3

بروجردی: سیاست‌های واتیکان همسو با اروپاست/ سیدفاطمی: موضع کشورهای غربی در مساله فلسطین از منظر الهیاتی و حقوق بشری موجه نیست/ فنایی: شکل‌گیری و بقای اسرائیل در گرو نقض حقوق بشر است/ حبیبی: برای احقاق حقوق فلسطینیان باید به مفاهیم حقوق بشری اعلامیه متوسل شد

  • کد خبر : 58071
  • ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۵
بروجردی: سیاست‌های واتیکان همسو با اروپاست/ سیدفاطمی: موضع کشورهای غربی در مساله فلسطین از منظر الهیاتی و حقوق بشری موجه نیست/ فنایی: شکل‌گیری و بقای اسرائیل در گرو نقض حقوق بشر است/ حبیبی: برای احقاق حقوق فلسطینیان باید به مفاهیم حقوق بشری اعلامیه متوسل شد
نشست علمی «نقد مواجهۀ دولتهای غربی با مسئله فلسطین از منظر الاهیاتی – حقوق بشری» توسط مرکز مطالعات حقوق بشر دانشگاه مفید در ساختمان C این دانشگاه برگزار شد.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، دکتر حبیبی مجنده ابتدا طرح بحث کرد و درباره حقوق بشر و ضرورت رعایت آن توسط همه ملل صحبت کرد. سپس دکتر سیدفاطمی به بیان مبنای حمایت اروپایی ها و آمریکا و کانادا از اسرائیل پرداخت و مطالبی را بیان کرد. سپس حجت الاسلام والمسلمین مصطفی بروجردی پیرامون تاریخ روابط مسیحیان و یهودیان به ارائه بحث پرداخت و درپایان هم دکتر ابوالقاسم فنایی درباره فلسفه اخلاق سخن گفت.

بروجردی: سیاست های واتیکان همسو با اروپایی هاست

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

حجت الاسلام والمسلمین دکتر مصطفی بروجردی عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه در این نشست، ابتدا به دگرگونی های الهیاتی پرداخت و اظهار داشت: از ابتدای ظهور حضرت عیسی (ع) و بوجودآمدن دین مسیحیت، علیرغم اینکه عیسی یک یهودی بود اما یهودی ها حاضر به پذیرش عیسی نشدند و به روایت مسیحیان حتی زمینه ساز قتل این پیامبر بودند؛ این موضوع سبب نقار و جدایی مسیحیان و یهودیان در طول تاریخ شد به نحوی که تا دهه ۱۹۵۰ در نمازهای مسیحیان از یهودی ها به عنوان ملعونین زمین یاد می شد و براساس برخی دیدگاه های پاپ های مسیحی در طول تاریخ، تمامی یهودیان تا روز رستاخیز مسئول قتل حضرت عیسی شناخته شدند.

وی با بیان اینکه این دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک بود، گفت: دعوای مسیحیت و یهودیت یک امر بسیار بسیار ریشه دار است و دعوای امروز و دیروز نیست.

وی در ادامه سخنان خود به مسئله فلسطین اشاره و بیان کرد: فلسطین امروز که به نام سرزمین های اشغالی شناخته می شود جزوی از امپراطوری عثمانی در اوایل قرن بیستم بود. تا سال ۱۹۱۶ فلسطین دست مسلمانان بود اما حدود سال ۱۹۱۶ میلادی تصمیم گرفته می شود که قیمومیت این منطقه به انگلیس واگذار شود. مسیحیان و بویژه کلیسای کاتولیک از شنیدن این خبر به شدت خوشحال شده و ناقوس های کلیسا را به عنوان شکرگزاری به صدا درمی آورند.

وی افزود: در سال ۱۹۱۷ اعلامیه بالفور، تعهد دولت انگلیس را به تشکیل خانه ملی یهود اعلام می کند. به محض این اتفاق، پاپ بندیکت پانزدهم قاطعانه طرح انگلیس را محکوم می کند.

وی ادامه داد: در دسامبر ۱۹۱۷ کاردینال گاسپری اعلام می کند ما از تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین به شدت هراس داریم چون برای مسیحیان سپرده شدن اماکن مقدسه به یهودیان غیرقابل تحمل است. پس از آن، طرح سایکس – پیکو مطرح می شود که یکسال قبل یعنی سال ۱۹۱۶ ریخته می شود اما زمزمه آن در سال ۱۹۱۷ بیشتر می شود که طبق آن فرانسه و انگلیس توافق می کنند که بخش وسیعی از فلسطین از جمله بیت المقدس به عنوان سرزمین بین المللی شناخته شود اما این طرح به اجرا درنمی آید و قیمومیت فلسطین به طور کلی به انگلیس واگذار می شود. کلیسای کاتولیک با واگذاری فلسطین به انگلیس مخالفت می کند که یکی از دلایل آن نگرانی از تقویت کلیسای آنگلیکان است و دلیل دوم هم این است که با قیمومیت انگلیس وضعیت کلیسای کاتولیک در داخل فلسطین ضعیف شود.

