0

نگاهی از منظر روانکاوی بر مقوله «نژاد برتر» در صهیونیسم

  • کد خبر : 64113
  • ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۲
نگاهی از منظر روانکاوی بر مقوله «نژاد برتر» در صهیونیسم
همواره اسطوره ها کنایه از امور مرموز و رمزگشایی نشده و سربسته هستند که نیاز به رمزگشایی دارند؛ مثلا اسطوره مادر (زن) کنایه از سرزمین است که محل رشد گیاه است و مادر نیز در دامان خود نطفه می پرورد و فرزند می زاید.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، همواره اسطوره ها کنایه از امور مرموز و رمزگشایی نشده و سربسته هستند که نیاز به رمزگشایی دارند؛ مثلا اسطوره مادر (زن) کنایه از سرزمین است که محل رشد گیاه است و مادر نیز در دامان خود نطفه می پرورد و فرزند می زاید. اما درحقیقت، سرزمین همگن آغوش مادر است که بشر در آن قرار می گیرد. آیا هر انسانی به سرزمینش تعلق ذاتی دارد؟ آیا سرزمین در حدتام منطقی انسان به مثابه حیوان ناطق نهفته است؟ سوال مهمی است. به خصوص وقتی بخواهیم از فرقه ای و قومی حرف بزنیم که خود را برگزیده و ناجی کل تاریخ بداند.

یهودیان قومی محترم و پرهیزکار همچون دیگر اقوام دینی هستند، اما همان گونه که در دین های دیگر نیز ایدئولوژی و سیاست زدگی وارد شده، یهود نیز قومی است که در زیر لوای ایده آل هایی خاص همواره به وسیله بزرگانش اداره شده و در طول تاریخ هرگز به صورت یک حکومت مستقل درنیامده، اما سازمانش همیشه دسیسه کرده تا در لوای یک هویت مستقل و ذاتی و یک انجمن واحد و بزرگ خود را به نظام جهانی تحمیل کند. سران و خاندان های بزرگ یهودی یا همان «رش گلوتا» (شاه داوودی) که داوود را پادشاه بزرگ یهود می دانستند همواره به دنبال یک هویت ثابت و لایتغیر برای قوم یهود بوده اند تا این هویت ثابت و مجعول بتواند همه یهودیان را در ذیل یک وحدت دینامیک و مستقل و ترقی خواه در تاریخ حفظ کند؛ رویایی که سران رند و زراندوز یهودی که از نسل کاهنانشان بودند، برای تحقق آن از هیچ حیله و ستمی دریغ نکردند و همواره ثروت و نفوذ آنها بوده که در این امر یاری شان داده است.

تئوری مارکس و دنیای یهودی شده

تفکر آنها (یهودیان) در دنیایی که به تعبیر کارل مارکس یهودی، «یهودی شده» است، یعنی دنیایی که در آن پول حرف اول را می زند، تا حد زیاد برنده بوده است (عبدالوهاب المسیری، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج2) و هر شکل (واحد پول) اسراییلی به قیمت پیشرفت های کلان و البته خونریزی های بسیار توسعه داشته است. بنابراین و باتوجه به علاقه سران یهود و صهیونیست های کنونی به جعل هویتی ثابت و تاریخی برای قوم یهود که بتواند چونان پشتوانه ای برای نفوذ در دولت های مناطق سکونت آنها در گذشته باشد و امروزه به تشکیل دولت جعلی اسراییل منجر شده، سخن گفتن از خود یهود و یهودیان سخت است، زیرا آنها همواره در ذیل سیطره شاه داوودی ها و خاندان های بزرگ و ثروتمند یهود تعریف شده اند و این خاندان های متنفذ، یهودیان را که متشکل از گروه های مختلف بسیاری هستند راحت نگذاشته و اغلب در پرتو فراروایت های ساختگی خود تعریف کرده اند تا بتوانند از رویای سرزمین موعود به بالاترین میزان سود و نفوذ و استقلال از همه دولت های موجود در جهان و از سازمان های بین المللی برسند و با رویاهای خود حکومت کنند. فراروایت های آنها همواره یهودیان را افرادی منزوی و رباخوار و مرموز و نابغه و توسعه گرا معرفی کرده و مایل بوده تا با مهیب نشان دادن یهودیان، توجه به ضرورت استقلال آنها از دیگران را گوشزد کند. این درحالی است که احتمالا بسیاری از یهودیان هرگز تمایلی به ذوب شدن در این فراروایت ها نداشته اند و ندارند و این میزان از خاص بودن و متفاوت بودن و مهیب بودن را مغایر با اصل مذهب و عقل و اخلاق دانسته اند.

