0

کینه بابی ها از علمای شیعه

  • کد خبر : 49975
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۸:۳۲
کینه بابی ها از علمای شیعه
مهم ترین کارکرد شیخیه هم مقابله با مکتب اجتهاد اصولی بود . منظور از مکتب اجتهاد اصولی ، مکتبی است حامل فکر سیاسی نیابت عامه...

به گزارش پایگاه خبری مفاز، بابیه به عنوان یکی از فرقه های آشوبگر تاریخ ایران شناخته شده، به طوری که حتی ظهور و تولدش هم به خاطر اوضاع بهم ریخته مملکت بود. بابی ها از هر اغتشاش و اعتراضی حمایت می کردند اما در پشت همراهیشان با توده های مختلف، پیاده کردن اهداف فرقه پنهان شده بود . از طرفی ، اسلام و روحانیت به عنوان راهنما ، جریان های مردمی را از رفتن به بیراهه حفظ کرده و خاری بود در چشم اسلام ستیزان. علمای اسلام از نفوذ و اقتدارشان برای خدمت به ایرانیان و حفظ ملت از استعمار ، نهایت استفاده را می کردند. بابیه در بستر شیخیه و به پشتوانه آن ایجاد شده بود.

مهم ترین کارکرد شیخیه هم مقابله با مکتب اجتهاد اصولی بود . منظور از مکتب اجتهاد اصولی ، مکتبی است حامل فکر سیاسی نیابت عامه . آیت الله بهبهانی با جهادی پیگیر و بی نظیر در بهبهان و سپس کربلا ، با مبارزه فکری ، عده زیادی از پیروان اخباری را به روش صحیح اجتهادی کشاند و بعد از او ، شاگردانش این مهم را ادامه دادند . در این دوره است که اندیشه ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی به زعامت فقیهان ، توسط شیخ محمدتقی برغانی قزوینی و ملااحمد نراقی ، مجال طرح و بسط می یابد . در واقع در دوره ابتدای قرن ۱۹ ، با تجدید موقعیت و وظایف مجتهدان ، در فعالیت مذهبی شیعه ، جنبشی عظیم پدید آمد و عالمان مهمی مانند محمد تقی برغانی ، نفوذ زیادی بر رویدادها داشتند.

ملامحمدتقی برغانی

ملا محمدتقی برغانی ، پسر ارشد ملا محمد ملائكه ، یکی از عالمان دینی زمان خود بود که سال ۱۱۴۹ ه.ش در روستای برَغان از توابع کرج متولد شد . هنوز چندسالی از شروع تحصیلات اولیه محمدتقی نمی گذشت که خانواده اش به قزوین نقل مکان کردند و او در این شهر به تحصیلات خود ادامه داد . همزمان که محمدتقی از مجالس درس و علم این دیار پرقدمت بهره می برد ، جلسات علمی و مذهبی پدرش نیز سبب تقویت حوزه علمیه شهر شده و ژرفای علمی خانواده برغانی ، در حین اثرگذاری ، متأثر از شهر قزوین گشت . کمی که بزرگ تر شد ، استعداد و تشویق پدرش ، او را به سمت و سوی تحصیل علوم دینی کشاند . پس از گذران تحصیلات مقدماتی و بخشی از فقه و اصول نزد دانشمندان قزوین ، رهسپار قم شد . بعد از حضور در حوزه درسی قم ، به اصفهان رفت و از بزرگان این شهر ، حكمت و كلام را فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به كربلا عزیمت نموده و نهایتاً به ایران بازگشت.

ملا محمدتقی بعد از سال ها تلاش و مجاهدت در کسب دانش و حکمت ، به پایتخت رفت و جلسات علمی اش ، شهرتی بسیار یافت . با این حال ، هنوز اجتهاد این عالم بزرگوار بر همگان روشن نشده بود ، لذا در همان روزگار ، رتبه فقهی ایشان را از محضر میرزا قمی سؤال می کنند که می فرماید: « میان من و ایشان ، ملاقاتی صورت نگرفته است ، شما از وی درباره مسئله ای سؤال كنید تا ایشان فتوای آن مسئله را بر اساس قانون استدلال ، به انجام برساند. سپس آن نوشته را نزد من بیاورید تا بدانم كه وی قابل استنباط احكام شرعیه هست یا نه؟» سرانجام از ملا محمدتقی برغانی در خصوص مسئله ای فقهی ، استفتاء می كنند و ایشان نیز در رساله ای كوچك ، پاسخ آن را با استدلال بیان می نماید ، بعد از آن هم از استادش ، آقاسیدعلی طباطبایی ، اجازه اجتهاد گرفته و بدین ترتیب ، اجتهاد ایشان بر همگان ثابت می شود . ملا محمدتقی ، دو برادر کوچک تر داشت ؛ ملا محمدصالح که برادر وسط و همچون برادر ، فقیه بود و ملاعلی که کوچک تر و در زمره شاگردان شیخ احمد احسائی قرار داشت . در قصص العلما آمده که بعد از ادعای علی محمد شیرازی و تأسیس فرقه بابیت ، ملاعلی نیز میل به باب داشته و در مجلس وعظ وی حاضر می شد.

