پایگاه خبری مفاز- صلیب نماد اصلی مسیحیت است و وجه اشتراک آنها این است که هم آنجا و هم آنجا کلمه یونانی باستان ὁ σταυρός (stavros) در نام – صلیب به کار رفته است و صومعهها زمانی استواروپژیک میشوند که به آنها مقام استاوروپژیک داده شود. این کلمه – ἡ σταυροπηγία، از σταυρός – “صلیب” و فعل πήγνυμι – “برقرار كردن، بالا بردن” – در لغت به معنای بالا بردن صلیب است. این نشان میدهد که در صومعههای استوروپژیک، صلیب توسط خود پدرسالاران برپا و نصب میشود.
به طور کلی، البته، صلیب به عنوان نماد اصلی مسیحیت به اندازه خودش متناقض و منحصر به فرد است. او که توسط رومیان اختراع شد (عهد عتیق مصلوب شدن را نمی شناسد) ابزاری برای اعدام وحشتناک و شرم آور بود که در معرض بدنام ترین جنایتکاران قرار گرفت. یک نفر از درد شدید جان خود را از دست داد، زیرا مرگ ناشی از خفگی بود، در نتیجه وضعیت غیر طبیعی طولانی و بسیار دردناک قفسه سینه و کل بدن. با این حال، در مسیحیت، برعکس، صلیب به نشانه پیروزی و پیام آور نجات، نماد اصلی کلیسا و ایمان مسیحی تبدیل می شود. این دیالکتیک عالی مسیحیت است…
صلیب به نماد و یادآوری دائمی این واقعیت تبدیل می شود که مسیح با مرگ خود بر روی صلیب، همان مرگ را زیر پا گذاشت و غلبه کرد. با اندوه شدید، او به یک پیروزی بزرگ رسید و بدین وسیله به دیگران نجات داد و اگر بخواهند از او تقلید کنند، همان راه را به آنها نشان داد.
و وقتی شخصی تعمید میگیرد، نه تنها از خدا کمک میخواهد و شیاطین را میراند: Hoc signo vinces! – “با این علامت پیروز خواهید شد!” وقتی تعمید میگیرد، داوطلبانه صلیب را بر روی خود میگذارد، یعنی مسیح را تقلید میکند و داوطلبانه غمها و رنجها را تنها راه رستگاری میپذیرد: “از مصیبتهای بسیار باید به ملکوت خدا وارد شوید” (اعمال رسولان 14:22).
از این گذشته، در واقع، اگر به اطراف نگاه کنید، نمی توانید متوجه شوید که هیچ کس بی خیال زندگی نمی کند ، هر کسی غم ها و رنج های خود را دارد. شما نمی توانید از صلیب دور شوید. این نماد زندگی انسان است که شبیه مرگ است و نشانه ای از آن مرگ است که در واقع زندگی واقعی می بخشد. تنها سؤال این است که آیا برای فرار از امر اجتناب ناپذیر تلاش خواهید کرد یا آن را متواضعانه می پذیرید و خود را شایسته غم های نازل شده می دانید؟ و سپس، به روشی هنوز ناشناخته، اما همانطور که مسیح گفت: “یوغ من آسان است و بار من سبک است” (متی 11.30).
اما چگونه می تواند این سنگین ترین بار رنج ناگهان سبک و خوب شود؟ ممکن است اگر نپرسید غم ها برای چه فرستاده شده اند، به سادگی آنها را بپذیرید. از این گذشته ، تقریباً هر فردی دچار توهم است ، و دیدن گناهان خود برای او بسیار بسیار دشوار است ، همه مایلند فکر کنند “اما من برای چه هستم؟”. اما هر رنجی را می توان تحمل کرد اگر معنی آن را دید. اگر همه چیز ناراحت کننده را بدیهی فرض کنید و بپرسید “چرا به این نیاز دارید؟” این معنی را خواهید دید.
قدیس روسی ایگناتیوس بریانچانینوف در “تجربه های زاهدانه” جلد 1، چنین می نویسد: “صبر به دوش گرفتن صلیب خود، رؤیت واقعی و آگاهی از گناه است. در این آگاهی هیچ خودفریبی وجود ندارد. اما کسی که خود را گناهکار میداند و در عین حال زمزمه میکند و از صلیب خود فریاد میزند، با این حقیقت ثابت میکند که با آگاهی سطحی از گناه، خود را تملق میگوید، خود را فریب میدهد…
از صلیب خود، خداوند را تجلیل کنید، هر فکر شکایت و ناله را از خود رد کنید، آن را به عنوان یک جنایت و کفر رد کنید.
از صلیب خود، خداوند را به خاطر هدیه گرانبها، برای صلیب خود، برای بخش گرانبهای خود، برای تقلید از مسیح با رنج های خود سپاسگزار باشید.
از صلیب خداشناسی کن: زیرا صلیب مکتب حقیقی و تنها، مخزن و تخت الهیات حقیقی است. در خارج از صلیب هیچ معرفت زنده ای از مسیح وجود ندارد.
در فضایل انسانی به دنبال کمال مسیحی نباشید. آنجا نیست: در صلیب مسیح پنهان است.»