پراکندگی جمعیت یهودیان در طول تاریخ

بر این اساس ایده ماهیت خالص یهود که بر سرشت خالص و ثابت یهود تاکید داشته، حربه جریان فرقه گرای قرن نوزدهمی «صهیونیسم» (Zionism) بود تا به وسیله آن یهودیان سراسر جهان را به ارض موعود یا سرزمین یهود در شرق مدیترانه عودت کند و نهایتا حکومت یهود شکل بگیرد. در اینجا، توجه به این نکته مهم است که یهودیان همواره در ذیل یک دولت-ملت یهودی حیات تاریخی خود را تداوم بخشیده اند و درحالی که از مختصات یک ملت واحد برخوردار بوده اند اما به لحاظ جغرافیایی محدوده مشخصی نداشتند تا اینکه سران آنها با تاسیس هلاخه (شرع) و سازمان سیاسی یهود تلاش کردند تا از پراکندگی نجات یابند. بنابراین جامعه یهودی اغلب به صورت دولت های کوچک مستقل در میان کشورهای محل سکونت شان (دولت در دولت) بوده اند (عبدالله شهبازی، اسطوره ها و بنیان های اندیشه سیاسی یهود) و همین سبک زیستن به قدر کافی می توانسته سران آنها را به سوی رویای تشکیل یک دولت مستقل و بزرگ هدایت کند و آنها تلاش کنند با قدرت اقتصادی قوی ای که دارند این رویا را به تحقق برسانند. در این نوشته آنچه عطف توجه است دولت یهود است که با انگیزه سرزمین موعود، اسطوره هایی برای سرزمین یهودی خلق کرد که بتواند با قدرت زر و زور و تزویر به یک جغرافیای واحد برسد و به خصوص در قرون اخیر با ارائه تصویر اغراق آمیز از مظلومیت ملت یهود که از قضا توسط سرمایه داران و زراندوزان بزرگ یهودی ترسیم و حمایت شده بود توانست قدرت های بزرگ استعماری را به تشکیل دولت یهودی مستقل در سرزمین های اشغالی سوق دهد و هزینه حفظ این اشغالگری را با ریختن خون هزاران انسان بی گناه جبران کند. آنچه در تاریخ قوم یهود مشهود است این است که همواره به شکل یک دولت مستقل و واحد قوی (دولت در دولت) در میان دولت های دیگر زیسته اند و با نفوذ اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی خود موقعیت های کلان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در سطح جهانی کسب کرده اند.

روانکاوی تفکر صهیونیسم

روانکاوی تفکر صهیونیسم در ایده ماهیت ثابت برای یهود می تواند شامل این نکته باشد که از نظر آنها ملت یهود یک ایده آل فراسوی خیر و شر است که در یک جامعه کمونی و عینی بدون هیچ ارتباط ارگانیک با دیگری زیست می کند و ارزش های او ثابت و پایدار است و قابل قضاوت نیست و کار خود را می کند و از دیگری متاثر نمی شود و قوانین و چارچوب های خودش را دارد و هرگز از آنها خارج نمی شود و چنین انتظاری هم از او شرم آور است، زیرا یهودی، یهودی است؛ قوم یهود از زمان خروج از مصر تا امروز یهودی مانده است؛ زیرا روح الهی یا شخینا در او حلول کرده و آنها را به ملتی مقدس تبدیل کرده است و از سوی دیگر دشمنی دیگر ملت ها با یهود حاکی از جوهره واحد یهود و وحدت و تقدس آنها است و رباخواری و دلالی و تجارت به مثابه پوششی برای آنها در تقابل با این دشمنی بوده است. اینها تفاسیر صهیونیست هایی است که به دنبال تحقق حکومت واحد یهود بوده اند (المسیری، همان). از نتایج چنین تفکر رادیکال و انحصارطلبانه ای که مختص صهیونیسم است می تواند این باشد که فقط یهودی حق دارد از یهود بگوید و آرمان های یهودی لایتغیر است و یهود قوم و نژاد برتر است و یک تنه به خاطر آرمان خود در برابر همه می ایستد و ستیزه می کند و دشمن برای او به اندازه سرزمینش مقدس و با اهمیت است، زیرا خوراک ایدئولوژی او را از پیش فراهم می سازد. همچنین از تبعات این خلوص آرمانی و نژادی و قومی و فکری این می تواند باشد که یهودی فقط باید یهودی باشد و آرمان گرا و نه هرگز باید چیز دیگری باشد اعم از لیبرال یا سوسیالیست یا مخالف یا اصلاح طلب یا هیچ چیز دیگر و فقط باید طبق آنچه رش گلوتا و یا تئوری صهیونیسم پایه ریزی کرده موجودیت داشته باشد. البته این آرمان تمامیت خواه در عمل و واقعیت لاجرم مجبور بوده به هزاران جرم و جنایت و فعالیت های پراگماتیستی و منفعت طلبانه و حتی شاید ضد-یهود دست یازد تا بتواند موجودیت جدید یهود را به تمامه حفظ کند و حتی واقعیت و اصل خود دین یهود را دور بزند تا یهودی جدید (یهودی صهیونیست) را به اوج شکوفایی برساند.

