به گزارش پایگاه خبری مفاز، منطقه غزه که از آن با عنوان «نوار غزه» یا «باریکه غزه» یاد میشود در جنوب غربی سرزمین اشغالی (فلسطین) قرار دارد. این باریکه دقیقاً ۴۱ کیلومتر طول دارد و عرض آن نیز بین ۶ تا ۱۲ کیلومتر تغییر میکند، کل مساحت این منطقه ۳۶۰ کیلومتر مربع است و حدود یک و نیم ملیون نفر جمعیت دارد که یکی از پر تراکمترین مناطق دنیاست.
از شمال به شهرک صهیونیستنشین «عسقلان» منتهی میشود، از شرق به استان «بئر شبع» فلسطین اشغالی و از جنوب نیز به کشور مصر میرسد، در سمت غرب نیز، دریای مدیترانه قرار گرفته است. در منطقه غزه پنج شهر وجود دارد، به ترتیب از شمال، جبالیا، غزه، دیرالبلح، خان یونس و رفح که بزرگترین آنها شهر غزه است.
از لحاظ سیاسی و امنیتی، کنترل نوار غزه از سال ۲۰۰۷ پس از اختلاف و درگیری با جنبش فتح، به دست حماس افتاد و جنبش فتح در حال حاضر صرفاً بر کرانه باختری تسلط دارد. غزه در حال حاضر محل تجمع گروههایی است که به مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند.
از لحاظ اقتصادی، به علت محاصره شدیدی که بر مردم این باریکه تحمیل شده، فقر و بیکاری افزایش یافته است، بسیاری از صنایع به دلیل نبود مواد خام از کار افتاده و مردم به کارهای یدی روی آوردهاند، همچنین بسیاری از زیر ساختها توسط بمباران رژیم صهیونیستی نابود شده و پس از آن نیز امکان بازسازی آن نبوده است.
در دوران آتشبس کمی وضع بهبود مییابد یا در ایامی که دولت مصر مرز رفح را باز میکند میتوان اوضاع کمی بهتری را شاهد بود، اما در بیشتر ایام سال، محاصره یک و نیم ملیون نفر، شرایط ناراحتکنندهای را رقم زده است که قلب هر انسانی را به درد میآورد. تمامی مردم غزه مسلمان هستند به جز اقلیتی مسیحی که بالغ بر ۳۰ هزار نفر میشوند.
موقعیت غزه نسبت به شهرکها و شهرهای اسرائیل
نزدیکترین شهرکهای صهیونیستی به غزه به ترتیب «سدیروت» ۱۰ کیلومتر، «عسقلان» ۲۱ کیلومتر، «اشدود» ۳۸ کیلومتر، «بئرشبع» ۴۲ کیلومتر است که بیشترین تعداد موشکهای مقاومت نیز به این شهرها اصابت میکند.
شهر تل آویو پایتخت رژیم صهیونیستی در ۷۰ کیلومتری غزه و بارها مورد اصابت موشکهای مقاومت قرار گرفته است و دورترین شهر نسبت به غزه نیز شهر بزرگ و مهم «حیفا» در شمال سرزمین اشغالی و در ۱۵۵ کیلومتری غزه است، علاوه بر اینها موشکهای مقاومت توانسته تا قدس غربی ۷۷ کیلومتری، بیت شمیس در ۵۷ کیلومتری، گوش دان ۶۷ کیلومتری، رعناتا ۸۵ کیلومتری، کفار سابا ۸۵ کیلومتری، زخرون یعکوف ۱۲۶ کیلومتری نوار غزه را مورد هدف قرار دهد.
براساس آمار در پایان سال ۲۰۲۱ جمعیت کل فلسطینیها به ۱۴ میلیون نفر رسید که طبق قاعده نانوشته سالهای اخیر سهم فلسطینیهای بیرون سرزمین و سهم جمعیت فلسطینیهای درون سرزمین تاریخی فلسطین (کل فلسطین اعم از کرانه باختری، نوارغزه و سرزمینهای اشغالی) تقریباً برابر است. براساس آمار ۶,۹ میلیون نفر در داخل و ۷.۳ میلیون نفر در خارج زندگی میکنند که در مجموع به رقم ۱۴ میلیون نفر میرسد.
