به گزارش پایگاه خبری مفاز، رهبران فرقهها برای سوءاستفادۀ جنسی از زنانِ طرفدارشان گاه نخستین شیرۀ زفاف را مطالبه میکنند و گاه متوسل به خشونت میشوند اما رویهمرفته، بهتر میبینند وانمود کنند که سوءاستفادههایشان نوعی موهبت یا درمان است: فرصتی برای خدمت به خداوند، رهایی از «ناراحتیهای خیال» یا کوتاهترین راه تهذیب معنوی.
هاو ۱۵ سال اول زندگیاش را در فرقۀ «فرزندان خدا» سپری کرد؛ فرقهای مسیحی که تمایل جنسی به کودکان را، به حکم تأیید الهی، مجاز میشمرد و آنطور که یکی از اعضای سابق این فرقه به یاد میآورَد، به اعضای زن فرقه فرمان میداد «فاحشههای خداوند» باشند. با وجود آنکه هاو عمیقاً از کسانی که او را مورد اذیت و آزار قرار میدادند نفرت دارد، تجربیات او از زندگیِ معمولی در آمریکا، در مقام کارگری با حداقل دستمزد، او را متقاعد کرده که آنچه فرقۀ فرزندان خدا دربارۀ بیعدالتی در آمریکا تبلیغ می کرد حقاً درست بوده است.
او معتقد است بدبختیها و بیحرمتیهایی که این کشور بر طبقۀ پریکاریات نازل میکند کافی است تا همه به عضویت در این فرقهها تشویق شوند. ولی با همۀ این اوصاف، کسانی که ورود به فرقه را انتخاب میکنند لزوماً مخلوقاتی بداقبال نیستند که امواجِ جریانهای اجتماعی آنها را درهم کوبیده و به دامان اوهام افکنده باشد، آنها معمولاً انسانهای آرمانگرایی هستند که میخواهند دنیای بهتری بسازند.
هاو دربارۀ تصمیم خانوادۀ خود برای پیوستن به فرقۀ #فرزندان_خدا مینویسد: «آنها فقط بینواییِ حاصل از طمع را میدیدند -فقر و جنگ، تنهایی و خشونت بیاندازه. پس آنها وارد یک کُمون شدند، اجتماعی که افراد هر آن چیز اندکی را که داشتند تقسیم می کردند و از عشق و صلح و جهانی عاری از پول و منفعت حرف م یزدند. آنها به یک خانواده پیوسته بودند. انتخابشان خیلی اشتباه بوده، ولی آخر مگر کسی بود که اشتباه نکرده باشد».
پی نوشت: زوئی هلر (Zoe Heller) روزنامهنگار و نویسندۀ انگلیسی – عرفان قادری – انتشارات ترجمان علوم انسانی