2
گزارشی از مواجهه عبدالبهاء با پزشکی که تاریخ می‌نوشت

مفقودشدن کتاب روشنگر و مرگ نویسنده اندیشمند

  • کد خبر : 40630
  • ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۴
مفقودشدن کتاب روشنگر و مرگ نویسنده اندیشمند
یکی از مواردی که بازگویی آن نشان از ماهیت جریان استعمار ساخته بهائیت دارد، نحوه مواجهه رهبران و عناصر مهم آن با مخالفان خویش است که رفتار‌های غیرمنطقی و خشونت‌آمیز آنان تا به امروز هم ادامه دارد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از مواردی که بازگویی آن نشان از ماهیت جریان استعمار ساخته بهائیت دارد، نحوه مواجهه رهبران و عناصر مهم آن با مخالفان خویش است که رفتار‌های غیرمنطقی و خشونت‌آمیز آنان تا به امروز هم ادامه دارد. یکی از افرادی که در دوران حیات عباس افندی با انتشار کتاب به نقد بهائیت پرداخت، میرزا مهدی‌خان زعیم‌الدوله تبریزی است که در این مقال به بررسی زندگی و افکار او و مواجهه تشکیلات بهائیت با وی می‌پردازیم. امید آنکه مفید اید.

قتل و کشتار ابزار بهائیت

از زمان شکل‌گیری بهائیت در ایران، تاکنون قتل‌های مشکوک زیادی توسط این جریان انجام شده و علمای بسیاری به دست آنان به شهادت رسیده‌اند. بابیان و بهائیان در راه تحمیل افکار باطل خود و از میان برداشتن موانع گمراهی و تباهی خویش، حتی به ترور و کشتن شخصیت‌های عالی مقام دینی دست زدند. از جمله قربانیان آنان، ملامحمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث است. وی عقاید ناروا و بی‌اساس بابیان را بر فراز منبر برملا و نقشه‌های گمراه‌گر آن‌ها را نقش بر آب می‌ساخت و فتوای کافر بودنشان را صادر می‌کرد. از این روی در حال عبادت و در محراب مسجد، وی را به شهادت رساندند. پس از اعدام باب (۱۲۶۶ ق)، مدعیان زیادی بر جانشینی او پیدا شدند. از دیگر جنایات این جریان، ترور سیدغلامرضا بیرجندی از فق‌های عالیقدر و مشاهیر شیعه است که در برابر گمراهی بابیان، با تمام قوا ایستادگی کرد و همین مسئله منجر شد تا مورد کینه آن‌ها قرار گیرد و بابیان وی را مسموم و شهید کنند. در این بین برادران نوری (حسینعلی و میرزا یحیی) با حذف فیزیکی تعدادی از رقبا و تهدید و تطمیع آن‌ها از دیگران پیشی گرفتند! به گفته عزیه خانم نوری خواهر حسینعلی نوری (بهاء‌الله)، گروهی با رهبری بهاء‌الله، تعدادی از بابیان را مانند سیداسماعیل اصفهانی، حاجی میرزا احمد کاشی و آقا ابوالقاسم کاشی کشتند و جسدشان را در دجله انداختند. این شیوه حذفی در سال‌های بعد حیات بهائیت نیز همچنان ادامه داشت. به گفته میرزا آقاخان کرمانی (داماد یحیی صبح ازل)، پس از فوت حسینعلی نوری (بهاءالله)، بهائیان میرزامحمد نبیل زرندی مورخ معروف بهایی که خیال داشت خود را جانشین بهاء معرفی کند، کشتند. مواجه عباس افندی با میرزا مهدی خان زعیم‌الدوله تبریزی نویسنده کتاب «مفتاح باب‌الابواب» نیز از راه تهدید و تطمیع وی بود. او کتاب «مفتاح باب‌الابواب» را در جهت شناخت مردم از این فرقه، به خصوص در کشور‌های عربی به رشته‌ی تحریر درآورد.