نوار ساحلی غزه، در ذیل سیاست تحریم و محاصره اسرائیل، به بزرگترین زندان عمومی جهان تبدیل شده و تاکنون چندین بار شاهد درگیریهای گسترده میان مقاومت فلسطین و ارتش اسرائیل بوده است. برخی از مهمترین این درگیریها عبارت است از: نسلکشی پنجروزه فوریه ۲۰۰۸ توسط اسرائیل، نبرد ۲۱ روزه ۲۰۰۸ (آغاز: ۲۷ دسامبر)، نبرد ۸ روزه ۲۰۱۲ پس از ترور فرمانده وقت شاخه نظامی حماس، نبرد ۵۰ روزه ۲۰۱۴، نبرد ماه می ۲۰۲۱ پس از یورش هزاران پلیس اسرائیلی به مسجدال اقصی. در اثر یورشها و بمباران و گلولهباران شدید و وحشیانه اسرائیل تنها از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰ (براساس آمار رسمی سازمان ملل متحد) ۵۵۹۰ فلسطینی شهید شدهاند که بخش عمده آنها از اهالی غزهاند و این در حالیست که مطابق همین آمار در این بازه زمانی تنها ۲۵۱ اسرائیلی کشته شدهاند.
فلسطینیهای ۱۹۴۸ (اعراب اسرائیلی)
یکی از آمارهای جنجالی و پر بحث، اعراب اسرائیلی است، یعنی فلسطینیهای که در مناطق اشغالی زندگی میکنند. تعداد آنها ۱,۶۷ میلیون نفر اعلام شده که البته توضیح هوم داده شده که با حساب اهالی جولان، اهالی قدس اشغالی و جمعیت عربهای سوری و لبنانی و… به ۱.۹۹۵ میلیون نفر میرسد و این یعنی به تعبیری که میتوان جمعیت اعراب اسرائیلی را (غیر یهودیان ساکن اراضی اشغالی ۱۹۶۷) دو میلیون نفر دانست، رقمی عجیب و رو به رشد که قطعاً برای اسرائیل چالشی جدید و فرصتی مهم برای تفکر مقاومت با تمرکز بر این جمعیت با توجه به ظهور رگههای بیداری و تغییر رفتار طیفی از آنان در سال اخیر است.
برخلاف تصور اکثریت نوار غزه علیرغم اینکه یک باریکه است، اما در یک دهه گذشته رشد جمعیت باعث شده از منظر جمعیتی نقش جدیتری را پیدا کند، به گونهای که اگر ۳,۱ میلیون نفر در کرانه باختری با آن وسعتش در مقایسه با غزه ساکناند، در این باریکه در سال ۲۰۲۱، ۲.۱ میلیون نفر ساکناند. حضور جمعیت غزه سال ۲۰۰۰ کمی بیش از یک میلیون نفر بوده و حالا به دو میلیون نفر رسیده است، البته ناگفته نماند بخشی از این جمعیت هم متأثر از مهاجرتهایی به غزه پیش از محاصره این باریکه بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ است.
از حدود ۵,۲ میلیون نفری که در نوارغزه یا کرانه باختری زندگی میکنند، حدود ۶۰ درصد در کرانه باختری و ۴۰ درصد در نوار غزه ساکن هستند. استان الخلیل در کرانه باختری با داشتن ۷۹۰ هزار نفر پرجمعیتترین استان است که بعد از آن استان غزه در نوار غزه با ۷۲۰ هزار نفر در رتبه بعدی و استان قدس با ۴۷۰ هزار در رتبه سوم است.
جمعیت فلسطین را میتوان جامعه جوانی خطاب کرد. ۳۸ درصد جمعیت زیر ۱۵ سال سن دارند، هرچند این آمار بین نوار غزه و کرانه باختری تفاوت قابل توجهی دارد. در نوار غزه جمعیت زیر ۱۵ سال ۴۱ درصد است و در کرانه باختری ۳۵ درصد. ضمن آنکه تنها ۳,۷ درصد از جمعیت فلسطینی بالای ۶۵ سال سن دارند. این درصد در نوارغزه ۳.۷ و در کرانه باختری ۲.۸ است،اما فلسطین همچنان بافت سنتی خود در خانواده را حفظ کرده و علیرغم بالاتر بودن نسبت جمیعتی مردان به زنان و بالاتر بودن طول عمر زنان نسبت به مردان (۷۵ سال در مقابل ۷۳ سال) اما درصد خانوارهایی که سرپرست آنها زن هستند تنها ۱۱ درصد و این رقم در غزه ۹ درصد است.
