2

انجمن حجتیه و مکانیسم سیاست ورزی

  • کد خبر : 46105
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۸:۱۴
انجمن حجتیه و مکانیسم سیاست ورزی
انجمن حجتیه دقیقاً روی خط ترسیم شده توسط ساواک و در راستای منافع رژیم پهلوی و آمریکا حرکت می کرد . جدایی دین از سیاست ، تئوری استعماری مهلکی بود که به تنهایی برای زمین زدن یک انقلاب کفایت می کرد

پایگاه خبری مفاز – انبیا دعوت و نهضت خود را با « لا » شروع کردند؛ « ان لا تعبدو الا الله » که سخن و شعار همه انبیا بوده است. رسول گرامی اسلام نیز دعوت خود را با « لا » شروع کرد لااله الا الله، اول غیر خدا را نفی، سپس خدا را جایگزین کردند. در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی(ره) نیز داستان از همین قرار بود؛ اول « بقیه » تعریف و معرفی و نفی شدند، سپس انقلاب و اصحاب انقلاب تعریف گردیدند. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ ، ۱۵ سال طول کشید تا مردم، آمریکا، اسرائیل، انگلیس و متحجرین و روشنفکران غربزده را عامل بدبختی و عقب ماندگی خود بدانند و به این حقیقت، ایمان بیاورند. آنگاه که یقین نموده و آن ها را به عنوان دشمن شناختند، مبارزه علیه ایشان را شروع کردند .بدین شکل، صف بندی ها مشخص شد. یک طرف، انقلاب و یاران انقلاب یعنی محرومین و مستضعفین و آنانکه مظلوم واقع شده بودند و در طرف دیگر، « بقیه » بودند؛ یعنی دشمنان انقلاب. حجت الاسلام «سید احمد حسینی الست » در نوشتار پیش رو به تبیین این موضوع پرداخته اند. وقتی بقیه، تعریف و شناسایی شدند حرکت و مبارزه نیز آغاز شد اما در مسیر مبارزه، جریاناتی تلاش کردند در تعریف بقیه خدشه وارد کنند تا شاید انقلاب و مبارزه متوقف شود. تلاش کردند با دستکاری در تعریف بقیه ، آمریکا، انگلیس و پهلوی را از چنگال انقلاب رها سازند .یکی از جریان های سه گانه که در دوره ۱۵ ساله، همصدا با دربار و ساواک تلاش کرد در مقابل حضرت امام (ره) ایستاده و تعریف بقیه را مخدوش کند، انجمن حجتیه مهدویه بود.

این انجمن سعی وافر داشت تا بهائیان ومبارزه با بهائیت را جایگزین امریکا، اسرائیل و پهلوی کند تا مردم به جای مبارزه با عوامل اصلی جنایت و ظلم، سرگرم فرعیات شوند و بدین شکل انقلاب از مسیر خود منحرف شود، اما سؤال این است که ماهیت و هویت انجمن حجتیه و مسیر حرکت آن در مخدوش کردن تعریف « بقیه » کدام است؟ نوشته زیر به این موضوع می پردازد: دیرتر، شیخ محمود حلبی در مواجهه با قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ علیرغم کناره گیری از سیاست، زبان به انتقاد گشوده بود، کما اینکه بعدها در اوج حوادث انقلاب در سال ۱۳۵۶ گفته بود: عده ای از راه خطبه های جهادی امام علی(ع)، جوانان را به بی نظمی و خرابکاری تشویق کرده و فتوا می دهند که ترور عناصررژیم، حال است . در آن دوران انقلابیون معتقد بودند هر انقلابی قبل از آگاهی مردم به شکست می انجامد، در حالیکه انجمنی ها می گفتند: هر قیامی قبل از ظهور امام زمان(عج) به شکست می انجامد . آنگاه که شیخ محمود حلبی انجمن حجتیه را تأسیس می کرد در اساسنامه اش نوشت انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی دخالت نخواهد کرد.

