0
بررسی نقش و عملکرد بهائیان در دوران پهلوی دوم؛

هم آوردی بهائیت و نهضت امام راحل (1)

  • کد خبر : 50045
  • ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
هم آوردی بهائیت و نهضت امام راحل (1)
نقش و عملکرد بهائیان در دوران پهلوی دوم در ساختار حکومت چه بود؟ امام خمینی (ره) با آغاز نهضت خود چگونه به مبارزه با حکومت پهلوی و نفوذ و قدرت تشکیلات بهائیت و هوشیار کردن مردم در این زمینه پرداخت؟ این یادداشت در صدد پاسخگویی به این پرسش است.

پایگاه خبری مفاز – پس از انقراض سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان پهلوی، شرایط زمانی و مکانی برای تشکیلات بهائیت در ایران، بهترین موقعیت را پدید آورد تا تلاش برای تسلط کامل بر نهاد‌های نظامی، سیاسی فرهنگی، اقتصادی، آغاز شود. تربیت شاه آینده ایران، که پس از رضاشاه بر تخت سلطنت می‌نشست، یکی از اقدامات اساسی بود که با تعیین اسدالله صنیعی به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد، در کنار او عملی شد و دوران طلائی شکوفایی و توسعه تشکیلات بهائیت با حضور رضاخان بر اریکه قدرت، شروع گردید.

بهائیان که بنا بر مقررات تشکیلاتی، پنهان‌کاری را سرلوحه فعالیت‌ها و تبلیغات خود قرار داده بودند و دستور اکید بر رعایت آن داشتند، در این موقعیت خود را علنی کردند و به فعالیت آشکار پرداختند. نمونه‌ای از پنهانکاری تشکیلاتی که در دوران قاجاریه، بهائیان با جدیت آن را رعایت می‌کردند، در نامه‌هائی از میرزا ابوالفضل گلپایگانی به شرح زیر مستور است:
«در تعلیقه سابقه مرقوم فرموده بودید که محبوب معظّم جناب حاجی میرزا حیدرعلی جویا شده‌اند که این عبد در کجاست. قربانت شوم همه در کمال جدّ تفتیش خواهند نمود حضوراً به سرکار عرض کردم که اگر ایشان چیزی نوشتند بنویسید نمی‌دانم… درست ملاحظه فرمائید بنده هیچوقت جویا نشدم جناب به کجا توجه فرموده‌اند و یا جناب آخوند کجا هستند، سِتر محل توجّه امثال ما خود از لوازم حکمت است. ۷ ربیع الثانی ۱۳۰۴» ۱
علی‌رغم این‌که در دوران حکومت پهلوی اول زمینه‌های بسیار مساعدی برای فعالیت آشکار بهائیان فراهم گردید؛ ولی به علت شرایط سیاسی اجتماعی موجود، این حرکت تا نیمه‌ی دوم حکومت پهلوی دوم، با مشکلاتی همراه بود.

در جریان نهضت امام خمینی (ره)؛ پس از این‌که کار نهضت در آبان ماه سال ۱۳۴۳ ش با تبعید ایشان به ترکیه به افول گرائید، بیت‌العدل بهائیان که در سرزمین اشغالی قدس قرار داشت، دیگر پنهانکاری و مستوری بهائیان ایران را به مصلحت ندانست و در فرمانی به تاریخ نهم فوریه ۱۹۶۵ میلادی (۲۰ بهمن ۱۳۴۳ ش) طی بخشنامه‌ای خطاب به محفل ملی بهائیان ایران دستور داد:

«چنان‌که امناء امرالله و احباء عزیز الهی در کشور مقدس ایران به خوبی واقف و آگاهند، حفظ حرمت ایام متبرکه بهائی و توقف کار و تعطیل معاهد امریه و مؤسسات متعلق به پیروان اسم اعظم در ایام تسعه مذکوره، از جمله مسائل مهم ضروریه‌ای است که رعایتش در نهایت شدت و به کمال صمیمیت و شجاعت و استقامت بر افراد منوره بهائیان من دون استثناء واجب و لازم، اهمال و تکاهل و تردید و تکاسل در این وظیفه عظیمه روحانیه، باعث بروز نتایج وخیمه گردد و حصول عزت و سعادت ظاهر جامعه اهل بهاء را در آن اقلیم به تأخیر اندازد و دشمنان دیرین را امیدوار و متجاسر و مسرور سازد… مستخدمین موظفین بهائی، چه وضیع و چه شریف، طبق هدایات عالیه حضرت ولی عزیز امرالله باید به نام تعطیل بهائی از رؤسای مسئول خویش رخصت گیرند. اگر تقاضای ایشان پس از مجاهدت و استقامت لازم قبول نشد، آن وقت اطاعه و اضطراراً می‌توانند به کار معهود خویش با وجدانی آسوده ادامه دهند. مقصود این است که احباء باید در این راه کاملاً به ذیل صداقت وصراحت تشبث جویند و به نام تعطیل مذهبی بهائی، تقاضای مرخصی در ایام مخصوصه فرمایند نه به عناوین دیگر… بیت العدل» ۲
در زمانی که امام خمینی (ره) نهضت خود را آغاز نمود، ضمن اشاره به دشمنان اصلی، تشکیلات بهائیت را نیز به عنوان یکی از بازو‌های صهیونیزم در ایران، مورد حملات مستقیم خود قرار داد و این درحالی بود که پس از تبعید ایشان به ترکیه و ترور حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا (پسر عین‌الملک و نوه میرزارضا قناد) نخست‌وزیری ایران شد و این موقعیت، برای تثبیت سازمان بهائیت، کاملاً مساعد و مناسب بود تا فرصت مغتنم شمرده شود و به بهائیان دستور داده شود تا عضویت خود در تشکیلات بهائیت را علنی نمایند.

