1

اقدامات سیاسی یهود بعد از رسول الله با محوریت بنی امیه

  • کد خبر : 62440
  • ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۰
اقدامات سیاسی یهود بعد از رسول الله با محوریت بنی امیه
بنی‌امیه، گروهی بودند که برای فتح شام فرستاده شدند. نکتۀ قابل توجه برای تحلیل این انتخاب، استراتژیک بودن منطقه شام برای یهود است. شام، نزدیک‌ترین منطقه به سرزمین موعود یهود بود.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، یهود، سازمانی موعود‌گرایی است که در مسیر رسیدن به آرمان خود، در صدد حذف هر مانعی است؛ حتی اگر آن مانع خدا باشد [۱] پس از تشکیل این سازمان، جبهه حق تمام قوای خود را در مسیر حذف آن به کار گرفت که البته با شهادت نیرو‌های این جبهه و آزار و اذیت آن‌ها، این سازمان توانست به حیات خود ادامه بدهد.

آن‌ها می‌دانستند که بزرگ‌ترین مانع در رسیدن به اهدافشان، اسلام است. همان چیزی که موسی‌(ع) در طور سینا و عیسی(ع) در توصیه‌هایش از آن نام بردند و بندگان خالص خدا را به این نعمت عظیم بشارت دادند؛ بنابراین، اتاق فکر این سازمان به فکر جلوگیری از تولد پیامبر این دین افتادند و در توهمات خود، به نبرد با تقدیر الهی برخاستند.

نخستین تروریست‌های جهان، یهودیان صهیونیسم هستند که اقدام به ترور حاملان این نطفه مبارک کردند؛ اما هر سری تیرشان به سنگ می‌خورد و بعد از آنکه نطفه منعقد می‌شد، اثر ترور نمایان می‌گشت[۲]. آن‌ها قدرت مبارزه با خواست الهی را نداشتند و چون ارادۀ خداوند بر تولد این نابود‌کنندۀ تباهی اطلاق گردیده بود، آن‌ها در عملی نمودن طرح‌هایشان ناکام ماندند.

سرانجام کابوس شب‌های یهود متولد گردید و تا آخر عمر شریف خود از تلاشی در مسیر حذف این سازمان دریغ نورزید. پیامبر اسلام(ص) توانست تمام موانع یهود از مدینه تا قدس را از سر راه بردارد و در نبردی که سپاه اسلام را راهی جنگ موته می‌نمود، ، آخرین مانع به شهادت رسید و دوباره این سازمان پیچیده توانست به حیات خود ادامه دهد.

با شهادت پیامبر، بزرگ‌ترین مانع یهود، یعنی اسلام از بین نرفت و با ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این مانع ابدی شد. یهود می‌دانست که اگر جانشین راستین پیامبر اسلام که چهرۀ بارز یهود‌ستیزی است در جامعه قدرت بگیرد، رسالت مبارزه با یهود به یک وظیفه اجتماعی تبدیل گشته و کابوس شب‌های شیطان به وقوع می‌پیوندد.

پس در گام بعدی، در صدد حذف فیزیکی یا شخصیتی و هویتی رهبر جبهه حق برآمدند و آن را در طرح‌ریزی حذف موانع خود برای رسیدن به ارض مقدس قرار داد. با رصد جریان‌های بعد از شهادت رسول‌الله(ص) شاهد نیروی قوی و آماده به کار به نام حزب اموی هستیم؛ بنابراین برای بهتر بیان کردن اقدامات سیاسی یهود، می‌‌بایست ریشه و هویت و مأموریت این شجره ملعونه[۳] را تشریح کنیم.

تبارشناسی بنی امیه و یهودی بودن آنان

دومین خاندان تاثیرگذار در جهان اسلام پس از بنی‌هاشم، خاندان بنی‌امیه است. با مطالعۀ تاریخ این خاندان، بیشترین مسأله‌ای که ذهن هر پژوهشگری را به کنجکاوی وا می‌دارد، دشمنی و پافشاری بر به ذلت کشاندن و نابود کردن بنی‌هاشم توسط آن‌هاست. همانطور که بیان شد، خاندان بنی‌هاشم، بزرگ‌ترین مانع از جهت حمل مانع عظیم‌تر برای یهود بود که به مخالفت و ترور بزرگانشان پرداخت و این سیاست، شباهت و عینیت کاملی با سیاست بنی‌امیه دارد؛ بنابراین، بنی‌امیه و یهود، یا هر دو از یک ریشه‌اند و یا لااقل هر دو در یک مسیر و سیاست گام برمی‌دارند.