«مهدی خان زعیم‌الدوله» که بود؟

دکتر میرزا مهدی‌خان تبریزی معروف به زعیم‌الدوله، در سال ۱۲۵۳ ق، در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش محمدتقی تبریزی و جدش محمدجعفر تبریزی، از علمای تبریز بودند. میرزا مهدی در سن ۲۰ سالگی به مصر مهاجرت کرد. ۱ استاد عباس محمود عقاد از نویسندگان مشهور مصر که در اواخر عمر زعیم‌الدوله با او دیدار کرده است، زندگی او را اینگونه شرح می‌دهد: «وی علم طب را نزد اساتید طب ایرانی آموخته و دروس مختلفی در مقارنه علم ادیان نزد استادان آلمانی فرا گرفته بود و گاهگاه به فارسی شعر می‌سرود و به عربی و ترکی نثر می‌نوشت و به زبان آلمانی و گویا فرانسه نیز سخن می‌گفت. مراجع او در علم طب، کتاب ابن‌سینا و سایر پزشکان و حکمای قدیم بود. از اینرو در مباحث فلسفی نیز، به شیوه‌آن فلاسفه طبیب شرکت می‌جست….» ۲
زعیم‌الدوله همزمان با پرداختن به شغل طبابت، اولین نشریه فارسی زبان را به نام «حکمت»، در شهر قاهره در ۲۸ صفر ۱۳۱۰ ق، منتشر کرد. وی هدف از انتشار این روزنامه را بیداری مردم ایران و ترغیب آن‌ها به انجام نهضت مشروطیت عنوان می‌کند. ۳ به شهادت اسناد، این نشریه یک تنه و تنها به قلم خودش نگارش شده و به مدت ۱۹ سال به چاپ رسیده است.۴ وی در ابتدای نشر این هفته‌نامه، از کمک‌های میرزا رضای حکیم (بنان‌الملک) کنسول ایران در مصر نیز بهره برده است.۵ او علاوه بر روزنامه حکمت، آثار دیگری مانند «فرهنگ مهدی» را در سه جلد به زبان فارسی و عربی، کتاب «جهان‌نمای مهدی» یا تقویم ۵ هزار ساله، فرهنگ فارسی و عربی را در سه جلد به رشته‌نگارش درآورده است. به نوشته شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء در کتاب «الآیات البینات»، میرزا مهدی زعیم‌الدوله در مدت حضور در مصر، به هیچ وجه در لباس و اخلاق و اطوار ایرانی خود تغییری نداد و تعصب زیادی به وطنش داشت. او در ایام محرم، هیئت عزاداری امام حسین (ع) را بر پا می‌کرد و هیئت را در خیابان‌های شهر قاهره به راه می‌انداخت و خود جلو دسته عزاداری به سر و سینه می‌زد و نوحه‌سرایی می‌کرد.۶

ارتباط با حکومت قاجار

براساس آنچه در منابع تاریخ آمده است، میرزا مهدی‌خان با شاه ایران (مظفرالدین شاه) ارتباط نسبتاً حسنه‌ای داشته است. چنانکه وی در ۲۶ ذیحجه ۱۳۱۳، طی تلگرافی به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه را به وی تبریک می‌گوید که این امر موجب اعطای انگشتر الماس و برلیان از سوی شاه به وی می‌شود. در اواخر جمادی الاول ۱۳۱۸، در مسیر سفر مظفرالدین شاه به فرنگ در اسلامبول به حضور شاه رسید و از او نشان شیر و خورشید دریافت کرد. بنا به گزارش هفته‌نامه پرورش علاوه بر این نشان، لقب خانی و رئیس الحکمائی و انگشتر الماس و ۵۰۰ تومان انعام نقد و ۵۰۰ تومان مستمری سالانه به وی داده شد.۷ در این سفر از سوی دولت عثمانی نیز به میرزا مهدی خان نشان درجه دو اعطا گردید.۸ زعیم‌الدوله در سال ۱۳۲۰ ق، به ایران آمد و تألیف نشریه را به سبب مسافرت خود تا زمان بازگشت از سفر به تعویق انداخت. زعیم‌الدوله پس از مراجعت از ایران، طبع و نشر مجله حکمت را در ۹ رمضان ۱۳۲۲ ادامه داد. با وقوع نهضت مشروطه در ایران، روزنامه حکمت به بیان اخبار و گزارشات داخل ایران پرداخت که مطالب آن به مذاق محمدعلی شاه خوش نمی‌آید و کمک‌های کنسول به هفته‌نامه حکمت نیز قطع شد.۹ نکته مهم در این میان، این است که در آن زمان مطالب منتشر شده در روزنامه حکمت، تأثیر بسیاری در آگاهسازی مردم داشته است تا جایی که حکومت قاجار، ارفع‌الدوله (سفیر ایران در اسلامبول) و برادرش بقاءالسلطنه را به مصر می‌فرستند تا وی را به ایران بازگردانند که در این مأموریت ناکام ماندند.