از صفات برجسته انسان های صالح و شجاع ، مبارزه جدی با مفسدان است. ملامحمدتقی برغانی نیز اینچنین بود . او در امر به معروف و نهی از منكر ، بسیار جدی بود ، به نحوی كه از بركت فعالیت های وی و برادرش ملا محمد صالح ، شهر قزوین از ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی بسیار پاكسازی شد و مردم این شهر از دیگر شهرها متدین تر شدند. ملا محمدتقی در فعالیت های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی هم نقش داشت . شركت در جبهه جنگ با روس ها و مبارزه فرهنگی با مذاهب استعماری ، از جمله فعالیت های وی در این عرصه بود.

نبرد مدرسه فكری قزوین به رهبری خاندان برغانی ، انحرافات مذهبی ، شیخیه و بابیه ، ستم های دربار ایران و استعمار ، تجمع زبده ترین و مشهورترین علوم عقلی و هجرت مشتاقان فلسفه به سمت قزوین ، از جمله تحولات این دوره قزوین و از برکت حضور خاندان برغانی در آن دیار بود .سیدجمال الدین اسدآبادی ، هم در ۱۰ سالگی به قزوین آمده و توسط پدرش به محضر ملا محمدتقی و ملا محمدصالح رسید ، تا در این مدرسه فكری عظیم كه مشحون به روح آزادی خواهی و نبرد با انحرافات مذهبی بود ، پرورش یابد . سخن از آزادگی و مبارزات ملا محمدتقی به میان آمد. چنانچه اشاره شد ، از جمله این مبارزه ها ، ایستادگی و حتی حضور در جبهه های نبرد علیه روسیه و زیاده طلبی های استعماری آن ها بود . در همین ایام ، مجتهد برغانی برای نخستین بار نظریه ولایت فقیه را مطرح و حكومت پادشاهی را نامشروع اعلام کرد . از دیگر اقدامات مجتهد برغانی ، برپایی نماز جمعه و خطبه هایی بود که در آن ، گوی سبقت از دیگر واعظین می ربود.

در قصص العلما آمده است که سخنانش در نهایت فصاحت ، بلاغت ، سلاست و ملاحت در قلب ها اثر می کرد و همین اثرگذاری بود که باعث شد رذل های زمانه علیه او دست به توطئه بزنند. توطئه ای که به دست پیروان فرقه ای انحرافی طرح ریزی و اجرا شد و دلیل آن ، نقش ممتاز ملا محمدتقی در مبارزه با تفکرات انحرافی بابیه و شیخیه بود . شیخ احمد احسائی بحرینی ، مؤسس فرقه شیخیه ، به سبب روابط صمیمانه اش با فتحعلی شاه ، مورد توجه شاه و شاهزادگان ایران قرار گرفته بود . از طرفی ، پادشاه سنی عثمانی از وی پشتیبانی می كردند . از این رو ، علمای ایران و عراق در برخورد با او ، روش تقیه را در پیش می گرفتند. شیخ احمد در اواخر عمر به قزوین آمد و در مدت اقامتش در این شهر ، به تدریس و ترویج آرای خود پرداخت . اشاعه عقاید انحرافی وی ، موجب نگرانی متشرعین شده بود؛ از این رو ، صدها نامه به بیت ملا محمدتقی و برادرش ، ملا محمدصالح سرازیر شد كه حاكی از سؤال و دادخواهی بود . این علامه بزرگوار با احساس خطر جدی ، وارد صحنه پیكار شده و جلسه مناظره ای با شیخ احمد تشکیل می دهند . در این جلسه ، مجتهد برغانی اشكالات فراوانی بر عقاید احسائی وارد ساخته و بر پاسخ های سست وی ، خط بطلان می كشد ، به نحوی كه شیخ احمد ، محكوم و مغلوب می شود . با این وجود ، مؤسس شیخیه همچنان بر نظرات غیرمستند و انحرافی خود پافشاری می كرد ، لذا مجتهد فرزانه و شجاع – برخلاف اهل تقیه- به كافر و مرتد بودن شیخیه ، فتوا داد . در مدت زمان كوتاهی خبر محكومیت و تكفیر احسائی از سوی ملامحمدتقی برغانی در قزوین و دیگر شهرها می پیچد . تأثیر حكم و فتوای ایشان ، آنچنان سریع بود كه جز ملا عبدالوهاب ، هیچ فرد دیگری پشت سر احسائی نماز نمی خواند. فتوای مجتهد برغانی ، نقطه عطفی در تاریخ شیعه به شمار می آید ؛ چون به دنبال آن ، مجتهدان مشهور دیگری وارد میدان شده و حكم شهید ثالث را تأیید و تصدیق کردند . پیروی علما و مردم از فتوای تاریخی شهید ثالث و منزوی شدن شیخیه در ایران ، عراق و سایر مراكز شیعه ، حتی در زادگاه شیخ احمد احسائی ، همه نشانگر خلوص ، تفقه ، شجاعت و مقبولیت عمومی مجتهد برغانی است.

