7

اُشو و نکوهش ازدواج‌ سنتی

  • کد خبر : 49213
  • ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۶
اُشو و نکوهش ازدواج‌ سنتی
اُشو معتقد است رابطه جنسی آزاد و بدون قیدوبندهای ازدواج حتماً به عشقی می‌انجامد که سرشار از لذتی کامل است، و چنین عشقی، بادوام و کامل است.

به گزارش پایگاه خبری مفاز، یکی از مهم‌ترین پیش‌فرض‌های اُشو این است که ماحصل ازدواج سنتی که در چارچوب قانون صورت می‌گیرد، همواره عشقی زودگذر و ناپایدار است. او با نادیده گرفتن موارد بسیار فراوانی که ازدواج قانونی و سنتی به عشقی پایدار و واقعی انجامیده، و همچنین بدون توجه به هرج‌و‌مرج و مشکلاتی که نفی قوانین ازدواج در جامعه ایجاد می‌کند، ازدواج‌ سنتی را نکوهش می‌کند و معتقد است ازدواج با قیدوبندهایش مانع روبط جنسی آزاد و کامل می‌شود و درنتیجه کسب عشق کامل را ناممکن می‌کند.

به باور اُشو تشکیل خانواده و ازدواج سنتی نه نیازی فطری، بلکه رسمی است که از دوران باستان بر ما تحمیل شده است. به باور او اگر به مطالعه خانواده‌های گوناگون در سراسر جهان بپردازیم، خانواده‌های انگشت‌شماری را می‌توان یافت که واقعاً از زندگی‌شان راضی باشند. بیشتر خانواده‌ها دچار مشکل و اختلاف‌اند. چه بسیار فرزندانی که قصد نابود کردن والدینشان را کرده‌اند و چه بسیار همسرانی که در کشتن یکدیگر کوشیده‌اند. اگر عشق آزاد وجود داشته باشد، انسان‌ها تنها به ‌خاطر اینکه از هم‌نشینی با هم خشنود می‌شوند با هم هستند، نه هیچ چیز دیگر.

البته عشق آزاد در آموزه‌های اُشو معنای ویژه‌ای دارد. او معتقد بود که عشق، نخست با عشق به خود آغاز می‌شود و این به معنای تکبر و خودپسندی نیست. عشق به خود، یعنی لبریز شدن از خود. چنین عشقی پدیده‌ای بنیادین است که تنها پس از آن می‌توان به دیگران عشق ورزید. در این عشق باید فرد خود را بپذیرد؛ عشق به خود را بپذیرد؛ بداند که او منحصربه‌فرد است و هیچ‌کس مانند او نیست. تنها پس از پذیرش عمیق خود، دیگران و جهان، می‌توان عاشق بود. تنها چنین پذیرشی است که زمینه رشد عشق و شکوفایی آن را فراهم می‌کند.

از نظر اُشو عشق آزاد به معنای عشقی گذرا و موقتی نیست، بلکه بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که معمولاً به آن عشق می‌گویند. چنین عشقی توسط قانون، دادگاه یا پلیس ضمانت نمی‌شود، بلکه ضمانت این عشق بر عهده قلب عاشق است.

به باور اُشو در عشقی که به ازدواج بینجامد، ماه عسل پایان آن عشق است. اکنون دیگر لذتی نیست؛ احساسی نیست و همه چیز پایان یافته است. دیگر ادامه رابطه به ‌خاطر عشق نیست، بلکه تنها به ‌خاطر تعهدی است که کرده‌اید، یا اینکه قطع این رابطه برای شما بسیار دشوار است و چاره‌ای ندارید جز ادامه آن. عشق همانند رودخانه‌ای جاری و بی‌انتهاست. در عشق، همیشه ماه عسل است و پایانی نیست. عشق همانند داستان بلندی نیست که از یک نقطه ویژه آغاز شود و در نقطه ویژه دیگر پایان ‌یابد. عشق پدیده‌ای در حال جریان است

او با نکوهیدن ازدواج‌های سنتی می‌گوید:
چرا شما هنگامی که به زن یا مردی عشق می‌ورزید، می‌خواهید بی‌درنگ با هم ازدواج کنید و این عشق را به عقدی قانونی مبدل سازید؟! آیا قانون هیچ‌گاه بر قامت عشق راست می‌آید؟ قانون به قامت چنین عشقی درمی‌آید، چون اینجا اصلاً عشقی وجود ندارد! این تنها تصوری از عشق است که به‌زودی از بین خواهد رفت.