مبارزه با استعمار

در خصوص چند و، چون فعالیت‌های زعیم الدوله تبریزی در مصاف با استعمار، به غیر از مقالات و اخبار درج شده در روزنامه حکمت، اطلاعات دیگری در دست نیست. میرزا مهدی خان در سرمقاله‌ای در ۱۰ رجب ۱۳۱۷، مبارزه با زیاده‌خواهی و تعدی‌گری‌های استعمارگران را از جمله فرائض دینی خود برمی‌شمارد: «لهذا از جمله فرائض دینیه و مذهبیه ما، یکی رساندن اخبار جرائد اجنبیه که زبان حال ملت یا دولت خویش بوده، راجع به دولت و ملت ایران است، می‌باشد که اولیای دولت علیه و امنای حکومت سنیه، اعاظم و اعیان و افراد ملت نجیبه از خیالات و نوایای دول و ملل درباره ما آگاه شده و به صلاح مملکت و امت اقدام فرمایند….» ۱۰
از جمله اقدامات مهم میرزامهدی‌خان در زمینه افشاگری اهداف و مقاصد دول استعمارگری همچون روس و انگلیس ترجمه و چاپ مقالات منتشر شده در مطبوعات این کشورها، درباره ایران در روزنامه حکمت است که این مقالات گواه روشنی از اهداف سوء استعمارگران برای چپاول در ایران است. یکی از این مقالات از روزنامه «نودورمیا» منسوب به وزارت خارجه روس است که آشکارا اهداف و مقصود دولت روس در مورد ایران را بیان می‌کند. در قسمتی از این مقال، در مورد تقسیم ایران آمده است: «در مطبوعات اجنبیه در این روزها، مسئله تقسیم ایران مذکور شده و این سخن تقسیم گذشته چین را به ما یادآوری می‌نماید. گویا دول اروپ چنانکه در تقسیم چین واقع شد، ما را می‌خواهند که به اراضی بایره و سنگلاخ‌ها اندازند… هر تقسیم که در شرق واقع می‌شود ما را یک قدم دیگر به عقب می‌اندازد. اگر تقسیم مطلق ایران لازم گردد باید منافع از این تقسیم تأمین شده و ما را اقناع نموده باشند….» ۱۱