آقای بروجردی بیان کرد: وقتی در سال ۱۹۲۲ جامعه ملل تشکیل می شود رهبران کلیسای کاتولیک مخالفت خود را از سلطه یهود بر فلسطین اعلام می کنند. در آن زمان، پاپ پیوس یازدهم اعلام می کند کلیسای کاتولیک فلسطین در برابر یهودیان و غیرکاتولیک ها باید حمایت کرد.

وی بیان داشت: از سال ۱۹۲۲ تا سال ۱۹۳۹ دوران پاپی پیوس یازدهم است که دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین است و به نظر می رسد در این دوران، نگرانی های کلیسای کاتولیک در ارتباط با اماکن مقدس، وضعیت کلیسا و نهادهای مرتبط با کلیسا کاهش پیدا کرده است لذا حرکت تندی از سوی کلیسا علیه انگلیس نمی بینیم اما شاهد هستیم بین گروه های عرب مسیحی و بقیه عرب ها ائتلافی علیه یهودی ها شکل می گیرد که تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه دارد.

وی افزود: در سال ۱۹۳۷ طرحی با عنوان «تل» مبنی بر تشکیل دو دولت فلسطینی و یهودی مطرح می شود که دولت واتیکان به شدت با این طرح مخالفت می کند و کلیسای واتیکان اعلام می کند که قیمومیت انگلیس بر فلسطین به مراتب بهتر از تشکیل دو دولت یهودی و فلسطینی است.

وی گفت: در سال ۱۹۳۹ پاپ پیوس دوازدهم به قدرت می رسد و سیاست پاپ قبلی را در ارتباط با یهود و صهیونیسم ادامه می دهد و در سال ۱۹۴۴ در دیدار خود با چرچیل رسما مخالفت خود را با شکل گیری خانه یهود در فلسطین اعلام می کند و آن را اهانت به کاتولیک ها عنوان می کند.

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

وی گفت: با خاتمه جنگ جهانی دوم، واتیکان موضع مثبت خود را نسبت به بین المللی کردن فلسطین تحت نظارت سازمان ملل یا ادامه قیمومت انگلیس بر فلسطین اعلام می کند.

وی بیان کرد: در جنگ جهانی دوم، اتفاقاتی که توسط هیتلر و نازی ها علیه یهودیان افتاد و منجر به کشتارهای بسیار وحشتناک شد، نگرشی در آن مقطع شکل گرفت که کلیسای کاتولیک همراهی یا سکوت کرده با نازی ها از یکطرف و با فاشیست ها در ایتالیا از طرف دیگر و این مهر تائید کلیسای کاتولیک بر آن جنایات علیه یهودیان بوده و شواهد مفصلی را جمع آوری کردند و مجموع شواهد هم این نکته را تائید می کرد لذا بعد از جنگ جهانی دوم یک فشار تبلیغاتی سنگینی علیه کلیسای کاتولیک و اروپا شکل گرفت و واتیکان احساس شرمندگی کرد و خواست به نوعی کار خود را توجیه کند اما این توجیهات نه تنها از طرف وجدان اروپایی پذیرفته نشد بلکه بعدها کلیسای کاتولیک به این خطاهای استراتژیک خود اقرار کرد.

آقای بروجردی گفت: در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل را داریم که برای بیت المقدس وضعیت ویژه بین المللی به مدیریت سازمان ملل و جدای از دو دولت یهودی و عربی پیش بینی شد. اما هم یهودی ها و هم عرب ها با این قطعنامه مخالفت می کنند و واتیکان تا سال ۱۹۴۸ (تاسیس دولت اسرائیل) هیچ واکنشی به این قطعنامه نشان نمی دهد و سکوت می کند. در ۱۶ مارس ۱۹۴۸ که اعلام رسمی موجودیت اسرائیل است، هیچ واکنشی نشان نمی دهد اما در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۸ پاپ وقت، اندرزنامه منتشر می کند و در آن نامه ای بر لزوم بین المللی کردن بیت المقدس نوشته می شود.