نرخ فرزندآوری در فلسطین و بالاخص در نوار غزه مانند اکثر مناطق غرب آسیا و کشورهای عربی رو به کاهش قابل توجهی است، این رقم در سال ۱۹۹۹ به ترتیب برای نوار غزه و کرانه باختری ۵,۸ و ۴.۱ بوده که در سال ۲۰۱۹ به ترتیب به ۳.۹ و ۳.۸ رسیده است که البته باز رقم نزدیک به ۴ برای نرخ جمعیت در میان کشورهای منطقهای عدد بالا و قابل توجهی است، هرچند کاهش جدیای را نشان میدهد.
تراکم جمعیتی در نوارغزه هم یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد این منطقه است. حضور بیش از دو میلیون نفر در یک باریکه کوچک به وسعت ۳۶۰ کیلومتر مربع موجب رقم خوردن عدد عجیب ۵۷۷۰ نفر به ازای هر کیلومتر مربع است، این رقم در کرانه باختری ۵۵۱ نفر است.یکی از نکات مهم و چالشی در نوار غزه دسترسی به آب آشامیدنی است، محاصره غزه و عدم اجازه دسترسی آب به این منطقه موجب شده سالهای اخیر موضوع آب به یک مسئله جدی تبدیل شود، به گونهای که گزارشهای نهادهای سازمان ملل صراحتاً پیشبینی میکنند که غزه در سالهای آتی جای نرمالی برای سکونت نباشد. و براساس آمار میزان دسترسی به آب آشامیدنی در کرانه باختری ۶۶ درصد، اما در نوارغزه تنها ۴ درصد است، آماری که بسیار نگرانکننده است.
اهمیت به سواد، علم و قبولی در دانشگاه چیزی است که اگر کمی با فلسطینی و اخبار فلسطینی سروکار داشته باشید حتماً متوجه شدهاید. آمار عجیب پایین بودن نرخ بیسوادی برای جمعیت بالای ۱۵ سال هم متأثر از همین روحیه و فرهنگ است و براساس آمار نرخ بیسوادی در کرانه باختری ۲,۸ درصد و در نوارغزه ۲ درصد است.
نبرد جمعیتی عرب – یهود
ناگفته نماند یکی از دلایل این رقم رشد جمیعتی بالا، نبرد جمعیتی در اذعان فلسطینی و صهیونیستهاست. یکی از موضوعات جالب توجه این گزارش تفکیک جمعیت فلسطینیها و جمعیت یهودیهاست. جمعیت عرب ساکن مرزهای ۱۹۶۷، ۲ میلیون نفر است و جمعیت یهودیها در سال ۲۰۲۱، ۶,۹ میلیون نفر آورده شده است.
استراتژی دولت اسرائیل از دوره بنگوریون، بنیانگذار و اولین نخستوزیر آن (از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳ و از ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۳)، بر سه اصل استوار بوده است: بیرون بردن جنگ از فلسطین تاریخی به سرزمینهای همجوار، عملیات برقآسا علیه اهداف دشمن و کسب پیروزی سریع و استفاده از غافلگیری برای تحمیل شکست به دشمن. راهبردی که اجرای آن با درجه بالایی از موفقیت همراه بوده است. جنگ ۱۹۴۸ میان ارتشهای در حال شکلگیریِ چند کشور عربی، با صهیونیستها و ارتش در حال شکلگیری اسرائیل جنگی برای آزادی یا اشغال فلسطین بود، اما روند این جنگ و جنگ ۱۹۶۷ به سمتی رفت که اسرائیل توانست ۷۸ درصد سرزمین فلسطین را در جنگ ۱۹۴۸ و ۲۲ درصد باقیمانده را نیز در جنگ ۱۹۶۷ اشغال کند.
علاوه بر آن، اسرائیل موفق شد با بردن صحنه جنگ به خارج از فلسطین، صحرای سینای مصر و ارتفاعات جولان سوریه را نیز اشغال کند، تحولی سرنوشتساز که باعث شد از این تاریخ به بعد، دو همسایه بزرگ و اصلی عرب فلسطین یعنی مصر و سوریه بهجای اینکه در پی آزادی فلسطین باشند، اولویت نخست خود را آزادی سرزمینهای اشغالی خود قرار دهند. اولویتی که با سرنوشت غمبار جنگ ۱۹۷۳ (پیروزی مصر و سوریه در مرحله اول جنگ و شکست بعدی آنها)، به تغییر راهبرد مصر از جنگ با اسرائیل به سازش با آن (پیمان صلح کمپ دیوید: ۱۹۷۸)، و تنهایی سوریه و در نتیجه تحول استراتژیک بعدی در روند منازعه فلسطین انجامید. تحولی که کیسینجر، پیشرانِ شیفت استراتژیک مصر، از آن با این عنوان یاد کرد: از این پس، «هیچ جنگی بدون مصر [و هیچ صلحی بدون سوریه] امکانپذیر نیست.» در عمل نیز پرونده جنگهای کلاسیک عربی با اسرائیل در همینجا مختومه، و مسئولیت سنگین آزادی فلسطین، تنها بر دوش ملت و مقاومت فلسطین قرار گرفت.