همان‌گونه که اشاره شد، اُشو معتقد است رابطه جنسی آزاد و بدون قیدوبندهای ازدواج حتماً به عشقی می‌انجامد که سرشار از لذتی کامل است، و چنین عشقی، بادوام و کامل است. درحقیقت تأکید بسیار اُشو بر رابطه جنسی آزاد برای کسب لذت جنسی کامل، از این باور او سرچشمه می‌گیرد که نیروی جنسی، نیرویی طبیعی و بسیار قدرتمند در انسان است که اگر به گونه کامل ارضا شود، می‌تواند زمینه کسب عشق کامل و کمال انسان را فراهم آورد.

اُشو معتقد است که رهبران دینی مانند کشیشان، درحقیقت به قصد تسخیر و استثمار انسان‌ها، آنان را از کسب حق طبیعی‌شان، یعنی رابطه جنسی بازمی‌دارند.1 کشیشان با القای این مطلب که خواهش جنسی ناپسند و گناه است، انسان را از همه رو محکوم می‌سازند؛ چراکه همه وجود انسان و هر سلول بدن او، حیات جنسی دارد. وقتی انسان بر اثر سکس احساس گناه کند، دچار پریشانی روانی می‌شود، و در این حالت آسان‌تر استثمار می‌گردد؛ در حالی که اگر در مسائل جنسی آزاد باشد، به آرامش و شادمانی ژرف خواهد رسید و در این حالت دیگر به زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم نخواهد اندیشید. از دیدگاه اُشو در جامعه‌ای که آزادی جنسی برقرار باشد، دیگر هیچ کس احساس نیاز به پیروی از ادیان مرسوم را نخواهد داشت و کسی به معابد نخواهد رفت.2

به باور اُشو رابطه جنسی سه سطح بالقوه دارد: نخستین سطح این نیرو، سطح حیوانی آن است که به تولید مثل می‌انجامد؛ سطح دوم، سطح انسانی آن است که با لذت و صمیمیت همراه است؛ سرانجام در سطح سوم و بالاترین سطح نیروی جنسی، انسان به خودشناسی می‌رسد که همان سطح متعالی آن است.3

از دیدگاه اُشو راه رسیدن به عشق کامل، تنها از طریق لذت حاصل از روابط جنسی است. هرچه این لذت بردن بیشتر و طولانی‌تر باشد، رسیدن به عشق کامل سریع‌تر و آسان‌تر می‌شود. به همین دلیل او همیشه تأکید می‌کرد که چون زنان توانایی رسیدن چندین‌باره به اوج لذت جنسی را دارند، توانایی‌شان برای رسیدن به روشن‌شدگی و خودشناسی نسبت به مردان بیشتر است.4

با توجه به اینکه در تعالیم اُشو اهمیت بسیاری به مسائل جنسی برای رسیدن سالک به عشق واقعی داده می‌شود، به نظر می‌رسد عشقی که اُشو سالک را به آن ترغیب می‌کند هیچ ساحت معنوی‌ای نداشته باشد. با این همه اُشو تمایز کامل عشق مادی و معنوی را رد می‌کند و می‌گوید:

بزرگانی مانند کْرشنه، بودا، مسیح، نانک و کبیر از عشق سخن می‌گویند، ولی عشق آنان بسیار معنوی، مجرد و غیرمادی است. عشق آنان عشقی فلسفی است؛ ولی عشقی که من از آن سخن می‌گویم، کاملاً متفاوت است. این عشق طیفی کامل است از رنگ‌ها؛ رنگین‌کمانی کامل. من با کسانی که عشق دنیوی و احساسی و جسمانی را محکوم می‌کنند موافق نیستم؛ چراکه از نظر من عشق نردبانی است که یک سر آن در زمین ریشه دارد و سر دیگرش آسمان را لمس می‌کند. کسانی که پله اول نردبان را نمی‌پذیرند هرگز نمی‌توانند صعود کنند.