وی یادآور شد: سال ۱۹۴۸ اولین جنگ اعراب و اسرائیل است. در این جنگ فشارهای سنگینی بر فلسطینی ها وارد شد، تعداد زیادی کشته و تعداد زیادی آواره شدند در نتیجه این درگیری ها، کلیسای کاتولیک هم درامان نماند و بخشی از اموال کلیسای کاتولیک مصادره و تعداد زیادی از کلیساهای فلسطین خراب شدند و این فشارها سبب شد تا واتیکان واکنشی نشان دهد و موضع منفی پاپ نسبت به یهودیت صهیونیسم برای چندمین بار اعلام شد و حتی وقتی اولین رئیس رژیم صهیونیستی درخواست ملاقات با پاپ وقت کرد، او را به حضور نپذیرفت. در صحبت های مقامات واتیکانی هم مشاهده می کنیم که بعد از اشاره به مسائل حقوق کلیسا و اماکن مقدسه، مقداری هم راجع به آوارگان فلسطینی صحبت می شود اما مسئله اصلی کلیسای کاتولیک با اسرائیل راجع به وضعیت حقوقی بیت المقدس و وضعیت نهادهای کلیسای کاتولیک در سرزمین های اشغالی و حفاظت از آنهاست.

وی افزود: از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۴ واتیکان روابط رسمی با اسرائیل ندارد و آن را به عنوان دولت نمی شناسد. در سال ۱۹۴۸ واتیکان یک عملیات سنگین دیپلماتیک انجام می دهد تا کشورهای مسیحی را وادار کند از پذیرش اسرائیل خودداری کنند اما در ۱۹۴۹ اغلب کشورهای مسیحی به خواسته واتیکان پشت پا می زنند و روابطشان را برقرار می کنند درنتیجه واتیکان در این مقطع شکست می خورد. پس از آن کلیسای کاتولیک از کشورهای مسیحی می خواهد که شرط بین المللی شناختن بیت المقدس را از سازمان ملل بگذارد که در این زمینه هم کلیسای کاتولیک ناموفق است.

وی تشکیل شورای واتیکان ۲ در سال ۱۹۶۲ را نقطه عطفی در کلیسای کاتولیک دانست و گفت: این شورا به مدت سه سال یعنی تا سال ۱۹۶۵ با حضور ۲۰۰۰ نفر از برجسته ترین شخصیت های کلیسای کاتولیک و اسقف ها فعالیت کرد و این شورا یک نقد بنیادی بر همه الهیات کلیسای کاتولیک و سازمان کلیسای کاتولیک وارد کرد. این شورا ۱۶ سند بسیار مهم را تدوین می کند که درواقع موضوع کلیسای کاتولیک در آستانه هزاره سوم است.

وی به بیانیه «عصر ما» به عنوان یکی از ۱۶ سند شورای واتیکان ۲ اشاره کرد و افزود: این سند روابط با پیروان سایر ادیان را تحلیل کرده و آنجا رسما اعلام می شود که یهودآزاری محکوم است و یهودیان برادران بزرگتر ما هستند.

وی افزود: این بیانیه مهمترین سندی است که در طول تاریخ کلیسای کاتولیک در ارتباط با یهودیت مطرح شده است البته بعد از این بیانیه، چندین اندرزنامه و بیانیه دیگری صادر می شود. این سند پایه اصلی روابط کلیسای کاتولیک با یهودیان از دهه ۶۰ به بعد شد.

آقای بروجردی گفت: در ۱۹۷۰ حزب لیکود و احزاب مذهبی در اسرائیل پیروز می شوند و فشار سنگینی علیه تبلیغات مذهبی کلیسای کاتولیک در فلسطین ایجاد می شود و مجددا روابطی که چندسال قبل ایجاد شده بود مقداری خراب می شود. از این طرف هم واتیکان بر لزوم بین المللی شناختن بیت المقدس تاکید می کند. در سال ۱۹۷۱ برای اولین بار پاپ پل ششم مسئله دو دولت یهود و فلسطین را مطرح می کند. در سال ۱۹۷۵ پاپ برای اولین بار با نماینده ساف ملاقات می کند. در سال ۱۹۷۸ قرارداد کمپ دیوید امضا می شود. پاپ نگرانی خود را از اینکه در این قرارداد درباره حقوق فلسطینیان و وضعیت بیت المقدس صحبتی نشده ابراز و اظهار تاسف می کند.

وی بیان داشت: سال ۱۹۷۸ ژان پل دوم پاپ می شود و از زمانی که وی روی کار آمد لحن او نسبت به اسرائیل بسیار آرام بود. وی در سال ۱۹۷۹ بیانیه ای داد و در آن تاکید کرد که بین جنبه مذهبی و جنبه سیاسی بیت المقدس تفکیک قائل است و جنبه مذهبی برای واتیکان مهم است و جنبه سیاسی باید با رضایت ساکنین آنجا باشد.