گرچه در مرامنامه فقط ازمهدویت و بهائیت سخن می رفت ولی واقع مطلب این بود که پس از حزب توده، این انجمن حجتیه بود که در قامت یک حزب تمام عیار ظاهر شد و اساسنامه اش، نمایی از یک حزب آهنین را به نمایش می گذاشت؛ زیرا اعضا و هواداران، محدود و مشروط به قواعد سختگیرانه تشکیلاتی و نظم آهنین بودند؛ امری که بیشتر دراحزاب و گروههای چپ سابقه داشت به همین دلیل وقتی پس از پیروزی انقلاب، گروههایی چون مجاهدین ، فدائیها وگروههای ریز و درشت دیگر به حاشیه می رفتند، این حزب توده و انجمن حجتیه بود که در متن مانده و به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه می دادند، با این تفاوت که حزب توده به اجبار و به مقتضای زمانه از جامعه محو شد و انجمن اما به اختیار و تدبیر از صحنه کنار رفت و با صدوراطلاعیه ای تعطیلی انجمن را اعام کردند؛ در واقع سیاستمدارانه، علاج واقعه قبل از وقوع کردند.
اکنون انقلاب به پیروزی رسیده و شیخ محمود حلبی، مرحله سوم از زندگی فکری، سیاسی و اجتماعی اش را آغاز می کند. در این مرحله، شیخ موقعیت تثبیت شده ای دارد، رهبر و لیدر انجمن حجتیه است، احساس می کند یکبار دیگر باید تن به چرخش داده و برخلاف همه اعتقادات، اساسنامه ومرامنامه انجمن، مجدداً وارد گود سیاست شود و می شود، درست زمانی که شعارجدایی دین از سیاست را فریاد می کشید، این چرخشهای متوالی و رفتارهای ناهمگون، نشان از واقعیت تلخی می دهد؛ واقعیتی که اثبات حقوقی آن مشکل است ولی از دید یک سیاستمدار چنین پدیده ای نشان از مدیریت پشت پرده دارد که آقای حلبی خواسته یا ناخواسته در کمندش گرفتار آمده ، به ویژه آنکه اصولاً انجمن حجیته و خصوصیات فردی آقای حلبی، بهترین گزینه برای سیستمهای امنیتی جهت مهارشعله های انقلاب و ایجاد خدشه در تعریف بقیه محسوب می شد؛ کارکردی ایده آل برای رژیم استبدادی پهلوی و استعمار غرب و لقمه ای چرب و نرم برای نظام سلطه.

شیخ محمود حلبی در تهران مرحله دوم زندگی را به گونه ای دیگر آغاز می کند؛ بیشترمنبر می رود و سخنرانی می کند. فعالیت بهائیان در تهران نظرش را جلب می کند گهگاه به این موضوع می پردازد، رفته رفته بر کتاب ۱۵۷ صفحه ای « ایقان » تألیف میرزا حسینعلی نوری، ملقب به بها ءا… و مرجع بهائیان، نقدی مفصل در سه جلد تحت عنوان « نقد ایقان » می نویسد. در محل سکونت خود محفلی با عنوان انجمن ضد بهائیت تشکیل می دهد که بعدها انجمن حجتیه مهدویه نام گرفت. سرخوردگی از سیاست، تنها عامل رویکرد جدید نبود بلکه دو عامل دیگر هم درحرکت جدید و تشکیل انجمن حجتیه نقش داشتند؛ یکی تأثیر پذیری از آیت ا …شیخ احمد شاهرودی، منتقد جدی بهائیت که جدش محمد کاظم مجتهد شاهرودی توسط بهائیان به شهادت رسیده بود. دومین عامل و انگیزه در تشکیل انجمن حجتیه ، اتفاقی بود که برای خود وی پیش آمد. در آن ایام جمعی از گروههای اسلامی در تهران تصمیم گرفتند به منظورمبارزه دقیق و همه جانبه با بهائیت، دو نفر را انتخاب و مأمور تحقیق و بررسی در خصوص فعالیتهای بهائیان و نفوذ بین آنان نمایند. شیخ محمود حلبی و هم حجره ای ایشان، سید عباس علوی را بدین منظور برگزیدند . پس از مدتی گسستن علوی از مسلمانان و پیوستن به بهائیان برای شیخ بسیار سنگین و گران آمد، لذا با شناخت جدیدی که از چند و چون بهائیت یافته بود، بنا را بر مبارزه جدی و اساسی با این فرقه ضاله گذاشت . از همین جا فکر تشکیل محفل ضد بهائیت در ذهنش شکل گرفت که کم کم فرم جدی تری یافت و به یک تشکل آهنین تبدیل شد. پ