اسرائیل در پی این تحول، در همان سال ۱۹۷۸ با تهاجمی برقآسا مناطق گستردهای از لبنان را تا رود لیطانی اشغال و سپس در تهاجم گستردهتر ۱۹۸۲، مناطق اشغالی خود را تا بیروت، پایتخت لبنان گسترش داده و در ازای پذیرش عقبنشینی دوباره نیروهای خود به جنوب لبنان، توانست عقبنشینی فرماندهی و نیروهای سازمان آزادیبخش و مقاومت فلسطین را از لبنان به کشورهای دیگر عربی، تحمیل و مقاومت مسلحانه فلسطینیها را در برابر اسرائیل از مرزهای فلسطین متوقف و در نتیجه تثبیت اشغال فلسطین را به امر واقع تبدیل کند.
رهبری ساف که پس از لبنان، در تونس، صدها کیلومتر دورتر از فلسطین مستقر شده بود، به آرامی پا در جای پای مصر گذاشت و به قطار صلح پیوست. عرفات نیز همچون سادات که جنگ ۱۹۷۳ و پیروزیهای مرحله نخست مصر و سوریه را در این جنگ، ابزار ورود خود به روند صلح با اسرائیل کرد، نخست با حمایت و راهبری انتفاضه نخست فلسطینیان در داخل سرزمینهای اشغالی (۱۹۸۷)، اسرائیل را تحت فشار سنگین یک رویارویی گذاشت و سپس کوشید از دستاوردهای انتفاضه در زمینه فرسايش درونی اسرائیل و تقویت مشروعیت بینالمللی مبارزه ملت فلسطین برای نیل به استقلال، در جهت پیشبرد ایده صلح و مذاکره با اسرائیل بهرهبرداری کند.
سرانجام نیز در چارچوب توافق اسلو (۱۹۹۱) با پذیرش حاکمیت اسرائیل بر اراضی اشغالی پیش از جنگ ۱۹۶۷ (یعنی ۷۸ درصد فلسطین تاریخی)، موافقت اسرائیل را تنها برای بازگشت خود و هزاران نفر از کادرهای عضو فتح و گروههای فلسطینی همپیمان آن همراه با خانوادههایشان به غزه و کرانه باختری و مذاکره درباره ۲۲ درصد باقیمانده از سرزمین فلسطین بهعنوان اراضی متنازععلیه دریافت کرد، مذاکرهای که سرنوشت آن با توجه به موازنه قوای میان طرفین از پیش روشن بود.
با توافق اسلو، گروههای فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی که تنها راه آزادی فلسطین را مقاومت در برابر اشغال میدانستند، در برابر عمل انجام شده قرار گرفته و با بازگشت رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین به غزه و کرانه و استقبال مردمی از عرفات (ابوعمار)، ابتکار عمل را در داخل سرزمینهای اشغالی تا اندازه زیادی از دست دادند، اما روند مذاکرات صلح همانگونه که پیشبینی میشد با مخالفت عملی طرف اسرائیلی با فرمول صلح در برابر زمین و عدم پذیرش خواستههای حداقلی فلسطینیها در کمپ دیوید دوم (۲۰۰۰ میلادی) به بنبست رسید.
عرفات که به چشم خود میدید در ازای عقبنشینی از خواستههای سازمان آزادیبخش برای آزادی همه سرزمین فلسطین و از دست دادن مشروعیت تاریخی و انقلابیِ رهبری خود، نتوانسته است هیچیک از خواستههای حداقلی فلسطینیها در زمینه تشکیل دولت مستقل در سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷، بازگشت بخشهای قابل توجهی از آوارگان فلسطینی بهویژه آوارگان مقیم سوریه و لبنان و سیطره بر قدس شرقی بهعنوان پایتخت دولت فلسطین را برآورده کند، بار دیگر به مقاومت روی آورد و انتفاضه دوم فلسطین در سال ۲۰۰۰ شعلهور شد.