بعد از فوت شیخ احمد ، علی محمد شیرازی ، با تکیه بر دعاوی شیخیه ، مدعی وحی و آوردن دینی جدید شد . فتنه بابیه که ادامه دهنده همان مكتب منحرف شیخیه بود ، مورد حمایت استعمارگران قرار گرفت. همان طور که در عصر حاضر ، ادامه دهندگان این مکتب منحرف از سوی استكبار جهانی و صهیونیسم مورد پشتیبانی قرار می گیرند ، در آن زمان هم شورش و کشتارهای همه جانبه بابیان ، در کنار بدعت های ویرانگرشان ، افراد ضعیف الایمان و لاابالی را در دام این اعتقادات سست عنصر گرفتار می آورد و زمینه ساز سوء استفاده استعمارگران بود . در این موقعیت خطیر كه سكوت خواص ، زمینه رشد و شیوع تفکرات انحرافی را بیشتر کرد ، ملا محمدتقی برغانی با عزمی راسخ به مقابله با تفکرات انحرافی پرداخت . یكی از اقدامات مؤثر ایشان ، برپایی جلسات سخنرانی بود. وی در منابر و مجالس ، به افشاگری عناصر فاسد بابیه همت گماشت و عقاید آنان را با دلیل و برهان ، باطل كرد . آنچه بر اهمیت نقش و عملکرد علما می افزود ، پیکار در دو جبهه بود ؛ یکی ، مخالفت با دولت و دیگری ، مقابله با نفوذ قدرت های خارجی به صورت همزمان که در گذر زمان ، رو به پیشرفت نهاد . حال در شرایطی که کارنامه عالمان بیدار ، نشان دهنده موفقیت آن ها در انجام وظایف مذهبی ، سیاسی و اجتماعی است ، فعالیت های شیخیه و بعد از آن بابیه ، وجاهتی نداشته و در پاسخ به نیاز و ضرورتی از جامعه انجام نمی یافت . بلکه تنها در جهت مقاصد سلطه طلبانه این گروه ، آن هم با تخریب و کشتار بسیار صورت می گرفت . بی گمان ، ستیز شیخ احمد احسائی با علمای اصولی ، یعنی حاملان اندیشه نیابت عامه ، جز بیرون راندن روحانیت مسئول و متعهد از جامعه و تلاش برای محروم ساختن مردم از نائبان عام امام زمان (عج) ، معنای دیگری نداشت و عقل گریزی او نیز مکمل همین ایدئولوژی بود. مخالفت با وظایف اجتماعی علما در پندارها و آموزه های باب و بهاء هم بسیار و پررنگ است . خونریزی و توحش این فرقه ، شجاعت بسیاری برای مقابله با آنان می طلبید و علمایی چون مجتهد برغانی ، این شجاعت را داشتند. بابیان و بهائیان هم به دلیل روشنگری های علما و پیروی مردم از آنان ، علما را دشمن داشته و این امر را به حرف و عمل ابراز می کردند.