وی در انجمن حجتیه ، کمیته هایی را ترتیب داد. شامل : تحقیق و بررسی، آموزش، نگارش، بحث و مناظره ، ارتباط با خارج و بالاخره کمیته کنفرانس و مجامع . بدین شکل ، شیخ با حفظ فاصله از سیاست به فعالیتهای دینی روی آورد و مرحله دوم از زندگی خود را به همین منوال و در مبارزه با بهائیت طی کرد تا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مرحله سوم زندگی اش را آغاز کند.
تحجر و فهم انجمنی از مقوله انتظار، سومین مانع در مسیر تعریف بقیه بود که بسیاری از خواص و نخبگان را درگیر خود کرد . برای درک بهتر از روند ظهور این مانع مهم در مسیر تعریف بقیه ، شایسته است تاریخچه ای گذرا از رهبری این جریان ذکر گردد، سپس چرایی و چگونگی تضاد آن با تعریف بقیه را پی بگیریم. شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به حلبی، ٩٧ سال عمر کرد و در طول عمر خود فراز و فرودهای فراوانی داشت.

سیاستمدار قدرتمندی که عَلَم مخالفت با سیاست را بالا برد، زندگی اجتماعی اش را می شود در سه مرحله تصویر کرد . وی قبل از کودتای ٢٨ مرداد از حامیان مصدق و آیت ا… کاشانی و از فعالان نهضت ملی در مشهد، همراهان محمد تقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی و فعال در کار دیانت و سیاست بود بطوریکه در متینگ معروف ملی – مذهبی ها پس از رأی منفی دادگاه لاهه علیه ایران ، شیخ محمود حلبی، سخنران نهایی بودند و محمد تقی شریعتی هم سخنران دیگر مراسم، طبق نقل استاد محمد رضا حکیمی شب قبل از متینگ ، شیخ در مسجد گوهر شاد خبر اجتماع عظیم فردا را بالای منبر اعلام و خواستارتعطیلی همه جا حتی حمامها و داروخانه ها به استثنای شش داروخانه که نام برد، شد.

وی سخنرانی سیاسی و حماسی خود در آن متینگ معروف را با این شعر به پایان برد: « همین پرچم سبز و سرخ و سفید نشانی ز پیروزی است و امید همین پرچمی که به دست من است نشانی زخلع ید از دشمن است وی در نیمه دوم سال ١٣٣٠ در آستانه انتخابات هفدهمین دوره مجلس، پیشنهاد ائتلاف گروههای سیاسی مشهد را داد که مورد پذیرش همگان قرار گرفت و آقایان محمد تقی شریعتی، شیخ محمود حلبی، علی اصغر عابد زاده ، محور این ائتلاف گردیدند. در جلسات این ائتلاف مقرر شد شریعتی و حلبی، دو کاندید قطعی باشند اما درمورد دو کاندید دیگر، اختلاف نظر پدید آمد و مقرر شد به همین دونفر اجماعی اکتفا شود . نفرات سوم و چهارم به عهده خود مردم گذاشته شود اما این اختلاف ، منشأ کدورت شد و شیخ محمود حلبی با صدور اطلاعیه ای ضمن انصراف ازنامزدی در انتخابات، مشهد را شبانه به نشانه قهر ترک کرد و وارد تهران شد. آیت ا… کاشانی وساطت کرد و نامه وحدت نوشت . گروه ائتلاف مشهد لبیک گفتند و علیرغم انصراف شیخ از نامزدی همچنان وی را کاندید خود اعلام کردند اما گویا برای شیخ محمود حلبی، ترک مشهد ترک سیاست هم بود، لذا ایشان در خیابان لر زاده میدان حسن آباد تهران اسکان یافت و خاطره آن اختلاف از ذهنش خارج نشد، به طوری که تا ١١ سال حتی برای سفر زیارتی هم به مشهد نرفت و این مرحله اول زندگی شیخ محسوب می شود که نقش یک سیاستمدار مقتدر و رادیکال را بازی می کند اما مرحله دوم با چرخشی صدو هشتاد درجه ای آغاز می شود، به گونه ای که ناگهان با دنیای سیاست خداحافظی می کند . البته این اولین چرخش در زندگی شیخ نیست، دیرتر نیزاین تجربه برایش تکرار شده بود . آنگاه که درمحضر فیلسوف بزرگ محمد تقی شهید معروف به آقا بزرگ حکیم سال ها تلمذ کرد و فلسفه و عرفان و سیر و سلوک آموخت واستاد فلسفه شد و سالها در مشهد فلسفه تدریس کرد اما بعدها تحت تاثیر افکار میرزا مهدی اصفهانی با دنیای فلسفه خداحافظی کرد. نوشته ها و متون مربوطه را از خود دور کرد و به تهذیب نفس پرداخت.