اُشو به‌گونه کلی با تمایز و انفکاک میان امور مادی و معنوی مخالف است. از دید او بین این دو رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار است. او ضمن مثالی این رابطه را چنین شرح می‌دهد:

من هم لجن را می‌پذیرم و هم نیلوفر را و هم هر آنچه را بین آن دو است. به همین دلیل انسان‌های روحانی مرا نمی‌فهمند. آنان گمان می‌کنند که من مادی‌گرا هستم. این در حالی است که من بین امور پست و عالی تفاوتی قایل نیستم. لجن همان نیلوفر آشکار نشده است و نیلوفر، لجن آشکار شده! من هم زمین را قبول دارم و هم آسمان را. من هم روح را می‌پذیرم و هم جسم را. من خالق مادی‌گرایی معنوی یا معنویت مادی‌گرا هستم!5

از دیدگاه اُشو خداجویی انسان‌ها درحقیقت ریشه در مشکلات جنسی آنان دارد. بنابراین تا هنگامی که این مشکل اساسی حل نشود جست‌وجوی خداوند نیز امکان ندارد. به‌عبارت‌دیگر تا زمانی که انسان در زمین آسوده نباشد، نمی‌تواند وارد آسمان شود. به باور او، حس جنسی چیزی نیست که بتوان با آن جنگید، بلکه تنها باید آن را تشویق کرد. هنگامی که سکس دیگر برای انسان یک مشکل نباشد و به‌ژرفی آن را بپذیرد، می‌توان آن را دگرگون ساخت و از آن به منزله نیرویی زنده استفاده کرد. اُشو نیروی جنسی را حتی پس از مرگ نیز مؤثر می‌داند و می‌گوید: «این نیرو به پیشرفت خود ادامه می‌دهد؛ چراکه انسان تنها موجی از اقیانوس نیروی جنسی است. اقیانوس می‌ماند، موج پیش می‌رود و ناپدید می‌شود. پس درحقیقت نیروی جنسی همان برهمَن (خداوند) است!»6

اُشو آموزه روشن‌شدگی از طریق مسائل جنسی را زُربای بودا می‌خواند. منظور از این اصطلاح، روشن‌شدگی است که در لذایذ دنیوی، و نه در ریاضت و کف نفس یافت می‌شود. بر پایه آموزه‌های او انسان نوین ترکیبی است از زُربای یونانی (نماد لذت‌جویی و شهوترانی)، و آموزه‌های بودا (مظهر زهد و مسائل معنوی). به باور اُشو انسان نوین به هر دو بُعد وجودی خود، یعنی نیازهای جسمانی و تمایلات روحانی و معنوی توجه می‌کند؛ انسان نوین ترکیبی است از جسمانیت محض و روحانیت ناب.7

او درباره اهمیت جایگاه توجه به کام‌جویی یا زُربا برای رسیدن به مقام روشن‌شدگی یا بودا می‌گوید:

زُربا اساس و بنیان است و بودا قصری که بر آن بنا شده. بودا قله است، اما سنگ‌هایی که این قله بر آنها استوار است، بر زُربا قرار دارد. اینکه کسی بخواهد بودا شود، ولی به سنگ‌بنای آن توجه نکند، نادانی و نابخردی است. من به این یقین کامل دارم؛ هرچه زُربا مستحکم‌تر باشد بهتر ممکن است به مقام بودا دست یافت. درحقیقت زُربا مانند سنگ مرمری است که تندیس بودا را می‌توان روی آن تراشید. هنگامی که سنگ را انتخاب کنیم، تراشیدن تندیس بودا آسان می‌شود. من برای کسانی که به زُربا توجه ندارند، ولی ادعا دارند که می‌خواهند به مقام بودا برسند نگرانم. آنان چگونه می‌توانند تندیس بودا را بتراشند، هنگامی که ماده اصلی آن را ندارند؟!8

البته این نکته را نیز باید مدنظر داشته باشیم که مقصود اُشو از رابطه جنسی آزاد، روابط معمولی و متداول جنسی آزاد میان زن و مرد در برخی جوامع غربی و شرقی نیست. از دیدگاه اُشو رابطه جنسی‌ای که می‌تواند به عشق کامل و نجات بینجامد، رابطه‌ای است که بین زن و مرد کامل رخ دهد. اُشو در نکوهش روابط جنسی‌ای که در غرب رایج است، آنها را به عطسه‌ای تشبیه می‌کند که هدف از آن دور ریختن تنش است، نه رسیدن به کمال مورد نظر او.9

از دیدگاه اُشو ویژگی مهم عمل جنسی میان زن و مرد کامل، طولانی بودن آن است، که به ادعای اُشو به تشکیل مدار الکتریکی ویژه‌ای می‌انجامد که در آن زن قطب منفی و مرد قطب مثبت را تشکیل می‌دهد. با تشکیل این مدار دیگر دو طرف عمل جنسی برای خود ماهیتی جدا از دیگری قایل نمی‌شوند و کم‌کم فردیت از بین می‌رود و دو طرف به یگانگی می‌رسند. در این حالت، انرژی درونی مرد و زن با هم درمی‌آمیزد و به یک انرژی تبدیل می‌شود. پس از این مرحله، سالک دیگر با زن یا مرد درون خود درآمیخته است و نیازی به زن یا مرد خارجی ندارد. از این پس آنچه مهم است طریق سیر و سلوک و مراقبه است، نه جنس مخالف.10