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

وی افزود: در ژانویه سال ۱۹۸۰ پارلمان اسرائیل انتقال پایتخت به بیت المقدس را تصویب کرد در ۲۰ اوت ۱۹۸۰ قطعنامه شورای امنیت صادر شد که این موضع انتقال پایتخت به اسرائیل را محکوم کرد. در سال ۱۹۸۱ اینقدر فشار در کلیسای کاتولیک ایجاد شد که بالانسی میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها ایجاد کرد و وزیر خارجه وقت اسرائیل را به حضور پذیرفت و برای اولین بار یک پاپ مسیحی با خاخام یهودی دست داد.

وی گفت: در سال ۱۹۸۶ اسقف اعظم رم با خاخام اعظم رم در کنیسه رم ملاقات می کند و آنجا می گوید که شما برادران دوست داشتنی ما هستید و برادران بزرگتر ما هستید.

وی در پایان گفت: از ۱۹۹۱ تا پایان ۱۹۹۳ کمیسیون دائمی روابط واتیکان و اسرائیل شکل می گیرد و یک توافقنامه مفصلی امضا می شود. در سال ۱۹۹۴ روابط رسمی واتیکان و اسرائیل به طور کامل برقرار می شود و طرفین اقدام به مبادله سفیر می کنند.  بعد از آن برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ پاپ به بیت المقدس سفر می کند و در سال ۲۰۰۹ پاپ بندیکت شانزدهم به بیت المقدس سفر کرد و در نتیجه همه چیز عادی شد و پاپ ها پله پله از مواضع خود کوتاه آمدند اما در قبال این امتیازاتی که از دست داد، چیز مهمی به دست نیاورد. اما تاریخ به ما ثابت می کند که سیاست های واتیکان همسو با اروپایی هاست.

سید فاطمی: سه مبنای اروپایی ها در حمایت از اسرائیل

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

دکتر سیدمحمدقاری سیدفاطمی استاد تمام دپارتمان حقوق دانشگاه مفید هم طی سخنانی، اظهار داشت: از ۶۰ سال پیش تاکنون دول غربی یا اروپای سفید و امریکا و کانادا مواجهه ثابتی با مسئله فلسطین داشتند و آن حمایت همه جانبه از دولت اسرائیل چه در شکل گیری و چه بقای آن بوده است. این حمایت ها یکدست نبوده، برخی دولت ها مانند آمریکا و کانادا و آلمان بیشتر و برخی دیگر مانند اسپانیا کمتر. اما همه اینها حامیان شکل گیری و بقای اسرائیل هستند و در منازعات هم گاهی اوقات به وضوع استانداردهای دوگانه در حقوق بشر دارند.

وی گفت: موضع نسبتا ثابت حمایتی دولت های غربی از اسرائیل سبب شده تا فلاسفه این سرزمین ها هم سکوت را در قبال مساله فلسطین درپیش بگیرند. حتی سیاستمداران چپ در اروپا هم موضع سکوت در پیش گرفتند و یا دستکم اسرائیل را مورد انتقاد قرار می دهند اما همدلی جدی با مسئله فلسطین ندارند. برکسی پوشیده نیست که مواجهه دولت های غربی یا اروپای سفید با مساله فلسطین یک مواجهه به ظاهر دوگانه است.

وی بیان داشت: از ابتدای تاریخ مکتوب بشر، دو مکتب رقیب هستند که با یکدیگر معارضه می کنند؛ یکی مکتب واقع گرایی سیاسی است که معتقدند همه موضع گیری ها و حرکت ها در عرصه روابط بین المللی حول مسئله قدرت و منافع ملی است. دیگری مکتب آرمانگرایان است. برخلاف نظر بسیاری از نویسندگانی که اظهارنظر کردند، معتقدم واقع گرایی سیاسی خیلی هم توصیفی نیست بلکه نرم هنجاری و تجویزی دارد. شما اگر کارهای هابز و نوهابزی ها و نوواقع گرایان را ببینید، درخواهید یافت که اقدامات آنها فقط توصیفی نیست بلکه سویه تجویزی هم دارد.

وی در حمایت دولت های غربی از اسرائیل سه دلیل غیرمنافعی می بیند و معتقد است که باید به آن توجه کرد؛ وی ادامه داد: اولین دلیل، این است که حمایت اروپای سفید از اسرائیل مبنای الهیاتی – مسیحی دارد. در آمریکا بزرگترین اقلیت مسیحی ، اونجلیک ها هستند که به مسیحیت صهیونیست معروفند. اساسا اعتقاد آنها از صدسال گذشته این است که ظهور حضرت مسیح در گرو تشکیل دولت قدرتمند اسرائیل است. اینها بیشترین کمک مالی را به اسرائیل می کنند.