این اتفاق همزمان شد با بیماری سختی که در بازگشت از سفر کربلا بدان دچار شده بود و مرحوم حسنعلی نخودکی (عارف بزرگ) معالجه اش کرد و همین حادثه باعث شد وی در زمره شا گردان ایشان درآید. اکنون که از مشهد به تهران مهاجرت کرده یکباردیگر چرخش را تجربه میکند اما اینبار از سیاست ورزی به مخالفت با سیاست. این چرخش اما آخرین چرخش وی نیست چرا که در مرحله سوم زندگی اش مجدداً به سیاست روی خوش نشان می دهد و یکباردیگر سبک و سیاق قبلی را کنار می گذارد. در شرایطی که رسوایی انجمنی ها به بوق و کرنا رفته و هر کسی تلاش می کرد راهی برای تبرئه خود یا نقد، افشاگری، یا انتقام بیابد و حتی بعضاً برای غلیظ ترکردن ادعای خط امامی بودن خود، چنگی به صورت انجمن حجتیه بکشند ولو آنکه بیش از هرکسی با انجمنی ها احساس همذات پنداری داشتند، انتشار کتاب « حزب قاعدین » بسیار کمک کننده بود، چون عمادالدین باقی نویسنده کتاب به شکل مستند و با قلمی روان و ساده توانسته بود نقادانه ، واقعیت و هویت انجمن را برملا سازد.

وی با توجه به دسترسی به اسناد و آرشیو سازمانی و بهره گیری از امکانات نشریه «عصر ما » توانست مجموعه مستند خوبی را فراهم آورد و نقش مثبتی ایفا کند اما همان زمان بودند کسانی که با توجه به شناختی که از آقای بهزاد نبوی و رویکرد فکری و سیاسی سازمان به اصطلاح مجاهدین انقلاب اسلامی داشتند، نگارش و انتشار کتاب حزب قاعدین را صادقانه و حباً لعلی نمی دانستند و هشدار می دادند که پشت این حرکت، نیات خاص سازمانی نهفته است چرا که می دیدند افراط علیه افراط برخاسته و این طبیعی نبود . با این همه کسی به این هشدارها توجه نکرد و عموم جامعه از کتاب حزب قاعدین استقبال نموده و ای بسا بسیاری از مخاطبین، ارتباط این کتاب با بهزاد نبوی و سازمان مجاهدین را نمی دانستند و آنرا یک کار شخصی از سوی آقای باقی می دیدند، اما آنچه بعدتر با نگارش کتاب « کاوشی در روحانیت » رخ داد پرده ها را کنار زد و حقانیت آن هشدارها را آشکار ساخت.

کتابی که مرجعیت و اساس روحانیت را نشانه رفته بود و ما فی الضمیر سازمانی ها را بیرون ریخت. کتابی که بر خلاف حزب قاعدین برتحریف، تهمت ، اهانت و ناروایی استوار شده بود و به همین دلیل از نمایشگاه کتاب، جمع آوری و خمیر شد و برای همیشه ممنوع النشر گردید. آن زمان گفته شد که حضرت امام(ره) شخصاً چنین دستوری داده اند . آقای باقی که نماینده و مأمور اعزامی سازمان به حوزه بود، در راستای تأمین منافع وخط مشی سازمان متبوع خود، تحریف و تصویر سازی وارونه از یک اتفاق تاریخی را بهانه حمله به روحانیت مجاهد و مبارز قرار داد. شاید این حرکت نوعی تسویه حساب درون سازمانی بود تا بخشی از نا کامی های گذشته جبران شود . به هر حال ، گذشت زمان و حوادث دهه ۷۰ و ۸۰ دیر باورترین افراد را هم به این حقیقت رهنمون گشت که انجمن و سازمان ، یک هدف مشترک را دنبال می کنند. حقیقتی که بعد از گذشت چهار دهه و افت و خیزهای فراوان با افتخار بدان اذعان می شود و رسماً به عنوان موضع فکری و سیاسی معرفی می گردد.