رویارویی با جریان بهائیت

جد و پدر میرزا مهدی خان از جمله علمای شرکت‌کننده در مجلس علما و باب بودند که در سال ۱۲۶۳ ق، با حضور ناصرالدین میرزا (ولیعهد) در تبریز شکل گرفت. زعیم‌الدوله از مرحوم پدرش که در این مجلس با باب مباحثه و مناظره کرده بود، اطلاعاتی در مورد این جریان به دست آورده بود و برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بهائیت، سفری به عکا (مرکز بهائیت) می‌کند و با حسینعلی نوری (بهاءالله)، فرزندان و پیروان او دیدار و گفتگو انجام می‌دهد. وی علاوه بر این دیدارها، کتب بهائیت را نیز مطالعه کرد.۱۲ میرزا مهدی‌خان در بیان احوال سفر خود به عکا (سال ۱۳۰۸ ق)، می‌نویسد: «من به شهر عکا رفته و با میرزا حسینعلی بهاء معاشرت کرده و او را کاملاً آزموده بودم. مدتی را با پسران بهاء (عباس افندی ملقب به غصن اعظم و عبدالبهاء و میرزا محمدعلی ملقب به غصن اکبر و میرزا ضیاءالله غصین) و بزرگان و وجوه طائفه بابیه مانند: حاج میرزا سیدحسن ملقب به افنان کبیر و میرزا آقا ملقب به افنان صغیر و میرزا آقاجان کاشی کاتب وحی ملقب به بهاءالله و میرزا محمد نبیل و زین‌المقربین و میرزا حسین مشگین قلم و غیر این‌ها مصاحبت و مجالست داشتم، همه آن‌ها را آزمودم و عمیقاً اوضاع و احوال آنان را بررسی کردم و از مکنونات و اسرار آن‌ها اطلاع حاصل نمودم….» ۱۳
او پس از این دیدارها، به قبرس که محل زندگی صبح ازل (جانشین باب و مؤسس جریان ازلیه) بود، سفر می‌کند. وی در شرح این سفر و دیدار با صبح ازل می‌نویسد: «سپس به جزیره قبرس نزد میرزا یحیی ملقب به صبح ازل برادر بهاءالله رفتم. با وی مکاتبه و مخاطبه کردم و دانستم که افکار او در اطراف چه موضوعاتی دور می‌زند، نقطه ضعف و قوت او را درک کرده، دعاوی او را نسبت به خودش و معتقداتش را نسبت به باب دانستم…» ۱۴ پس از این سفر مدتی به قول خود زعیم‌الدوله، به علت «مانع زمان و معاشرت ارباب عرفان»، از کار تدوین کتاب درخصوص بهائیت بازماند تا سرانجام در سال ۱۳۲۱ ق، کتابی مفصل در تاریخ این طائفه نوشت. زعیم‌الدوله در مورد علت نگارش این کتاب می‌نویسد: «خبر زد و خورد بابیان ایران با مسلمین در یزد و اطراف و کشتار جمعی به توسط تلغراف و پست و جراید در مصر منتشر شد. اول اهمیتی به این شورش نداده تا اینکه مقالات عدیده در برخی از جرائد آمریکی و روسی و مصری، با بعض رسائل مخصوصه از طرف بابیان نوشته شد. در آن‌ها از تحکم و تهجم درباره ایرانیان و مذهب جعفری فروگذاری نشده….» ۱۵ میرزا مهدی به علت بی‌خبری مسلمانان مصر از تاریخ، اعمال و عقاید بابی‌ها و بهائی‌ها، فوراً دست از انجام کارهایش کشید و کتابی مفصل در حدود ۲ هزار صفحه به نام «باب الابواب»، در شرح این طائفه نوشت، اما به دلیل اینکه برای طبع و نشر این کتاب حدود یک‌سال زمان لازم بود و از مقصد اصلی که سرعت در اطلاع عموم بود، بازمی‌ماند، بنابراین این کتاب را تلخیص و به نام «تاریخ بابیه یا مفتاح باب الابواب»، در ۵۰۰ صفحه منتشر کرد.