اسرائیل که این نگرش سیاسیِ همراه با نتایج راهبردی و بازی دوگانه یاسر عرفات رهبر ساف برای پیشبرد مقاومت و انتفاضه به موازات روند صلح و مذاکرات را خط قرمز خود میدانست، نخست او را در مقرش در رامالله محاصره کرد تا به تسلیم در برابر خواستههای خود و تبدیل به زندانبان بیمزد و مواجب فلسطینیها و حمایت از منافع و امنیت دولت اشغالگر وادارد، اما چون عرفات تسلیم این بازی ننگین نشد، اسرائیل به پاک کردن صورتمسئله و حذف جسدی او از طریق مسمومیت روی آورد.
از هنگام شهادت عرفات و جایگزینی محمود عباس (ابومازن)، بهرغم مخالفت قاطع رهبری جدید ساف با انتفاضه و مقاومت و هماهنگی بالای امنیتی میان اسرائیل و خودگردانی فلسطینی در سرکوب نیروهای مقاومت، و فروکش کردن تدریجی انتفاضه دوم، هیچ تحولی در زمینه پیشبرد روند صلح و تحقق خواستههای حداقلی فلسطینیها اتفاق نیفتاده و روند اسلو در همان مراحل انتقالی خود باقیمانده و دو دهه و نیم پس از جدولهای زمانی تعیینشده در موافقتنامههای اسلو، هنوز به مرحله نهایی نرسیده است.
اسرائیل از سال ۲۰۰۳ و روی کار آمدن آریل شارون، به استثنای مقاطع کوتاهی، توسط جریان راست و فرا راستِ تندرو خود مدیریت و راهبری شده و جریان چپ اسرائیل به حاشیه قدرت پرتاب شده است. حتی اگر این تصور نسبت به جریان چپ اسرائیل درست باشد که حاضر به پرداخت هزینههای حداقلی صلح در برابر زمین به فلسطینیهاست (تصوری که با توجه به روند عملی صلح اسلو در دوره حکومتهای حزب کار – رابین و پرز و باراک – منطبق با واقعیت نیست)، از آنجا که هیچ امکانی در افق برای بازگشت چپ اسرائیل به قدرت مشاهده نمیشود، روند صلح و راهحل دودولتی در عمل با بنبست کامل روبهرو شده و تنها با توجه به سیاست عقیم خودگردانی و حامیان عرب آن، اعلام مرگ رسمی و قطعی آن به تعویق افتاده است.
از شهادت عرفات تا به امروز، ملت فلسطین دیگر در برابر دو گزینه صلح یا مقاومت قرار ندارد. با بنبست گزینه صلح و دو دولت، تنها در برابر دو گزینه تسلیم کامل در برابر اسرائیل و پذیرش وضعیت انتقالی اسلو بهعنوان وضعیت نهایی، یا ایستادگی و مقاومت در برابر اشغال و تلاش برای تحمیل عقبنشینی اجباری به اشغالگران صهیونیست قرار گرفته است و راه عملی دیگری در برابر ملت فلسطین و رهبران آن وجود ندارد.
در شرایطی که رهبری رسمی ساف و خودگردانی فلسطینی به دلایل مختلف از جمله پیری و فرسودگی و خستگی از مبارزه، وضعیت موجود را در عمل پذیرفته و در برابر اسرائیل تنها به سخنرانی و اعلام مواضع گاه به گاه اکتفا کرده است، ملت فلسطین براساس واقعیتهای فراروی خود، چارهای جز انتخابهای سخت اما افقگشا برای خروج از بنبستهای تحمیلشده از سوی اسرائیل و ضعف و بیعملی سیاستمداران خود ندارد.
رهبری حماس و جهاد اسلامی و دیگر گروههای مقاومت فلسطین در چنین بستری برای تحقق حقوق و آرمانهای فلسطینیها تلاش میکنند و از حمایت گسترده مردمی نیز در سرزمینهای اشغالی و اردوگاههای آوارگان فلسطینی برخوردارند. مردمی که بهرغم پرداخت همیشگی بالاترین هزینههای نبرد و مقاومت، از جان و مال و هستیشان، گزینه عملی دیگری در برابر خود نمیبینند. حماس و دیگر گروههای مقاومت در این سالها کوشیدهاند با درس گرفتن از تجربه تاریخی ملت فلسطین و رهبری آن و بنا نهادن یک منظومه مقاومتی مؤثر (از جمله در زمینه قدرت موشکی و تسلیحاتی)، شرایط جدیدی برای خروج از بنبستهای موجود ایجاد کنند.