تلمود و تورات مکتوب

بی شک هسته اصلی تعالیم یهود تلمود یا تورات شفاهی است که ماحصل تلاش میدراش (مدارس یهودی) ها از سال هفتاد میلادی بود که میراث یهود از حدود ششصد سال قبل از میلاد مسیح و ماجرای تخریب معبد اول سلیمان در اورشلیم توسط بختونصر و اسارت آنها به شهر بابل تا آزادی شان توسط کورش و مهاجرت برخی آنها به امپراتوری پارس و بازگشت شان به اورشلیم و ترمیم شهر و سپس تخریب معبد دوم در سال هفتاد میلادی توسط امپراتوری روم و پراکندگی آنها در نقاط مختلف را جمع آوری کرد و تخریب معبد دوم اورشلیم، یهود را پس از پراکندگی بزرگ شان به تدوین آن واداشت و ماحصل آن در سال دویست میلادی به تدوین میشنا یا بخش اول تلمود منجر شد و بخش دوم یا گمارا نیز که تفسیری بر میشنا بود در پانصد میلادی به منصه ظهور رسید. تلمود منبع اصلی یهودیت حاخامی یا ربانی یا فریسیان بوده و توسط شورای عالی یهود یا سنهدرین به رسمیت شناخته شده بود ولی بعدها در حدود قرون هفتم و هشتم میلادی جنبش قرائیم توسط عنان بن داوود در بغداد شکل گرفت که تلمود را بی اعتبار و فقط تنخ یا کتاب مقدس عبرانی که شامل تورات مکتوب بود را به رسمیت می شناخت و چندین قرن هم گسترش یافت. نکته جالب این است که یهودیان حاخامی یا یهودیت فراگیر یا ارتدوکس، فرقه قرائین را به مثابه خوانشی غیررسمی از یهود یهودی نمی دانند و حتی ازدواج یا معامله یا هم سکونتی با آنها را نیز منع نموده اند (جعفر الهادی، «کنکاشی درباره فرقه های غیررسمی یهودی در اسراییل: یهودی های غیررسمی»، پگاه حوزه، 1386، شماره 218) و این مساله با توجه به آنچه پیش تر گفته شد و در دکترین یهودیت حاخامی که قطعا پشتوانه تئوری صهیونیسم بوده وجود دارد، امری طبیعی است، زیرا با ایده خلوص یهودیت یعنی یهودیتی که روایت رسمی حاخامی تدوین کرده فاصله عمیق داشته است و این فاصله قطعا ضربه مهمی در جهت رسیدن به هدف بزرگ سرزمین موعود بوده است.

تاریخ یهود تاریخ پیچیده ای است که با توجه به تاخر زمانی تلمود نسبت به پیشینه تاریخی آنها در حدود هزار سال قبل از میلاد مسیح که فرزندان افرائیم پسر یوسف پیامبر و فرزندان برادرش یهودا دو دولت یهودی در شمال و جنوب سرزمین بنی اسراییل تاسیس کرده بودند (و دولت شمالی یا به وسیله فرزندان یهودا یا دیگر اقوام از بین رفته و بازماندگانش در دولت یهودا هضم شدند) تا سقوط آن توسط آشوریان و بابلیان و تخریب معبد اول در حدود ششصد قبل از میلاد توسط بختونصر، قطعا با روایت های انسانی و ایدئولوژیک فراوانی درآمیخته و همین مساله خود باعث عدم پذیرش آن از سوی برخی فرقه های یهودی همچون قرائین یا صدوقیان شده بود.