وی گفت: دومین دلیل نوعی «نژادپرستی» را می شود دید. در این روزهاکه مسلمانان در اروپا و آمریکا تظاهرات می کردند، سفیدهای راست هم به نفع اسرائیل تظاهرات می کردند. اینها اسرائیل را به خود نزدیکتر می بینند تا اعراب و فلسطینی ها را.

وی ادامه داد: دلیل سوم، دموکراسی خواهی پساروشن نگری است که هنوز در احزاب دموکرات است و خیلی متعصبانه به دموکراسی نگاه می کنند. اینها اسرائیل را تنها دموکراسی خاورمیانه می دانند و معتقدند باید آن را سرپا نگاه دارند.

وی گفت: به نظر می رسد، هرسه این دلیل وقتی ایدئولوژیک می شوند آخرالزمانی می شوند اولی به کتاب مقدس می چسبد دومی به تفوق نژاد سفید اروپایی و سومی دنبال آرمان دموکراسی است گویی شمع دموکراسی خیلی کوچک در خاورمیانه روشن شده است.

دکتر سیدفاطمی با بیان اینکه حمایت اروپای سفید از اسرائیل بدون مبنا نیست، گفت: صهیونیست های اصیل ملحد هستند و اینها تعصبشان روی قومیتشان است. اینها به قومیت یهود اهمیت می دهند تا دین یهود.

وی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان گفت: بشریت از ابتدای تاریخ هستی تا امروز نسخه ای برای صلح و همزیستی مسالمت آمیز جز حقوق بشر ندارد. حقوق بشر می گوید یکدیگر را تحمل کنید. دین میراث مشترک بشریت است و هریک از پیروان ادیان حظی از حقیقت برده اند لذا با لحاظ کردن این مساله برای دیگران هم حقوقی را در نظر بگیریم و یکدیگر را تحمل کنیم.

فنایی:  شکل گیری و بقای اسرائیل درگرو نقض حقوق بشر است

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

دکتر ابوالقاسم فنایی رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید هم در این نشست علمی، اظهار داشت: خیلی ها در سراسر دنیا منافع و دیدگاه هایی دارند که سبب می شود روی آتشی که در اینجا افروخته شده نفت بریزند و نفعشان در این است که این مناقشه فیصله پیدا نکند.

وی افزود: تلاش های زیادی برای برقراری صلح تاکنون صورت گرفته است از جمله ایده تشکیل دو دولت در فلسطین  اما کسانی که منافعشان در ادامه جنگ است تلاش می کنند تا این ایده ها و طرح ها را به شکست بکشانند.

وی این سئوال را مطرح کرد که چرا حقوق بشر نتوانسته تاکنون این مشکل را حل کند؟ و ادامه داد: ما برای اینکه بتوانیم داوری اخلاقی در اینجا داشته باشیم ناگزیر از کنارگذاشتن سوگیری های شناختی هستیم. در این زمینه پیشنهادات مختلفی توسط فیلسوفان اخلاق داده شده است چون یکی از مهمترین موانع معتبر اخلاقی درگیری عواطف شخصی است که می خواهد در این زمینه داوری کند.. یکی از راهکارهای ارائه شده این است که سعی کنیم خود را پشت پرده بی خبری ببریم.

وی گفت: برای این منظور ما باید بحث اسرائیل و فلسطین را داخل پرانتز ببریم و یک سئوال فرضی را مطرح کنیم و پاسخ آن را روی این مناقشه ابتنا کنیم.

وی ادامه داد: شما کشور فرضی را تصور کنید که قرار است پیروان سه دین مسیحیت، یهودیت و اسلام در کنار یکدیگر زندگی کنند. ساکنان این سرزمین برای آنکه از یک زندگی توام با صلح پایدار برخوردار باشند حداقل به سه چیز نیاز دارند؛ اولین مورد مبنای مشترک برای همکاری جمعی است.دومین مورد، مبنای مشترک برای توزیع خیراتی که از آن همکاری جمعی حاصل می شود و نیز مبنای مشترکی برای توزیع هزینه ها. سومین مورد، مبنای مشترک برای حل اختلافات احتمالی بین شهروندان است.

وی داشتن این سه مبنا را کافی برای همزیستی مسالمت آمیز ندانست و گفت: آنچه در اینجا لازم است اینکه اکثریت شهروندان  به آن سه مبنای مشترک التزا عملی داشته باشند.