بنی‌امیه، تلاش بسیاری کرد تا خود را به خاندان بنی‌هاشم که دارای ارج و عظمت فراوانی در میان عرب بود منتسب کنند، اما این مدعا با تردید‌های جدّی روبه‌روست. رابطه خصمانۀ غیرعادی بنی‌امیه با بنی‌هاشم با توجه به قبیله‌گرایی اعراب قبل از اسلام، ادعای انتساب بنی‌امیه به این خاندان پاک را با تردید مواجه می‌سازد؛ این درگیری به گونه‌ای است که یکی از جنگ‌های پیش‌بینی شده در آخرالزمان، نبرد حجة‌بن‌الحسن(عج) با سفیانی است! یکی از مستندات دیگر در باب ردّ این ادعا، وجود روابط نامشروع در این نسل است[۴]؛ امری که انتساب بنی امیه به خاندان نبوت را با تناقض جدّی رو‌به‌رو می‌سازد.

با رصد تبار بنی امیه، به مواردی بر می‌خوریم که ما را به یهودی بودن این قوم نزدیک می‌کند. هنگامی که عقبه را نزد رسول الله(ص) آوردند و ایشان دستور کشتنش را صادر کردند، فرمودند: «تو یهودی و اهل صفوریه هستی»[۵]. عقبه، فرزند ابومعیط و او، فرزند ذکوان‌ بن امیه هست. بنابراین، یهودی بودن عقبه را باید در خاندان او جستجو کرد. در نقل تاریخی آورده‌اند که امیه به شام رفت و ده سال آنجا ماند؛ او با کنیزی یهودی از اهالی صفوریه به نام تریا همبستر شد و ذکوان که همان ابوعمرو است به دنیا آمد.[۶]

بنابراین با تبارشناسی بنی‌امیه به یهودی بودن این قوم پی می‌بریم و نکته جالب در این رابطه، این است که بر اساس میشنا که پایه و اساس تلمود است و هلاخا (فقه یهودی)، یکی از راه‌های یهودی شدن، انتساب فرد از طریق مادر یهودی به یهود است. در نقلی از مسعودی است که عقیل می‌گفت: ابومعیط [فرزند ذکوان]، مردی یهودی از اهالی صفوریه بود.[۷]

رفتار سیاسی یهود بعد از رسول الله

چه در زمان حیات رسول الله(ص) و چه بعد از حیات ایشان، شاهد این موضوع هستیم که برخی از صحابه، حرکت در جهت منافع یهود را سیاست فعالیت‌های خود قرار داده و این موضوع، با توجه به اینکه آن‌ها آگاهی داشتند که این سیاست در جهت منافع یهود است، ظن ما را نسبت به «اشتباه» آن‌ها کاهش داده و یقین ما را نسبت به «نفوذی» بودن آن‌ها تقویت می‌کند.

این سیاست‌، بعد از زمان رسول خدا در سطوح مختلف اجتماعی نمایان شد که یکی از آن‌ها، بُعد سیاسی جامعۀ مسلمین است. خلافت و حکومت، مهم‌ترین جایگاه اجتماعی است. جهت‌دهی جریانات فکری اجتماعی، بر اساس جریان فکری حکومتی است؛ به گونه‌ای که با ارادۀ حکومت، تفکری رشد و نیز تفکری متوقف می‌گردد و موانع در این خواسته، با تبعید و یا کشتار برداشته می‌شود.

از این رو، مسند خلافت برای یهودی که قصد از میان برداشتن اسلام را دارد بسیار با اهمیت است؛ اگر حکومت بر اساس سیاست یهود نباشد، در نتیجه، فعالیت‌های فرهنگی-اجتماعی یهود در جهت تخریب بنیۀ اسلام با مشکل مواجه می‌گردد. بنابراین یکی از استراتژی‌های یهود برای از میان برداشتن اسلام را «یهودی کردن حکومت» تشکیل می‌داد. غصب خلافت امیرالمؤمنین، دقیقاً اقدامی در جهت منافع یهود بود که با تحقق این وصیت پیامبر(ص)، آرزوی یهود برای همیشه از او دور می‌شد.

نفوذیان یهود در اسلام، پس از شهادت رسول اکرم(ص) و در زمانی که وصیّ راستین ایشان مشغول مراسم خاکسپاری بود، جلسۀ تعیین خلیفه بعد از رسول الله را بدون توجه به وصیت خود حضرت برپا کردند و یکی از صحابه را به عنوان جانشین تعیین نمودند؛ یکی از نکات جالب توجه و تأمل‌برانگیز این مسأله، برگزاری این جلسه در محله‌ای یهودی بود! به گفته ابوالفتح: ذوأروان، نام محله بنی‌زریق یهودی است که مسجد بنی‌ساعده نیز در آنجاست [۸].