همواره اسطوره ها کنایه از امور مرموز و رمزگشایی نشده و سربسته هستند که نیاز به رمزگشایی دارند؛ مثلا اسطوره مادر (زن) کنایه از سرزمین است که محل رشد گیاه است و مادر نیز در دامان خود نطفه می پرورد و فرزند می زاید.

از مهم ترین نقاط مبهم در تاریخ یهود

بنابراین تاکید به بازگشت به اورشلیم با روایت تلمودی یکی از نقاط مبهم یهودیت است که بین خوانش های مختلف از آن فاصله انداخته و حتی آن را تبدیل به یک فراروایت سیاسی کرد تا از پس آن گروه های جدیدتر یهودی با الهام از اتفاقات مختلفی که در کشورهای مختلف محل سکونت شان رخ داد مثلا استقلال کشورهای مختلف اروپایی از مرکزیت فرهنگ و تفکر لاتین در عصر روشنگری (قرون 17 و 18) و تبدیل شدن شان به یک ملیت واحد با زبان رسمی مختص خود مثلا ایتالیا یا آلمان و نیز پیدایش ایسم های فکری و فرهنگی در اروپا در ذیل روشنگری و مدرنیته اعم از اومانیسم، سکولاریسم، رمانتیسم یا مانند آن، برخی متفکران یهود را به سمت ایده کشور واحد یهودی سوق داد که در راس آنها موشه هس (1875-1812) قرار داشت که تلاش کرد با خلق ایده نژاد خاص و خالص یهود، جنبش ملی گرایی یهودی را مطرح کند و بعد از او تئودور هرتسل (1904-1860) که یک روزنامه نگار یهودی بود که دادگاه دریفوس را مستقیما پیگیری می کرد با پی گرفتن نظریه هس نظریه صهیونیسم را طرح ریزی کرد که تاسیس کشور مستقل یهود را مورد تاکید قرار داد. کشور یهود! عبارت جالبی است که از اسطوره سرزمین موعود سر برآورد اما نظریه هرتسل کاملا سکولار و مبتنی بر ملی گرایی مدرنیستی بود. تلفیق یک اسطوره مذهبی با ایسم های مدرن حرکتی عجیب بود که فقط با حمایت الیگارشی های یهود و همکاری دولت های قوی ممکن بود وگرنه بسیاری از یهودیان مذهبی با آن موافق نبودند و در هر حال سازمان جهانی صهیونیسم ماحصل تفکرات هرتسل بود.

خلوص نژادی صهیونیسم!

بنابراین تحولات دنیای جدید یهودیت رسمی را متاثر ساخت و آنها از هر ابزار ممکن از جمله علوم جدید برای رسیدن به یک کشور واحد سود جستند. موشه هس و هرتسل تلاش می کردند تا با کمک علم زیست شناسی تعریف خاصی از نژاد یهود ارائه دهند و خلوص آن را از زمان موسی تا حال ثابت کنند (المسیری، همان). لذا برای تکمیل دکترین صهیونیسم لازم بود تا مدت ها مساله نژاد یهود مورد کاوش قرار گیرد و اصالت و خلوصش به کمک علم زیست شناسی اثبات شود. بنابراین پژوهش ها در این زمینه می گفت که یهودی در هر سرزمینی زاده شود فقط یهودی است و نه مثلا انگلیسی یا فرانسوی یا آرژانتینی یا هیچ ملیت دیگری نمی شود. از این رو بود که بعدا در اعلامیه بالفور در اواخر جنگ جهانی اول در سال 1917 که توسط دولت بریتانیا و شخص آرتور بالفور وزیر خارجه آن مطرح شد، با الهام از صهیونیسم هرتسل به تشکیل خانه ملی برای نژاد یهود تاکید شده بود هرچند تعریف دقیق این نژاد همچنان مبهم بود؛ زیرا مثلا شامل سفیدپوست، سیاه پوست، زردپوست و… به طور توامان می شد. این نکته قابل توجه است که یهودیان صهیونیست برای اینکه اروپایی ها را به تشکیل دولت یهود راضی کنند باید روی یک نژاد واحد صحه می گذاشتند، مثلا فرانسوی ها، آلمان ها، ایتالیایی ها، اسپانیایی ها همگی از نژادهای مشخصی پدید آمده بودند و اکنون صهیونیسم به دنبال ابداع چیزی نژادطور بود؛ یهودی ها! و یهودیان سراسر جهان را به فلسطین فرامی خواند. در هر حال بیانیه بالفور خطاب به الیگارشی بزرگ یهود در بریتانیا یعنی روچیلدها بود و با توجه به شکست امپراتوری عثمانی از بریتانیا و بحث تجزیه آن که شامل سرزمین فلسطین نیز بود که اکثر ساکنان آن اعراب مسلمان و بخشی نیز یهودیان بودند، این اعلامیه بدون حضور نمایندگان شهروندان عرب فلسطینی به نظرخواهی گذاشته شده بود.

