود یا رهبر پیشین ابداع کردهاند ـ تا خویش را منحصربه فرد جلوه دهند ـ در همین راستا تبیین میشود. در کتاب مطالع الانوار (تاریخ رسمی بهائیت) سیدعلیمحمد باب با این القاب یادشده و مورد ستایش قرار گرفته است: باب الله، نقطۀ اولی، نقطۀ بیان، طلعت اعلی، حضرت اعلی، ذکر الله الاعظم، حضرت ذکر، حضرت موعود مهدی، حضرت قائم، محبوب عالمیان و حضرت ربّ اعلی.11 در همان کتاب، از حسینعلی بهاء نیز با القاب زیر یاد شده است: حضرت بهاء الله، حسین موعود، جمال حسینی، حضرت محبوب، جمال مبارکه، حضرت مقصود، من یظهرهالله و جمال اقدس الهی.12
عباس افندی (عبدالبهاء) ضمن تأیید لقبهای «رب الجنود و مسیح موعود» برای باب و بهاء، به عنوان پیامبران پیشین، خود نیز در کتب بهائیان به چنین القابی مشهور شده است: «غصن الله الاعظم، مولی الوَری، مرکز میثاق، سرّالله الاعظم و ابن الله.»13 شوقی افندی نیز در نوشتههای خود از زبان بهاء و عبدالبهاء، سیدعلیمحمد را القابباران میکند و خود نیز با همین ادبیات از آنها سخن گفته و مثلاً بهاء را «جمال قِدَم جل اسمه الاعظم» و عباس افندی را «حضرت عبدالبهاء روح الوجود لِعنایاته الفداء» میخواند.
منحصر به فرد جلوه دادن و برخوردار کردن رهبران از علم لدّنی، شیوه دیگر آنها در ارتقای رهبریت فرقه است. هم علیمحمدباب و هم میرزاحسینعلی بهاء، خود را اُمّی و درسنخوانده و صاحب معجزه و کرامت در خوشنویسی و تندنویسی میدانستند.14
هوش و ذکاوت آنها نیز، از این ماجرا نمایان میشود که میرزاحسینعلی بهاء برای زمینهسازی ادعای جدید خویش، کوشید تا آنچه از آثار و مکتوبات باب در دسترس بابیان بود را جمعآوری کند15 و با این شیوه توانست کلّیه اسنادی را که روزی ممکن بود علیه وی به کار رود، به چنگ آورد. آنگاه با مراجعه به آثار باب، کوشید تا به سبک او، آیهنویسی کند.
اختلافات و درگیریهای طولانی میان رهبران فرقه، جهت دستیابی به قدرت مطلق، ریاکاری و تظاهر، دغلکاری و فریبکاری از ویژگیهای رهبران اولیه بهائیت است. نمونههای آن در کتابهای مبلغان بزرگ بهائیت که آگاه شده و مسلمان شدند، گویای این مطلب است.
گفتنی است که سران اولیه بهائیت، خودانتصابی بودهاند؛ اما در حال حاضر با انتخابات، برگزیده میشوند. این شیوه به دو علت صورت میگیرد: اول آنکه سومین رهبر بهائیت (شوقی افندی) فرزندی نداشت که جانشین وی شود و به نوعی بهائیت با بحران مشروعیت روبهرو شده بود؛ دوم آنکه این انتخابات برای رهایی از اتهام انتصابی بودن و غیردموکراتیک بودن بهائیت، با قصد انحراف و فریب افکار عمومی ـ به ویژه اعضای اغفالشده آن ـ صورت میگیرد.
ادامه دارد…
پی نوشت:
1. علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، ص 193.
2. حسینعلی نوری، اقدس، ص 77.
3. علیرضا محمدی، همان، ص 196.
4. محمدباقر نجفی، بهائیان، صفحات مختلف.
5. خندق آبادی، جامعة جعفریه، ص 36.
6. www.andisheqom.com
7. مجتبی نیکوصفت، «وعدههای بیبنیاد، پیشگوییهای معکوس»، تاریخ معاصر ایران، ش48ـ47، ص 548ـ531.
8. سعید زاهد زاهدانی، همان، ص 53.
9. از القاب باب است.
10. جی.ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ص 58.
11. عبدالحمید اشراق خاوری، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص 8 و12و20
12. همان 10 و 20.
13. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینۀ حدود واحکام، ص 421.
14. سعید زاهد زاهدانی، همان، ص 302-295.
15. شوقی افندی، قرن بدیع «نوروز 101 بدیع»، ص 146.
زاهد غفاری هشجین، عباس کشاورز شکری، حمید اکار (فصلنامه معرفت ادیان شماره 6)