وی بیان کرد: هریک از این سه ادیان دارای تلقی و تعریف از زندگی خوب هستند. هریک از این تلقی ها با تلقی های دو دین دیگر متفاوت است. اگر همه ساکنان این کشور فرضی تلقی واحدی از زندگی خوب داشتند، ممکن بود که بتواند آن سه مبنای مشترک را که برای اداره مطلوب آن کشور نیاز داریم، فراهم کند. اما این تلقی از زندگی خوب یکسان نیست که با صرفنظر از گرایش ها و خوانش های مختلفی است که پیروان این سه دین دارند.

وی گفت: برای پاسخ به سه پرسش اساسی فلسفه سیاست به نحوی که پاسخ ما برای پیروان هرسه دین موجه و معقول باشد، به منظری نیاز داریم که بین این سه دین بی طرف باشد و وقتی از آن منظر به این سه دین می نگریم بتوانیم به پیروان هریک از این سه دین یکسان نگاه کنیم و معیشت و سیاست جمعی آنها را اینگونه سامان دهیم. این منظر همان «اخلاق اجتماعی» است که یک اخلاق فرادینی و فراسکولار است که می تواند روابط پیروان هردین یا هر ایدئولوژی دینی یا ایدئولوژی سکولار را تنظیم کند. این اخلاق به انسان از آن نظر که انسان است می نگرد. این اخلاق اجتماعی یک فضای مناسبی را فراهم می کند که پیروان آن سه دین بتوانند تلقی خاص خود از زندگی خوب را دنبال کنند و تحقق بخشند بدون اینکه پیروان دو دین دیگر مانع تلاش آنها شود و نیز تلاش پیروان این دین مانع پیروان دو دین دیگر در راستای تحقق آرمان خود از زندگی خوب نشود.

وی افزود: از نیمه دوم قرن بیستم به این طرف، اصول حقوق بشر صورتبندی شد اما قبل از آن، این اصول هم در فرهنگ های دینی و هم فرهنگ های غیردینی سابقه بلند و تاریخی دارد که از جمله آنها می شود به «حسن و قبح عقلی» که مورد پذیرش هرسه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت است، اشاره کرد.

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

وی گفت: حقوق بشر که صورتبندی ملاحظات اخلاق اجتماعی است می تواند مبنای مناسبی برای تنظیم روابط اجتماعی مسالمت آمیز در یک جامعه متکثر فراهم کند.

وی «دولت بی طرف» و «شهروند روادار» را دو میوه مهم این حقوق بشر دانست و گفت: دولت بی طرف دولتی است که به همه انسان ها فارغ از دین و فرهنگ و زبان و جنسیت آنها به یک چشم نگاه کند و «شهروند روادار» هم شهروندی است که حق بر ناحق بودن سایر شهروندان بلکه سایر انسان ها را به رسمیت بشناسد.

آقای فنایی با تطبیق نتایج این مثال بر مسئله فلسطین اظهار داشت: نه اسرائیل و نه دولت های غربی که موضوع این جلسه هستند (اروپای سفید و آمریکا و کانادا) دولت بی طرف هستند و نه شهروندان اسرائیل، «شهروند روادار».

وی افزود: دولت اسرائیل از همان آغاز بر مبنای تبعیض پایه گذاری شد و از سوی دیگر می دانیم که این دولت سرزمین دیگران را اشغال کرده و رسما آن سرزمین ها را حق خود و جزوی از قلمرو سیاسی خود می داند و اجازه تشکیل هیچ دولتی را به بومیان این سرزمین نمی دهد. از طرف دیگر، این دولت حاضر نیست برای ساکنان غیریهودی سرزمینی که اشغال کرده همان حقوقی را قائل باشد که برای یهودیانی قائل است که از سرزمین دیگری مهاجرت کردند و در این سرزمین ها ساکن شدند.

وی افزود: اسرائیل ذاتا با حقوق بشر ناسازگار است بنابراین ادعای دولت های غربی و استدلالی که برخی فرهیختگان آنها در ذهنشان است که این فقط تنها دولت دموکراسی منطقه است وقتی صادق است که دموکراسی را به رای اکثریت ساکنین آن منطقه فروبکاهیم.

وی نقض حقوق بشر را ذات اسرائیل دانست و گفت: هم شکل گیری دولت اسرائیل از طریق نقض حقوق بشر صورت گرفته است و هم تداوم و استمرار آن در گرو نقض حقوق بشر است.

وی ادامه داد: نسل کشی در غزه نمودی از طرز تفکری است که حقوق بشر را نمی پذیرد.