چرخش از «نژاد» به «قوم»

البته این نکته هم حائز اهمیت است که در آغاز جنگ جهانی اول در 1914 و جنگ بریتانیا و عثمانی و مساله آینده فلسطین به عنوان بخشی از عثمانی، اعضای صهیونیست کابینه دولت بریتانیا، با هدف جلب حمایت یهودیان جهان از بریتانیا، روی ایده تاسیس کشور مستقل برای یهود طمع ورزیده و بریتانیا را به تدوین طرحی در این زمینه تشویق کردند که نتیجه اش بعدا اعلامیه بالفور شد. تقدیر چنین بود که در اوان قرن بیستم فلسطین به قیمومت بریتانیا درآمد و الیگارشی یهود با الهام از نظریه صهیونیسم و کمک بریتانیا سرانجام به تاسیس کشور مستقل یهودی در سرزمین فلسطین موفق شد و این ننگ برای بریتانیا ماند که در اعلامیه کذایی هرگز روی حقوق سیاسی اعراب ساکن فلسطین تاکید نکرد و همین مساله تا به امروز به رسمیت شناختن دو دولت -که حتی متحدان جهانی رژیم صهیونیستی آن حمایت می کنند- مستقل در یک سرزمین را به تعویق انداخته و بدتر اینکه باعث ریخته شدن خون هزاران انسان بی گناه از جمله هزاران کودک معصوم فلسطینی شده است. این نکته را نیز اضافه کنیم که بعدها که در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم جنبش های مختلفی رخ داد و از جمله مساله نژادپرستی تقبیح شد، صهیونیست ها از عنصر نژاد به عنصر قوم روی آوردند و روی قوم یهود تاکید کردند (المسیری، همان).

جنگ یهودیان با امپراتوری روم

در تاریخ آمده که بعد از فتح بابل توسط کورش که پس از تخریب معبد اول اورشلیم توسط بختونصر رخ داده بود و مجوز بازگشت یهودیان به اورشلیم توسط کورش، بسیاری از آنها تمایلی به بازگشت نداشتند و شاید برای آنها بهره گیری از صلح و آرامش و ادامه زندگی در سایه امنیت امپراتوری کافی بوده تا بتوانند به دین خود نیز با آسودگی بپردازند و تا قرن ها نیز تا حدود زیاد با آرامش و بدون چالش زیستند تا اینکه در سال هفتاد میلادی اولین جنگ یهودیان با امپراتوری روم شکل گرفت که شهرهای شان توسط تیتوس از بین رفت و معبدشان تخریب شد و با محدودیت های بسیاری مواجه شدند و بعد از آن دو جنگ دیگر نیز بین آنها شکل گرفت که آخرین آن شورش شمعون بارکوخبا بود که در سال 136 میلادی به شکست سخت یهود انجامید و طبق روایات تلمودی حدود ششصد هزار نفر از آنها کشته و مابقی به جاهای دیگر تبعید شدند. پس از این جنگ امپراتور هادریان که در فکر نابودی کامل یهود یا قوم شورشی بود بسیار بر آنها سخت گرفت و ورود یهودیان را به اورشلیم به جز یک روز خاص ممنوع کرد و تا چند قرن بعد درگیری بین یهودیان و رومیان ادامه داشت تا در قرن هفتم که اورشلیم توسط مسلمانان فتح شد، یهودیان مسلمان شده اجازه عبادت در اورشلیم را یافتند. یهودیان بعدها در دوران جدید اروپا نیز چالش هایی با اروپاییان داشتند ولی توانستند با استفاده از فضای جدید اروپا ایده سرزمین خود را محقق سازند.