حتی در نخستین تبلیغاتی که برای این فرقه ها صورت می گرفت ، مخالفت با علما ، مهم ترین عنصر را تشکیل می داد . مؤسس فرقه بابیه نیز نظر خود را نسبت به علما ، با خرد کردن یک چوب بر سر بزرگ ترین ملای ماکو نشان داد! زمانی هم که بابی ها شورش کردند ، یکی از بابیان معروف به نام محمدعلی بارفروش ، به همراه ۳۰۰ نفر با شمشیرهای آخته ، در شهر بارفروش (بابل) حرکت کرده و علمای شهر را تهدید نمودند. علما دریافتند اگر دیر بجنبند ، دیری نمی پاید که از بین خواهند رفت. این جماعت در زنجان هم ملایی را از منبر فروکشیدند و پسر شیخ الاسلام را کشتند ! بنابراین ، عقده گشایی نسبت به علما در ایدئولوژی بابی گری و بهائی گری ، ریشه ای استوار داشت و اساساً نخستین کسانی که در پی پیدایش بابیت در معرض تهدید قرار گرفتند و اغلب متحمل بی حرمتی شدند ، علما بودند ؛ موضوعی که مورد حمایت استعمار نیز بود: « مأموران سفارت روسیه در تهران در گزارش های خویش بر ضدیت شدید بابیه با علما تأکید و ابراز خرسندی کرده اند».

مرتضی مدرسی چهاردهی به مندرجات سندی از گزارش دالگورکی (سفیر روسیه در ایران) خطاب به وزیر خارجه دولت تزاری ، مورخ ۱۰ ژوئن ۱۸۵۰ م / ۱۲۲۹ ه.ش می پردازد . این گزارش ، گویای خشنودی روس ها از پیدایش بابیه و ادعاهای آن است « :خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام ، مخالفت و مبارزه ای شدید شروع کرده و آن ها را متهم به انحراف از اصول دین و عدم مراعات قوانین قرآن می نماید و عقاید فاناتیزم پیروان این فرقه روز به روز نفوذ بیشتری در مردم پیدا می کند. چندی پیش ، دوباره در زنجان تولید اغتشاش نمود و عده زیادی از اهالی محل را به قتل رسانده » . شجاعت و توانایی ملا محمدتقی برغانی ، باعث شد مخالفان حقیقت و گمراه کنندگان زمان ، کمر به از میان برداشتن این عالم مبارز بربندند ، فلذا زنی از سردمداران بابی به نام فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی (معروف به طاهره) که کینه این عالم همیشه در صحنه را به دل داشت دستور ترور ایشان را صادر کرد. نیمه های شب که ملا محمدتقی برغانی به عادت همیشه برای عبادت تا طلوع صبح صداقت ، روانه مسجد می شوند ، پیروان شیخیه و بابیه که در تاریخ به ترورهای خونین معروفند ، برای پیاده کردن نیت شوم خود ، به عبادتگاه این مجتهد بیدارگر قزوین می روند . ایشان در حال راز و نیاز بودند که ضربات نیزه بر صورت و پیکرشان فرود آمده و غرق در خون می شوند . در همین هنگام ، پیرزنی که هر شب و صبح ، چراغ های مسجد را روشن می کرد ، وارد مسجد شده و با شنیدن ناله ها ، فریاد وامصیبتا سر می دهد که موجب می شود ضاربان به سرعت ، متواری شوند. ملامحمدتقی هم برای اینکه خون بدنش در مسجد نریزد ، با زحمت به سمت بیرون حرکت می کند و به محض رسیدن کنار در، بیهوش نقش بر زمین می شود . اهالی محل که از صدای شیون پیرزن ، شتابان به مسجد آمده بودند ، پیکر نیمه جان و خونین آن عالم بزرگ را برای مداوا به خانه می برند . دهان و زبان این مجتهد بزرگوار ، آنچنان از ضربات نیزه ها زخمی شده بود که حتی توانایی نوشیدن آب را هم نداشت و بعد از دو روز ، روح مبارکشان به ملکوت اعلی می پیوندد . خبر شهادت وی ، جهان تشیع را به لرزه درآورد و بازتاب عظیمی در سراسر کشورهای اسلامی داشت ، به طوری که حوزه های علمیه شیعه در ایران ، هندوستان ، عراق و لبنان به سوگواری پرداختند. پیکر مطهر آن فرزانه در ۱۵ ذی القعده ۱۲۶۳ ه.ق ، پس از تشییع باشکوه مردم قزوین ، در دارالسلطنه این شهر به خاک سپرده شد.

در میان علما و بزرگان ، کم نیستند از صاحبان علم و حافظان مذهب که خونشان به کینه رقیبان بی منطق و ستمگر بر زمین جاری شده ، اما در میان این شهدای عالم ، برخی چنان ویژه اند که لقب « شهید » بر نامشان مختص شده است ؛ ملا محمد برغانی ، از آن جمله اند که شهید ثالث نام گرفتند . آنچه این شهید بزرگوار را ویژه و منحصر به فرد می کند ، اهتمام این عالم همام به اصل امر به معروف و نهی از منکر و عدم انفعال در برابر ستم و جهالت بود که در نهایت ، به دست بابیان جفاکار به مقام رفیع شهادت نائل آمدند .

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=49975

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.