به گزارش پایگاه خبری مفاز، پژوهشگر فرانسوی، اریک لوران در کتاب «بوش، ایران و بمب» مینویسد «از سال 1981 تا 1982 میلادی (یعنی تنها در عرض یک سال) 10000 تن ایرانی در عملیاتهای تروریستی که فرقه منافقین مسئولیت آنها را رسماً بر عهده گرفتهاند، کشته شدند.» البته میدانیم و خود منافقین هم انکار نمیکنند که شمار قربانیان اقدامات تروریستی این سازمان، عدد بزرگتری است و فقط هم به همان یک سال محدود نمیشود. آمار اعلامی، بین 16 تا 17 هزار شهید است. شهدایی که در میانشان هم نام مقامات ردهبالای جمهوری اسلامی به چشم میخورد و هم مردم عادی کوچه و بازار که نه کارهای بودند و نه نقشی در سیاست و تصمیمگیریهای کشور داشتند.
منافقین از همان روزهای نخست پس از انقلاب، دنبال سهمی از قدرت بودند. چون از راههای دموکراتیک به آنچه میخواستند نرسیدند، دست به اسلحه بردند و ترور را انتخاب کردند. از راههای دموکراتیک به هدفشان نرسیدند، چون محبوبیت و مقبولیتی در جامعه نداشتند و کسی از میان مردم، آنان را نمیخواست. حتی خود رجوی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی رأی نیاورد و جایی در فهرست منتخبان مردم پیدا نکرد. اما این «بازنده» که بسیار در خودش فرورفته بود، از پذیرش شکست و درک چرایی آن طفره رفت و به جای تمکین به رأی مردم، به مخالفت و بعد به دشمنی با نظم نوپای کشور برخاست.
منافقین در دشمنی با جمهوری اسلامی تا آنجا پیش رفتند که در دومین سال جنگ تحمیلی با صدام متحد شدند و به جبهه متجاوز پیوستند. به جز ترورها و بمبگذاریها، در آغاز کارشان خبرچینی و جاسوسی و شایعهپراکنی به نفع دشمن بود، اما بعد، در اواخر جنگ، چند عملیات نظامی را به اجرا گذاشتند که عملیاتهای آفتاب در نخستین روزهای بهار 1367 و چلچراغ در خرداد همان سال و فروغ جاویدان (مرصاد) در پایان جنگ، مهمترینشان بودند. بعد از جنگ تحمیلی، در عراق ماندند و زیر سایه صدام – که عملاً اربابشان شده بود – زندگی کردند و حتی در برخی جنایتهای رژیم بعث ضد مردم عراق شریک شدند. بعد از سقوط صدام، اقامت در عراق برایشان ممکن نشد. اکثریتشان در اروپا پخش و پراکنده شدند و جمعیت بزرگی از آنان نیز به آلبانی پناه بردند.
بازی مضحک «تروریست خوب» و «تروریست بد»
ارتباط میان منافقین و اروپا، مثل روشنی از معیارهای دوگانه غربیها در موضوع تروریسم است. ابتدا در اردیبهشت ماه 1381 اعلام کردند که سازمان مجاهدین خلق، سازمانی تروریستی است و همکاری با آن جرم محسوب میشود. اما چند سال بعد، در 1387 نام این سازمان را از آن فهرست خط زدند. دولت ایران همان زمان به این تصمیم اتحادیه اروپا معترض شد. حسن قشقاوی که آن زمان سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران بود تمایز میان «تروریست خوب» و «تروریست بد» را مصداقی از دوگانگی معیارهای اروپاییها توصیف کرد و گفت «کاملاً واضح و روشن است که این گروهک فرقهگرا، جزئی از تروریسم هستند و دستشان به خون ۱۶ هزار ایرانی آغشته است.»
نکته مهم و قابل اعتنا این است که اطلاق واژه تروریست به این فرقه، نه لفظی ساده و مرسوم در تقابل میان جمهوری اسلامی و یکی از سازمانهای مخالف آن، که واقعیتی انکارنشدنی است و بسیاری از کارشناسان مستقل و منصف، و نیز حتی عموم مخالفان جمهوری اسلامی نیز منافقین را با جنایتهایی که مرتکب شدهاند میشناسند. همچنین بسیاری از تحلیلگران به این واقعیت هم اشاره میکنند که منافقین بدنامترین گروه در میان گروههای مخالف جمهوری اسلامی هستند و اکثریت مطلق مردم ایران عمیقاً از آنان نفرت دارند.
از اینرو بازی اروپاییها با واژههایی مثل «تروریسم» و گذاشتن و خط زدن سازمانهای مختلف در فهرستی به همین عنوان، تفاوتی در ماهیت فرقه منافقین ایجاد نمیکند و واقعیتی را که درباره این سازمان وجود دارد تغییر نمیدهد. تازه تا آنجا که به کشورهای اروپایی مربوط میشود، این را هم نباید از یاد برد که منافقین بسیاری از جنایتهای خودشان را زمانی مرتکب شدند که زیر چتر حمایت دولت فرانسه بودند و از پشتیبانی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی این کشور بهره میبردند.