یهودی و غیر یهودی

تئوریسین های حاخامی و بعدها صهیونیست ها از پراکندگی ها و تبعیدهای قوم یهود در طول تاریخ که به دیاسپورا نیز مشهور است، همواره اسطوره ای در جهت مظلومیت و آوارگی قوم یهود و ضرورت تشکیل دولت مستقل یهودی ساخته اند و این قطعا ملهم از تعالیم تلمود است. اما آنها هرگز از این نگفته اند که چرا قوم یهود در تاریخ اغلب مورد غضب بوده و چه عملکرد منفی داشته که هرگز خوشنام نبوده و چرا نام یهود فارغ از یهودیان سلیم و درستکار، با ربا و نزول خواری و دسیسه و انزواطلبی همراه بوده است! چرا یهود را دین مادی باور می دانند و چرا آنها را اقوام مرموز و مخفی تلقی می کنند! شاید یک پاسخ همین اصرار الیگارش ها و شاه داوودی های یهود و سپس صهیونیست ها برای تمایز جامعه یهود از دیگران و تنفرشان از «دیگری» بوده است و اینکه یهودی نباید با غیر یهود درآمیزد و حتی حاخام های یهودی آمیزش یهود با یهودیت غیررسمی را نیز تحریم کرده اند و حتی یهود اصلاح گرای نوین که حاخام بودن زنان را می پذیرد را نیز از جرگه یهود خارج می دانند (الهادی، همان).

اعلامیه بالفور؛ متنی که با خون نوشته شد

بنابراین این سوال را همواره با خود تکرار می کنم که اگر قدرت استعمارگران و ثروت الیگارش های صهیونیستی نبود آیا ایده سرزمین واحد یهودیان تنها با تکیه بر داستان های تلمود و اسطوره های دیاسپورا یا هولوکاست (که البته حدود سی سال بعد از اعلامیه بالفور رخ داد) می توانست به تنهایی این همه نسل کشی و کودک کشی در سرزمین های اشغالی و غزه را توجیه کند یا خیر؟ آیا همان طور که هادریان تصمیم داشت یهود را از ریشه نابود کند، اسطوره سرزمین موعود یهود تا آنجا پیش خواهد رفت که به جز یهود و اعوان سرمایه دار و بازوهای قدرت او، دیگر انسان ها را به طور کامل ریشه کن کند تا در آخرالزمان فقط یهود بماند؟! و او قرن هاست که به جای پرداختن به دین ساده خدا که عبادت و تقوا و انسانیت است، در سودای معبد سلیمان و تابوت جالوت خون های زیادی را ریخته و خواهد ریخت تا رویاهای رش گلوتا و کاهنان را تحقق بخشد و به جای قربانی کردن فرزندان یهود در معابد کاهنان که امروزه به جایش فدیه می دهند، فرزندان فلسطین و غزه را قربانی کند تا کاهنان زراندوز را راضی کند؟! آیا اسطوره سرزمین یهود برای آبیاری اورشلیم به خون غیریهود نیاز دارد؟! تا خون یهود را در رگ های نژاد خالص خود حفظ نماید؟! همین کافی است که تاکید کنیم اعلامیه بالفور با خون نوشته شد و برای حفظ این معاهده، صهیونیسم به خون بیشتر نیاز دارد و باید دید تا کجا می تواند بی شرمانه خون بریزد و نهادهای بین الملل که وابسته الیگارشی اویند از خونریزی ددمنشانه او حمایت کنند و همزمان بیم آن داشته باشند که خونریزی بی محابای صهیونیست ها و سرکشی آنها نسبت به تمام قواعد انسانی و اخلاقی و دینی و بین المللی، روزی دامن آنها را هم بگیرد؟! آیا رسیدن به سرزمین موعود برای یهودیان صهیونیسم ارزش ریخته شدن این همه خون را دارد؟!

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=64113

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!