نفی اسلام ناب و اسلام انقلابی و نظریه ولایت فقیه و پیگیری پلورالیسم دینی وسکولاریسم تحت پوشش اسلام رحمانی ، بخشی از آن حقیقت است که اتحاد راهبری انجمن و سازمان را بر ملا می سازد و نشان می دهد که استحاله تا چه اندازه عمیق و در مورد سازمان انکشاف چقدر گسترده بوده است. به هر حال ، مواضع رسمی واعلام شده مشارکت، مجاهدین ، به خصوص شخص آقای تاجزاده تمام ابهام ها و معماهای آن روزگار را رفع و حل نموده و اکنون دیگر خورشید طلوع کرده است، کسی را یارای پنها نکاری نیست، ولو اینکه مرکزیت سازمان ، شهامت اعتراف را نداشته باشد. اختلاف در شیوه ها و روشها آنگاه که در اهداف و تفکر، اتحاد وجود دارد، چندان مهم نخواهد بود کما اینکه افراد، مهره ها، عناوین و سوابق هم از اولویت می افتند. امروز، جبهه مشارکت و سازمان جای خالی انجمن را پر کرده اند.

به راستی، دیروز چه کسی امروز را باور می کرد؟! اما ورود مجدد به عرصه سیاست و چرخش و رویگردانی از شعار جدایی دین ازسیاست در این مرحله نیز افاقه نکرد و آقای حلبی باز هم کامی از قدرت نگرفت. وی درابتدای پیروزی انقلاب، متنی را به عنوان پیش نویس قانون اساسی تدارک دیده به امید تأثیر گذاری در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی نامزد می شود ولی ٣٠٧۳۷۴ رأی برای ورود به مجلس خبرگان کفایت نمی کند و از ورود به مجلس خبرگان قانون اساسی باز می ماند. به دنبال ناکامی های مکرر و با گذشت زمان، نفوذ اعضا و هواداران انجمن در ادارات و نهادهای انقلابی در دستور کار قرار می گیرد، ولی این حرکت خزنده نیز از دید ناظران پنهان نمی ماند . اعتراضات و نقدها نسبت به انجمن از همین نقطه آغازمی شود . اولین کسی که در برابر انجمن و شیخ محمود حلبی، موضع صریح انتقادی می گیرد آیت ا… احمد جنتی امام جمعه قم است که با طرح سؤالاتی انجمن را در موضع اتهام قرار می دهد. ایشان در سخنان صریح و تند و انتقادی خود، موضوع جمع آوری اطلاعات و عدم همکاری با نهادهای جمهوری اسلامی و اصرار بر نفوذ در نهادهای امنیتی واطلاعاتی را مورد توجه قرار می دهد. سپس صدای اعتراض آیت ا… شهید مدنی بلند می شود، ایشان استقبال از شیخ محمود حلبی در سفر به کازرون را حرام اعلام می کند. در این اثنا هیئتی از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم )با ترکیب آیات عظام : راستی کاشانی ، احمد جنتی ، طاهری خرم ابادی ، منیر الدین حسینی شیرازی و ابوالقاسم خزعلی ( مأمور می شوند با شیخ محمود حلبی، نشستی برگزار کنند تا حواشی و متون یکبار بطور مستقیم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و بررسی شود ولی این نشست هم افاقه نکرد . گره در کار انجمن افتاده بود . بالأخره زمان مواجهه بزرگ فرا رسید، امام خمینی(ره) در انتقادی صریح و جدی اعلام فرمود که اهداف انجمن با اهداف انقلاب در تضاد است و مبانی فکری و اعتقادی انجمن را نقد فرمود.