وی این سئوال را مطرح کرد که چرا اسرائیل حقوق بشر فلسطینیان یا حتی ساکنان عرب اسرائیل یا ساکنان کرانه باختری را به رسمیت نمی شناسد؟ و چرا دولت های غربی از اسرائیل دفاع می کنند بااینکه به سهولت می توانند مانع ادامه این جنایات شوند؟

وی گفت: برخی منکران حقوق بشر می گویند که این نشان می دهد حقوق بشر به درد نمی خورد و در مقام عمل، نادرستی آن اثبات شده است.  اما این استدلال مغالطه است چون پیشفرضی که وجود دارد این است که دولت های اسرائیل و غربی به حقوق بشر عمل می کنند و حقوق بشر از آنها می خواهد اینگونه رفتار کنند درحالیکه اینگونه نیست. و این رفتار نتیجه نادیده گرفتن یا دورزدن حقوق بشر توسط این دولتهاست.

وی مشکل عمیق اخلاقی در این مساله را نفاق اخلاقی دانست که متفاوت از استاندارد دوگانه است و تصریح کرد: استاندارد دوگانه یعنی یک شخص حقیقی یا حقوقی در داوری اخلاقی خود درباره موارد اخلاق مشابه از یک معیار یکسان استفاده نکند اما نفاق اخلاقی عبارت از شکاف میان نظر و قول اخلاقی و عمل اخلاقی.

وی ادامه داد: آنچه ما در مسئله فلسطین با آن مواجهیم ترکیبی از این دو است چون این دولت ها نه تنها از استاندارد دوگانه در مقام عمل استفاده می کنند بلکه سعی می کنند آن را بپوشانند یعنی در مقام اظهارنظر و در مقام دفاع از موضع خود به حقوق بشر استناد می کنند و این نشان دهنده شکاف بین نظر و عمل آنهاست.

آقای فنایی گفت: ریشه حقوق بشر و اخلاق اجتماعی هویت انسانی است که به لحاظ هنجاری خنثی نیست یعنی از دل آن حقوقی بیرون می آید که حقوق بشر است و یک تکالیفی درمی آید که می شود تکالیف بشر.

وی افزود: وقتی این خرده هویت بر هویت انسانی غلبه پیدا کرد، آن فرد به خود حق می دهد که به هنجارهای هویت غالب عمل کند و این هویت به او اجازه می دهد که اقتضائات هنجاری آن هویت انسانی را نادیده بگیرد.

وی گفت: حل این مشکل هم نیازمند زمینه سخت افزاری است که یکی از مولفه ها قدرت برابر است و هم نیازمند جنبه نرم افزاری است که یکی مسئله تربیت است و دیگری پاسخ به این سئوال است که چرا دولت های غربی در سیاست خارجی حقوق بشر را مراعات نمی کنند اما در سیاست داخلی خود این حقوق را رعایت می کنند؟ پاسخ ، قدرت جامعه مدنی و افکار عمومی است چون افکار عمومی در غرب به دولت ها اجازه نمی دهد که در سیاست داخلی خود به حقوق بشر تجاوز کرده و آن را نقض کنند. حتی در خود اسرائیل یهودیانی هستند که مخالف سیاست های اسرائیل هستند و از مهمترین مدافعان حقوق فلسطینی ها هستند.

حبیبی: توسل به مفاهیم حقوق بشری در اعلامیه حقوق بشر یکی از بهترین شیوه های احقاق حق فلسطینیان است

نشست نقد مواجهۀ دولت‌های غربی با مسئله فلسطین؛

دکتر محمد حبیبی مجنده دانشیار دپارتمان حقوق دانشگاه مفید در نشست علمی نقد مواجهه دولت های غربی با مسئله فلسطین – اسرائیل از منظر الهیاتی – حقوق بشری که توسط مرکز مطالعات حقوق بشر دانشگاه مفید برگزار شد، اظهار داشت: دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با رای مثبت ۴۸ عضو و رای ممتنع ۸ عضو بدون رای مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد. این اعلامیه در ۳۰ ماده، حقوقی که هرانسانی از آن برخوردار است را شناسایی می کند و محصول اولین کمیسیون حقوق بشر است که با هدف تحقق اهداف حقوق بشر سازمان ملل به وجود آمد.

وی اعلامیه جهانی حقوق بشر را شاهکاری در قانونگذاری بین المللی دانست و افزود: برای پیدایش این سند ابتدا کمیته ای از فیلسوفان تشکیل شد و پیش نویسی را آماده کردند و کمیسیون حقوق بشر آن زمان به ریاست بیوه آقای روزولت رئیس جمهور آمریکا و دیگر اندیشمندان برجسته کار نگارش اعلامیه را انجام  دادند.