امام خمینی (ره)، که از دوران کودکی، مبارزه با ظلم و ستمِ حاکمان محلی را تجربه کرده و با ورود به حوزه‌ی علمیه قم، با نگاهی نافذ و عمیق به بررسی مسائل پرداخته بود، از نفوذ بهائیت در شریان‌های مختلف کشور، خصوصاً در دوران رضاخان، آگاهی کامل داشت. ایشان، فرصت پیش آمده در سال ۱۳۲۰ ش، که منجر به عزل و تبعید رضاخان شد را بسیار غنیمت می‌دانست، از این‌رو در اعلامیه‌ای به تاریخ ۱۱ جمادی الاول ۱۳۶۳ با استناد به آیه مبارکه: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»، همگان را دعوت به قیام برای خدا کرد و در این اعلامیه، انسجام تشکیلاتی بهائیت را به رخ مسلمانان کشید:

«…خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشور‌های اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع مشخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده‌ها میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت‌پرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی‌سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند که حرث و نسل آن‌ها را دستخوش شهوت خود کند… امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما دستخوش اغراض باطله خود کنند… خوب است دینداری را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر از آن‌ها در دیه زندگی کند، از مراکز حساس آن‌ها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدّی به او شود، برای او قیام کنند. شما‌ها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره‌سران بی‌دین از جای برخاستند و در هر گوشه زمزمه بی‌دینی را آغاز کردند، به همین زودی بر شما تفرقه‌زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود… سید روح‌‎الله خمینی» ۳
پیش‌بینی امام خمینی (ره) کاملاً درست بود. با جایگزین شدن محمدرضا پهلوی در تخت سلطنت به جای رضاخان، برنامه‌ریزی‌های دقیق‌تر و حساب‌شده‌تری برای تسلّط بیش از پیش بر کشور ایران، طراحی شد. پس از رحلت حضرت آیت‌الله بروجردی (ره)، امام خمینی (ره) به صورت رسمی پای به میدان مبارزه گذاشت، و قیامِ لله را آغاز کرد. حمله به مدرسه فیضه و شهادت جمعی از طلاب، فرصت مناسبی بود تا صراحت لهجه امام (ره)، متوجه دستگاه حاکمه و گردانندگان بهائی آن شود.

در این ایام، انتخابات بیت‌العدل در اسرائیل، به پایان رسیده بود و تعدادی از بهائیان برای شرکت در جشن مئوی، راهی لندن شده بودند. تسهیلاتی که از طرف رژیم شاهنشاهی به آنان داده شد، تأئید حمایت آشکار رژیم شاه از آنان بود. از این رو، امام خمینی (ره)، که در ۲۰ سال قبل، چیره شدن آنان را بر ملک و ملت پیش‌بینی کرده بود، در اعتراض به سرکوب دین و روحانیان در فروردین ۱۳۴۱ ش، با سخنانی شدیداللحن، دربار را مورد عتاب قرارداد و درباره تشکیلات بهائیت فرمود:

«حالامشاورین چه کسانی هستند؟ اسرائیل! مشاور‌ها اسرائیل! از یهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهائی را به اقرار خودشان در روزنامه دنیا، بعد فردا مردک نگوید که اشاعه اکاذیب است، در روزنامه دنیا دو هزار نوشته است، اسرائیل بهائی را، اسم بهائی نیاورده است. بعضی از وابستگان به بعضی از مذاهب – اسمشان را مذهب گذشت! – دو هزار نفر را و می‌گویند پنج هزار است، دو تایش را این‌جا نوشته، این‌که نوشته حالا، این‌ها با کمال احترام… با دادن به هر یک از این‌ها پانصد دلار ارز، به هریک پانصد دلار از  مال این ملت مسلم به بهائی داده‌اند، ارز داده‌اند، به هریک هزار و دویست تومان تخفیف هواپیما، چه بکنند؟ بروند در جلسه‌ای که بر ضد اسلام در لندن تشکیل شده است شرکت کنند. وای بر این مملکت، وای بر این هیأت حاکمه، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می‌شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهائی‌ها، این مملکت ما، این نوامیس ما پایمال شود.» ۴
و در چند ماه بعد، در جریان تصویب لایحه انجمن‌‎های ایالتی و ولایتی، وحدت صهیونیست و بهائیت را مطرح کرد و گفت:

«اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأئید عمّال خود قبضه می‌کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون ساقط می‌کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است.» ۵
و در سه ماه بعد، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ در پاسخ به علمای یزد تأکید کرد که:

«آقایان باید توجه فرمایند که بسیاری از پست‌های حساس به دست این فرقه {بهائیت} است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند.» ۶
و در پیامی به وعاظ و مبلغین دینی، تصریح نمود:

«آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنی‌امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آن‌ها، فرقه ضالّ و مضلّه، همراهی می‌کند، دستگاه تبلیغات را به دست آن‌ها سپرده و در دربار، دست آن‌ها باز است، در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‌‎ها برای آن‌ها جا باز نموده و شغل‌های حساس به آن‌ها داده‌اند.» ۷
و در سخنرانی ۱۳ خرداد ۴۲ که منجر به واقعه‌ی دستگیری ایشان و نقطه‌ی عطف تاریخ انقلاب اسلامی گردید و قیام پانزدهم خرداد ماه حاصل آن بود، با صراحت، محمدرضا پهلوی را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

«اسرائیل مملکت را به باد می‌برد، اسرائیل سلطنت را می‌برد، عمّال اسرائیل، آقا یک چیزهایی، یک حقایقی در کار است من باز سرم دارد درد می‌گیرد، یک حقایقی در کار است، شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهائی‌ها مراجعه کنید، در آنجا می‌نویسد: تساوی حقوق زن و مرد رأی عبدالبهاء، آقایان هم از او تبعیت می‌کنند، آقای شاه نفهمیده می‌رود آن بالای آن‌جا می‌گوید تساوی حقوق زن و مرد، آقا این را به تو تزریق کرده‌اند، تو مگر بهائی هستی که من بگویم کافر است، بیرونت کنند نکن این‌‍طور…» ۸
این سخنرانی باعث شد تا مأموران نظامی در نیمه‌ی شب، به بیت امام خمینی (ره) یورش برده و ایشان را دستگیر نمایند. خبر دستگیری ایشان، شهر‌های مختلف کشور را دستخوش انقلاب کرد که بارزترین آن در تهران وحرکت کفن‌پوش‌های ورامین بود. قیام خونین ۱۵ خرداد سرکوب شد و امام هم پس از چندی، با فشار علمای اعلام و مراجع عظام، که در تهران تجمع کرده بودند، آزاد گردید. با آزادی امام (ره)، افشاگری‌های او مجدداً آغاز شد. ایشان که اسرائیل را خطر اصلی برای کشور اسلامی معرفی می‌کرد، همواره تشکیلات بهائیت را نیز در کنار آن قرار می‌داد، از این رو در فروردین ۱۳۴۳، پس از آزادی از حصر و زندان، فرمود:

«تأسف بالاتر، تسلط اسرائیل و عمّال اسرائیل است بر بسیاری از شؤون حساس مملکت و قبضه  نمودن اقتصادیات آن به کمک دولت و عمال دستگاه جبار…» ۹
آمریکائی‌ها که با عجله به میدان سیاست ایران ورود کرده بودند و در دهه چهل شمسی، تمامی مقدرات کشور ایران را در اختیار خود داشتند، با عجله به تصویب کاپیتولاسیون اقدام کردند؛ این اقدام، نهایت سرسپردگی و خودباختگی یک حکومت در برابر بیگانگان بود. امام خمینی (ره) که اطلاعات دقیقی از چگونگی تصویب این قانون در مجلس شورا و سنا، به دستش رسیده بود، فریاد برآورد و همگان را به قیام فراخواند. حاصلِ این فریاد، دستگیری مجدد و در نهایت، تبعید ایشان به بورسای ترکیه و سپس نجف اشرف شد. در فرصتِ دوری امام از ایران، تشکیلات بهائیت یکه تاز میدان بود و مقدرات ایران را رقم می‌زد.

در همین شرایط بود که تشکیلات مرکزی بهائیت در اسرائیل (بیت العدل)، در سال ۱۳۴۳ ش با صدور بخشنامه‌ای خطاب به بهائیان ایران، علنی کردن عضویت آنان را خواستار شد.

…ادامه دارد

پی نوشت:
۱. رسائل و رقائم جناب میرزا ابوالفضائل گلپایگانی. تألیف روح‌الله محرابخانی. مؤسسه مطبوعات امری. ۱۳۴ بدیع. ص ۳۹۰،
۲. نشریه اخبار امری. سال ۱۳۴۳ ش
صحیفه نور. ج ۱. ص ۳ و ۴،
۴. همان. ص ۱۱ و ۱۲،
۵. همان. ص ۳۴،
۶. همان. ص ۴۴،
۷. همان. ص ۵۲،
۸. همان. ص ۵۶،
۹. همان. ص ۶۲،

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=50045

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.