۱۶ از نسخه ۲ هزار صفحه‌ای کتاب اثری در دست نیست، همانطور که افراد دیگری همچون عبدالحسین خان ملک‌المورخین نیز به آن اذعان می‌کنند: «کتاب ارزنده‏اى در حوادث سیدعلیمحمد باب، همراه با مقدمه‏اى در بیان چگونگى تحول و تفکر ادیان مختلف نوشته، به اسم مفتاح باب‌الابواب به این عنوان که این کتاب مفتاح است براى کتاب مفصلى به نام باب‌الابواب، ولى از این کتاب مفصل اثرى در دست نیست….» ۱۶ شیخ حسن فرید گلپایگانی در مقدمه کتاب «مفتاح باب‌الابواب»، درخصوص ناپدیدشدن این کتاب می‌نویسد: «خدا می‌داند کدام دست جنایتکاری کتاب بسیار مهم (باب‌الابواب) را با لطائف الحیل هنگام مرض آن مرحوم که سه سال ادامه یافت یا پس از مرگش از بین برد و یک سلسله حقایق از نظر مردم مستور داشتند….» ۱۷ با وجود مفقود شدن کتاب اصلی زعیم‌الدوله، کتاب مفتاح‌باب‌الابواب نیز اثری ارزشمند در شناخت تاریخ بابیان است. به طوری که جرجی زیدان مورخ مصری در مجله الهلال می‌نویسد: «تاریخ بابیان یا مفتاح باب‌الابواب… غیر واحدی از نویسندگان ایران و فرنگ در تاریخ این حزب کتاب نوشته‌اند، ولی بزبان تازی جز قطعات متناقضی که بیماری را شفا نخواهد داد، نگاشته نشده است و مردم علاقه داشتند که از حقیقت امر آنان اطلاع حاصل کنند. بدین جهت روح حقیقت‌جویی حضرت دانشمند ایرانی زعیم‌الدوله دکتر میرزا مهدی‌خان رئیس‌الحکما را واداشت که تاریخ این فرقه را به زبان تازی بنویسد….» ۱۸ محمد قزوینی که به گفته‌خودش از دست‌اندرکاران چاپ و نشر کتاب «نقطه‌الکاف» نوشته حاجی میرزاجانی کاشانی در نقد بهائیت بوده و حتی مقدمه این کتاب نیز به قلم اوست، در تمجید این اثر زعیم‌الدوله می‌نویسد: «این کتاب چنانکه گفتیم، نسبتاً بی‌طرف‌ترین کتبی است که در تاریخ باب و بابیه تألیف شده و آثار صدق و صحت بر غالب مندرجات آن واضح و لایح است و از تعصبات بارده‌طرفین بابیه و مسلمان، مانند اباطیل و هواجس کتب مرحوم میرزا ابوالفضل گلپایگانی و تأویلات غریب و عجیبی که او از بسیاری از آیات تورات و انجیل کرده و آن‌ها را به‌زعم خود اشارات کتب سماوی به‌ظهور بهاءالله از سه چهار هزار سال قبل دانسته و نیز از تهمت‌ها و دشنام‌های رکیک و نسبت‌های قبیح بعضی کتب و ردیه بر ضد بابیه از قبیل الحراب فی صدرالبهاء و الباب نسبتاً خالی است….» ۱۹
یکی از مسائلی در مورد زندگی زعیم‌الدوله در پاره‌ای از ابهام است، مسئله مفقودشدن کتاب و علت مرگ اوست. در مورد نحوه فوت زعیم‌الدوله، میرزا عبدالمحمد اصفهانی مدیر روزنامه «چهره‌نما» (که در قاهره مصر چاپ و نشر می‌یافت) نظر دیگری دارد. او در مطلبی با عنوان «فقدان یکی از ارکان معارف با وفات زعیم‌الدوله» می‌نویسد: «باز افق معارف و مطبوعات ایران، از فقدان درخشان آفتابی عوارف افروز تیره و تاریک و بدر ادبیات ایران زمین نزار و باریک گردید و در روز دوشنبه چهارم محرم یگانه زمین مکرم و هم عصر مفخم، دکتر میرزا مهدی‌خان زعیم‌الدوله و رئیس‌الحکماء حکیم تبریزی مدیر روزنامه نامی حکمت فارسی منطبعه مصر، پس از سه سال کشیدن امراض گوناگون، ندای یا ایت‌ها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک را لبیک اجابت گفت و از این دارفانی به سرای جاودانی شتافت…» ۲۰ به رغم نظریه، روایت دیگری در منابع بهائیت از مرگ زعیم‌الدوله به چشم می‌آید.