ثمره نهایی چنین رابطه‌ای نیز این است که هرچه شدت این مدار بیشتر باشد، میل بعدی به عمل جنسی کمتر و کمتر می‌شود و فاصله برقراری رابطه بعدی افزایش می‌یابد؛ چراکه با تشکیل این مدار، لذتی طولانی و ژرف به‌ وجود می‌آید، و درنتیجه پس از رسیدن به این حالت، انسان می‌تواند فارغ از مسائل جنسی برای مدتی طولانی به مراقبه بپردازد.11

درواقع بر پایه آموزه‌های اُشو ایجاد رابطه جنسی کامل و عشق کامل مقصود نهایی نیست؛ بلکه اینها گذرگاهی‌اند که سرانجام به انسان توانایی مراقبه‌ای کامل را که به آن سمادْهی12 می‌گویند می‌دهد. سمادْهی نیز دارای سه مرحله است. این سه مرحله عبارت‌اند از:

سمادْهی اول که بین کالبد13 چهارم و پنجم روی می‌دهد. کسی که به این مرحله از سمادْهی دست‌ یابد، به خودشناسی یا آتمه‌گیان دست یافته است؛

سمادْهی دوم بین کالبد پنجم و ششم رخ می‌دهد. در این سمادْهی، آگاهی کیهانی، یا برهمه‌گیان حاصل می‌شود؛

در نهایت هفتمین سمادْهی که بین کالبد ششم و هفتم روی می‌دهد، به نیروانه یا نجات نهایی می‌انجامد.14

نویسنده: سیدمحمد روحانی (معرفت ادیان، سال دوم، شماره چهارم، پاییز ۱۳۹۰، ص ۱۴۷ ـ ۱۷۱)

پی نوشت:

1. در اسلام مسائل جنسی به عنوان واقعیتی غریزی مورد پذیرش قرار گرفته و برخلاف بسیاری از ادیان دیگر هرگز سرکوب کردن مطلق آن توصیه نشده است؛ بلکه همواره برای ارضای آن راه‌هایی مناسب که به بی‌بندو باری در جامعه نیز نینجامد مطرح شده است. البته ارضای شرعی مسائل جنسی تنها مقدمه‌ای است برای اموری والاتر، و همچون مکتب اُشو همه چیز با معیار جنسی سنجیده نمی‌شود.

2. Osho, Meditation: the Art of Ecstasy, Ma Prem Mangla, Swami Krishna Prabhu, p. 37.

3. L. Dawson, Lorne, Cults and New Religious Movements a Reader, p .236.

4. L. Dawson, Ibid,. p. 236.

5. Osho, The Book of Wisdom, p. 102.

6. Osho, Meditation: the Art of Ecstasy, p. 40.

7.. اُشو، زوربای بودایی، ترجمه مسیحا برزگر، ص ۱۷٫

8. Osho, The Last Testament, V.2, Talk 19, www.oshoworld.com

9. اُشو، تعلیمات تانترا، ص ۱۹۹٫

10. همان، ص ۱۹۸٫

11. اُشو، زوربای بودایی، ص ۱۹۹٫

12. این اصطلاح که در مکاتب مختلف یُگه هندو، بودایی و سیک به کار می‌رود معمولاً به عالی‌ترین مرحله از مراقبه در یُگه اطلاق می‌شود. در این مرحله یُگی از تمام تعلقات ظاهر رها می‌گردد.

13. Constance A. Jones & James D. Ryan, Encyclopedia of Hinduism, p. 3.

14. اُشو با اقتباس از کندالینی یُگه شخص را دارای هفت کالبد می‌داند: کالبد نخست، فیزیکی، کالبد دوم، اتری یا لطیف، کالبد سوم، سماوی، کالبد چهارم، روانی یا ذهنی، کالبد پنجم، معنوی، کالبد ششم، کیهانی و هفتمین کالبد نیز نیروانه یا کالبد بدون جسم است. (اُشو، تعلیمات تانترا، ص ۵۸)

15. اُشو، تعلیمات تانترا، ص ۲۱۰٫

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=49213

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.