به دنبال این اظهار نظر بود که شیخ محمود حلبی تصمیم نهایی را گرفت و طی اطلاعیه ای انجمن حجتیه مهدویه را تعطیل اعلام کرد و در پی این حوادث، مجلس سوم، منع انتصاب اعضای انجمن حجتیه به مناصب عالی را تصویب کرد، اما با اینهمه، تفکرانحرافی جدایی دین از سیاست، نه تنها دربعضی اذهان به قوت خود باقی ماند، بلکه این تفکر به مرور زمان یاران جدیدی نیز پیدا کرد. بخشی از خواص استحاله شده و آلوده به ثروت و قدرت که در فتنه سال ٨٨ نا کام ماندند، امروز در اتحادی استراتژیک با برخی انجمنی های دیروز همدل و همنوا شده و همان فکر انحرافی سکولاریسم و جدایی دین از سیاست را دنبال می کنند. شیخ محمودحلبی در قید حیات نیست تا مریدان و یاران جدیدش را به بیعت بخواند و ببیند که چگونه اصلاح نشان ارتجاع گرفته است. انجمن حجتیه در دهه ۵۰ تمام تلاش خود را به کار برد تا تعریف « بقیه » دچارانحراف و کور رنگی شود . بهائیت، جایگزین امریکا و انگلیس، اسرائیل و شاه و مبارزه با آنان، جای خود را به مبارزه با بهائیت بدهد. تحجر و غربگرایی و التقاط فراموش شود، اسلام خرافاتی، جایگزین اسلام ناب و عاشورایی گردد.

انجمن حجتیه دقیقاً روی خط ترسیم شده توسط ساواک و در راستای منافع رژیم پهلوی و آمریکا حرکت می کرد . جدایی دین از سیاست ، تئوری استعماری مهلکی بود که به تنهایی برای زمین زدن یک انقلاب کفایت می کرد . آنانکه که به علائم ظهور و تشرف یک بهائی به دین مبین اسلام و ارائه تفسیری انحرافی از انتظار سرگرم بودند و تلاش می کردند جامعه را نیز به این موارد سرگرم سازند در واقع در خدمت کفر و شرک و نفاق بودند، ولو اینکه خود گمان می کردند در مسیر ولایت حرکت می نمایند. حضرت امام(ره)، خود شخصاً با این جریان فربه و ریشه دار و جا خوش کرده در حساس ترین اماکن دینی به مبارزه برخاست و چنان تدبیر وعقلانیت به خرج داد که با کمترینه زینه پ، این مانع بزرگ و خطرناک را از پیش پای ملت و مسیر تعریف بقیه برداشت و این امکان را فراهم آورد که آحاد مردم بتوانند فارغ از این موانع سهمگین به تعریف بقیه همت گمارند، لذا گزاف نخواهد بود چنانچه بگوییم انقلاب اسلامی با شعار مرگ بر شاه و مرگ بر امریکا متولد شد زیرا شاه و امریکا دو عنصر و مصداق کلیدی در تعریف بقیه بودند . آن پیر فرزانه ، امریکا را به عنوان شیطان بزرگ شناسایی کرد و تعریف بقیه با همه موانع بزرگ و کوچک ، مسیر خود را طی کرد و در سال ۱۳۵۵ به بلوغ رسید.

تمام شک وتردیدها به کناری رفت و ملت، انرژی مترا کم وخشم فروخفته اش را به فورانی غیر قابل کنترل از آتش، تبدیل و بر سر هر آنچه به عنوان بقیه شناخته بود، فرود آورد. نه دستگاههای مخوف امنیتی شرق وغرب، نه امپراطوری رسانه ای آنان و نه رژیم تا بن دندان مسلح پهلوی هی چکدام نتوانستند صحنه را مدیریت، تعریف بقیه را آشفته و راه نجاتی برای خود بیابند، لذا دوره تخریب با همه قدرت و به شکل معجزه آسا پیش رفت و هرآن کس که بویی از شک و تردید داشت زیر چرخ دنده های انقلاب پودر شد . اما با پیروزی انقلاب گفتمان فکری – فرهنگی تعریف بقیه به پایان خود نرسید بلکه انقلاب تکاملی اسلام برای استمرار و حفظ موجودیت خود می بایست تعریف بقیه را همچنان و پر قدرت تر از گذشته همراه داشته باشد. امروز، ۴۳ سال از پیروزی انقلاب می گذرد، خوشبختانه انقلاب توانسته تعریف بقیه را با همه موانع جدید و دشوار یها چون گوهری تابناک درون خود حفظ کند.

لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=46105

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.