به هر حال، یهود این استراتژی را توسط نیرو‌های خود در اسلام عملی کرد. با تشکیل حکومت، نیاز به بازو‌های کمکی پیش می‌آید که اولویت نخست جریان حاکم در این مسأله، نیرو‌های خودی را تشکیل می‌داد. یکی از این بازو‌های حکومتی، بنی‌امیه یهودی بود. سرزمین‌های گوناگون، از آن جهت که تا به حال با اسلام برخورد نکرده و آشنا با مفاهیم عمیق آن نبودند، کسانی که برای فتح این مکان‌ها عازم می‌شوند، بسیار مهم هستند و در تربیت اسلامی مردم آن مناطق بیش از هر چیز دیگر تأثیرگذار هستند.

بنی امیه برای فتح شام فرستاده شدند. انتخاب این مسئله به تنهایی مراد ما نیست؛ نکته‌ی قابل توجه برای تحلیل این انتخاب، استراتژیک بودن این منطقه (شام) برای یهود است. شام، نزدیک‌ترین منطقه به سرزمین موعود است و در جهت حفاظت از این سرزمین، تفکرات و بینش مردم شام بسیار می‌تواند مؤثر واقع شود، به گونه‌ای که تربیت اسلامی آن‌ها در جهت منافع یهود، می‌تواند آنها را محافظ سرزمین موعود و جبهۀ باطل در مقابله با جبهه حق قرار دهد که نمود آن را می‌توان در جنگ‌هایی چون صفین مشاهده کرد.

بنابراین، تربیت مردمان این منطقه استراتژیک برای یهود بسیار مهم بود و تنها کسانی که می‌توانستند تربیت یهودی-اسلامی این منطقه را بر عهده گیرند، اقوامی هستند که خود از یهودیان باشند تا تربیت یهود در روح آن‌ها رسوخ کرده باشد که بتوانند آن را ترویج دهند و هیچ کسی جز خودی، نمی‌تواند برای جبهه خودی دلسوزی کند؛ نفوذیان یهود، نیرو‌های شیطان بودند اما نسبتشان با یهود، خودی نبود. بنابر آنچه گفته شد، می‌بایست این مأموریت عظیم بر عهده بنی امیه که از خود یهودیان است، نهاده شود و آن‌ها توانستند از این تکلیف به خوبی بیرون آیند.

منطق یهود در برابر شام، آن چنان جدی بود که حتی آن‌ها تصمیم گرفتند حکومت و مرکزیت آن را از جریان حاکم و مدینه، به بنی امیه و دمشق منتقل کنند. این طرح‌ریزی را می‌توان در سخنان کعب‌الاحبار یهودی دید که با استفاده از جعلیات و اسرائیلیات از پیامبر و تورات، حکومت بعدی را به بنی امیه و معاویه پیش‌بینی می‌کرد.

این جعلیات در کنار این نکته که او توانسته بود به قدری در قلوب صحابه و سردمداران نفوذ کند که از او استفتاء می‌نمودند[۹]، می‌توان گفته‌های او را به عنوان تلاش‌هایش برای انتقال حکومت دانست؛ چرا که تأثیرگذارترین مسأله در انجام کار، قلب است که با جهت‌دهی و تحریک آن، افعال نیز بالتبع تغییر خواهد کرد؛ با توجه به این شرایط، قلوب صحابه و سردمداران در دستان کعب‌الاحبار یهودی بود. کعب در جواب یک رجزی گفت: «الأُمیرُ وَاللهِ بَعدَهُ صاحِبُ البَغلَةِ-وَأَشَارَ إِلَی مُعَاوِیَةَ»[۱۰] فرمانده، پس از عثمان، همان سوار بر استر [=معاویه] است. معاویه بعداً دوباره در این رابطه از کعب پرسید؛ او گفت: «نَعَم، أَنتَ الأمیر بَعدَه» ترجمه: آری؛ تو فرمانده پس از عثمان هستی…

پی‌نوشت‌ها:
۱- آیه ۶۴ سوره مائده: یهود گفتند: دست (قدرت) خدا بسته است!
۲- در این زمینه، ر.ک: طائب، مهدی، دشمن شدید، قم: انتشارات شهید کاظمی، جلد اول، بخش پیامبر اسلام.
۳- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت: دارالمعرفه، ج۶، ص۷۸.
۴- مقریزی، تقی‌الدین، النزاع والتخاصم، قم، ص۵۰؛ الشریف الرضي، علی دخیل، علی محمد، شرح نهج‌البلاغه، بیروت: دارالمرتضی، ج۱۵، صفحه۲۰۷.

۵- بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، بیروت: عالم الکتب، ص۳۱۹.
۶- همان
۷- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم: مؤسسة دارالهجرة، ج۲، ص۳۳۶.
۸- ابن ضیاء، تاریخ المکةالمشرفة، بیروت: دارالکتب العلمیة، ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
۹- بیهقی، احمد بن حسین، شعب‌الایمان، بیروت: دارالکتب العلمیة، ج۳، ص۱۹۵.
۱۰- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، تهران: اساطیر، ج۴، ص ۲۴۳.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=62440

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!