وی افزود: ابتدا قرار بود یک اعلامیه حاوی اصول، یک سند الزامی حقوقی به علاوه سندی که سازوکار اجرایی را مشخص می کند، تهیه شود. ابتدا این اعلامیه آماده شد اما تا خواستند به تدوین یک معاهده الزامی بپردازند اختلاف نظرها شروع شد و کمیسیون دید اگر اینطور پیش برود، ممکن است این بسته سه جزئی سالها طول بکشد و لذا اعلامیه حقوق بشر را منتشر کردند. این اعلامیه از زمان تصویب تا الان همان نور در تاریکی بوده است که بشریت بعد از جنگ دوم جهانی با همه گرایشات سیاسی، رنج های فرهنگی مختلف، سطوح متفاوت اقتصادی و با وجود همه اختلافات نژادی، مذهبی، قومی، جغرافیایی به این سند به عنوان یک ملجا و پناهگاه نگاه کردند که منشا تحولات بزرگی شده است و امروزه کشوری یافت نمی شود که بگوید من این اعلامیه را قبول ندارم.

وی بیان کرد: یکی از دستاویزهای افرادی که از ظلم و ستم به تنگ آمده اند، این اعلامیه برای مبارزه بوده است همینطور ملت هایی که تحت استعمار بودند برای رهایی از استعمار ، یکی از دستاویزهایشان، اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است.

وی گفت: در مساله فلسطین هم به نظر می رسد که متوسل شدن به مفاهیم حقوق بشری مندرج در اعلامیه می تواند یکی از بهترین شیوه های احقاق حق فلسطینیان باشد ازجمله حق تعیین سرنوشت، کرامت ذاتی انسان و دیگر حق هایی که در این اعلامیه ذکر شده است. مجموعه ای از حقوق مدنی و سیاسی، حق های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حق هایی که جنبه جمعی دارد به اضافه مسئولیت های بشری.

آقای حبیبی عنوان کرد: در همه اسنادی که در سازمان ملل در خصوص فلسطین صادر شده است، یکی از معیارها و محکها برای ارزیابی وضعیت فلسطین اعلامیه جهانی حقوق بشر و موازین حقوق بشری است.

وی ادامه داد: برخی این اعلامیه را انجیل حقوق بشر می نامند. این اعلامیه در این ۷۵ سال علیرغم تغییرات و تحولاتی که در جامعه بشری رخ داده است اما با تغییرات زمان اعتبار خود را از دست نداده است و ماندگاری خود را حفظ کرده است. آنچه در این اعلامیه ذکرشده برآیند وجدان بشری و معیارهایی است که انسانها با آن احساس بیگانگی نمی کنند هرچند برخی دولت ها و کشورها از حقوق بشر غربی صحبت می کنند و آن را ساخته  غربی ها می دانند. البته اینها بیشتر درپی تقویت مواضع و منافع سیاسی خود هستند.

وی تصریح کرد: بسیاری از اندیشه های حقوق بشری درست است که ریشه در اندیشه متفکرین غربی دارد اما این به معنای وابستگی همیشگی به آن اندیشه و آن جغرافیا نیست بلکه متعلق به بشریت است.

استاد دانشگاه مفید ادامه داد: این اعلامیه حق را برای «انسان بماهو انسان» درنظر می گیرد و بیان می کند با هرانسانی باید به شیوه خاصی رفتار شود.

وی با بیان اینکه بسیاری از مخالفان اسرائیل در آسیا، اروپا، آمریکای لاتین هستند، گفت: هرانسانی این رفتار را برنمی تابد حتی اگر گروهی فعالیتی انجام دادند که آن هم از نظر حقوق بشری محکوم است اما این دلیل نمی شود که بیمارستان ها و غیرنظامیان هدف قرار گرفته شوند و نیز سرزمینی را بلاصاحب فرض کنند و هربلایی می خواهند سر آن دربیاورند. این نه با حقوق بشر و نه با هیچ آئین و آئین و مذهبی سازگاری ندارد.

وی خاطرنشان کرد: بیشترین حمایت مادی و معنوی در سازمان ملل را آمریکا از اسرائیل انجام می دهد؛ رژیمی که سرتاپا ایدولوژیک است و بدیهی ترین اصول حقوق بشری را زیرپا می گذارد.

وی در پاسخ به سئوالی درباره حقوق بشر آمریکایی گفت: من حقوق بشر را آمریکایی نمی دانم. به نظر می آید رعایت حقوق بشر توسط همه ملتها و کشورها می تواند آن آرمان بشری را محقق کند.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=58071

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!