مأموریت ابوالفضل گلپایگانی به مصر

ابوالفضل گلپایگانی (نویسنده و مبلغ مشهور بهائی) از مبلغین بهائیت بود که در مصر به تبلیغ به نفع این جریان می‌پرداخت. وی در سال ۱۹۰۴ م، همزمان با چاپ و نشر کتاب «مفتاح باب‌الابواب»، از امریکا به مصر مراجعت کرد. او در این ایام بین مصر، بیروت و عکا در حرکت بود. در مسافرت به بیروت، مدت اقامتش در این شهر طولانی شد. در این زمان به علت چاپ و نشر کتاب مفتاح باب‌الابواب، عبدالبهاء (جانشین بهاءالله) چند نفر را مأمور کرد تا گلپایگانی را تشویق به رفتن مصر کنند، اما تلاش‌های آن‌ها ثمری نداشت. عبدالبهاء در آخر «حسین روحی افندی» را به بیروت فرستاد تا هر طور شده ابوالفضل گلپایگانی را به پذیرش سفر به بیروت راضی کند که او در این امر موفق شد. دو سؤال اینجا مطرح است؛ علت اصرار عبدالبهاء برای رفتن گلپایگانی به مصر و علت نپذیرفتن این اصرار چیست؟ به گفته روحی افندی، ابوالفضل در آن زمان در حال تدوین کتابی در مقابله با کتاب زعیم‌الدوله بود و از رفتن به مصر امتناع می‌کرد. عبدالبهاء نیز به این دلیل برای رفتن گلپایگانی به مصر اصرار داشت که مبلغی در مصر برای مقابله با زعیم‌الدوله نبود. در نتیجه هر دو نفر یک هدف داشتند و آن مواجهه با نویسنده کتاب مفتاح باب‌الابواب بود. ۲۱ روحی افندی در ادامه مطالبش، حکایت در خور تأملی را بیان می‌کند: «وقتی من از مصر عازم حضور مبارک بودم و جناب ابوالفضائل برای تودیع من آمده بود، فرمود به ساحت اقدس مشرف می‌شوی، اجازه بگیر تا من جوابی به کتاب (مفتاح باب‌الابواب) بنگارم. من، چون به ساحت اقدس بار یافتم. مطلب استاد را به حضور مبارک عرض کردم، در جواب فرمودند: روحی افندی به میرزا ابوالفضل بگو: «لو کل کلب عوی القیته حجراً لاصبح الصخر مثقالا بدینار»
یعنی اگر هر سگی صدا کرد سنگی به دهان او بیندازم، طولی نمی‌کشد که هر مثقال سنگ دیناری قیمت خواهد یافت و به او بگو خداوند دکتر میرزا مهدی را اخذ خواهد نمود، اخذ عزیز مقتدر. چون بازگشتم پیغام مبارک را رساندم و ماهی نگذشت که اجل مؤلف کتاب مفتاح باب الابواب به آخر رسید….» ۲۲
سخنان عباس افندی این احتمال را افزایش می‌دهد که بهائیان در ادامه راه پیشوای خود حسینعلی نوری، گزینه قتل و از بین بردن مخالفانشان را بر هر راه دیگری ترجیح می‌دهند. همان‌طور که حسینعلی و طاهره قره‌العین، مدت‌ها قبل آیت‌الله محمدتقی برغانی را شهید کردند؛ لذا عبدالبهاء در جواب گلپایگانی که درخواست اجازه نوشتن کتاب ردیه بر «مفتاح باب‌الابواب» را می‌کند، نوشتن ردیه را لازم نمی‌داند، چون به زودی حیات میرزا مهدی پایان می‌پذیرد!

کلام آخر

میرزا مهدی خان زعیم‌الدوله تبریزی، به دلیل جایگاه و اقدامات ویژه‌ای که سال‌های طولانی در مصر داشت، از منظر تاریخی مورد توجه است. او علاوه بر شغل طباطبت، فعالیت‌های سیاسی خود را در غالب تدوین و نشر کتاب و روزنامه حکمت دنبال می‌کرد. به نظر می‌رسد میرزا مهدی خان به دلیل فعالیت‌های آزادی‌خواهانه، سرزمین کهنی، چون مصر این کشور را برای فعالیت‌های خود برگزید و همانطور که افراد مصلحی، چون سید جمال‌الدین اسدآبادی نیز این کشور را به عنوان پایگاه مبارزه با استعمار و استبداد انتخاب کرد. از اقدامات زعیم‌الدوله در طول فعالیت‌هایش در مصر، پاسخگویی به شبهاتی است که جریانات استعمارساز علیه اسلام ایجاد کرده بودند و به خوبی از عهده آن برآمده بود، اما در اینجا این سؤال مطرح است که چرا با توجه به فعالیت‌ها و اقدامات گسترده‌ای که در کشور مصر انجام داد، تحقیقات مبسوطی در این خصوص از سوی پژوهشگران انجام نشده است. این از موضوعات مغفول مانده تاریخ معاصر ما محسوب می‌شود. البته اندک تحقیقات و پژوهشی از سوی برخی محققان شکل گرفته که می‌توان به مقدمه کتاب مفتاح باب الابواب نوشته حسن فرید گلپایگانی و تک‌نگاری محمد قزوینی با عنوان وفیات معاصرین در مجله یادگار اشاره کرد. به نظر می‌رسد پژوهشگران عرصه بهائیت و جریانات مربوط به آن، می‌توانند با ارتباط‌گیری با مراکز پژوهشی و فرهنگی قاهره و اسناد مربوط، به مکتوبات زعیم‌الدوله دست یافته و تحقیقات مفصلی برای پیدا کردن مفهوم آن انجام شود. همان کاری که مرحوم حجت‌الاسلام سیدهادی خسروشاهی درخصوص سیدجمال اسدآبادی انجام داد.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=40630

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!